به گزارش شهدای ایران؛ نبی حقبیان، فعال فرهنگی و رسانهای و کارشناس در رشته حقوق قضایی است که هم اکنون به عنوان یکی از مدیران رسانه ملی به فعالیت می پردازد. حقبیان از جمله افرادی است که شهید ادواردو آنیلی را از نزدیک ملاقات کرده است بر همین اساس با توجه به سالگرد شهید ادواردو آنیلی با ایشان گفتوگوی داشتیم که متن این گفتگو در ادامه می آید.
* شما از جمله افرادی هستید که وقتی شهید ادواردو آنیلی به ایران آمدید با وی ملاقات داشتید کمی درباره آن دیدار برایمان نقل کنید
بله خاطرم هست که شب عید فطر سال 68 بود که برادربزرگم گفت بیا برویم خانه یکی از دوستانم و من به دلیل اینکه کارهای مکاتباتی ایشان را انجام میدادم همراهشان بودم آن شب هم به اتفاق برادرم رفتیم به خیابان کمیل طبقه دوم ساختمانی که زیر آن کارگاه نجاری بود که پدر آقای عبداللهی آنجا کار میکرد. آن شب صحبت از این بود بتوانند فردای عید فطر در حاشیه آن با حضرت آقا دیداری داشته باشند. مهدی عبداللهی گفت امشب برادرش حسین از ایتالیا میآید که دوست ایتالیایی او هم همراهش هست ساعت حول وحوش 12ونیم تا 1 نیمه شب بود هواپیما در فرودگاه نشست؛ حسین با یکی دو نفر جلو بودند و ادواردو پشت سر آنها وارد شد. همه به استقبالشان رفتند و سلام علیک و احوالپرسی کردند و دست دادند بعد از ورود حسین تک تک افراد را به هم معرفی کرد و من ادواردو را دیدم که البته نمیشناختمش تنها میدانستم که او مهمان خارجی حسین آقاست.
* شما هم با ادواردو دست دادید؟
بله خوب یادم هست با اینکه خسته بود و از ظاهر تقریبا بهمریخته او میشد این را فهمید ولی با صورتی متبسم و بشاش جلو آمد و دست داد و احوالپرسی کرد خیلی این اخلاقش برایم جالب بود حسین آقا هم میگفت ادواردو خیلی خسته شده است .
* شما آن زمان چند سال داشتید؟
18سالم بود و سن وسال زیادی نداشتم، ولی اتفاقات آن شب را خوب به یاد دارم شاید خاص بودن رفتار و گفتار ادواردو بود.
* چطور؟
وقتی وارد اتاق شدیم گوشهای رفت وبه پشتی کنار اتاق تکیه داد بعد گویا با زبان ایتالیایی عذرخواهی کرد و پایش را دراز کرد.
* تیپ ظاهری ادواردو چگونه بود به خاطرتان هست؟
قدبلند و لاغراندام او برایم خیلی جالب بود شاید به همین خاطر هم هنوز در ذهنم مانده است. آن شب او یک شلوار مخمل کبریتی قهوهای تیره با یک پیراهن معمولی که رویش پولیور قهوهای رنگ به تن داشت و کاپشن یشمی دو رنگ با موهای فر معمولی که کمی ژولیده شده بود و نشان از خستگی او میداد انگار در هواپیما هم خوابیده بوده و فرصت مرتب کردن موهایش را نداشته است ودارای محاسن که آنکارد هم نشده بود یک فرد کاملا عادی به نظر میرسید. وقتی نشست سیگاری روشن کرد و با بچهها حرف میزد.
* چه چیز گفتههای ادواردو آن شب برای شما جالب بود؟
اینکه او خیلی خسته بود اما با این وجود گفت برای فردا چه برنامهای داریم. حسین و مهدی عبداللهی با هم صحبت میکردند که بتوانند فردا قبل یا بعد از نماز عید فطر به دیدار حضرت آقا بروند. ادواردو در این هنگام حالت جدیتری به خود گرفت و گفت پس اول برویم زیارت حرم حضرت امام (ره) بعد نماز عید فطر برویم و بعد دیدار با آقا داشته باشیم؛ سپس کاپشنش را روی خود کشید و خیلی راحت و عادی دراز کشید.
* او را با نام مهدی صدا میزدند یا اسم ایتالیاییاش؟
نه همه به او میگفتند ادواردو با همین اسم صدایش میکردند.
* آن شب شما او را چگونه آدمی دیدید؟
من زیاد با ادواردو نبودم و اصلا هم او را نمیشناختم و فکر نمیکردم چگونه شخصیتی است تنها میگفتند دوست مسلمان و شیعه حسین در ایتالیاست. او خیلی متواضع، راحت وساده بود که اگر کسی نمیدانست خارجی است تصور میکرد از بچههای محله همانجاست ظاهرش و پوششی که داشت خیلی عادی و ساده بود، زیرا در هرحال کسی که از تمکن مالی برخوردار است تا حدودی در رفتار و گفتار و یا پوشش میتوان فهمید ولی ادواردو خیلی ساده و متواضع بود او با وجود خستگی زیاد راه لبانی متبسم و خندان داشت.
* آن شب تا کی مهمان خانه عبداللهیها بودید؟
تقریبا نیم ساعتی میشد که آنجا بودیم؛ وقتی ادواردو دراز کشید برادرم و دیگران گفتند او خسته است و گویا در هواپیما هم کمی اعصابش به دلیل تاخیراتی که وجود داشته خورد شده بود برای همین گفتیم دیر وقت است برویم تا فردا بتوانیم به برنامه نماز عید فطر برسیم.
* چه زمانی متوجه شدید ادواردو آنیلی کیست؟
من اصلا او را نمیشناختم تا اینکه در شبکه برون مرزی برنامهای تولید شد که ماجرای مستند ادواردو آنیلی معروف را تعریف میکرد دوستان از سختیهای کار و دستگیری عوامل هنگام ساخت تعریف میکردند من حساس شدم و دقت کردم تا بیشتر بدانم او کیست و برایم تعریف کردند او از چه خانوادهای است و چطور به شهادت رسیده است وقتی مستند کامل شد و آن را دیدم خیلی تعجب کردم که این ادواردوی فیلم چقدر برایم آشناست تازه فهمیدم او را کجا دیدهام و برای دوستان تعریف کردم خیلی خوشم آمد که او با چنین موقعیتی آن قدر راحت و ساده و متواضع بود
* پخش مستند به چه صورت انجام شد؟
به صورت دی.وی.دی دردانشگاهها پخش شد همچنین از آنتن شبکه اول سیما هم نشان داده شده است.
* در پخش برون مرزی با موانعی مواجه نشدید؟
نه به آن صورت بلکه عمدتا به دلیل مسایل سیاسی گفتند در شبکههای برون مرزی تکرار پخش صورت نگیرد و ملاحظاتی ازاین دست وجود داشت با اینکه درباره مرگ او نگاه بیطرفانهای در مستند بود ولی نمیدانم چرا ولی مانع شدند.
* بازخورد پخش را چگونه دیدید؟
بسیار خوب بود. خیلیها را به سوال واداشت و کنجکاو کرد که کسی با چنین ثروت و موقعیت اجتماعی ،اقتصادی و سیاسی چگونه به همه چیز پشت پا زد و دین اسلام را ترجیح داد حتی شیعه شد بعضی میگفتند بهخاطر انتقال ثروت و دارای او را کشتند زیرا مسلمان شده بود و این برایشان خوشایند نبود عدهای هم فراز و فرود زندگی او برایشان جالب بود که زمانی مدیریت باشگاه بزرگ یوونتوس را به عهده داشت اما ارضایش نکرد و سراغ دینپژوهی رفت او به دنبال تامین نیازهای روحی خود بود و با آن همه ثروت زمینی نشد و برخی هم میگفتند چون سراغ فلسفه رفت کم کم از وابستگی دنیا برون شد و... درهرحال زندگی و شهادت ادواردو باعث تحول در خیلیها گردید.
* شما از جمله افرادی هستید که وقتی شهید ادواردو آنیلی به ایران آمدید با وی ملاقات داشتید کمی درباره آن دیدار برایمان نقل کنید
بله خاطرم هست که شب عید فطر سال 68 بود که برادربزرگم گفت بیا برویم خانه یکی از دوستانم و من به دلیل اینکه کارهای مکاتباتی ایشان را انجام میدادم همراهشان بودم آن شب هم به اتفاق برادرم رفتیم به خیابان کمیل طبقه دوم ساختمانی که زیر آن کارگاه نجاری بود که پدر آقای عبداللهی آنجا کار میکرد. آن شب صحبت از این بود بتوانند فردای عید فطر در حاشیه آن با حضرت آقا دیداری داشته باشند. مهدی عبداللهی گفت امشب برادرش حسین از ایتالیا میآید که دوست ایتالیایی او هم همراهش هست ساعت حول وحوش 12ونیم تا 1 نیمه شب بود هواپیما در فرودگاه نشست؛ حسین با یکی دو نفر جلو بودند و ادواردو پشت سر آنها وارد شد. همه به استقبالشان رفتند و سلام علیک و احوالپرسی کردند و دست دادند بعد از ورود حسین تک تک افراد را به هم معرفی کرد و من ادواردو را دیدم که البته نمیشناختمش تنها میدانستم که او مهمان خارجی حسین آقاست.
* شما هم با ادواردو دست دادید؟
بله خوب یادم هست با اینکه خسته بود و از ظاهر تقریبا بهمریخته او میشد این را فهمید ولی با صورتی متبسم و بشاش جلو آمد و دست داد و احوالپرسی کرد خیلی این اخلاقش برایم جالب بود حسین آقا هم میگفت ادواردو خیلی خسته شده است .
* شما آن زمان چند سال داشتید؟
18سالم بود و سن وسال زیادی نداشتم، ولی اتفاقات آن شب را خوب به یاد دارم شاید خاص بودن رفتار و گفتار ادواردو بود.
* چطور؟
وقتی وارد اتاق شدیم گوشهای رفت وبه پشتی کنار اتاق تکیه داد بعد گویا با زبان ایتالیایی عذرخواهی کرد و پایش را دراز کرد.
* تیپ ظاهری ادواردو چگونه بود به خاطرتان هست؟
قدبلند و لاغراندام او برایم خیلی جالب بود شاید به همین خاطر هم هنوز در ذهنم مانده است. آن شب او یک شلوار مخمل کبریتی قهوهای تیره با یک پیراهن معمولی که رویش پولیور قهوهای رنگ به تن داشت و کاپشن یشمی دو رنگ با موهای فر معمولی که کمی ژولیده شده بود و نشان از خستگی او میداد انگار در هواپیما هم خوابیده بوده و فرصت مرتب کردن موهایش را نداشته است ودارای محاسن که آنکارد هم نشده بود یک فرد کاملا عادی به نظر میرسید. وقتی نشست سیگاری روشن کرد و با بچهها حرف میزد.
* چه چیز گفتههای ادواردو آن شب برای شما جالب بود؟
اینکه او خیلی خسته بود اما با این وجود گفت برای فردا چه برنامهای داریم. حسین و مهدی عبداللهی با هم صحبت میکردند که بتوانند فردا قبل یا بعد از نماز عید فطر به دیدار حضرت آقا بروند. ادواردو در این هنگام حالت جدیتری به خود گرفت و گفت پس اول برویم زیارت حرم حضرت امام (ره) بعد نماز عید فطر برویم و بعد دیدار با آقا داشته باشیم؛ سپس کاپشنش را روی خود کشید و خیلی راحت و عادی دراز کشید.
* او را با نام مهدی صدا میزدند یا اسم ایتالیاییاش؟
نه همه به او میگفتند ادواردو با همین اسم صدایش میکردند.
* آن شب شما او را چگونه آدمی دیدید؟
من زیاد با ادواردو نبودم و اصلا هم او را نمیشناختم و فکر نمیکردم چگونه شخصیتی است تنها میگفتند دوست مسلمان و شیعه حسین در ایتالیاست. او خیلی متواضع، راحت وساده بود که اگر کسی نمیدانست خارجی است تصور میکرد از بچههای محله همانجاست ظاهرش و پوششی که داشت خیلی عادی و ساده بود، زیرا در هرحال کسی که از تمکن مالی برخوردار است تا حدودی در رفتار و گفتار و یا پوشش میتوان فهمید ولی ادواردو خیلی ساده و متواضع بود او با وجود خستگی زیاد راه لبانی متبسم و خندان داشت.
* آن شب تا کی مهمان خانه عبداللهیها بودید؟
تقریبا نیم ساعتی میشد که آنجا بودیم؛ وقتی ادواردو دراز کشید برادرم و دیگران گفتند او خسته است و گویا در هواپیما هم کمی اعصابش به دلیل تاخیراتی که وجود داشته خورد شده بود برای همین گفتیم دیر وقت است برویم تا فردا بتوانیم به برنامه نماز عید فطر برسیم.
* چه زمانی متوجه شدید ادواردو آنیلی کیست؟
من اصلا او را نمیشناختم تا اینکه در شبکه برون مرزی برنامهای تولید شد که ماجرای مستند ادواردو آنیلی معروف را تعریف میکرد دوستان از سختیهای کار و دستگیری عوامل هنگام ساخت تعریف میکردند من حساس شدم و دقت کردم تا بیشتر بدانم او کیست و برایم تعریف کردند او از چه خانوادهای است و چطور به شهادت رسیده است وقتی مستند کامل شد و آن را دیدم خیلی تعجب کردم که این ادواردوی فیلم چقدر برایم آشناست تازه فهمیدم او را کجا دیدهام و برای دوستان تعریف کردم خیلی خوشم آمد که او با چنین موقعیتی آن قدر راحت و ساده و متواضع بود
* پخش مستند به چه صورت انجام شد؟
به صورت دی.وی.دی دردانشگاهها پخش شد همچنین از آنتن شبکه اول سیما هم نشان داده شده است.
* در پخش برون مرزی با موانعی مواجه نشدید؟
نه به آن صورت بلکه عمدتا به دلیل مسایل سیاسی گفتند در شبکههای برون مرزی تکرار پخش صورت نگیرد و ملاحظاتی ازاین دست وجود داشت با اینکه درباره مرگ او نگاه بیطرفانهای در مستند بود ولی نمیدانم چرا ولی مانع شدند.
* بازخورد پخش را چگونه دیدید؟
بسیار خوب بود. خیلیها را به سوال واداشت و کنجکاو کرد که کسی با چنین ثروت و موقعیت اجتماعی ،اقتصادی و سیاسی چگونه به همه چیز پشت پا زد و دین اسلام را ترجیح داد حتی شیعه شد بعضی میگفتند بهخاطر انتقال ثروت و دارای او را کشتند زیرا مسلمان شده بود و این برایشان خوشایند نبود عدهای هم فراز و فرود زندگی او برایشان جالب بود که زمانی مدیریت باشگاه بزرگ یوونتوس را به عهده داشت اما ارضایش نکرد و سراغ دینپژوهی رفت او به دنبال تامین نیازهای روحی خود بود و با آن همه ثروت زمینی نشد و برخی هم میگفتند چون سراغ فلسفه رفت کم کم از وابستگی دنیا برون شد و... درهرحال زندگی و شهادت ادواردو باعث تحول در خیلیها گردید.