اول که کارم را شروع کرده بودم همه میگفتند شبیه محسن یگانه میخوانم... من همان موقع هم گفته بودم که کار خودم را میخوانم و سبک ملودیها وحتی تن صدایم با آقای یگانه فرق دارد.
به گزارش شهدای ایران، گفتوگویی منتشر نشده با مرتضی پاشایی که بخشهایی از آن را میخوانید:
ــ من از اول با برنامهریزی آمدم چون میخواستم خواننده شوم. البته اول در نظر داشتم هنرپیشه شوم و حتی کارهایی هم در زمینه تئاتر انجام دادم،اما خیلی زود و در ۱۴ سالگی به صورت نسبتا جدی وارد کار موسیقی شدم. ساز میزدم و آهنگ میساختم. اتفاقا آهنگهای مختلفی هم میساختم. فراموش نکنید اولین قطعهای از من که خیلی گل کرد، مربوط به حدود ۱۲ سال بعد یعنی ۲۶ سالگیام بود.
ــ اول که کارم را شروع کرده بودم همه میگفتند شبیه محسن یگانه میخوانم... من همان موقع هم گفته بودم که کار خودم را میخوانم و سبک ملودیها وحتی تن صدایم با آقای یگانه فرق دارد. کمکم همه متوجه شدند که من سبک و سیاق کار خود را دارم و واقعا هم همیشه سعی داشتم کار خودم را بکنم و سبک و سیاق خودم را به دست بیاورم.
ــ خیلیها فکر میکنند که کنسرتهایم بعد از ماجرای مشخص شدن بیماریام شروع شد، در حالی که این طوری نیست. من بعد از انتشار قطعه «یکی هست» و محبوب شدن آن، کنسرتی در کرج داشتم که با استقبال گستردهای روبرو شد. بعد از آن کنسرت بزرگ تهران را برپا کردم که فوقالعاده بود. بعد از کنسرت تهران که با استقبال فراتر از تصور همشهریهای عزیزم همراه شد، تور دور ایران را آغاز کرد. سفرهایی که باعث شد از نزدیک با اکثر شهرها، آداب و رسوم و قلب مهربان مردم سرزمینم آشنا شوم و مردم همه این شهرها با انرژی فوقالعادهشان، مرا روی صحنه غافلگیر کردند. همان موقع قرارداد کنسرتهای شهرستان ما برای بسیاری از شهرها بسته شده بود و بعد که ماجرای بیماریام مشخص شد این روند شدت گرفت. من اصلا نمیخواستم این را اعلام کنم، اما کمکم همه فهمیدند.
ــ اوایل باور نمیکردم و خیلی برایم سخت بود. اما کمکم باور کردم و به این باور قلبی رسیدم که خداوند میخواهد مرا امتحان کند و من باید از این امتحان سربلند بیرون بیایم. راهش این بود که تا سر احد امکان روی کارم تمتمرکز شوم واز مردیم که اینقدر به من لطف دارند انرژی میگیرم...
ــ مردم باید بدانند بیماری سرطان هم در بسیاری از مواقع قابل درمان است و آنها باید به بیمارانی که این بیماری را دارند روحیه بدهند. من تا آ]رین لحظه تلاش و مبارزه میکنم و البته در نهایت همان میشود که خدا میخواهد.
ــ مشهور شدن کار سادهای است و خیلیها هم مشهور هستند اما آن کسی ماندگار است که بتواند محبوب شود. از اولین روزهایی که اسم و رسمی پیدا کردم سعی کردم نشان دهم که موفقیت من اتفاقی نیست و لیاقت آن را دارم. سعی کردم رفتارم را با مردم و دوستان و نزدیکانم تغییر نکند. سعی کردم همان مرتضای آرام و بیآزار باشم و همه عشقی را که در درون من است، به هموطنان و مخاطبانم هدیه دهم. فکر میکنم چون حرفم از دلم برمیآمد مردم هم آن را پذیرفتند.
*شرق
ــ من از اول با برنامهریزی آمدم چون میخواستم خواننده شوم. البته اول در نظر داشتم هنرپیشه شوم و حتی کارهایی هم در زمینه تئاتر انجام دادم،اما خیلی زود و در ۱۴ سالگی به صورت نسبتا جدی وارد کار موسیقی شدم. ساز میزدم و آهنگ میساختم. اتفاقا آهنگهای مختلفی هم میساختم. فراموش نکنید اولین قطعهای از من که خیلی گل کرد، مربوط به حدود ۱۲ سال بعد یعنی ۲۶ سالگیام بود.
ــ اول که کارم را شروع کرده بودم همه میگفتند شبیه محسن یگانه میخوانم... من همان موقع هم گفته بودم که کار خودم را میخوانم و سبک ملودیها وحتی تن صدایم با آقای یگانه فرق دارد. کمکم همه متوجه شدند که من سبک و سیاق کار خود را دارم و واقعا هم همیشه سعی داشتم کار خودم را بکنم و سبک و سیاق خودم را به دست بیاورم.
ــ خیلیها فکر میکنند که کنسرتهایم بعد از ماجرای مشخص شدن بیماریام شروع شد، در حالی که این طوری نیست. من بعد از انتشار قطعه «یکی هست» و محبوب شدن آن، کنسرتی در کرج داشتم که با استقبال گستردهای روبرو شد. بعد از آن کنسرت بزرگ تهران را برپا کردم که فوقالعاده بود. بعد از کنسرت تهران که با استقبال فراتر از تصور همشهریهای عزیزم همراه شد، تور دور ایران را آغاز کرد. سفرهایی که باعث شد از نزدیک با اکثر شهرها، آداب و رسوم و قلب مهربان مردم سرزمینم آشنا شوم و مردم همه این شهرها با انرژی فوقالعادهشان، مرا روی صحنه غافلگیر کردند. همان موقع قرارداد کنسرتهای شهرستان ما برای بسیاری از شهرها بسته شده بود و بعد که ماجرای بیماریام مشخص شد این روند شدت گرفت. من اصلا نمیخواستم این را اعلام کنم، اما کمکم همه فهمیدند.
ــ اوایل باور نمیکردم و خیلی برایم سخت بود. اما کمکم باور کردم و به این باور قلبی رسیدم که خداوند میخواهد مرا امتحان کند و من باید از این امتحان سربلند بیرون بیایم. راهش این بود که تا سر احد امکان روی کارم تمتمرکز شوم واز مردیم که اینقدر به من لطف دارند انرژی میگیرم...
ــ مردم باید بدانند بیماری سرطان هم در بسیاری از مواقع قابل درمان است و آنها باید به بیمارانی که این بیماری را دارند روحیه بدهند. من تا آ]رین لحظه تلاش و مبارزه میکنم و البته در نهایت همان میشود که خدا میخواهد.
ــ مشهور شدن کار سادهای است و خیلیها هم مشهور هستند اما آن کسی ماندگار است که بتواند محبوب شود. از اولین روزهایی که اسم و رسمی پیدا کردم سعی کردم نشان دهم که موفقیت من اتفاقی نیست و لیاقت آن را دارم. سعی کردم رفتارم را با مردم و دوستان و نزدیکانم تغییر نکند. سعی کردم همان مرتضای آرام و بیآزار باشم و همه عشقی را که در درون من است، به هموطنان و مخاطبانم هدیه دهم. فکر میکنم چون حرفم از دلم برمیآمد مردم هم آن را پذیرفتند.
*شرق