شهدای ایران shohadayeiran.com

«دهلیز» پنجره‌ای روشن به آینده‌ی یک کارگردان خوب برای سینمای ایران است کارگردانی که ....
برای دیدن تصویر بزرگتر روی تصویر کلیک نمایید

گروه فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ شاید با دیدن یک فیلم نتوان در مورد قوت و ضعف یک کارگردان اظهار نظر کرد، اما اگر بنا را بر صحت گذارده و مشت را نمونه‌ی خروار بدانیم می‌توانیم برآوردی کلی از توانمندی‌های وی به دست بیاوریم. «بهروز شعیبی» که بچه‌های نسل سوم انقلاب پیش‌تر او را در «آژانس شیشه‌ای» دیده بودند، با حضور در «طلا و مس» همایون اسعدیان دوباره به خط اول سینمای ایران بازگشت. اگر چه به دلیل بازی خیره‌کننده‌ی نگار جواهریان در آن فیلم بازی شعیبی خیلی دیده نشد، ولی همکاری دوباره‌ی او با حاتمی کیا در «گزارش یک جشن» توانایی‌های او را بیش از گذشته نمایان کرد و نوید ظهور یک ستاره‌ی کم حاشیه در سینمای کشور طنین‌انداز شد.

 
بهروز شعیبی اما این بار در کسوت یک کارگردان پا به جشنواره گذاشته و خود را در بوته‌ی نقد مخاطبین قرار داده است. فیلم «دهلیز» که روایت زحمات یک مادر فداکار برای سر پا نگه داشتن زندگی کوچک خود و فرزند 7ساله‌اش است، اولین فیلم بلند سینمایی شعیبی پس از ساخت چند تله فیلم است. درباره‌ی این فیلم چند نکته‌ی قابل تأمل وجود دارد:
 
1. تقریباً تمام بازیگران فیلم به خوبی از پس ایفای نقش خود برآمده‌اند. شاید نتوان یکی از آنان را به عنوان کاندیدای سیمرغ بلورین در نظر گفت، اما حقیقتاً بازی‌ها چشم‌نواز و باورپذیر است. این نکته بیشتر آنجا خود را نشان می‌دهد که بدانیم بازیگران نقش‌هایی کاملاً غیرکلیشه‌ای بازی کرده‌اند. از رضا عطاران بگیرید که در یک نقش کاملاً جدی و به دور از کلیشه‌ی غالب طنز خودش خوب ظاعر شده، تا هانیه توسلی که برای اولین بار نقش یک مادر را به زیبایی از کار درآورده است. بازیگر خردسال فیلم نیز خیلی دلچسب و ساده بازی می‌کند، که این نشان از هدایت خوب وی توسط کارگردان دارد.
 
2. فیلمنامه‌ی خوب نیز از جمله مزیت‌های این فیلم است. علی اصغری به خوبی توانسته بیننده را با خود همراه کند و اطلاعات را به تدریج و در زمان‌های مناسب به او ارایه نماید. آشناشدن یک کودک با مسایلی که بسیار از سن او بزرگ‌تر است، به درستی و ظرافت به تصویر کشیده شده و کاملاً باورپذیر است. شاید بتوان مهم‌ترین ضعف فیلمنامه را پایان‌بندی آن دانست که از سکانس ماقبل آخر قابل حدس بود. در ضمن این پایان‌بندی اصلاً با منطق روایی فیلم همخوانی ندارد و به طور مشخص قصد جمع‌کردن داستان به هر طریق ممکن را دارد. مثلاً این سؤال بی‌جواب می‌ماند که «امیرعلی» که کاملاً اتفاقی همراه مادر به خانه‌ی خانواده‌ی مقتول می‌رود از کجا می‌فهمد که به کجا رفته است و از کجا می‌داند که باید از مادر مقتول عذرخواهی کند؟ اصلاً این جملات چه زمانی و از چه کسی آموخته است تا به مادر مقتول بگوید؟
 
3. فیلمبرداری و موسیقی «دهلیز» کاملاً در خدمت سادگی فیلم است. فیلمی که روایتی ساده و بی‌تکلف دارد، قطعاً نیازمند قاب‌بندی‌های ساده و آهنگ‌های ملایم است. پرهیز از خودنمایی این دو عنصر کلیدی به شدت به فیلم کمک کرده است. هر چند این دو عامل در مواقع حساس کار خود را به درستی انجام داده‌اند، اما هیچ گاه سعی نشده که با اتفاقات عجیب و غریب خود را به رخ مخاطب بکشند.
 
در پایان باید اشاره کرد که بر خلاف تعریف فیلم از دهلیز که آن را «راهروی تاریکی می‌داند که در ورودی خانه‌های قدیمی وجود داشته است»، باید گفت که «دهلیز» پنجره‌ای است روشن به آینده‌ی یک کارگردان خوب برای سینمای ایران. کارگردانی که مسیر را به درستی و قدم به قدم پیموده است. نخست بازیگر بوده و از ظرایف بازیگری مطلع است و با دو کارگردان خوب نیز همکاری کرده و سپس به ساخت تله فیلم روی آورده که آوردگاهی است مناسب برای یک کارگردان تازه‌کار. به نظرم شعیبی را می‌توان متعلق به جریان جدید سینمای اجتماعی ایران دانست که امثال حمید نعمت‌ا... و هادی مقدم‌دوست سرحلقه‌های آن هستند.

منبع : snn

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار