شايد بتوان گفت مقصود حضرت از فتنه خواندن بنياميه اين باشد كه آنها يك پديدهاي چند پهلو و غير قابل شناخت در جامعه اسلامي هستند.
به گزارش شهدای ایران،با توجه به توضيحاتي كه در مورد خصايص بنياميه داده شد، شايد بتوان گفت مقصود حضرت از فتنه خواندن بنياميه اين باشد كه آنها يك پديدهاي چند پهلو و غير قابل شناخت در جامعه اسلامي هستند كه به صورت مرموزانهاي جامعه اسلامي را از درون استحاله ميكنند و بار ديگر جامعه الهي را به جامعه جاهلي باز ميگردانند و ساختار و شاخصه هاي عصر جاهليت عرب را دوباره احيا ميكنند. وقتي كه حضرت ميخواست سپاهش را به جنگ اهل شام تحريك كند، فرمود:
أيّها الناس سيروا إلي أعداء الإسلام، سيروا إلي من حارب محمداً قديماً و جماع طغام، سيروا إلي المؤلّفة قلوبهم كيما تكفوا عن المسلمين بأسهم فطال والله ما صدوا عن سبيل الله و بغوالإسلام عوجا، تخالفوا و تحاربوا علي رسولالله(ص) و المسلمين و جعلوا لهم المراصد و وضعوا لهم المسالح و رموهم بالمناسر و الكتائب و صدوا رسولالله(ص) و المسلمين عن المسجد الحرام و قتلوا الذين يأمرون بالقسط من الناس و جدّوا في إطفاء نور الله حتّي أظهره الله و هم كارهون؛۳۷ اي مردم! به سوي دشمنان اسلام حركت كنيد؛ به سوي كساني كه در گذشته قديم با محمد جنگيدند، سير كنيد، مردماني که احمق هستند، به سوي كساني كه با پرداخت مالي از بيتالمال نسبت به آنها تأليف قلوب شد تا از مسمانان دست بردارند... .
در مكتب اهلبيت(س) افشاي سوابق سوء افراد و گروههاي اجتماعي، در حالت عادي عملي قبيح و ناپسند است و حتي شايد در جايي كه موجب هتك حرمت افراد شود، مستوجب عقاب هم باشد. از اينرو به بهانه آزادي بيان نبايد آبروي يك مؤمن را ريخت؛ اما اگر افرادي كه سوابق سويي دارند، با همان هويت سابق اما همراه با رنگ و لعابي مذهبي و خيرخواهانه، مصالح كلي اسلام و جامعه اسلامي را به خطر انداخته و يا در صدد ايجاد فتنه در جامعه باشند، در اين صورت وظيفه هر مسلمان آگاه و بصير اين است تا با افشاي سوابق سوء آنها پيش از بروز فتنهها، سرچشمههاي آن را با روشنگري بخشكاند.
اميرمؤمنان(ع) ميديد امويان به عنوان يك حزب زرسالار و دنيامدار امروزه پر و بال گرفته و بر مفصلهاي مهم حكومت اسلامي پنجه انداخته و در لباس يك مؤمن و مسلمان در كمين ذبح اسلام و جامعه اسلامي هستند. از اينرو به مردمان حجاز و عراق و يمن كه سالها پس از فتح مكه ايمان آورده و چهره سفاك و كينهتوز بنياميه را از نزديك نديده بودند و نميدانستند پشت اين چهرههاي آراسته به زيور و نشانه تدين و گفتارهاي ملايم و آميخته با ادبيات ديني چه نيات و نقشههاي شومي نهفته است، از طريق بيان سوابق سوء آنان جرأت ميبخشيد تا در جنگ با آنان عزمشان را جزم كنند و هيچ ترديدي به خود راه ندهند. ادبيات اميرمؤمنان(ع) به گونهاي است كه گويي ميخواهد به مردم بفهماند جنگ با نفاق، عين جنگ با كفر است و اسلام ظاهري و نماي نوين منافق هيچ تأثيري در زدودن كفر باطنياش ندارد. روي اين جهت آنها را در عين قرائت نماز و قرآن و اتيان حج و عمره و روزه، «دشمن اسلام» يعني كافر ميخواند.
بنابراين اگر در جامعه اسلامي، جريان نفاق حكومت ديني را تهديد كند، وظيفه مسلمانان اين است كه با آنها مثل كفار برخورد كنند و هيچ ترديدي در جهاد با آنان در خود راه نداده و با كمال صراحت، پيشينه سوء و گذشته پوشالي آنها را به مردم گوشزد نمايند. از همين روست كه پيشواي متقيان وقتي به امويان ميرسد، تقوا را در افشاگري و بيان مفاسد آنان ديده و ميفرمايند: «وأيم الله مازلنا لهم عليالإسلام متّهمين و لأحداثهم فيه خائفين حتّي نجمت منهم هذه الأمور التي ترون». ۳۸« قسم به خدا ما همواره از آنها بر اسلام بيمناک بودهايم و نسبت به کارهايشان در آن هراس داشتهايم تا اين که اين امور از آنها سربرآورد که ميبيني»
با همه اين تلاشها باز برخي در جنگ صفين از ميدان جنگ فرار ميكردند؛ تو گويي لاك ديني امويان به قدري مقاوم بود كه اصحاب اميرمؤمنان(ع) در استمرار جنگ ترديد ميكردند. حضرت براي روشن شدن آنها قسم ياد كرده، ميفرمودند:
والّذي بعث محمداً بالحقّ لقد قاتلت معاوية و أباه علي تنزيل الكتاب و أنا اليوم أقاتله و أشياعه علي تأويل الكتاب؛ قسم به كسي كه محمد را به حق به رسالت مبعوث كرد، من در گذشته با معاويه و پدرش بر سر تنزيل قرآن جنگيدهام و امروز با او و طرفدارانش بر سر تأويل بردن مفهوم قرآن ميجنگم.
اين سخن نشانگر آن است كه در مكتب علي(ع)، گناه انكار نزول قرآن مساوي تحريف آن است؛ چرا كه هر دو منجر به انحراف بشريت از وحي مي شود، كه صراط مستقيم سلوك إلي الله و نيل به سعادت است و اين در حقيقت انكار خدا و رسول به شمار ميآيد كه عين كفر است، اما در لباس ايمان.
بازتاب ديدگاه اميرمؤمنان(ع) در ميان اصحاب آن حضرت
اصحاب امام علي(ع) از حيث درك سياسي و بينش اجتماعي دو دسته بودند: دسته اول، كه اكثريت اصحاب اميرمؤمنان(ع) را به خود اختصاص داده بودند، از هوش سياسي پاييني برخوردار بودند. در ميان اين گروه كساني بودند كه تنها به ظاهر رفتار دو سپاه علي(ع) و معاويه مينگريستند و وقتي ميديدند هر دو شعائر ظاهري اسلام را رعايت ميكنند، بر سر دوراهي قرار ميگرفتند. همين گروه بودند كه در خلال جنگ صفين با مشاهدة قرآنهاي سپاه شام دست از جنگ با شاميان شستند. اين گروه اگر هم ميخواستند شايد نميتوانستند ماهيت سپاه شام را كشف كنند و با خيال آسوده با آنها بجنگند.
اما در ميان سپاه حضرت ياران خاصي پيدا ميشدند كه با بصيرت به آن چيزي كه اميرمؤمنان(ع) از آن ابراز خطر ميكرد، پي بردند. يكي از اين افراد هوشمند و بافراست، مالك اشتر است. مالك در مورد امويان قسم ياد كرده و ميگفت:
قسم به خدا! بنياميه جز خيانت، چيزي به اسلام نيفزودند و براي اهل اسلام چيزي جز بغض و كينه به يادگار نگذاشتند. اگر برخي از آنها بر طائفهاي از مسلمانان سلطه پيدا كنند، خداوند را به خشم آورده و با اعمالشان زمين را تيره و تاريك ميكنند؛ سنت پيامبر| را ميميرانند و بدعتها را زنده ميكنند.۳۹
مالك با همين ديدگاه روشن كه كاملاً منطبق بر نظريه اميرمؤمنان(ع) در مورد امويان ميباشد، در جنگ صفين دليرانه با سپاه معاويه ميجنگيد و تا پاي چادر معاويه پيش ميرفت و سرش را حواله دشمن ميكرد؛ چرا كه هيچ ترديدي در حقانيت خويش و باطل بودن دشمن نداشت. از اينرو ميگفت: «فعجل النُهوض بنا إليهم؛ با سرعت ما را به سوي آنها ببر».
۳۷- يا أميرالمؤمنين إنكمش إلي عدوّنا و لاتعرج فوالله إن جهادهم أحب إليّ من جهاد الترك و الروم لإدهانهم في دين الله و استذلالهم أولياء الله من أصحاب رسول الله صلي الله عليه و سلّم و آله و التابعين بإحسان إذا غضبوا علي رجل حبسوه أو ضربوه أو سيّروه أو حرّموه، و فيئنا [لهم] في أنفسهم حلال. ( المعيار و الموازنه، ص ۱۲۷؛ وقعه صفين، ص ۹۳، با کمي تغيير).
۳۸- و ما لنا ألّا نقاتل في سبيلالله و قد أخرجنا من ديارنا و أبنائنا و أموالنا ـ الذين يشربون الخمور و يلبسون الحرير، و يفترشون الديباج و يزعمون أن فيئنا لهم حلال. (المعيار و الموازنه، ص ۱۲۹.)
۳۹- بنگرید به: اسدالغابه، ج۳، ص ۱۸۴.
*کیهان
أيّها الناس سيروا إلي أعداء الإسلام، سيروا إلي من حارب محمداً قديماً و جماع طغام، سيروا إلي المؤلّفة قلوبهم كيما تكفوا عن المسلمين بأسهم فطال والله ما صدوا عن سبيل الله و بغوالإسلام عوجا، تخالفوا و تحاربوا علي رسولالله(ص) و المسلمين و جعلوا لهم المراصد و وضعوا لهم المسالح و رموهم بالمناسر و الكتائب و صدوا رسولالله(ص) و المسلمين عن المسجد الحرام و قتلوا الذين يأمرون بالقسط من الناس و جدّوا في إطفاء نور الله حتّي أظهره الله و هم كارهون؛۳۷ اي مردم! به سوي دشمنان اسلام حركت كنيد؛ به سوي كساني كه در گذشته قديم با محمد جنگيدند، سير كنيد، مردماني که احمق هستند، به سوي كساني كه با پرداخت مالي از بيتالمال نسبت به آنها تأليف قلوب شد تا از مسمانان دست بردارند... .
در مكتب اهلبيت(س) افشاي سوابق سوء افراد و گروههاي اجتماعي، در حالت عادي عملي قبيح و ناپسند است و حتي شايد در جايي كه موجب هتك حرمت افراد شود، مستوجب عقاب هم باشد. از اينرو به بهانه آزادي بيان نبايد آبروي يك مؤمن را ريخت؛ اما اگر افرادي كه سوابق سويي دارند، با همان هويت سابق اما همراه با رنگ و لعابي مذهبي و خيرخواهانه، مصالح كلي اسلام و جامعه اسلامي را به خطر انداخته و يا در صدد ايجاد فتنه در جامعه باشند، در اين صورت وظيفه هر مسلمان آگاه و بصير اين است تا با افشاي سوابق سوء آنها پيش از بروز فتنهها، سرچشمههاي آن را با روشنگري بخشكاند.
اميرمؤمنان(ع) ميديد امويان به عنوان يك حزب زرسالار و دنيامدار امروزه پر و بال گرفته و بر مفصلهاي مهم حكومت اسلامي پنجه انداخته و در لباس يك مؤمن و مسلمان در كمين ذبح اسلام و جامعه اسلامي هستند. از اينرو به مردمان حجاز و عراق و يمن كه سالها پس از فتح مكه ايمان آورده و چهره سفاك و كينهتوز بنياميه را از نزديك نديده بودند و نميدانستند پشت اين چهرههاي آراسته به زيور و نشانه تدين و گفتارهاي ملايم و آميخته با ادبيات ديني چه نيات و نقشههاي شومي نهفته است، از طريق بيان سوابق سوء آنان جرأت ميبخشيد تا در جنگ با آنان عزمشان را جزم كنند و هيچ ترديدي به خود راه ندهند. ادبيات اميرمؤمنان(ع) به گونهاي است كه گويي ميخواهد به مردم بفهماند جنگ با نفاق، عين جنگ با كفر است و اسلام ظاهري و نماي نوين منافق هيچ تأثيري در زدودن كفر باطنياش ندارد. روي اين جهت آنها را در عين قرائت نماز و قرآن و اتيان حج و عمره و روزه، «دشمن اسلام» يعني كافر ميخواند.
بنابراين اگر در جامعه اسلامي، جريان نفاق حكومت ديني را تهديد كند، وظيفه مسلمانان اين است كه با آنها مثل كفار برخورد كنند و هيچ ترديدي در جهاد با آنان در خود راه نداده و با كمال صراحت، پيشينه سوء و گذشته پوشالي آنها را به مردم گوشزد نمايند. از همين روست كه پيشواي متقيان وقتي به امويان ميرسد، تقوا را در افشاگري و بيان مفاسد آنان ديده و ميفرمايند: «وأيم الله مازلنا لهم عليالإسلام متّهمين و لأحداثهم فيه خائفين حتّي نجمت منهم هذه الأمور التي ترون». ۳۸« قسم به خدا ما همواره از آنها بر اسلام بيمناک بودهايم و نسبت به کارهايشان در آن هراس داشتهايم تا اين که اين امور از آنها سربرآورد که ميبيني»
با همه اين تلاشها باز برخي در جنگ صفين از ميدان جنگ فرار ميكردند؛ تو گويي لاك ديني امويان به قدري مقاوم بود كه اصحاب اميرمؤمنان(ع) در استمرار جنگ ترديد ميكردند. حضرت براي روشن شدن آنها قسم ياد كرده، ميفرمودند:
والّذي بعث محمداً بالحقّ لقد قاتلت معاوية و أباه علي تنزيل الكتاب و أنا اليوم أقاتله و أشياعه علي تأويل الكتاب؛ قسم به كسي كه محمد را به حق به رسالت مبعوث كرد، من در گذشته با معاويه و پدرش بر سر تنزيل قرآن جنگيدهام و امروز با او و طرفدارانش بر سر تأويل بردن مفهوم قرآن ميجنگم.
اين سخن نشانگر آن است كه در مكتب علي(ع)، گناه انكار نزول قرآن مساوي تحريف آن است؛ چرا كه هر دو منجر به انحراف بشريت از وحي مي شود، كه صراط مستقيم سلوك إلي الله و نيل به سعادت است و اين در حقيقت انكار خدا و رسول به شمار ميآيد كه عين كفر است، اما در لباس ايمان.
بازتاب ديدگاه اميرمؤمنان(ع) در ميان اصحاب آن حضرت
اصحاب امام علي(ع) از حيث درك سياسي و بينش اجتماعي دو دسته بودند: دسته اول، كه اكثريت اصحاب اميرمؤمنان(ع) را به خود اختصاص داده بودند، از هوش سياسي پاييني برخوردار بودند. در ميان اين گروه كساني بودند كه تنها به ظاهر رفتار دو سپاه علي(ع) و معاويه مينگريستند و وقتي ميديدند هر دو شعائر ظاهري اسلام را رعايت ميكنند، بر سر دوراهي قرار ميگرفتند. همين گروه بودند كه در خلال جنگ صفين با مشاهدة قرآنهاي سپاه شام دست از جنگ با شاميان شستند. اين گروه اگر هم ميخواستند شايد نميتوانستند ماهيت سپاه شام را كشف كنند و با خيال آسوده با آنها بجنگند.
اما در ميان سپاه حضرت ياران خاصي پيدا ميشدند كه با بصيرت به آن چيزي كه اميرمؤمنان(ع) از آن ابراز خطر ميكرد، پي بردند. يكي از اين افراد هوشمند و بافراست، مالك اشتر است. مالك در مورد امويان قسم ياد كرده و ميگفت:
قسم به خدا! بنياميه جز خيانت، چيزي به اسلام نيفزودند و براي اهل اسلام چيزي جز بغض و كينه به يادگار نگذاشتند. اگر برخي از آنها بر طائفهاي از مسلمانان سلطه پيدا كنند، خداوند را به خشم آورده و با اعمالشان زمين را تيره و تاريك ميكنند؛ سنت پيامبر| را ميميرانند و بدعتها را زنده ميكنند.۳۹
مالك با همين ديدگاه روشن كه كاملاً منطبق بر نظريه اميرمؤمنان(ع) در مورد امويان ميباشد، در جنگ صفين دليرانه با سپاه معاويه ميجنگيد و تا پاي چادر معاويه پيش ميرفت و سرش را حواله دشمن ميكرد؛ چرا كه هيچ ترديدي در حقانيت خويش و باطل بودن دشمن نداشت. از اينرو ميگفت: «فعجل النُهوض بنا إليهم؛ با سرعت ما را به سوي آنها ببر».
۳۷- يا أميرالمؤمنين إنكمش إلي عدوّنا و لاتعرج فوالله إن جهادهم أحب إليّ من جهاد الترك و الروم لإدهانهم في دين الله و استذلالهم أولياء الله من أصحاب رسول الله صلي الله عليه و سلّم و آله و التابعين بإحسان إذا غضبوا علي رجل حبسوه أو ضربوه أو سيّروه أو حرّموه، و فيئنا [لهم] في أنفسهم حلال. ( المعيار و الموازنه، ص ۱۲۷؛ وقعه صفين، ص ۹۳، با کمي تغيير).
۳۸- و ما لنا ألّا نقاتل في سبيلالله و قد أخرجنا من ديارنا و أبنائنا و أموالنا ـ الذين يشربون الخمور و يلبسون الحرير، و يفترشون الديباج و يزعمون أن فيئنا لهم حلال. (المعيار و الموازنه، ص ۱۲۹.)
۳۹- بنگرید به: اسدالغابه، ج۳، ص ۱۸۴.
*کیهان