٣ گانگستر با طراحی نقشهای برای آدمربایی قصد داشتند به پولی میلیاردی دست یابند و اگرچه پسر خانوادهای پولدار را ربودند اما نهایتاً به دام قانون افتادند و دستبند به دست بازداشت شدند.
شهدای ایران: گروگانگیران برای اینکه پسر خانواده پولدار را بربایند نقشهای عجیب کشیدند. آنها با فرستادن پیامکهای عاشقانه پسر جوان را به محل قرار کشاندند و با گروگان گرفتن او برای آزادیاش درخواست یک میلیارد و ٥٠٠میلیون تومان پول کردند.
برگ اول این پرونده زمانی نوشته شد که مرد ثروتمند قمی با حضور در کلانتری ٣٤ مهدیه از ناپدید شدن فرزندش به نام ابراهیم خبر داد. پس از شکایت مرد ثروتمند پروندهای در این زمینه در پلیس آگاهی قم تشکیل شد و کارآگاهان اداره آگاهی تحقیقات خود را برای به دست آوردن ردی از ابراهیم به دست آوردند.
کارآگاهان پلیس در تحقیقات اولیه خود با توجه به اینکه مرد شاکی از وضع مالی خوبی برخوردار بود احتمال وقوع آدمربایی را پررنگتر از سایر احتمالات دانستند، به همین دلیل پرونده حساسیت بیشتری پیدا کرد.
جستوجوها برای پیدا کردن ردی از ابراهیم ادامه داشت تا اینکه کارآگاهان اداره آگاهی متوجه شدند مردی ناشناس با خانواده فرد ربودهشده تماس گرفته و در ازای آزادی فرزند آنها مبلغ یکمیلیارد و ٥٠٠میلیون تومان درخواست کرده است.
با تماس گروگانگیر، کارآگاهان دور جدیدی از تحقیقات خود را آغاز کردند تا ردی از آدمربایان به دست آورند. شماره فرد تماسگیرنده توسط کارآگاهان ردیابی شد و ماموران پلیس نحوه صحبت دوباره با آدمربایان را به پدر ابراهیم آموزش دادند تا شاید از این طریق بتوانند مخفیگاه آدمربایان را شناسایی کنند اما هنوز تحقیقات به سرانجام نرسیده بود که آدمربایان ابراهیم را در یکی از خیابانهای فرعی شهر قم رها کرده و پا به فرار گذاشتند.
ابراهیم به پلیس آگاهی منتقل شد و توسط کارآگاهان مورد پرسوجو قرار گرفت. وی به ماموران آگاهی گفت: ٢ هفته پیش از طریق پیامک تلفنی با دختری به نام آرزو آشنا شدم. آرزو با ارسال پیامکهای عاشقانه من را شیفته خودش کرد تا اینکه پس از مدتی درخواست کردم تا همدیگر را ببینیم. آرزو هم درخواست من را قبول کرد و قرار شد در مکان خلوتی اطراف شهرک پردیسان با یکدیگر قرار بگذاریم. وقتی آن روز به محل قرار رفتم ناگهان دو مرد جوان درحالیکه در دست هر کدامشان یک چاقو بود به طرفم حملهور شدند و درحالیکه من را با چاقو تهدید به مرگ میکردند سوار خودرو شدیم و به قلعه خرابهای که در بیرون شهر بود رفتیم.
ابراهیم در ادامه گفت: یکی از آدمربایان در قلعه خرابه، من را مورد آزار و اذیت قرار داد و سپس مرا به زیرزمین یک خانه بردند و در آنجا حبس کردند. همه پیامکهایی که از آرزو دریافت میکردم یک نقشه از پیش تعیینشده بود و قربانی یک آدمربایی شده بودم. من چند روز در همان زیرزمین حبس بودم تا اینکه دوباره مرا به یک خانه دیگر بردند اما نمیدانم چه اتفاقی رخ داد که بین آدمرباها اختلافی به وجود آمد. همین اختلاف باعث شد تصمیم بگیرند من را آزاد کنند به همین خاطر درخیابانهای فرعی بردند و آزادم کردند.
اظهارات ابراهیم کافی بود تا کارآگاهان پلیس آگاهی قم، پس از چهرهنگاری دقیق آدمربایان یکی از آنان را به نام ناصر شناسایی کنند. وقتی کارآگاهان سوابق ناصر را مورد بررسی قرار دادند متوجه شدند وی از افراد سابقهدار بوده و ٣ بار به دلیل ایراد ضرب و جرح با چاقو پشت میلههای زندان را تجربه کرده است.
با شناسایی ناصر، کارآگاهان محل زندگی وی را تحت نظر قرار دادند تا اینکه در یک عملیات غافلگیرانه پلیسی ناصر در مخفیگاه خود محاصره و دستگیر شد. ناصر پس از دستگیری به اداره آگاهی منتقل شد و تحت بازجویی قرار گرفت. ناصر که ابتدا خود را بیگناه معرفی میکرد وقتی شواهد و مدارک بهدستآمده توسط کارآگاهان را علیه خود دید لب به اعتراف گشود و پرده از راز آدمربایی خانواده ثروتمند قمی و آزار و اذیت او در خرابه با دو همدستش برداشت.
با دستگیری ناصر کارآگاهان عملیات تازهای را برای دستگیری دو همدست وی آغاز کردند. تنها کسی که میتوانست از مخفیگاه دو عضو دیگر باند آدمربایان به ماموران اطلاعات دهد ناصر بود اما وی برای دستگیری همدستانش از دادن اطلاعات به ماموران خودداری کرد و به ماموران گفت که آنها را فقط در قهوهخانه ملاقات میکرده و از محل سکونتشان هیچ آدرسی ندارد.
او ادعا میکرد که حتی نمیداند اسم واقعی آنان چیست. اما وقتی وی توسط کارآگاهان مورد بازجویی فنی قرار گرفت در نهایت از محل اختفای دو همدست خود نیز اطلاعاتی در اختیار ماموران قرار داد. اعترافات جدید ناصر باعث شد ماموران پلیس آگاهی متوجه فرد دیگری به نام احسان از اقوام پسر گروگان شوند که او نیز در جریان این گروگانگیری نقش داشته است.
احسان توسط کارآگاهان دستگیر شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او که هیچ سوء پیشینه کیفری در پرونده خود نداشت در ابتدا خود را بیگناه میدانست تا اینکه وقتی کارآگاهان در بازرسی از خانه وی خط و گوشی همراهی که با آن ابراهیم را فریب داده بودند، کشف کردند لب به اعتراف گشود و به ماموران گفت: مدتی پیش در قهوهخانه با ناصر و فرد دیگری به نام افشین آشنا شدم. نیاز مالی شدیدی داشتیم. به همین خاطر پیشنهاد دادم تا ابراهیم را به گروگان بگیریم و از خانوادهاش برای آزادی او درخواست پول کنیم.
با اعترافات احسان، تحقیقات برای دستگیری افشین ادامه پیدا کرد تا اینکه کارآگاهان متوجه شدند افشین در یک کارخانه تولید فرآوردههای گوشتی مشغول است. با به دست آمدن این اطلاعات ماموران با کشف مخفیگاه افشین وی را نیز در جریان یک کار عملیاتی بهطور غافلگیرانه محاصره و دستگیر کردند.
افشین که دارای دو سابقه کیفری حمل مواد مخدر بود در بازجوییهای پلیسی گفت: احسان طراح نقشه آدمربایی بود و از وضع مالی پدر «ابراهیم» خبر داشت و مدعی بود که او پسرعمویش است و با یکدیگر اختلاف حساب دارند و همگی آنها میتوانند با ربودن او به ثروت زیادی دست پیدا کنند و تا آخر عمر به خوشگذرانی بپردازند. هر سه متهم با قرار قانونی بازداشت موقت روانه زندان شدند تا پای میز محاکمه قرار بگیرند.
*شهروندبرگ اول این پرونده زمانی نوشته شد که مرد ثروتمند قمی با حضور در کلانتری ٣٤ مهدیه از ناپدید شدن فرزندش به نام ابراهیم خبر داد. پس از شکایت مرد ثروتمند پروندهای در این زمینه در پلیس آگاهی قم تشکیل شد و کارآگاهان اداره آگاهی تحقیقات خود را برای به دست آوردن ردی از ابراهیم به دست آوردند.
کارآگاهان پلیس در تحقیقات اولیه خود با توجه به اینکه مرد شاکی از وضع مالی خوبی برخوردار بود احتمال وقوع آدمربایی را پررنگتر از سایر احتمالات دانستند، به همین دلیل پرونده حساسیت بیشتری پیدا کرد.
جستوجوها برای پیدا کردن ردی از ابراهیم ادامه داشت تا اینکه کارآگاهان اداره آگاهی متوجه شدند مردی ناشناس با خانواده فرد ربودهشده تماس گرفته و در ازای آزادی فرزند آنها مبلغ یکمیلیارد و ٥٠٠میلیون تومان درخواست کرده است.
با تماس گروگانگیر، کارآگاهان دور جدیدی از تحقیقات خود را آغاز کردند تا ردی از آدمربایان به دست آورند. شماره فرد تماسگیرنده توسط کارآگاهان ردیابی شد و ماموران پلیس نحوه صحبت دوباره با آدمربایان را به پدر ابراهیم آموزش دادند تا شاید از این طریق بتوانند مخفیگاه آدمربایان را شناسایی کنند اما هنوز تحقیقات به سرانجام نرسیده بود که آدمربایان ابراهیم را در یکی از خیابانهای فرعی شهر قم رها کرده و پا به فرار گذاشتند.
ابراهیم به پلیس آگاهی منتقل شد و توسط کارآگاهان مورد پرسوجو قرار گرفت. وی به ماموران آگاهی گفت: ٢ هفته پیش از طریق پیامک تلفنی با دختری به نام آرزو آشنا شدم. آرزو با ارسال پیامکهای عاشقانه من را شیفته خودش کرد تا اینکه پس از مدتی درخواست کردم تا همدیگر را ببینیم. آرزو هم درخواست من را قبول کرد و قرار شد در مکان خلوتی اطراف شهرک پردیسان با یکدیگر قرار بگذاریم. وقتی آن روز به محل قرار رفتم ناگهان دو مرد جوان درحالیکه در دست هر کدامشان یک چاقو بود به طرفم حملهور شدند و درحالیکه من را با چاقو تهدید به مرگ میکردند سوار خودرو شدیم و به قلعه خرابهای که در بیرون شهر بود رفتیم.
ابراهیم در ادامه گفت: یکی از آدمربایان در قلعه خرابه، من را مورد آزار و اذیت قرار داد و سپس مرا به زیرزمین یک خانه بردند و در آنجا حبس کردند. همه پیامکهایی که از آرزو دریافت میکردم یک نقشه از پیش تعیینشده بود و قربانی یک آدمربایی شده بودم. من چند روز در همان زیرزمین حبس بودم تا اینکه دوباره مرا به یک خانه دیگر بردند اما نمیدانم چه اتفاقی رخ داد که بین آدمرباها اختلافی به وجود آمد. همین اختلاف باعث شد تصمیم بگیرند من را آزاد کنند به همین خاطر درخیابانهای فرعی بردند و آزادم کردند.
اظهارات ابراهیم کافی بود تا کارآگاهان پلیس آگاهی قم، پس از چهرهنگاری دقیق آدمربایان یکی از آنان را به نام ناصر شناسایی کنند. وقتی کارآگاهان سوابق ناصر را مورد بررسی قرار دادند متوجه شدند وی از افراد سابقهدار بوده و ٣ بار به دلیل ایراد ضرب و جرح با چاقو پشت میلههای زندان را تجربه کرده است.
با شناسایی ناصر، کارآگاهان محل زندگی وی را تحت نظر قرار دادند تا اینکه در یک عملیات غافلگیرانه پلیسی ناصر در مخفیگاه خود محاصره و دستگیر شد. ناصر پس از دستگیری به اداره آگاهی منتقل شد و تحت بازجویی قرار گرفت. ناصر که ابتدا خود را بیگناه معرفی میکرد وقتی شواهد و مدارک بهدستآمده توسط کارآگاهان را علیه خود دید لب به اعتراف گشود و پرده از راز آدمربایی خانواده ثروتمند قمی و آزار و اذیت او در خرابه با دو همدستش برداشت.
با دستگیری ناصر کارآگاهان عملیات تازهای را برای دستگیری دو همدست وی آغاز کردند. تنها کسی که میتوانست از مخفیگاه دو عضو دیگر باند آدمربایان به ماموران اطلاعات دهد ناصر بود اما وی برای دستگیری همدستانش از دادن اطلاعات به ماموران خودداری کرد و به ماموران گفت که آنها را فقط در قهوهخانه ملاقات میکرده و از محل سکونتشان هیچ آدرسی ندارد.
او ادعا میکرد که حتی نمیداند اسم واقعی آنان چیست. اما وقتی وی توسط کارآگاهان مورد بازجویی فنی قرار گرفت در نهایت از محل اختفای دو همدست خود نیز اطلاعاتی در اختیار ماموران قرار داد. اعترافات جدید ناصر باعث شد ماموران پلیس آگاهی متوجه فرد دیگری به نام احسان از اقوام پسر گروگان شوند که او نیز در جریان این گروگانگیری نقش داشته است.
احسان توسط کارآگاهان دستگیر شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او که هیچ سوء پیشینه کیفری در پرونده خود نداشت در ابتدا خود را بیگناه میدانست تا اینکه وقتی کارآگاهان در بازرسی از خانه وی خط و گوشی همراهی که با آن ابراهیم را فریب داده بودند، کشف کردند لب به اعتراف گشود و به ماموران گفت: مدتی پیش در قهوهخانه با ناصر و فرد دیگری به نام افشین آشنا شدم. نیاز مالی شدیدی داشتیم. به همین خاطر پیشنهاد دادم تا ابراهیم را به گروگان بگیریم و از خانوادهاش برای آزادی او درخواست پول کنیم.
با اعترافات احسان، تحقیقات برای دستگیری افشین ادامه پیدا کرد تا اینکه کارآگاهان متوجه شدند افشین در یک کارخانه تولید فرآوردههای گوشتی مشغول است. با به دست آمدن این اطلاعات ماموران با کشف مخفیگاه افشین وی را نیز در جریان یک کار عملیاتی بهطور غافلگیرانه محاصره و دستگیر کردند.
افشین که دارای دو سابقه کیفری حمل مواد مخدر بود در بازجوییهای پلیسی گفت: احسان طراح نقشه آدمربایی بود و از وضع مالی پدر «ابراهیم» خبر داشت و مدعی بود که او پسرعمویش است و با یکدیگر اختلاف حساب دارند و همگی آنها میتوانند با ربودن او به ثروت زیادی دست پیدا کنند و تا آخر عمر به خوشگذرانی بپردازند. هر سه متهم با قرار قانونی بازداشت موقت روانه زندان شدند تا پای میز محاکمه قرار بگیرند.