علی دایی که خیلی اهل کنسرت رفتن و اینجور برنامهها نیست از آنجایی که موزیک مرتضی را گوش داده بود و شنیده بود که پاشایی او را دوست دارد، راهی بیمارستان بهمن شد تا به رکورددار کنسرت موسیقی ایران روحیه بدهد.
دایی که آن روز و در آن ملاقات حسابی با مرتضی شوخی کرد و به او روحیه داد با بغض در مورد پاشایی و پرواز او صحبت میکند. جملات زیر مربوط به ساعاتی پس از درگذشت پاشایی است که بر زبان دایی جاری شده:
* دیدار با شما یکی از اتفاقهایی بود که به مرتضی روحیه داد و او کلی سر آن ملاقات خندید.
- آنطور که من شنیدم و احساس کردم پاشایی چنان روحیهای داشت که احتیاجی نبود کسی به او روحیه بدهد. او آنقدر انرژی داشت که حتی وقتی کسی وارد اتاقش میشد میکوشید تا به نحوی او را بخنداند و او را شاد کند. من تا قبل از اینکه به عیادت مرتضی بروم نه به کنسرتش رفته بودم و نه او را دیده بودم و حالا که این اتفاق افتاد خیلی ناراحت هستم. مرتضی روحیه و انرژی داشت که میشد از آن لذت برد و حالا که او رفته با خودم میگویم ای کاش ندیده بودمش تا اینجوری دلتنگ و نگرانش نشوم.
* از بین کارهای مرتضی کدام را بیشتر دوست داشتید؟
- کارهای پاشایی همگی خوب و پراحساس بودند و من فکر میکنم که همه کارهای او خوب بودند.
* باور پرواز مرتضی برای دوستان او خیلی سخت است.
- چون پاشایی خیلی روحیه داشت و به همین دلیل حتی یک لحظه هم به این قضیه فکر نمیکرد. به نظر من پرواز مرتضی را باید پذیرفت و باید برای آرامش و شادی او دعا کنیم و انرژی مثبت بدهیم. همین که پاشایی تا این حد محبوبیت دارد و مردم او را دوست دارند، یک اتفاق بزرگ است و نشان میدهد که خدا تا چه حد او را دوست داشته است. به نظر من این مهم نیست که هر کسی چقدر عمر میکند... مهم این است که ما در زمان بودنمان چه چیزی را به یادگار میگذاریم و چه نقشی از ما برای مردم و دوستانمان باقی میماند. خدا را شکر که مردم مرتضی را دوست دارند و خدا را شکر که او چنین نقش و یادگاری خوبی از خودش به جای گذاشته است.