این مستند از داستان جوان ۲۹ سالهای به نام «رها»! آغاز میکند که با جرات تمام مرزهای فرهنگی و سیاسی را درنوردیده! و جرات کرده برای همجنسبازی خود به ترکیه (بهشت همجنسبازان ایرانی) برود و درخواست پناهندگی از اروپا و آمریکا بکند. جوانی که از ترس خانواده خود، گفته که قصد تحصیل در کشور دیگر را دارد.
به گزارش شهدای ایران به نقل از کافه حقوق، هفته گذشته مستندی با نام «زیر تیغ جنسیت» که نوعی دفاع تمام قامت از همجنسبازی در ایران بود، از تلویزیون رسمی دولت انگلستان به زبان فارسی منتشر شد.
این مستند ۴۷ دقیقهای، وضعیت همجنسبازان ایرانی در کایسری ترکیه (شهر مذهبی ترکیه و میزبان ۴۰۰۰ پناهنده و فراری ایرانی، افغانی و عرب) را به نمایش میگذارد. شکی نیست که جهتگیری دولت انگلستان خصوصا رسانه دولتی آن در قبال ایران یک جهت خصمانه است و بدیهی است که مشکلات کشور ایران در چشم این رسانه به مساله اصلی تبدیل میشود. اما باید همواره به این نکته دقت کرد که ظرافت نکتهسنجیهای این رسانه و طبعا تمام کیان رسانههای صهیونیستی دنیا روی این خط جلو میرود که مشکلاتی را بزرگنمایی کند که ریشه در اعتقادات و مبانی فکری و اسلامی مردم دارد.
به عنوان مثال شکی نیست که مشکلات نظام اداری کشور یا برخی ناهماهنگیها در اقتصاد یا حتی مشکلات اجرایی در نظام قضایی کشور، مشکلات اصلی، جدی و مبتلابه مردم است. اما دوربینهای این رسانه به سمت و سویی میرود که مبانی اسلامی را زیر سوال ببرد. به طوری که میبینیم امروز در دنیا، حمایت از همجنسگرایانبه عنوان یکی از مولفههای نظامهای سکولار دنیا، چگونه در تمام کشورها خصوصا کشورهای اسلامی و مذهبی مسیحی دنبال میشود.
این مستند از داستان جوان ۲۹ سالهای به نام «رها»! آغاز میکند که با جرات تمام مرزهای فرهنگی و سیاسی را درنوردیده! و جرات کرده برای همجنسبازی خود به ترکیه (بهشت همجنسبازان ایرانی) برود و درخواست پناهندگی از اروپا و آمریکا بکند. جوانی که از ترس خانواده خود، گفته که قصد تحصیل در کشور دیگر را دارد.
سوژه دوم این مستند، سهیل ۲۱ ساله از بندر عباس است که یک سال پیش از ایران خارج شده است. خانواده و آشنایان سهیل او را وادار به تغییر جنسیت میکنند. اما یک روز قبل از عمل جراحی با کمک دوستانش به ترکیه فرار میکند و به زبان خودش، راه سومی را در مقابل دوراهی تغییر جنسیت یا مرگ انتخاب کرده است.
سوژه سوم، مریم ۳۷ ساله که سال ها پیش تغییر جنسیت داده و از زندگی خود قبل و بعد از عمل جراحی میگوید. ابتدا این مطلب را جا میاندازاند که ایمان نوجوان، علاقه فراوانی به مردان داشت و رفتارهای زنانه داشت. بعد از تغییر جنسیت، از مشکلات خود و به تعبیر خودش نقص بیشتر خود میگوید که وضعیت بدتر شده است و از غربت خود در ایران میگوید. جالب بود که میگوید قبل از عمل جراحی، رفتارهای شبه زنانهاش برای «پارتنرهایش بسیار جذاب بود و جذابتر میشد.»
سوژه چهارم، همجنسبازی است به نام دنیا که از علاقات مردانهاش میگوید. بعد از تصمیمش برای تغییر جنسیت، اقدام به تحقیق میکند و پس از شنیدن تجربه دیگران، از این عمل جراحی منصرف میشود، به ترکیه میآید و پس از گرفتن سرطان درخواست پناهندگی به کانادا دارد. دنیا الان یک بچه ۱۲ ساله دارد که حاصل یک ازدواج اجباری از قبل بوده و حالا به همجنسبازیاش با زنان دیگر، مباهات میکند.
اما این موضوع از زمانی در داخل کشور بسیار قوت گرفت که در دانشگاه کلمبیا، دکتر احمدینژاد گفت که در ایران همجنسباز نداریم و این موضوع به شدت مورد تمسخر رسانههای غربی قرار گرفت. همانجا بود که اکثر ایرانیها هم ذهنشان درگیر چنین مفهومی به عنوان یک مساله اجتماعی مطرح شد.
یکی از نکات تکراری این مستند، این بود که جامعه ایران و خانوادههای این همجنسبازان اولین مانع در مسیر آنان میباشند. به طور کلی جامعه مذهبی ایران قبح چنین رفتار را ناهنجاری اجتماعی قلمداد میکند. به طور کلی فرهنگ ایران و ایرانی با چنین پدیده غیراخلاقی سر ناسازگاری دارد و تمام صحنههای این مستند برای او، پر است از صحنههای مشمئز کننده.
اما آن چه این مستند، به ذهن بینندگان تلقین میکند، این است که همجنسگرایی بیماری نیست. واقعیتی است که ادعا میکند که تمام نهادهای محافل علمی جهان غیر از ایران، معتقدند که همجنسگرایی حق است. برای روبرو شدن با این وضعیت، دولت و مذهب در ایران و مذهب در ترکیه مخالف چنین پدیدهای هستند و اجازه آزادی را به همجنسبازان نمیدهد. پدیدهای که در جای جای مستند به آن تکیه میکند، فرار همجنسگرایان و تغییر جنسیت اجباری است.
بنا بر فتوای امام خمینی (ره) پیش از انقلاب برای مواجهه با چنین پدیدهای و بنا بر درخواست آن بیمار معروف، جواز تغییر جنسیت داده شد و پس از آن این عمل با توصیه روانشناسان، اطبا و کارشناسان فنی این مساله ظاهرا به یک روال تبدیل شد. کامران باقری لنکرانی وزیر بهداشت دولت نهم زمانی گفته بود: حدود ۲۰۰۰ بیمار دوجنسی در کشور ثبت نام شدهاند که پیشبینی میشود تعداد واقعی این افراد ۴۰۰۰ نفر باشد.
معاون پزشکی، بالینی سازمان پزشکی قانونی در مهرماه ۸۷ گفته بود: سالانه حدود ۸۰ نفر در ایران با مجوز سازمان پزشکی قانونی با انجام عمل جراحی تغییر جنسیت میدهد که حدود ۹۰ درصد آنها تغییر جنسیت از مرد به زن است.
آنچه در مورد خنثی مشکله در کتب فقهی و طبیعتا تاریخ اسلام عمل میشده است، قطعا مجازات مساحقه و لواط و هم زمان احتیاط در ادای تکالیف دینی بوده است. امروزه بسیاری از علمای دینی همچون امام خمینی (ره) و آیتالله منتظری در کتاب احکام پزشکی خود، به تغییر جنسیت چنین اشخاصی مجوز شرعی دادهاند. این مجوز هیچگاه به معنای وجوب نیست و طبیعی است که این حکم، برای چنین افرادی اجباری را با خود به همراه ندارد.
امروزه بی بی سی معتقد است که تغییر جنسیت، مشکل چنین افرادی را حل نکرده است. هر چند که مصاحبه با یک نفر از این افراد، ملاک خوبی برای نتیجهگیری نیست، این تصویر در ذهن بیننده به وجود میآید که ناگزیر از پذیرش چنین اشخاصی در جامعه هستیم و هیچ راه مناسبی برای تامین زندگی این اشخاص جز آزاد گذاشتن آنان و مقابله با مذهب نداریم. حتی برای مذهبیون هم این سوال در ذهن مطرح میشود که اگر همجنسگرایی و تغییر جنسیت، مردود است، پس باید با چنین اشخاصی چه کرد. درام شدن خروج ایرانیانی با چنین بیماریهایی و هم چنین وانمود کردن به شهید دادن همجنسگرایان در حال فرار از کشور، این حس نفرت را دو چندان میکند.
اما به راستی باید پذیرفت که محافل حقوق بشری دنیا جنگ تازهای را با مبانی اسلام آغاز کردهاند و دانشگاهها و حوزههای علمیه ما در راه برخورد با چنین هجمهای، هنوز پدافندی را طراحی نکردهاند. (هرچند که امیدواریم چنین هجمهای را درک کرده باشند.) چنان پس از یک هفته از پخش چنین مستندی، هنوز پاسخی برای مردمی که این مستند را دیدهاند، مطرح نشده است.
به عنوان مثال شکی نیست که مشکلات نظام اداری کشور یا برخی ناهماهنگیها در اقتصاد یا حتی مشکلات اجرایی در نظام قضایی کشور، مشکلات اصلی، جدی و مبتلابه مردم است. اما دوربینهای این رسانه به سمت و سویی میرود که مبانی اسلامی را زیر سوال ببرد. به طوری که میبینیم امروز در دنیا، حمایت از همجنسگرایانبه عنوان یکی از مولفههای نظامهای سکولار دنیا، چگونه در تمام کشورها خصوصا کشورهای اسلامی و مذهبی مسیحی دنبال میشود.
این مستند از داستان جوان ۲۹ سالهای به نام «رها»! آغاز میکند که با جرات تمام مرزهای فرهنگی و سیاسی را درنوردیده! و جرات کرده برای همجنسبازی خود به ترکیه (بهشت همجنسبازان ایرانی) برود و درخواست پناهندگی از اروپا و آمریکا بکند. جوانی که از ترس خانواده خود، گفته که قصد تحصیل در کشور دیگر را دارد.
سوژه دوم این مستند، سهیل ۲۱ ساله از بندر عباس است که یک سال پیش از ایران خارج شده است. خانواده و آشنایان سهیل او را وادار به تغییر جنسیت میکنند. اما یک روز قبل از عمل جراحی با کمک دوستانش به ترکیه فرار میکند و به زبان خودش، راه سومی را در مقابل دوراهی تغییر جنسیت یا مرگ انتخاب کرده است.
سوژه سوم، مریم ۳۷ ساله که سال ها پیش تغییر جنسیت داده و از زندگی خود قبل و بعد از عمل جراحی میگوید. ابتدا این مطلب را جا میاندازاند که ایمان نوجوان، علاقه فراوانی به مردان داشت و رفتارهای زنانه داشت. بعد از تغییر جنسیت، از مشکلات خود و به تعبیر خودش نقص بیشتر خود میگوید که وضعیت بدتر شده است و از غربت خود در ایران میگوید. جالب بود که میگوید قبل از عمل جراحی، رفتارهای شبه زنانهاش برای «پارتنرهایش بسیار جذاب بود و جذابتر میشد.»
سوژه چهارم، همجنسبازی است به نام دنیا که از علاقات مردانهاش میگوید. بعد از تصمیمش برای تغییر جنسیت، اقدام به تحقیق میکند و پس از شنیدن تجربه دیگران، از این عمل جراحی منصرف میشود، به ترکیه میآید و پس از گرفتن سرطان درخواست پناهندگی به کانادا دارد. دنیا الان یک بچه ۱۲ ساله دارد که حاصل یک ازدواج اجباری از قبل بوده و حالا به همجنسبازیاش با زنان دیگر، مباهات میکند.
اما این موضوع از زمانی در داخل کشور بسیار قوت گرفت که در دانشگاه کلمبیا، دکتر احمدینژاد گفت که در ایران همجنسباز نداریم و این موضوع به شدت مورد تمسخر رسانههای غربی قرار گرفت. همانجا بود که اکثر ایرانیها هم ذهنشان درگیر چنین مفهومی به عنوان یک مساله اجتماعی مطرح شد.
یکی از نکات تکراری این مستند، این بود که جامعه ایران و خانوادههای این همجنسبازان اولین مانع در مسیر آنان میباشند. به طور کلی جامعه مذهبی ایران قبح چنین رفتار را ناهنجاری اجتماعی قلمداد میکند. به طور کلی فرهنگ ایران و ایرانی با چنین پدیده غیراخلاقی سر ناسازگاری دارد و تمام صحنههای این مستند برای او، پر است از صحنههای مشمئز کننده.
اما آن چه این مستند، به ذهن بینندگان تلقین میکند، این است که همجنسگرایی بیماری نیست. واقعیتی است که ادعا میکند که تمام نهادهای محافل علمی جهان غیر از ایران، معتقدند که همجنسگرایی حق است. برای روبرو شدن با این وضعیت، دولت و مذهب در ایران و مذهب در ترکیه مخالف چنین پدیدهای هستند و اجازه آزادی را به همجنسبازان نمیدهد. پدیدهای که در جای جای مستند به آن تکیه میکند، فرار همجنسگرایان و تغییر جنسیت اجباری است.
بنا بر فتوای امام خمینی (ره) پیش از انقلاب برای مواجهه با چنین پدیدهای و بنا بر درخواست آن بیمار معروف، جواز تغییر جنسیت داده شد و پس از آن این عمل با توصیه روانشناسان، اطبا و کارشناسان فنی این مساله ظاهرا به یک روال تبدیل شد. کامران باقری لنکرانی وزیر بهداشت دولت نهم زمانی گفته بود: حدود ۲۰۰۰ بیمار دوجنسی در کشور ثبت نام شدهاند که پیشبینی میشود تعداد واقعی این افراد ۴۰۰۰ نفر باشد.
معاون پزشکی، بالینی سازمان پزشکی قانونی در مهرماه ۸۷ گفته بود: سالانه حدود ۸۰ نفر در ایران با مجوز سازمان پزشکی قانونی با انجام عمل جراحی تغییر جنسیت میدهد که حدود ۹۰ درصد آنها تغییر جنسیت از مرد به زن است.
آنچه در مورد خنثی مشکله در کتب فقهی و طبیعتا تاریخ اسلام عمل میشده است، قطعا مجازات مساحقه و لواط و هم زمان احتیاط در ادای تکالیف دینی بوده است. امروزه بسیاری از علمای دینی همچون امام خمینی (ره) و آیتالله منتظری در کتاب احکام پزشکی خود، به تغییر جنسیت چنین اشخاصی مجوز شرعی دادهاند. این مجوز هیچگاه به معنای وجوب نیست و طبیعی است که این حکم، برای چنین افرادی اجباری را با خود به همراه ندارد.
امروزه بی بی سی معتقد است که تغییر جنسیت، مشکل چنین افرادی را حل نکرده است. هر چند که مصاحبه با یک نفر از این افراد، ملاک خوبی برای نتیجهگیری نیست، این تصویر در ذهن بیننده به وجود میآید که ناگزیر از پذیرش چنین اشخاصی در جامعه هستیم و هیچ راه مناسبی برای تامین زندگی این اشخاص جز آزاد گذاشتن آنان و مقابله با مذهب نداریم. حتی برای مذهبیون هم این سوال در ذهن مطرح میشود که اگر همجنسگرایی و تغییر جنسیت، مردود است، پس باید با چنین اشخاصی چه کرد. درام شدن خروج ایرانیانی با چنین بیماریهایی و هم چنین وانمود کردن به شهید دادن همجنسگرایان در حال فرار از کشور، این حس نفرت را دو چندان میکند.
اما به راستی باید پذیرفت که محافل حقوق بشری دنیا جنگ تازهای را با مبانی اسلام آغاز کردهاند و دانشگاهها و حوزههای علمیه ما در راه برخورد با چنین هجمهای، هنوز پدافندی را طراحی نکردهاند. (هرچند که امیدواریم چنین هجمهای را درک کرده باشند.) چنان پس از یک هفته از پخش چنین مستندی، هنوز پاسخی برای مردمی که این مستند را دیدهاند، مطرح نشده است.
و واقعا جای تاسف داره که به جای واژه ی "همجنسگرا" از واژه ی بدی مثل همجنسباز استفاده کردید.. شعور و فهمتون رو میرسونه