به گزارش گروه فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ در زمانه ای که سیاهنمایی از اصلی ترین اصول فیلمسازی به شمار می آید، فیلمی در جشنواره سی ویکم میهمان شد که باید حتما به تماشای آن نشست. بهروز شعیبی، بازیگر جوان آژانس شیش های حاتمی کیا و روحانی محجوب طلا و مس پس از چند تجربه در مقام بازیگری، دستیار کارگردانی و نیز ۷ فیلم بلند تلویزیونی در حالی اولین کار سینمایی خود را به نمایش میگذارد که هانیه توسلی و رضا عطاران ( البته این بار در نقشی کاملا جدی) بازیگران اصلی کار اویند.
ماجرای فیلم روایتگر زندگی شیوا ( هانیه توسلی) است که سرپرست خانوار بوده و با تلاش و کوشش سعی دارد چرخ زندگی اش را بچرخاند که با آمدن نامه ای زندگی اش دچار تحولی می شود.
با گذر از بازیهای خوب بازیگران فیلم به ویژه بازیگر کودک فیلم، محمدرضا شیرخانلو، پرداخت خوب قصه، ریتم مناسب فیلم و دیگر محاسن آن درباره ی آنچه دهلیز به نمایش می گذارد نکات چشمگیری وجود دارد که در ادامه می آید:
اول) همانطور که در ابتدای نوشته نیز آمده است، دهلیز شعیبی اهل سیاه نمایی نیست، او با نشان دادن ماموران زندان ( که شاید بتوان آنها را به عنوان نمادی از حکومت دانست) به عنوان انسانهایی دلسوز و خیرخواه می خواهد راه خود را با بیشتر فیلمهای این روزهای سینما جدا کند. برخوردهای ماموران زندان حتی اگر بگوییم بزرگنمایی نیز در آن شده است، مرهمی است بر دل بسیاری از مخاطبان سینمای ما در کمتر فیلمی نشانی از آن دیده اند.
دوم) شعیبی گویی می خواهد به مجری ـ کارشناس سابق برنامه هفت نیز درسی بدهد و برای مخاطبان سینمایی، غلط های دیکته سینمایی من مادر هستم را پاک کند ( هر چند می توان درباره نیت جیرانی در ساخت فیلم من مادر هستم سخن گفت اما نیت او هر چه بود محصول سینمایی او بر تردیدها نسبت به مسئله قصاص در جامعه افزود و نتوانست خوب حرف بزند) دهلیز اما آنقدر قصاص را به خوبی برای مخاطب خود ترسیم می کند که مخاطب بی هیچ موضعی این اصل دینی را میپذیرد.
سوم) نگاه دهلیز به زن نیز نگاهی ارزشمند و سالم است، شیوا با بازی خوب توسلی یک زن زحمت کش است که به خانواده و همسر خود وفادار است و با درایت و هوشمندی زندگی خود و پسرش امیر علی را پیش می برد، شیوای دهلیز پر است از آبرو، پاکی، نجابت و تلاش.
چهارم) موضوع بخشش نیز با توجه به طرح موضوع قصاص مطرح می شود، اما اینجا نیز فیلمنامه نویس با آوردن ماجرایی آموزه های مدنظرش را به مخاطب القا می کند، امیر علی شیشه پنجره همسایه را شکسته است و پدر او را برای عذرخواهی می برد و آنجا با برخورد نامناسب همسایه روبرو می شوند، پدر با بیان " بعضیها نمی بخشند"می خواهد به مخاطب خود بگوید اگر کسی اشتباه کرد، طرف مقابل حق دارد او را نبخشد و نباید از این موضوع ناراحت شد، اما دهلیز به خوبی ماجرای بخشش و بخشیدن را بر لبه تیغ پیش می برد که زیبایی بخشش تنها دیده می شود و با دیدن صحنه زیبای معذرت خواهی امیرعلی (به جای پدر که در زندان است از مادر مقتول ) شیرینی بخشش کام مخاطب را نیز شیرین می کند.
پنجم) دهلیز قرار نیست مخاطب را شکنجه کند، فیلم با طرح قصه ی خود و سکانس های پر سوز و گدازش اما اجازه نمی دهد در پایان فیلم مخاطبش اذیت شود و فیلم را به خوبی به پایان می رساند.
در ادامه گزارشی که در بولتن نیوز منتشر شده است، موارد بسیار دیگری نیز در اولین ساخته سینمایی شعیبی دیده می شود که توجه به اصول تربیت کودک،پرهیز از ناامیدی در زندگی و ... از جمله آنهاست.
دهلیز می خواهد آرمانشهر خود را برای مخاطبان به تصویر بکشد که آنها نیز بتوانند خود را به جای بازیگران فیلم قرار دهند و خوب و راحت تر ببخشند و شیرینی آن را احساس کنند.
دهلیز را می توان یکی آز آثار شایسته جشن سی و یکم سینمای ایران دانست و شاید حاتمی کیا نیز این موضوع را یافته بود که در روزهای آخر فیلم سری به پشت صحنه آن زد تا از طرف همه خسته نباشیدی به شعیبی و دیگر دوستانش بگوید.