به گزارش گروه اجتماعی پایگاه خبری شهدای ایران;جوانان غیور ایران با فداکاری ها و از خودگذشتگی هایی که از خود نشان دادند، پرچم اسلام را به اهتزاز درآوردند و با این کار سبب قدرتمندتر شدن ایران اسلامی شدند.
دراین میان نقشی که امدادگران مرد و زن در دفاع مقدس ایفاء کردند، نقشی بی بدیل و تاثیر گذار است.
آنها با وجود تمام سختی های جنگ و نبرد، در عرصه دفاع مقدس حضوری فعال داشتند و طی هشت سال جنگ تحمیلی، حماسه هایی بزرگ را خلق کردند.
ضرورت بازخوانی سخت کوشی ها و ایثارگری های امدادگران در جامعه و تشریح آن می تواند جوانان و نسل امروز را تشویق به حضور داوطلبانه در حوادث مترقبه و غیرمترقبه کند.
گوشه ای از مهربانی ها و شوق امداد رسانی آنها را در ذیل می خوانیم:
وقتی صدای ˈامدادگر! امدادگر! کمک!ˈ را شنید، بی محابا خود را به پشت خاکریزی که صدا از آن شنیده می شد، رساند اما اصابت ترکش خمپاره به سرش این امدادگر جوان را به وصال یار رساند.
مادر ˈفتح الله روزبهانیˈساک رسیده از جبهه را وارسی می کند، عکس های دردانه و چند دست لباسی را که موقع رفتن به جبهه خریده بود، می بیند، عینک پسرش را به چشمانش می زند، در کیف پول او چند اسکناس می بیند، یادش می آید که موقع رفتن چقدر به او اصرار کرده بود تا پول بیشتری بردارد اما فتح الله گفته بود، من در جبهه کاری ندارم که به پول نیاز باشد.
فتح الله نهمین روز بهمن سال 1342 در خانواده ای سختکوش متولد شد، شش سال بعد سختی زندگی کارگری خانواده اش را مجبور به مهاجرت به کرمانشاه کرد، دوران دبستان را در مدرسه ˈیکتاˈ گذارند، اوضاع زندگی که بهتر شد دوباره به تهران برگشتند و ساکن محله امامزاده حسن شدند.
خانواده روزبهانی مثل بسیاری دیگر از خانواده ها با نداری های زندگی ساختند.
فتح الله در هنرستان ˈنظام مافیˈ ادامه تحصیل داد تا سرانجام دیپلم خود را سال 60 در رشته راه و ساختمان گرفت، شوق به یادگیری، او را به کلاس های آموزش زبان کشاند و سپس در کلاس های امدادگری هلال احمر دوره کمک های اولیه را گذراند.
پس از آن، فتح الله با نیروهای جهادسازندگی عازم مناطق سیستان و بلوچستان و سراوان شد، شور دفاع از کیان ایران اسلامی، خیل جوانان را به جبهه کشانده بود تا سد تجاوز سربازان بعثی شوند.
فتح الله هم به عنوان امدادگر عازم جبههˈرقابیهˈشد، 22 روز از بهمن 61 می گذشت که فتح الله صدای ˈامدادگر! امدادگر! کمک!ˈ را از پشت یکی از سنگرها می شنود خودش را می رساند تا زخم برادر مجروحش را مرهم گذارد که ترکش خمپاره به سرش اصابت می کند و زمین تشنه ایران از خون یکی دیگر از جوانان برومندش سیراب می شود تا برای همیشه در تاریخ جاوید و ماندگار ماند.
منبع:ایرنا