کامور بخشایش از مراحل نهایی تدوین جلد دوم خاطرات آیتالله سیدمحمد خامنهای خبر داد و گفت: نگارش این اثر تا پایان سال به اتمام خواهد رسید.
به گزارش شهدای ایران،جواد کامور بخشایش، نویسنده و پژوهشگر حوزه تاریخ شفاهی، در گفتوگو با تسنیم، با اشاره به بخش دوم خاطرات آیتالله سیدمحمد خامنهای گفت: این اثر در حال حاضر در مراحل نهایی نگارش است و بنا بر صحبتهایی که از قبل صورت گرفته، باید تا آخر سال به اتمام برسد. پیشبینی میشود که این جلد از حاطرات ایشان تا نمایشگاه کتاب تهران به چاپ برسد.
وی با بیان اینکه جلد دوم خاطرات به روایت روزها و وقایع بعد از انقلاب از منظر آیتالله خامنهای میپردازد، افزود: جلد نخست این اثر روایت کودکی تا جوانی آیتالله خامنهای بود. در این جلد زندگی شخصی محور اصلی صفحات نخست خاطرات بود و بعد از آن فعالیتهای سیاسی و انقلابی نیز ذکر شد. بخشهای مختلفی از این خاطرات شنیدنی بودند که برخی از آنها به صورت غیر مستقیم خاطرات مقام معظم رهبری هم به شمار میآید. در این بخش با خانواده مقام معظم رهبری بهتر آشنا میشویم. همچنین این اولینبار است که خاطرات این خانواده توسط یکی از اعضا به صورت جزئی روایت میشود.
این نویسنده ادامه داد: در جلد دوم به خاطرات آیتالله خامنهای بعد از انقلاب اختصاص دارد. این جلد نشان میدهد که آیتالله خامنهای بعد از انقلاب رویهای علمی را بیشتر از دیگر حوزهها پیش میگیرند. فعالیت ایشان در حوزه امور قضایی از جمله موضوعاتی است که در این جلد مطرح میشود. برای تدوین این خاطرات در مجموع 120 ساعت زمان مصاحبه بود. 60 ساعت از این مجموع به پیش و بقیه به پس از انقلاب اختصاص دارد. آیتالله خامنهای در این زمان خاطرات خود را بازگو میکردند و پس از تدوین و بازبینی، به ایشان سپرده میشد تا دوباره صحت آن را تأیید کنند.
کامور بخشایش در ادامه به تحلیلهای ارائه شده از سوی آیتالله خامنهای در این خاطرات اشاره کرد و یادآور شد: اگر در خلال خاطرات از سوی راوی تحلیلهایی ارائه شود که مربوط به زمان حاضر باشد، یکنوع آسیب در تاریخ شفاهی محسوب میشود، بنابراین تلاش شده تا تحلیلهای ارائه شده در این خاطرات، برداشتهای ایشان در همان زمان باشد، نه تحلیلهای ایشان در حال حاضر. از دیگر ویژگیهای این اثر ارائه اسناد دقیق در خلال خاطرات است.
آیتالله سیدمحمد خامنهای بردار بزرگ مقام معظم رهبری و از پژوهشگران هستند. ایشان در بخشی از خاطرات به چرایی مهاجرت پدر از تبریز به مشهد اشاره میکنند و میگویند: «والد ما در نوجوانی تحصیلات ابتدایی خود را طبق مرسوم آن زمان در مکتبخانهای در تبریز شروع میکند و پس از طی مقدمات علوم حوزوی، بعد از فوت پدرش به مشهد و سپس به عراق میرود و تحصیلاتش را در حوزه نجف ادامه میدهد. در حدود سالهای 1337ـ 1336 ق دوباره سفری برای زیارت به مشهد میرود و حال و هوای علمی مشهد و حوزه علمیه را بررسی میکند. حوزه علمیه مشهد در آن ایام حوزه بسیار پررونقی بوده و علمای بزرگی در آنجا درس فقه و حکمت میگفتند؛ مثل میرزا محمد معروف به آقازاده خراسانی (پسر آخوند خراسانی) و حاجآقا حسین قمی در فقه و اصول و حاج آقا بزرگ حکیم شهیدی در حکمت و علوم عقلی. از این رو والد ما علاقهمند به ماندن در این شهر میشود. بعد از مدتی، با شنیدن خبر فوت مادرشان در شهر تبریز، به آن شهر برمیگردد و چون متأهل شده بود، همسر اول خود و فرزندانش را از تبریز به مشهد مقدس انتقال میدهد.
ابوی تا حدود سال 1346 ق به همراه خانواده در شهر مشهد اقامت میکند و همان سال برای ادامه تحصیل دوباره راهی عراق و شهر نجف میشود. در نجف عمدتاً به درس میرزا محمدحسین نائینی و سیدابوالحسن اصفهانی میرود و تا سال 1351 ق نیز در نجف میماند که در این سال با گرفتن اجازه اجتهاد از آیات نائینی و سیدابوالحسن اصفهانی و غروی معروف به «کمپانی» به ایران برگشته و به شهر مشهد میرود. در همین سال عیال اول ایشان فوت میکند و ایشان با همسر دومشان که مادر ما باشد ازدواج میکند.
والد ما از جمله علمای باسواد امّا گوشهگیر مشهد به شمار میرفت و چون فصاحت و بلاغت کمی در گفتار داشت درس عمومی نمیگفت، امّا در جلسات خصوصی ایشان شاگردان فاضل معروفی مثل آقا میرزاحسین عبایی و حاج شیخ نصرالله شبستری تربیت یافتند. ایشان در مسجد جامع گوهرشاد و مسجد صدیقیها نماز میخواند. مسجد صدیقیها چون دستهها و مجالس ترکهای مقیم مشهد در آنجا برگزار میشد به نام «مسجد ترکها» معروف شده بود و گاهی دو ماه، محرم و صفر، یعنی شصت شب آنجا مجلس عزاداری بود. بسیاری از علما و فضلای شهرستانها وقتی برای زیارت به مشهد میآمدند در این مسجد با ایشان نماز میخواندند.»
وی با بیان اینکه جلد دوم خاطرات به روایت روزها و وقایع بعد از انقلاب از منظر آیتالله خامنهای میپردازد، افزود: جلد نخست این اثر روایت کودکی تا جوانی آیتالله خامنهای بود. در این جلد زندگی شخصی محور اصلی صفحات نخست خاطرات بود و بعد از آن فعالیتهای سیاسی و انقلابی نیز ذکر شد. بخشهای مختلفی از این خاطرات شنیدنی بودند که برخی از آنها به صورت غیر مستقیم خاطرات مقام معظم رهبری هم به شمار میآید. در این بخش با خانواده مقام معظم رهبری بهتر آشنا میشویم. همچنین این اولینبار است که خاطرات این خانواده توسط یکی از اعضا به صورت جزئی روایت میشود.
این نویسنده ادامه داد: در جلد دوم به خاطرات آیتالله خامنهای بعد از انقلاب اختصاص دارد. این جلد نشان میدهد که آیتالله خامنهای بعد از انقلاب رویهای علمی را بیشتر از دیگر حوزهها پیش میگیرند. فعالیت ایشان در حوزه امور قضایی از جمله موضوعاتی است که در این جلد مطرح میشود. برای تدوین این خاطرات در مجموع 120 ساعت زمان مصاحبه بود. 60 ساعت از این مجموع به پیش و بقیه به پس از انقلاب اختصاص دارد. آیتالله خامنهای در این زمان خاطرات خود را بازگو میکردند و پس از تدوین و بازبینی، به ایشان سپرده میشد تا دوباره صحت آن را تأیید کنند.
کامور بخشایش در ادامه به تحلیلهای ارائه شده از سوی آیتالله خامنهای در این خاطرات اشاره کرد و یادآور شد: اگر در خلال خاطرات از سوی راوی تحلیلهایی ارائه شود که مربوط به زمان حاضر باشد، یکنوع آسیب در تاریخ شفاهی محسوب میشود، بنابراین تلاش شده تا تحلیلهای ارائه شده در این خاطرات، برداشتهای ایشان در همان زمان باشد، نه تحلیلهای ایشان در حال حاضر. از دیگر ویژگیهای این اثر ارائه اسناد دقیق در خلال خاطرات است.
آیتالله سیدمحمد خامنهای بردار بزرگ مقام معظم رهبری و از پژوهشگران هستند. ایشان در بخشی از خاطرات به چرایی مهاجرت پدر از تبریز به مشهد اشاره میکنند و میگویند: «والد ما در نوجوانی تحصیلات ابتدایی خود را طبق مرسوم آن زمان در مکتبخانهای در تبریز شروع میکند و پس از طی مقدمات علوم حوزوی، بعد از فوت پدرش به مشهد و سپس به عراق میرود و تحصیلاتش را در حوزه نجف ادامه میدهد. در حدود سالهای 1337ـ 1336 ق دوباره سفری برای زیارت به مشهد میرود و حال و هوای علمی مشهد و حوزه علمیه را بررسی میکند. حوزه علمیه مشهد در آن ایام حوزه بسیار پررونقی بوده و علمای بزرگی در آنجا درس فقه و حکمت میگفتند؛ مثل میرزا محمد معروف به آقازاده خراسانی (پسر آخوند خراسانی) و حاجآقا حسین قمی در فقه و اصول و حاج آقا بزرگ حکیم شهیدی در حکمت و علوم عقلی. از این رو والد ما علاقهمند به ماندن در این شهر میشود. بعد از مدتی، با شنیدن خبر فوت مادرشان در شهر تبریز، به آن شهر برمیگردد و چون متأهل شده بود، همسر اول خود و فرزندانش را از تبریز به مشهد مقدس انتقال میدهد.
ابوی تا حدود سال 1346 ق به همراه خانواده در شهر مشهد اقامت میکند و همان سال برای ادامه تحصیل دوباره راهی عراق و شهر نجف میشود. در نجف عمدتاً به درس میرزا محمدحسین نائینی و سیدابوالحسن اصفهانی میرود و تا سال 1351 ق نیز در نجف میماند که در این سال با گرفتن اجازه اجتهاد از آیات نائینی و سیدابوالحسن اصفهانی و غروی معروف به «کمپانی» به ایران برگشته و به شهر مشهد میرود. در همین سال عیال اول ایشان فوت میکند و ایشان با همسر دومشان که مادر ما باشد ازدواج میکند.
والد ما از جمله علمای باسواد امّا گوشهگیر مشهد به شمار میرفت و چون فصاحت و بلاغت کمی در گفتار داشت درس عمومی نمیگفت، امّا در جلسات خصوصی ایشان شاگردان فاضل معروفی مثل آقا میرزاحسین عبایی و حاج شیخ نصرالله شبستری تربیت یافتند. ایشان در مسجد جامع گوهرشاد و مسجد صدیقیها نماز میخواند. مسجد صدیقیها چون دستهها و مجالس ترکهای مقیم مشهد در آنجا برگزار میشد به نام «مسجد ترکها» معروف شده بود و گاهی دو ماه، محرم و صفر، یعنی شصت شب آنجا مجلس عزاداری بود. بسیاری از علما و فضلای شهرستانها وقتی برای زیارت به مشهد میآمدند در این مسجد با ایشان نماز میخواندند.»