هفته و فقط ۶ امتیاز و یک برد آنهم با طعم تلخ شکست در داربی و حذف از جام حذفی شاید یکی از فاجعه بارترین مقاطع استقلال باشد که از قضا با امیر قلعه نویی پرافتخارترین مربی لیگ برتری رقم خورده است!
![](/files/fa/news/1393/9/7/37727_908.jpg)
به گزارش شهدای ایران، در فیلم ماندگار آژانش شیشه ای ابراهیم حاتمی کیا رضا کیانیان در نقش مامور امنیتی خطاب به پرویز پرستویی در نقش حاج کاظم می گوید: «دوره ات گذشته مربی» حالا فوتبال و سکوها و نتایج ضعیف استقلال این جمله طلایی فیلم حاتمی کیا را برای امیر قلعه نویی فریاد می زنند.
نتایج ضعیف، کنار تیمی پرحاشیه و مدیریت ناتوان قطعا جای هیچ دفاعی باقی نمی گذارد، حتی اگر قلعه نویی با آن تیم قدرتمند رسانه ای و بیرونی اش روی نیمکت آبی ها باشد. قلعه نویی به بن بست رسیده است بن بستی تاریخی که فقط یک انتخاب و تصمیم جسورانه می تواند از این شرایط نجاتش دهد، هم او را و هم استقلال را.
روزگاری حضور قلعه نویی مثل الگویش علی پروین روی نیمکت استقلال دل حریفانش را می لرزاند. به قول معروف تیم های او زمین نرفته یک- صفر از رقبا پیش بود اما حالا ژنرال بدل شده به نقطه ضعف آبی ها! همه تدابیر و برنامه های تاکتیکی و استراتژی های داشته و نداشته اش برای حریفان رو است و کسی از مواجه از تیم او ترسی ندارد حتی اگر استقلال دو- صفر هم از حریف پیش باشد.
قلعه نویی به آخر خط رسیده. نه داشته های فنی اش به روز است که با آن راهی برای فرار پیدا کند و نه تجربه هایش به درد فوتبال امروز می خورد. تز مدیریتی اش هم ابهت و صلابت سابق را ندارد تا با یک چشم غره و حرف های تند و چند لفظ آبدار زهره بازیکنی را آب کند و او را وادار سازد بازیکنی شود که او می خواهد و کاری را انجام دهد که او تشخیص می دهد!
سرمربی استقلال نه درجا، که عقب گرد می زند. او با شلوغ کردن دور و برش به خیالش همه منتقدانش را خلع سلاح و با خود همراه کرده اما کیست که نداند قلعه نویی روی نیمکت تنهاست و از آن همه دستیار و آنالیزور و.... هیچ کس گره ای از کار او و تیمش باز نمی کنند و در شرایط آچمز کمک فکری به او نمی رسانند.
مقصر هم خود اوست. کسی که حضور مجید صالح و حمید بابازاده را برنمی تابد و امثال کریم بوستانی و ستار همدانی را به اتاق فکرش می برد نباید انتظار موفقیت داشته باشد. از هر کسی باید به اندازه توانش توقع داشت و دستیاران فعلی قلعه نویی یار نیستند و باری هستند روی دوش استقلال!
حکایت این روزهای ژنرال درست مثل حکایت سلطان شماره ۷ پرسپولیسی هاست که با اصرارش برای ادامه حضور روی نیمکت سرخ کار را به جایی رساند که همان هواداران متعصب و دو آتیشه اش پس از باخت پرسپولیس به ذوب آهن با بطری بدرقه اش کردند و علی پروین چاره ای جز رفتن نداشت.
نیمکت استقلال هم مانند همان روزهای پرسپولیس یک فکر و نفس تازه می خواهد. یک معجزه برای رهایی از پیله سنت زدگی متحجرانه.
نتایج ضعیف، کنار تیمی پرحاشیه و مدیریت ناتوان قطعا جای هیچ دفاعی باقی نمی گذارد، حتی اگر قلعه نویی با آن تیم قدرتمند رسانه ای و بیرونی اش روی نیمکت آبی ها باشد. قلعه نویی به بن بست رسیده است بن بستی تاریخی که فقط یک انتخاب و تصمیم جسورانه می تواند از این شرایط نجاتش دهد، هم او را و هم استقلال را.
روزگاری حضور قلعه نویی مثل الگویش علی پروین روی نیمکت استقلال دل حریفانش را می لرزاند. به قول معروف تیم های او زمین نرفته یک- صفر از رقبا پیش بود اما حالا ژنرال بدل شده به نقطه ضعف آبی ها! همه تدابیر و برنامه های تاکتیکی و استراتژی های داشته و نداشته اش برای حریفان رو است و کسی از مواجه از تیم او ترسی ندارد حتی اگر استقلال دو- صفر هم از حریف پیش باشد.
قلعه نویی به آخر خط رسیده. نه داشته های فنی اش به روز است که با آن راهی برای فرار پیدا کند و نه تجربه هایش به درد فوتبال امروز می خورد. تز مدیریتی اش هم ابهت و صلابت سابق را ندارد تا با یک چشم غره و حرف های تند و چند لفظ آبدار زهره بازیکنی را آب کند و او را وادار سازد بازیکنی شود که او می خواهد و کاری را انجام دهد که او تشخیص می دهد!
سرمربی استقلال نه درجا، که عقب گرد می زند. او با شلوغ کردن دور و برش به خیالش همه منتقدانش را خلع سلاح و با خود همراه کرده اما کیست که نداند قلعه نویی روی نیمکت تنهاست و از آن همه دستیار و آنالیزور و.... هیچ کس گره ای از کار او و تیمش باز نمی کنند و در شرایط آچمز کمک فکری به او نمی رسانند.
مقصر هم خود اوست. کسی که حضور مجید صالح و حمید بابازاده را برنمی تابد و امثال کریم بوستانی و ستار همدانی را به اتاق فکرش می برد نباید انتظار موفقیت داشته باشد. از هر کسی باید به اندازه توانش توقع داشت و دستیاران فعلی قلعه نویی یار نیستند و باری هستند روی دوش استقلال!
حکایت این روزهای ژنرال درست مثل حکایت سلطان شماره ۷ پرسپولیسی هاست که با اصرارش برای ادامه حضور روی نیمکت سرخ کار را به جایی رساند که همان هواداران متعصب و دو آتیشه اش پس از باخت پرسپولیس به ذوب آهن با بطری بدرقه اش کردند و علی پروین چاره ای جز رفتن نداشت.
نیمکت استقلال هم مانند همان روزهای پرسپولیس یک فکر و نفس تازه می خواهد. یک معجزه برای رهایی از پیله سنت زدگی متحجرانه.