آنقدر با عشق از امیر عباس و امیر حمزه سخن می گفت که انگار همین دیروز بود که وقتی از مدرسه به خانه بر می گشت با دیدن ساک برادرش روی ایوان، انگار دنیا را به او داده باشند.
شهدای ایران: آنقدر با عشق از امیر عباس و امیر حمزه سخن می گفت که انگار همین دیروز بود که وقتی از مدرسه به خانه بر می گشت با دیدن ساک برادرش روی ایوان، انگار دنیا را به او داده باشند و آنقدر با حسرت از بی خداحافظی رفتن امیر حمزه در آخرین اعزامش به جبهه یاد می کرد که می توانستی دلتنگی اش را حس کنی..
در ادامه گفتگوهای پایگاه فرهنگی مذهبی جنگ و زن با خانواده های شهدا، این بار به سراغ خواهری رفتیم که این جمله اش هیچ گاه فراموشم نمی شود "از امیر حمزه این برادر رشیدم فقط استخوانهایش برایمان ماند، سخت است؛ این را فقط یک خواهر درک میکند؛ در لحظه ی دیدار با پیکرش که فقط چند استخوان از آن باقی مانده بود زمین و زمان برایم یکی شد "
گفتگو با خواهر شهیدان امیر عباس و امیر حمزه کاظمی دینان خانم طاهره سادات کاظمی دینان ملاحظه بفرمایید.
خانم طاهره سادات کاظمی دینان خواهر 2 شهید در معرفی برادرانش می گوید
شهید سید امیر عباس کاظمی دینان فرزند سید محمود در تاریخ 20 / 04 / 1345 در تهران به دنیا آمد او در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد و بدین جهت نامش عباس گذاشته شد که چند وقتی قبل از به دنیا آمدن ایشان مادرش خواب می بیند که از جایی مثل رودخانه می خواهد به آنطرف برود نمی تواند در یک لحظه یک خانم محجبه و سیاهپوشی به طرف مادر من می آید و بچه ای که در بغل مادر من هست را به آقای سوار بر اسب می دهد ولی ایشان نمی تواند بچه را بگیرد ( دست نداشته است آقا) و روی زانوی این آقا می گذارد و به این جهت تصمیم می گیرند که اگر فرزندشان دختر بود زینب و اگر پسر بود عباس بگذارند این شهید بزرگوار و والا مقام در جزیره مجنون در قایق به عنوان بیسیم چی بوده است که به شهادت می رسد تاریخ شهادت ایشان 22/12/1362 بوده است که در تاریخ 1/1/1363 بر روی دوش مردم غیور و شهید پرور آمل و لاریجان تشییع و در روستای دینان در جوار جد بزرگوارش امامزاده ابراهیم دینان به خاک سپرده شد .
شهید سید امیر حمزه کاظمی دینان فرزند سید محمود در تاریخ 1/9/1349 در تهران به دنیا آمد این شهید بزرگوار در حمله فاو به شهادت می رسد که شهید جاوید الاثر بوده است و بعد از چندین سال پلاکی و و چند تکه استخوانی از ایشان پیدا می شود و بعد از تشییع در روستای دینان در جوار جد بزرگوارش و در کنار قبر برادر شهیدش سید امیر عباس کاظمی دینان به خاک سپرده می شود تاریخ شهادت ایشان 13/12/1364 می باشد .
برادرانم نمونه بودند
امیر عباس فردی با ایمان و با تقوا و پایبند به مسائل اخلاقی و دینی بود و در تواضع و فروتنی و مردمداری شهرت خاصی داشت.
امیر حمزه هم خیلی متعصب به دفاع از ناموس و در تواضع و فروتنی شهرت داشت.
رابطه خاصی با برادرانم داشتم
امیر عباس از من بزرگتر بود ولی امیر حمزه از من کوچکتر بود و چون اختلاف سنی ما با هم خیلی کم بود رابطه خاص و نزدیکی باهم داشتیم و رابطه برادرانم با من با احترام و رعایت روابط دو طرفه خواهر و برادری بوده است .
خاطره ای از برادرانم در ذهنم نمانده است
از وی خواستیم تا خاطره ای از برادران شهیدش برایمان بگوید ولی بنا برگفته خودشان به دلیل آنکه زمان زیادی از آن سال ها می گذرد و در آن زمان سن کمی هم داشتند خاطره خاصی به ذهنش نمی رسید تا آن را شرح دهد.
غیرت زیادی روی ناموسشان داشتند و احساس مسئولیت می کردند
امیر عباس از اینکه برادر بزرگترم بود همیشه مواظب و مدافع من بود امیر حمزه هم احساس مسئولیت زیادی می کرد خصوصا که خیلی خیلی غیرتی بود.
عروسیشان آرزویم بود اما هر دو به جای لباس دامادی لباس شهادت پوشیدند/حتی جسم امیر حمزه را هم ندیدم جز یک پلاک و چند استخوان
مثل هر خواهری خیلی آرزو ها برای برادرم داشتم دوست داشتم امیر عباس را در لباس دامادی ببینم اما چه کنم که اجل مهلت نداد و او لباس زیبای شهادت را بیشتر از لباس دامادی پسندید و به آرزوی دیرینه اش شهادت رسید .
مثل برادر بزرگترم خیلی دوست داشتم که عروسی برادر کوچکترم را ببینم و او را در لباس دامادی ببینم ولی چه کنم که حتی جسم برادرم را هم ندیدم که البته بعد از چند سال پلاکی و چند تکه استخوانی از ایشان به ما داده شد جهت تشییع و خاک سپاری . یادش گرامی و راهدش پر ره رو باد .
برادرانم چند مرتبه به خوابم آمدند خیلی شیرین بود
بله چندین مرتبه به خوابم آمدند که من اصلا فکر نمی کردم ایشان در این دنیا نیستند و احساس کرده ام ایشان همیشه زنده در کنار ما هستند .
آنها برای دفاع از مملکت و آرمان های امام رفتند و این موضوع باید به جوانان گفته شود
همیشه یاد و خاطره ی آن ها را زنده نگه داریم و کار بزرگی که آن ها کردند یعنی دفاع از ناموس و مملکت و آرمان های امام راحل را به جوانان یادآوری کنیم .
از حضور در مسجد عشق می کردند
ایشان همیشه در مسجد محل حضور فعالانه و چشمگیری داشتند و در تمامی مراسمات شرکت می کردند و از این موضوع بسیار شادمان بودند.
دعواهای برادر خواهری شیرین است
برادرانم خیلی فرد آرام و مهربانی بودند کمتر از ایشان شیطنت دیده بودم البته گاهی دعوای برادر و خواهری بوده است که بسیار شیرین بود.
تک تک کلمه های نامه ی برادرم روی قلبم جای دارد تا روزی که زنده ام
برادر شهیدم امیر عباس فک کنم 5 الی 6 نامه نوشته بودند که برای اقوام فرستادند یک نامه برای من فرستادند که همیشه به آن نگاه می کنم و تک تک کلمه های آن در قلبم جای دارد تا روزی که زنده هستم
امیر عباس با خداحافظی و امیر حمزه بدون خداحافظی به جبهه رفتند / کمتر از 1 سال هر 2 برادرم شهید شدند
امیر عباس موقع رفتن از همه خداحافظی کرد و رفت و بعد از 3 الی 4 ماه بود که خودش نامه داد که برای عید به خانه می آید که البته به وعده اش عمل نمود و با شهادت خودش و بر روی دوش مردم شهید پرور با عزت و احترام تشییع شد و به خانه اش برگشت . ولی امیر حمزه بدون اینکه خداحافظی بکند و به ما اطلاع بدهد از طریق سپاه لاریجان به عنوان بسیجی به جبهه اعزام شدند و بعد از چند وقتی اطلاع دادند که ایشان شهید جاویدالاثر شده اند و این موضوع قبل از سالگرد برادر شهیدم امیر عباس اتفاق افتاد.
خوشحالم برادرانی دلاور و پهلوان دارم
البته که خوشحالم و احساس غرور می کنم که دو برادر دلاور مثل دسته گل و مثل جد بزرگوارشان داشتم و آن ها جان شیرینشان را در راه اسلام و انقلاب فدا کردند .
پدر و مادرم بعد از شهادت برادرانم نماز شکر خواندند
پدر و مادرم حس و حال عجیبی در شهادت فرزندان برومندشان داشتند و نماز شکر به جا آوردند که همچین فرزندان رشید و برومندی داشتند و در راه اسلام و انقلاب فدا کرده اند .
دوری سخت است اما خوشحالم به آرزویشان رسیدند
البته اولش خیلی سخت است که آن ها را برای همیشه نمی بینم و دیدار ما به قیامت افتاده است ولی خوشحالم از اینکه راه درستی را انتخاب کرده و به آرزوی دیرینه شان که شهادت بود رسیدند.
ای کاش آخرین دیدار با برادرانم هیچوقت به پایان نمی رسید
آخرین دیدار من با امیر عباس همان چند روزی بود که برای مرخصی آمده بودند وقتی از مدرسه برگشتم و ساک برادرم را در ایوان خانه مان دیدم انگار دنیا را به من داده اند و احساس کردم که چقدر دلم برای برادر مهربان و صبورم تنگ شده است که همان آخرین دیدار ما شد ولی چیزی از امیر حمزه عزیزم به یاد ندارم چون به گونه ای رفت و شهید شد که همه را شوکه کرد او عاشق شهادت بود.
شهادت امیر عباس را از خاله ام و شهادت امیر حمزه را از سپاه لاریجان شنیدم
اول به پدر بزرگوارم گفتند وقتی اقوام ما همه به خانه ما آمدند من فکر کردم که باید اتفاقی افتاده باشد به ما گفتند که مادر بزرگم یعنی مادر پدرم فوت کرده اند ولی بعد از چند ساعت خاله من طاقت نیاورد و گفت عباس شهید شده است و خبر شهادت امیر حمزه را از سپاه لاریجان شنیدیم چون بدون خداحافظی رفت خبرش شوک بزرگی بود
وقتی فکر میکنم لحظه جان دادن برادرانم به چه فکر میکردند و چطور جان دادند فقط گریه می کنم
خیلی برایم سخت بود که برادرم امیر عباس را در سنی که خیلی جوان است بجای لباس دامادی در کفن ببینم از آن صحنه و از آن لحظه چیزی نمی توان به زبان آورد و وقتی فکر می کنم که آن لحظه آخر به چه فکر می کرده است و چگونه جان داده است خیلی سخت است .
از امیر حمزه هم فقط استخوانهایش برایمان ماند .سخت است این را فقط خواهر درک میکند .از برادر رشیدم فقط چند استخوان باقی ماند و لحظه ی دیدار با پیکری که فقط چند استخوان بود ، زمین و زمان برایم یکی شد .
دوریشان سخت است
همیشه دوری از ایشان برای انسان سخت است چه قبل شهادت چه بعد شهادت ...دلم برایشان تنگ است.
در پشت جبهه در امر تدارکات و پشتیبانی فعالیت می کردم
من با توجه به علاقه مندی که برادرم به رزمنده ها و جبهه جنگ داشت من هم در پشت جبهه در امر تدارکات و پشتیبانی فعالیت داشتم .
ملت ایران اطاعت از فرمایشات رهبری را سرلوحه کارشان قرار دهند
از تمامی ملت ایران به عنوان خواهر شهید می خواهم پشتیبان خون تمامی شهدا باشند و اطاعت از فرمایشات و دستورات مقام معظم رهبری کنند .
نشریات بانوان رابطه مستقیمی با اعتقاداتشان در زندگی دارد
بانوان نقش مهمی در فعالیت های اجتماعی دارند و نشریات بانوان می تواند در اعتقاد دینی و تعهد زندگی خانواده ها نقش بسزایی داشته باشد .
باید با تمام قوا برای مقابله با جنگ نرم دشمن به میدان نبرد بیاییم
اهمیت جنگ نرم دشمنان بسیار آشکار می باشد و تهاجم فرهنگی یکی از موارد این جنگ می باشد و دشمن می خواهد از هر دری وارد شود تا اعتقادات مردم کشورمان را از آنها بگیرد و ما باید هوشیار باشیم و برای مبارزه با جنگ نرم دشمن مقتذرانه وارد صحنه شویم تا دشمن را نابود کنیم همانگونه که در 8 سال دفاع مقدس این کار را انجام دادیم.
عاشق امام (ره) بودند
برادرانم مانند تمامی مردم ایران علاقه بسیار زیادی به حضرت امام خمینی(ره) داشتند .
چه پیامی به رهبر عزیزمون امام خامنه ای دارید ؟
حفظ اسلام و جمهوری اسلامی و اجرای احکام دینی از خواسته های ما می باشد همچنین سلامتی و تنذرستی را برای رهبر عزیزمان خواستاریم
به نیش و کنایه های مردم با صبوری و متانت پاسخ می دهیم
متاسفانه در مورد خانواده شهید همه جا حرف هست و گاهی نیش و کنایه ها خیلی سنگین است.ما سعی میکنیم با حوصله ،متانت و صبوری به این نیش و کنایه ها پاسخ دهیم جز این راهی نیست.
با وجود رهبری انشاالله بتوانیم پیام رسان خون شهدا باشیم
باید راه شهدا را ادامه دهیم و در این راه از هیچ تلاشی مذائقه نکنیم و به یاری خدا و رهبری آیت الله خامنه ای در این راه موفق خواهیم بود.
ارزش ها و آرمان های انقلاب بین نسل جوانمان سست شده است
مبلغین و دولت اسلامی باید توجه بیشتری به امر فرهنگ و تبلیغات دینی داشته باشند و در این راه کارهای بیشتری متناسب با روند جامعه انجام دهند و این کارهای فرهنگی باید با یک برنامه ریزی درست و کاربردی انجام شود تا بازدهی مناسب داشته باشد.
عاشق امام حسین (ع) بودند
شیفتگی برادرانم به امام حسین (ع) برجستگی خاصی در ایشان ایجاد نموده بود و در بین ائمه ارادت خاصی به این امام داشتند.
تفاوت آن نسل با نسل جوان الان زیاد است
خیلی تفاوت بین برادر شهیدم و جوانان امروزی می بینم .از جوانان می خواهم که نگذارند خون شهدا پایمال شود و دل خانواده شهدا خون شود
زنان امروزی کمی صبرشان را بالا ببرند و محکمتر باشند مثل زنان دوره انقلاب که یکی از ارکان اصلی پیروزی انقلاب بودند
زنان امروزی باید صبرشان را بالا ببرند و زینب وار زندگی کنند باید به ارزش های اسلامی توجه بیشتری داشته باشند و در مقابله با جنگ نرم دشمن هوشیار باشند چون هدف اصلی دشمن متزلزل کردن بنیان خانواده می باشد و زن در این موضوع نقش مهمی ایفا می کند و زنان جامعه ما باید خیلی قوی باشند همانگونه که نقش زنان در 8 سال دفاع مقدس خیلی موثر و چشمگیر بود و یکی از ارکان اصلی پیروزی جمهوری اسلامی ایران بود ، شیرزنان امروز ایران زمین با غرور و غیرت خود بار دیگر باید نشان دهند که دشمن نمیتواند با نقشه های کثیف خود باعث به انحراف کشاندن زنان جامعه ما شود و در پی آن بنیان خانواده های ایرانی را بهم بریزد.
همیشه احساس می کنم که برادرانم زنده و در کنار ما هستند
وقتی می گویند شهیدان زنده اند الله اکبر راست میگویند و من واقعا به آن اعتقاد دارم و برادرانم را در تمامی کارها در کنار خود حس می کنم . همیشه با یاد و خاطره آن ها زنده هستم و تا موقع مرگ خاطره آن ها در قلبم جاودانه است .
دوستانم از اینکه برادرانم شهید هستند به من احترام خاصی میگذارند
همیشه باعث سرافرازی ما هستند برادرانمان و دوستانمان می گویند خوش بحالتان که خواهر دو شهید هستید و این چنین برادرانی داشته اید.
برادرانم خوش به حالتان که راه درستی را رفته اید
من کوچکتر از آن هستم که پیامی برای آن ها داشته باشم ولی می گویم خوش بحالتان که جای خوبی رفته اید و راه درست برای خودتان انتخاب کرده اید .
سید محمود کاظمی دینان
پدر مرحوم شما هم نماینده مردم آمل در مجلس شورای اسلامی بودند و یکی از فعالان فرهنگی شهرستان آمل بوند در مورد ایشان چند خطی توضیح دهید ؟
پدر بزرگوارم حاج سید محمود کاظمی دینان در سال 1318 در لاریجان به دنیا آمودند ایشان در زمان طاغوت فرهنگی و مدیر دبیرستان بوده اند و به این شغل مقدس افتخار می کردند ضمنا ایشان همیشه مداح اهل بیت و امام حسین (ع) بوده اند بعد از انقلاب فرماندهی سپاه آمل ، رئیس آموزش پرورش لاریجان ، نماینده مجلس،مشاور شهرداری تهران و آخرین کار ایشان در صدا و سیمای تهران مشاور آقای ضرغامی بوده است ایشان فردی مذهبی و زندگی بسیار ساده و بی آلایشی داشتند در خانه ایشان شبانه روز به روی عموم مردم باز بوده و پناه درمانده گان و بیچاره گان بوده اند تا آنجایی که از دست ایشان بر می آمد در امر جهیزیه و کمک به به فقرا و مستمندان کوتاهی نمی کردند و همیشه هم وغم ایشان مردم بوده اند .
ایشان در بهمن سال 1386 بعلت بیماری سرطان و تحمل 5 ماه درد و رنج به دیار حق شتافتند و در جوار قبر دو فرزند شهیدش به خاک سپرده شدند روحش شاد .
دستخط امام خامنه ای روی جلد قرآن اهدایی
حضرت آیت الله خامنه ای در ششمین سالگرد رحلت ایشان به طور سرزده به منزل ایشان در تهران می روند که وقتی زندگی ساده و دور از زرق و برق ایشان را میبینند به اینچنین مسئولی که مالی برای خودش جمع نکرده و اینگونه ساده زندگی کرده است و همیشه به فکر مردم و فقرا و محرومین جامعه بوده است احسنت گفته اند و از مادرم می خواهد که اگر خواسته ای یا کاری از ایشان دارند گفته شود که مادرم فرمودند ما به غیر از سلامتی رهبر و حفظ خون شهدا چیزی برای خودمان نمی خواهیم و مدیون هیچ چیزی در قبال شهدایمان نیستیم.
حرف پایانی؟
من آن شمعم که خاکستر ندارم شهید مکتبم پیکر ندارم
امیر عباس و امیر حمزه کاظمی دینان
در ادامه گفتگوهای پایگاه فرهنگی مذهبی جنگ و زن با خانواده های شهدا، این بار به سراغ خواهری رفتیم که این جمله اش هیچ گاه فراموشم نمی شود "از امیر حمزه این برادر رشیدم فقط استخوانهایش برایمان ماند، سخت است؛ این را فقط یک خواهر درک میکند؛ در لحظه ی دیدار با پیکرش که فقط چند استخوان از آن باقی مانده بود زمین و زمان برایم یکی شد "
گفتگو با خواهر شهیدان امیر عباس و امیر حمزه کاظمی دینان خانم طاهره سادات کاظمی دینان ملاحظه بفرمایید.
خواهر شهید / طاهره سادات کاظمی دینان
خانم طاهره سادات کاظمی دینان خواهر 2 شهید در معرفی برادرانش می گوید
شهید سید امیر عباس کاظمی دینان فرزند سید محمود در تاریخ 20 / 04 / 1345 در تهران به دنیا آمد او در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد و بدین جهت نامش عباس گذاشته شد که چند وقتی قبل از به دنیا آمدن ایشان مادرش خواب می بیند که از جایی مثل رودخانه می خواهد به آنطرف برود نمی تواند در یک لحظه یک خانم محجبه و سیاهپوشی به طرف مادر من می آید و بچه ای که در بغل مادر من هست را به آقای سوار بر اسب می دهد ولی ایشان نمی تواند بچه را بگیرد ( دست نداشته است آقا) و روی زانوی این آقا می گذارد و به این جهت تصمیم می گیرند که اگر فرزندشان دختر بود زینب و اگر پسر بود عباس بگذارند این شهید بزرگوار و والا مقام در جزیره مجنون در قایق به عنوان بیسیم چی بوده است که به شهادت می رسد تاریخ شهادت ایشان 22/12/1362 بوده است که در تاریخ 1/1/1363 بر روی دوش مردم غیور و شهید پرور آمل و لاریجان تشییع و در روستای دینان در جوار جد بزرگوارش امامزاده ابراهیم دینان به خاک سپرده شد .
شهید سید امیر حمزه کاظمی دینان فرزند سید محمود در تاریخ 1/9/1349 در تهران به دنیا آمد این شهید بزرگوار در حمله فاو به شهادت می رسد که شهید جاوید الاثر بوده است و بعد از چندین سال پلاکی و و چند تکه استخوانی از ایشان پیدا می شود و بعد از تشییع در روستای دینان در جوار جد بزرگوارش و در کنار قبر برادر شهیدش سید امیر عباس کاظمی دینان به خاک سپرده می شود تاریخ شهادت ایشان 13/12/1364 می باشد .
برادرانم نمونه بودند
امیر عباس فردی با ایمان و با تقوا و پایبند به مسائل اخلاقی و دینی بود و در تواضع و فروتنی و مردمداری شهرت خاصی داشت.
امیر حمزه هم خیلی متعصب به دفاع از ناموس و در تواضع و فروتنی شهرت داشت.
رابطه خاصی با برادرانم داشتم
امیر عباس از من بزرگتر بود ولی امیر حمزه از من کوچکتر بود و چون اختلاف سنی ما با هم خیلی کم بود رابطه خاص و نزدیکی باهم داشتیم و رابطه برادرانم با من با احترام و رعایت روابط دو طرفه خواهر و برادری بوده است .
خاطره ای از برادرانم در ذهنم نمانده است
از وی خواستیم تا خاطره ای از برادران شهیدش برایمان بگوید ولی بنا برگفته خودشان به دلیل آنکه زمان زیادی از آن سال ها می گذرد و در آن زمان سن کمی هم داشتند خاطره خاصی به ذهنش نمی رسید تا آن را شرح دهد.
غیرت زیادی روی ناموسشان داشتند و احساس مسئولیت می کردند
امیر عباس از اینکه برادر بزرگترم بود همیشه مواظب و مدافع من بود امیر حمزه هم احساس مسئولیت زیادی می کرد خصوصا که خیلی خیلی غیرتی بود.
عروسیشان آرزویم بود اما هر دو به جای لباس دامادی لباس شهادت پوشیدند/حتی جسم امیر حمزه را هم ندیدم جز یک پلاک و چند استخوان
مثل هر خواهری خیلی آرزو ها برای برادرم داشتم دوست داشتم امیر عباس را در لباس دامادی ببینم اما چه کنم که اجل مهلت نداد و او لباس زیبای شهادت را بیشتر از لباس دامادی پسندید و به آرزوی دیرینه اش شهادت رسید .
مثل برادر بزرگترم خیلی دوست داشتم که عروسی برادر کوچکترم را ببینم و او را در لباس دامادی ببینم ولی چه کنم که حتی جسم برادرم را هم ندیدم که البته بعد از چند سال پلاکی و چند تکه استخوانی از ایشان به ما داده شد جهت تشییع و خاک سپاری . یادش گرامی و راهدش پر ره رو باد .
برادرانم چند مرتبه به خوابم آمدند خیلی شیرین بود
بله چندین مرتبه به خوابم آمدند که من اصلا فکر نمی کردم ایشان در این دنیا نیستند و احساس کرده ام ایشان همیشه زنده در کنار ما هستند .
آنها برای دفاع از مملکت و آرمان های امام رفتند و این موضوع باید به جوانان گفته شود
همیشه یاد و خاطره ی آن ها را زنده نگه داریم و کار بزرگی که آن ها کردند یعنی دفاع از ناموس و مملکت و آرمان های امام راحل را به جوانان یادآوری کنیم .
از حضور در مسجد عشق می کردند
ایشان همیشه در مسجد محل حضور فعالانه و چشمگیری داشتند و در تمامی مراسمات شرکت می کردند و از این موضوع بسیار شادمان بودند.
دعواهای برادر خواهری شیرین است
برادرانم خیلی فرد آرام و مهربانی بودند کمتر از ایشان شیطنت دیده بودم البته گاهی دعوای برادر و خواهری بوده است که بسیار شیرین بود.
تک تک کلمه های نامه ی برادرم روی قلبم جای دارد تا روزی که زنده ام
برادر شهیدم امیر عباس فک کنم 5 الی 6 نامه نوشته بودند که برای اقوام فرستادند یک نامه برای من فرستادند که همیشه به آن نگاه می کنم و تک تک کلمه های آن در قلبم جای دارد تا روزی که زنده هستم
امیر عباس با خداحافظی و امیر حمزه بدون خداحافظی به جبهه رفتند / کمتر از 1 سال هر 2 برادرم شهید شدند
امیر عباس موقع رفتن از همه خداحافظی کرد و رفت و بعد از 3 الی 4 ماه بود که خودش نامه داد که برای عید به خانه می آید که البته به وعده اش عمل نمود و با شهادت خودش و بر روی دوش مردم شهید پرور با عزت و احترام تشییع شد و به خانه اش برگشت . ولی امیر حمزه بدون اینکه خداحافظی بکند و به ما اطلاع بدهد از طریق سپاه لاریجان به عنوان بسیجی به جبهه اعزام شدند و بعد از چند وقتی اطلاع دادند که ایشان شهید جاویدالاثر شده اند و این موضوع قبل از سالگرد برادر شهیدم امیر عباس اتفاق افتاد.
خوشحالم برادرانی دلاور و پهلوان دارم
البته که خوشحالم و احساس غرور می کنم که دو برادر دلاور مثل دسته گل و مثل جد بزرگوارشان داشتم و آن ها جان شیرینشان را در راه اسلام و انقلاب فدا کردند .
سید محمود کاظمی دینان - پدر شهیدان کاظمی دینان
پدر و مادرم بعد از شهادت برادرانم نماز شکر خواندند
پدر و مادرم حس و حال عجیبی در شهادت فرزندان برومندشان داشتند و نماز شکر به جا آوردند که همچین فرزندان رشید و برومندی داشتند و در راه اسلام و انقلاب فدا کرده اند .
دوری سخت است اما خوشحالم به آرزویشان رسیدند
البته اولش خیلی سخت است که آن ها را برای همیشه نمی بینم و دیدار ما به قیامت افتاده است ولی خوشحالم از اینکه راه درستی را انتخاب کرده و به آرزوی دیرینه شان که شهادت بود رسیدند.
ای کاش آخرین دیدار با برادرانم هیچوقت به پایان نمی رسید
آخرین دیدار من با امیر عباس همان چند روزی بود که برای مرخصی آمده بودند وقتی از مدرسه برگشتم و ساک برادرم را در ایوان خانه مان دیدم انگار دنیا را به من داده اند و احساس کردم که چقدر دلم برای برادر مهربان و صبورم تنگ شده است که همان آخرین دیدار ما شد ولی چیزی از امیر حمزه عزیزم به یاد ندارم چون به گونه ای رفت و شهید شد که همه را شوکه کرد او عاشق شهادت بود.
شهادت امیر عباس را از خاله ام و شهادت امیر حمزه را از سپاه لاریجان شنیدم
اول به پدر بزرگوارم گفتند وقتی اقوام ما همه به خانه ما آمدند من فکر کردم که باید اتفاقی افتاده باشد به ما گفتند که مادر بزرگم یعنی مادر پدرم فوت کرده اند ولی بعد از چند ساعت خاله من طاقت نیاورد و گفت عباس شهید شده است و خبر شهادت امیر حمزه را از سپاه لاریجان شنیدیم چون بدون خداحافظی رفت خبرش شوک بزرگی بود
وقتی فکر میکنم لحظه جان دادن برادرانم به چه فکر میکردند و چطور جان دادند فقط گریه می کنم
خیلی برایم سخت بود که برادرم امیر عباس را در سنی که خیلی جوان است بجای لباس دامادی در کفن ببینم از آن صحنه و از آن لحظه چیزی نمی توان به زبان آورد و وقتی فکر می کنم که آن لحظه آخر به چه فکر می کرده است و چگونه جان داده است خیلی سخت است .
از امیر حمزه هم فقط استخوانهایش برایمان ماند .سخت است این را فقط خواهر درک میکند .از برادر رشیدم فقط چند استخوان باقی ماند و لحظه ی دیدار با پیکری که فقط چند استخوان بود ، زمین و زمان برایم یکی شد .
دوریشان سخت است
همیشه دوری از ایشان برای انسان سخت است چه قبل شهادت چه بعد شهادت ...دلم برایشان تنگ است.
در پشت جبهه در امر تدارکات و پشتیبانی فعالیت می کردم
من با توجه به علاقه مندی که برادرم به رزمنده ها و جبهه جنگ داشت من هم در پشت جبهه در امر تدارکات و پشتیبانی فعالیت داشتم .
ملت ایران اطاعت از فرمایشات رهبری را سرلوحه کارشان قرار دهند
از تمامی ملت ایران به عنوان خواهر شهید می خواهم پشتیبان خون تمامی شهدا باشند و اطاعت از فرمایشات و دستورات مقام معظم رهبری کنند .
نشریات بانوان رابطه مستقیمی با اعتقاداتشان در زندگی دارد
بانوان نقش مهمی در فعالیت های اجتماعی دارند و نشریات بانوان می تواند در اعتقاد دینی و تعهد زندگی خانواده ها نقش بسزایی داشته باشد .
باید با تمام قوا برای مقابله با جنگ نرم دشمن به میدان نبرد بیاییم
اهمیت جنگ نرم دشمنان بسیار آشکار می باشد و تهاجم فرهنگی یکی از موارد این جنگ می باشد و دشمن می خواهد از هر دری وارد شود تا اعتقادات مردم کشورمان را از آنها بگیرد و ما باید هوشیار باشیم و برای مبارزه با جنگ نرم دشمن مقتذرانه وارد صحنه شویم تا دشمن را نابود کنیم همانگونه که در 8 سال دفاع مقدس این کار را انجام دادیم.
عاشق امام (ره) بودند
برادرانم مانند تمامی مردم ایران علاقه بسیار زیادی به حضرت امام خمینی(ره) داشتند .
چه پیامی به رهبر عزیزمون امام خامنه ای دارید ؟
حفظ اسلام و جمهوری اسلامی و اجرای احکام دینی از خواسته های ما می باشد همچنین سلامتی و تنذرستی را برای رهبر عزیزمان خواستاریم
به نیش و کنایه های مردم با صبوری و متانت پاسخ می دهیم
متاسفانه در مورد خانواده شهید همه جا حرف هست و گاهی نیش و کنایه ها خیلی سنگین است.ما سعی میکنیم با حوصله ،متانت و صبوری به این نیش و کنایه ها پاسخ دهیم جز این راهی نیست.
با وجود رهبری انشاالله بتوانیم پیام رسان خون شهدا باشیم
باید راه شهدا را ادامه دهیم و در این راه از هیچ تلاشی مذائقه نکنیم و به یاری خدا و رهبری آیت الله خامنه ای در این راه موفق خواهیم بود.
ارزش ها و آرمان های انقلاب بین نسل جوانمان سست شده است
مبلغین و دولت اسلامی باید توجه بیشتری به امر فرهنگ و تبلیغات دینی داشته باشند و در این راه کارهای بیشتری متناسب با روند جامعه انجام دهند و این کارهای فرهنگی باید با یک برنامه ریزی درست و کاربردی انجام شود تا بازدهی مناسب داشته باشد.
عاشق امام حسین (ع) بودند
شیفتگی برادرانم به امام حسین (ع) برجستگی خاصی در ایشان ایجاد نموده بود و در بین ائمه ارادت خاصی به این امام داشتند.
تفاوت آن نسل با نسل جوان الان زیاد است
خیلی تفاوت بین برادر شهیدم و جوانان امروزی می بینم .از جوانان می خواهم که نگذارند خون شهدا پایمال شود و دل خانواده شهدا خون شود
زنان امروزی کمی صبرشان را بالا ببرند و محکمتر باشند مثل زنان دوره انقلاب که یکی از ارکان اصلی پیروزی انقلاب بودند
زنان امروزی باید صبرشان را بالا ببرند و زینب وار زندگی کنند باید به ارزش های اسلامی توجه بیشتری داشته باشند و در مقابله با جنگ نرم دشمن هوشیار باشند چون هدف اصلی دشمن متزلزل کردن بنیان خانواده می باشد و زن در این موضوع نقش مهمی ایفا می کند و زنان جامعه ما باید خیلی قوی باشند همانگونه که نقش زنان در 8 سال دفاع مقدس خیلی موثر و چشمگیر بود و یکی از ارکان اصلی پیروزی جمهوری اسلامی ایران بود ، شیرزنان امروز ایران زمین با غرور و غیرت خود بار دیگر باید نشان دهند که دشمن نمیتواند با نقشه های کثیف خود باعث به انحراف کشاندن زنان جامعه ما شود و در پی آن بنیان خانواده های ایرانی را بهم بریزد.
همیشه احساس می کنم که برادرانم زنده و در کنار ما هستند
وقتی می گویند شهیدان زنده اند الله اکبر راست میگویند و من واقعا به آن اعتقاد دارم و برادرانم را در تمامی کارها در کنار خود حس می کنم . همیشه با یاد و خاطره آن ها زنده هستم و تا موقع مرگ خاطره آن ها در قلبم جاودانه است .
دوستانم از اینکه برادرانم شهید هستند به من احترام خاصی میگذارند
همیشه باعث سرافرازی ما هستند برادرانمان و دوستانمان می گویند خوش بحالتان که خواهر دو شهید هستید و این چنین برادرانی داشته اید.
برادرانم خوش به حالتان که راه درستی را رفته اید
من کوچکتر از آن هستم که پیامی برای آن ها داشته باشم ولی می گویم خوش بحالتان که جای خوبی رفته اید و راه درست برای خودتان انتخاب کرده اید .
سید محمود کاظمی دینان
پدر مرحوم شما هم نماینده مردم آمل در مجلس شورای اسلامی بودند و یکی از فعالان فرهنگی شهرستان آمل بوند در مورد ایشان چند خطی توضیح دهید ؟
پدر بزرگوارم حاج سید محمود کاظمی دینان در سال 1318 در لاریجان به دنیا آمودند ایشان در زمان طاغوت فرهنگی و مدیر دبیرستان بوده اند و به این شغل مقدس افتخار می کردند ضمنا ایشان همیشه مداح اهل بیت و امام حسین (ع) بوده اند بعد از انقلاب فرماندهی سپاه آمل ، رئیس آموزش پرورش لاریجان ، نماینده مجلس،مشاور شهرداری تهران و آخرین کار ایشان در صدا و سیمای تهران مشاور آقای ضرغامی بوده است ایشان فردی مذهبی و زندگی بسیار ساده و بی آلایشی داشتند در خانه ایشان شبانه روز به روی عموم مردم باز بوده و پناه درمانده گان و بیچاره گان بوده اند تا آنجایی که از دست ایشان بر می آمد در امر جهیزیه و کمک به به فقرا و مستمندان کوتاهی نمی کردند و همیشه هم وغم ایشان مردم بوده اند .
ایشان در بهمن سال 1386 بعلت بیماری سرطان و تحمل 5 ماه درد و رنج به دیار حق شتافتند و در جوار قبر دو فرزند شهیدش به خاک سپرده شدند روحش شاد .
دستخط امام خامنه ای روی جلد قرآن اهدایی
حضرت آیت الله خامنه ای در ششمین سالگرد رحلت ایشان به طور سرزده به منزل ایشان در تهران می روند که وقتی زندگی ساده و دور از زرق و برق ایشان را میبینند به اینچنین مسئولی که مالی برای خودش جمع نکرده و اینگونه ساده زندگی کرده است و همیشه به فکر مردم و فقرا و محرومین جامعه بوده است احسنت گفته اند و از مادرم می خواهد که اگر خواسته ای یا کاری از ایشان دارند گفته شود که مادرم فرمودند ما به غیر از سلامتی رهبر و حفظ خون شهدا چیزی برای خودمان نمی خواهیم و مدیون هیچ چیزی در قبال شهدایمان نیستیم.
حرف پایانی؟
من آن شمعم که خاکستر ندارم شهید مکتبم پیکر ندارم