به گزارش گروه اجتماعی پایگاه خبری شهدای ایران؛ به نقل از باشگاه خبرنگاران،، روزهای مبارك دهه فجر را پش سر میگذاریم و امروز یعنی 16 بهمن 1391 به عنوان روز احیاء و توجه به سبك زندگی نامگذاری شده است.
در بررسی پرونده درخشان انقلاب اسلامی آن هم در بدو ورود به 35 سالگی با دهه چهارم انقلاب اسلامی مواجه هستیم كه "سبك زندگی" طی این دهه مورد توجه بسیاری از اندیشمندان قرار گرفته است.
مفهوم سبک زندگی از جمله مفاهیم علوم اجتماعی و علم جامعهشناسی و مردمشناسی است که در دهه اخیر بسیار مورد توجه عالمان علوم اجتماعی و مدیران فرهنگی قرار گرفته است؛ سبک زندگی معنایی است که از به هم تنیدگی و پیوند عوامل متعددی که در شیوههای زندگی یا اقلیمهای زیستن انسان تأثیر میگذارند، به وجود آمده است.
«سبک زندگی» چیست؟
توجه به سبك زندگی دینی دغدغه نظام و رهبری
معظمله با تفکیک بخش اصلی و «نرمافزاریِ» تمدن از بخش ابزاری و «سختافزاری» آن، به این نکته اساسی اشاره کردهاند که کشور ما علیرغم پیشرفت در بخش سختافزاری تمدن، در «سبک زندگی» به عنوان بخش نرمافزاری تمدن پیشرفت نداشته است و این آسیب، موجب «عدم فلاح و عدم امنیت روانیِ» انسان و جامعه خواهد شد که بر این اساس، فهرستی از آسیبهای سبک زندگی در جامعه امروز ایران طرح شده است. سپس در تحلیل فضای بیرونی کشور به این مهم توجه داده شده که نظام جمهوری اسلامی در شرایطی به وجود آمده که تمدن غرب بر جهان حاکم است و این تمدن دارای فرهنگیست مهاجم که تمام دنیا از جمله جمهوری اسلامی را مورد هجمه خود قرار داده است.
اما در مقابله با هجمه فرهنگ تمدن غرب، به جای برخورد از موضع «ضعف و انفعال»، از موضع «قدرت» اعلام میشود که انقلاب اسلامی ایران، داعیهدار ایجاد «تمدن نوین اسلامی» است و با «تمدن سازی» براساس «مکتب اسلام» نه تنها قادر است در مقابل هجمه فرهنگ غربی مقاومت کند، بلکه قادر خواهد بود دیگر فرهنگها را به طرف خود جذب کند. از اینرو، تبیین و تحقق «فرهنگ زندگی اسلامی» بر اساس بُنمایههای «خردورزی، اخلاق و حقوق» به امری ضروری مبدل میگردد که الزامات دستیابی به آن عبارتنداز:
۱ـ «ایمان به مکتب اسلام»؛ به علت عدم امکان تمدنسازی بدون ایدئولوژی و مکتب
۲ـ «کار پُرحجم و با کیفیت برای استنباط عقل عملی اسلامی از منابع»؛ به علت غنیبودن منابع اسلام نسبت به انواع سلوک فردی و روابط اجتماعی
۳ـ «عدم تقلید از غرب»؛ به علت مهاجم و هویتزدا بودن فرهنگ غربی
حضرت آیت الله خامنهای، با توجه به نو بودن بحث "سبک زندگی” در ادبیات و فضای گفتمانی کشور، سخنان خود را با نوعی آسیبشناسی عینی ادامه دادند و به طرح سؤالات متعدد پرداختند.
1- چرا فرهنگ کار جمعی در ایران ضعیف است؟
2- چرا در روابط اجتماعی، حقوق متقابل رعایت نمیشود؟
3- چرا در برخی مناطق، طلاق زیاد شده است؟
4- چرا در فرهنگ رانندگی انضباط لازم رعایت نمیشود؟
5- الزامات آپارتمان نشینی چیست آیا رعایت میشود؟
6- الگوی تفریح سالم کدام است؟
7- آیا در معاشرتهای روزانه، همیشه به هم راست میگوییم؟
8- دروغ چقدر در جامعه رواج دارد؟
9- علت برخی پرخاشگریها و نابردباریها در روابط اجتماعی چیست؟
10- طراحی لباسها و معماری شهرها چقدر منطقی و عقلانی است؟
11- آیا حقوق افراد در رسانهها و در اینترنت رعایت میشود؟
12- علت بروز بیماری خطرناک قانونگریزی در برخی افراد و بعضی بخشها چیست؟
13- چقدر وجدانکاری و انضباط اجتماعی داریم؟
14- توجه به کیفیت در تولیدات داخلی چقدر است؟
15- چرا برخی حرفها و ایدههای خوب در حد حرف و رؤیا باقی میماند؟
16- ساعات کار مفید در دستگاهها چرا کم است؟
17- چه کنیم ریشه ربا قطع شود؟
18- آیا حقوق متقابل زن و شوهر و فرزندان در خانوادهها بطور کامل رعایت میشود؟
19- چرا مصرفگرایی، برای برخی افتخار شده است؟
20- چه کنیم تا زن هم کرامت و عزت خانوادگیش حفظ شود و هم بتواند وظایف اجتماعی خود را انجام دهد؟
ضرورت، موضوع و هدف «مبنای ادبیات انقلاب» نسبت به «سبک زندگی»
شکی نیست که در ابتدای انقلاب اسلامی ایران، براساس تئوری ولایت فقیه ـ که توسط حضرت امامخمینی(ره) به عنوان یک فقیه و مرجع جامعالشرایط ارائه شد ـ «فلسفه حکومت» به «پیاده کردن احکام اسلام» در زندگی آحاد مردم تعریف شده است و ازاینرو، ادبیات انقلاب دارای وجه مشترکی با ادبیات تخصصی حوزه بوده است. اگرچه بعضی از فقهاء عظیمالشأن، منصب «ولایت فقیه» را امری ضروری محسوب نکرده و ولایت «عدول مؤمنین» را نیز کافی میدانستند.
حال که با این دغدغه، انقلاب اسلامی اقامه شده و سی و چند سال از عمر آن میگذرد، ملاحظه میشود که احکام اسلام در زندگی اجتماعی مردم جاری نشده و کشور با مشکلات اساسی مانند ربا، ناهنجاریها در اخلاق اجتماعی، قانونگریزی، عدم رعایت حقوق همدیگر، شهرسازیغربی مواجه شده است.
لذا در آسیبشناسی مقام معظم رهبری(بهعنوان پرچمدار ادبیات انقلاب) به این مطلب اساسی اشاره میشود که جمهوری اسلامی در فضای تمدنی تنفس میکند که دارای فرهنگ «مخرب و مهاجم» است و برای برونرفت از این تهاجم تمدنی، ایجاد «تمدن نوین اسلامی» امری ضروری است.
هجمه غرب ادبیات دینی و سبك زندگی اسلامی را تهدید میكند
با این توصیف، «ضرورت» و خلأی که ادبیات انقلاب برای ورود به بحث «سبک زندگی» بیان میکند، «هجمه تمدن غرب» میباشد و «هدف» مورد نظر، «ایجاد تمدن نوین اسلامی» است و «موضوعی» که برای حرکت از این خلأ به سوی هدف بیان مینماید، در انجام کار پرحجم علمی و پژوهشی نسبت به منابع اسلام برای دستیابی به فرهنگ زندگی بهعنوان لازمه تمدن اسلامی تعیّن مییابد که در بیان مقام معظم رهبری به «استنباط برای دستیابی به عقل عملی اسلامی» تعبیر شده است.
برای برون رفت از این شرایط چه باید كرد؟
بر این اساس؛ برای برونرفت از وضع موجود، «ساخت تمدن نوین اسلامی» جایگزین «عمل آحاد مکلفین به احکام اسلامی» میشود که البته با تحقق این هدف، احکام اسلام نیز به صورت حکومتی و اجتماعی در جامعه جریان خواهد یافت. اینجا نقطه تفاوت آسیبشناسی «ادبیات انقلاب» با «ادبیات حوزه» است؛ گرچه قبل از انقلاب دغدغه هر دو به هم نزدیک بوده است، اما امروز ادبیات انقلاب به دنبال نسبت بین «سبک زندگی» با «پیشرفت» برای ایجاد تمدن نوین اسلامی است که این مهم، ناظر بر برنامهریزیهای درازمدت و در گرو دستیابی به «مدل اسلامی ایرانی پیشرفت» است.
در ابتدا باید توجه داشت که ادبیات انقلاب در طی بیش از سه دهه به دو دستاورد مهم در نسبت بین «سبک زندگی» با «تمدنسازی» دست یافته است؛ بارزترین عملکرد ادبیات انقلاب در مقوله سبک زندگی(بخش نرمافزاری تمدن)، ایجاد «روحیه مقاومت در برابر استکبار جهانی و مظالم عالم» در سطح «فرهنگ عمومی» کشور است؛ هرچند که این روحیه در «فرهنگ تخصصی» جا پیدا نکرده است اما در جامعه، فرهنگ مقاومت به عنوان یک ارزش تلقی شده و جریان پیدا کرده است و اثر این امر در گزینش و انتخاب تمام مدیران اصلی نظام به وضوح مشاهده میشود. به همین دلیل است که مدیران فاقد روحیهی انقلابی ـ که تنها بخاطر جریانات سیاسی به منصبی دست یافتهاندـ بعد از چندی به خاطر وجود چنین جاذبهای در فضای عمومی کشور، نتوانستهاند به مدیریت خود ادامه دهند.
از سوی دیگر، از آنجا که متعهدین انقلابیِ حوزه، دانشگاه و مسئولین نظام بیش از سه دهه در مواجهه و درگیریِ سیاسی، فرهنگی و اقتصادی با دنیای غرب هستند، غرب را در سطح «فرهنگ عمومی» میشناسند، اما نه در سطح تخصصی! در واقع پلیدبودن نیات و اهداف غرب، دشمنیها و مکرهای پیچیده آن، گناه آلود بودن فرهنگ و ادبیات آن و … به درک وجدانی برای آنان مبدل شده و در خطابهها و منابر، این چهرهی پلید و زشت غرب برای مردم ترسیم میشود، اما توانایی علمی برای اثبات «تخصصی» این درک وجدانی در سطح نخبگان وجود ندارد.
برای این مهم، باید با ادبیات علمی و ایجاد کارگاههای تخصصی به «نقد و نقض» فرهنگ غرب پرداخت و سپس به تبیین «طرح» جایگزین آن ـ یعنی «تئوریزهکردن ولایت مطلقه فقیه» ـ در نظام قانونی کشور همت بگمارند؛ حال آنکه امروز این مطلب در ادبیات تخصصی مراکز علمی دانشگاهها و حوزههای علمیه جایی ندارد.
همین شناخت غیر تخصصی از تمدن مهاجم غرب، ضرورت «ایجاد تمدن نوین اسلامی» را به سطح «جهتگیری» نظام محدود میکند و در سطح «ساختارها»، با عدول و تنازل از آن جهتگیری، به اضافه نمودن بعضی از سیاستهای «فرهنگی» در برنامهریزیهای کشور اکتفا میشود. به عبارت دیگر، در عمل به جای رفتن به سمت لوازم علمی ایجاد تمدن نوین اسلامی، به تدوین چند سیاست (مانند توجه به اندیشههای حضرت امام(ره)، اسلام ناب) آن هم در بخش «فرهنگیِ» برنامههای کلان اکتفا شده است.
برای ارتباط منطقی بین اندیشه مذهب و اندیشه دانشگاه، ابتدا با محور قراردادن ضرورت تحول در «روش شناخت» اندیشه مذهب، پیشنهاد استفاده از معرفتشناسی و روششناخت غربی برای فهم از دین را مطرح کرده و آن را جایگزین فهم فلسفی (انتزاعی) مینماید.
بر این اساس هزینه و مقدوراتِ سراسر کشور از جمله مراکز اسلامی، ائمه جمعه و جماعات، سازمانهای تبلیغی اسلامی برای تبلیغ و کار فرهنگی در معضلاتی مانند حجاب، ازدواج، ترویج قرآن و نماز صرف میشود؛ در حالی که تمامی این برنامهها و عملکردها نسبت به ریشه آسیب، در روبنای تمدن مهاجم قرار دارد. زیرا در فرهنگ و سبک زندگیِ تمدنِ مهاجم، همه چیز به «پول و سرمایه» تعریف میشود و ریشهی تمامی آسیبها و ناهنجاریهایِ فرهنگی به همین مطلب باز میگردد.
با توجه به این توضیحات، به طور کلی آسیبی که ادبیات انقلاب در مسئله «سبک زندگی» با آن مواجه است، عدم تولید مباحث محتوایی و علمی برای «ضرورت، موضوع و هدفِ» مبنای خود است. به همین دلیل است که تنها بخشهای «اجرایی» برجسته میشود و در این بخش نیز فقط بُعد «فرهنگی» مورد توجه قرار میگیرد و در این بُعد نیز به جای کار فکری دقیق برای ریشهیابی مشکلات فرهنگی در ارتباط با مسائل سیاسی و اقتصادی، به روبناهای بخش فرهنگ توجه شده و راهحلهای سطحی ارائه میگردد.
رئیس مجلس خبرگان رهبری با اشاره به تاکیدات مقام معظم رهبری بر اهمیت سبک زندگی اسلامی گفت: آنچه در دنیای امروز مطرح میشود این است که مردم را با سبک زندگی به سوی خود جلب کنید و با عقاید همراه سازید.