فردریش هِگِل، فیلسوف آلمانی است که عدهای از فلاسفه او را متفکری مرتجع، عدهای دیگر محافظه کار و بالاخره بعضی، متفکری تندرو و افراطی میدانند. آزادی خواهان او را الهام بخش هیتلر و موسولینی میدانند و محکومش میکنند.
به گزارششهدای ایران،امروز 23 آبان 1393 خورشیدی برابر با 20 محرم 1436 هجری و 14 نوامبر 2014 میلادی است که وقایع ذیل به وقوع پیوست.
*انحلال مجلس شورای ملی در جریان جنگ جهانی اول (1294 ش)
با شروع جنگ جهانی اول، دولتهای استعمارگر روسیه و انگلستان میکوشیدند ایران را در جنگ بر ضد آلمان وارد کنند. از این رو ارتش خود را به سوی ایران حرکت دادند.
روس در شمال و انگلیس در جنوب، نیروهای خود را پیاده کرد. پس از حرکت نیروهای روسیه به طرف تهران، شماری از نمایندگان مجلس به نشانه اعتراض به تجاوز قوای بیگانه به کشور و نادیده گرفتن استقلال و تمامیت ارضی ایران، به سمت قم حرکت کردند و عملاً مجلس سوم به پایان رسید. با این حال، به مدت چهار سال، مجلس تعطیل و مطبوعات توقیف شد. این عده، بعداً کمیته دفاع ملی را تأسیس کردند که آنان نیز کاری از پیش نبردند. در این میان، احمد شاه نیز تصمیم به تغییر پایتخت گرفت و طی تلگرافی به دولتین روس و انگلیس اطلاع داد. خبر تصمیمگیری احمدشاه برای خروج از تهران، سفرای روس وانگلیس را به تکاپو واداشت تا شاه را از این تصمیم بازدارند. در نهایت احمدشاه را تهدید کردند که اگر از تهران خارج شود، پدرش را به جای وی به سلطنت خواهند نشاند. احمدشاه که اوضاع را چنین دید، به شرط انصراف روسها از ورود به تهران، از رفتن به اصفهان خودداری کرد. در این زمان حاکمیت ایران نیز به علت بیلیاقتی سران کشور، شدیداً ضعیف شده بود.
*رحلت حکیم و دانشمند مسلمان"میرزا مهدی غروی اصفهانی" صاحب مکتب تفکیک (1325 ش)
حکیم میرزا مهدی بن اسماعیل غروی اصفهانی در حدود سال 1264 ش (1303 ق) در اصفهان به دنیا آمد. وی پس از تحصیل در خدمت پدر، سیدمحمدباقر درچهای، آخوند ملامحمد کاشانی و جهانگیرخان قشقایی، در دوازده سالگی به عتبات رفت و از محضر عالمان نامداری همچون حضرات آیات: سیداسماعیل صدر، آخوند خراسانی، سیدمحمدکاظم یزدی و میرزای نایینی استفاده برد تا به مقام رفیع اجتهاد دست یافت. حکیم غروی اصفهانی همچنین همدورهای عارفان و عالمانی همچون سیداحمد کربلایی، سیدعلی قاضی طباطبایی، شیخ محمد بهاری و سیدجمالالدین گلپایگانی بود و پس از سالها مراقبت و سیر و سلوک به درجه والایی در اخلاق و عرفان رسید.
وی با چند تن از علمای معاصر خود، اولین دوره درس میرزای نایینی را طی جلساتی طولانی مورد بحث و بررسی قرار دادند. در این نشستها، کلیه مبانی شیخ انصاری مورد پژوهش قرار گرفت. وی پس از مدتی اعتکاف در مسجد سهله و مکاشفهای که به او دست داد، جزوههایی را که در حین اشتغال به فلسفه و عرفان نوشته بود در رود کوفه انداخت و مکتبی جدید در معارف ربوبی مبتنی بر قرآن و احادیث پدید آورد که مکتب تفکیک نام گرفت و توسط چند تن از شاگردانش به کمال رسید. او در این مکتب معتقد بود که فلسفه اسلام را باید از متن قرآن و سنت معصوم استخراج کرد. حکیمغروی اصفهانی در سال 1305 ش به مشهد رفت و تا پایان عمر به مدت بیست سال به تدریس و تالیف همت گماشت. وی در طول نزدیک به سی سال، سه دوره به تدریس اصول پرداخت. نخست: مفصّل مطابق معمول بین فقها و اصولیین؛ دوم: بیان مبانی و افکار خود؛ سوم: بیان قواعد مهم اصولی که برای استدلال احکام فقهی به آن احتیاج میشود. دانشمندانی همچون سیدصدرالدین صدر، میرزا هاشم قزوینی، محمدکاظم دامغانی، میرزامجتبی قزوینی، محمدتقی شریعتی، شیخ حسنعلی مروارید، حسنعلی راشد و دهها عالم فرزانه دیگر از جمله شاگردان ایشان بودند. همچنین ابواب الهُدی، اعجاز قرآن و معارف قرآن از تألیفات اوست.
میرزامهدی اصفهانی سرانجام در 23 آبان 1325 ش برابر با نوزدهم ذیحجه 1365 ق در شصت و یک سالگی دار فانی را وداع گفت و در حرم مطهر امامرضا(ع) به خاک سپرده شد.
*وزیران مختار روس و انگلیس احمدشاه را ملاقات و او را از انتقال پایتخت به اصفهان منصرف ساختند. (1294ش)
در همان روز قوای روسیه که در دروازه تهران اردو زده بود به سوی قزوین بازگشت.
*رویدادهای مهم این روز در تقویم هجری ( 20 محرم 1436 )
عزل "امیرکبیر" از صدارت ناصرالدین شاه بر اثر بدگویی دیگران علیه او (1268ق)
امیرکبیر که پس از ورود ناصر الدین شاه به تهران، به عنوان صدراعظم برگزیده شده بود، در ابتدا بکارگیری القاب و تعارفات بی معنا را در نامههای اداری حذف کرد. اخذ رشوه را ممنوع کرد و جلوی اختیارات بیحد و حساب و نامشروع درباریان را گرفت.
برای متعادل کردن دخل و خرج مملکت، بر بیشتر وظایف و مستمریهایى که اشخاص با نفوذ مانند شاهزادگان و اُمرای لشکر، بدون استحقاق از خزانهی دولت دریافت میکردند، خط بطلان کشید. اخذ مالیاتها را بر اساس صحیحی قرار داد چنان که در اندک مدتی، خزانه خالی مملکت از درآمد مالیات پُر شد.
بر گسترش کشاورزی همت ورزید و مدرسه عالی دارالفنون را تاسیس کرد. امیرکبیر همچنین دست سفیران روس و انگلیس را از دخالت در امور داخلی ایران کوتاه ساخت و بَست نشستن در محل سفارت آنان را ممنوع اعلام کرد. لیاقت و تدبیر و طهارت اخلاق امیرکبیر موجب وحشت درباریان ناپاک و حسودان شد و شاه بیتجربه را با دسیسهها و تحریکات فراوان به عزل وی تشویق کردند. سرانجام بر اثر دسیسههای فراوان اطرافیان به ویژه مهد عُلیا مادر ناصرالدین شاه، امیرکبیر از صدارت عزل شد و میرزا آقاخان نوری به جای وی به صدارت عُظمی رسید.
*رویدادهای مهم این روز در تقویم میلادی ( 14 نوامبر 2014 )
*مرگ "فریدریش هِگِل" فیلسوف معروف و نظریه پرداز بزرگ آلمانی (1831م)
گئورگ ویلْهِلْم فردریش هِگِل، فیلسوف معروف آلمانی در 27 اوت 1770م در اشتوتگارت آلمان به دنیا آمد. وی پس از طی دروس متوسطه، تحصیلات خود را در علوم الهی به پایان برد و پس از آن به تدریس فلسفه پرداخت.
هگل پس از چندی تحت تاثیر امانوئل کانْتْ، فیلسوف هموطن خود، به فلسفه اصالت تعقل گرایید و کتابی درباره زندگی مسیح(ع) نگاشت. هگل، معقد بود هر آنچه عقلانی است واقعی است و هر آنچه واقعی است، عقلانی. هگل پس از چندی اعلام کرد که هستی بر اصل تضادْ، قائم است و هر آنچه در عالم خلقت میبینیم متضادی نیز دارد. هر رویى، پشتی دارد و نمیتوان به بینهایتْ، بدون نهایت و به زندگی بدون مرگ، اندیشید. هر شیء بدان سببْ خودِ آن است که چیز دیگر نیست. از این گذشته، ضدّ هر چیز در خود آن است. هر قطبی، قطب مقابل را، در خود دارد. همین طور گرما، سرما، عشق، نفرت، روز و شب و جوانی و پیری. در اینجا هگل عنوان کرد که هر چیزی، نه تنها ضد خود را در بر دارد، بلکه ضد خود است. هستی، نزاع قوای مخالف است برای ترکیب آنها به صورت وحدتی عالیتر. هستی، نزاعِ اجزا است برای تشکیل یک کُل و کشمکش متفرّقات است برای جذب شدن در مطلق. در فلسفه هگل تنها پس از گذشتن از دریای خون میتوان به جزیره متبارک مطلق رسید.
در همین جا نیز، هگلْ مطلق را نه با یک دولت جهانی، بلکه با دولت پروسْ، عینیت میدهد و آزادی را محدود به قدرت مطلق آن دولت میکند. افکار هگل در ابتدا حول آزادیخواهی بود و او خود را شیفته آزادی میدانست. اما تصریح مینمود که منظور از آزادی، بی بندوباری نیست. فرد، فقط آنگاه شخص است که موجودی اجتماعی باشد و در فعالیت های اخلاقی شرکت جوید.
وی اخلاق اجتماعی را در سه حوزه به هم پیوسته مورد بررسی قرار داد؛ اول خانواده، که نه تنها نظام بشری را تداوم میدهد، بلکه افرادبشر را نیز تعالی میبخشد. دوم جامعه مدنی، که نهادهای خاصی برای تنظیم و تسهیل فعالیتها دارد و از دیدگاه هگل، ابزاری برای نیل به اهداف شخصی میباشد. و سوم، دولت، که منظور هگل مجموعهای از نهادها نبود بلکه تجسم عینی حیات اخلاقی را درنظر داشت و حتی در مورد دولت پروس نیز به دلوتی اخلاقی و با هدف، میاندیشید. وی در دوره انقلاب کبیر فرانسه، تحت تاثیر این رویداد مهم قرار گرفت اما دیری نپایید که با الهام از یوهان فیخته، دیگر فیلسوف آلمانی که شعارش "آلمان فوق همه" بود، آلمان را علت غایى آفرینش جهان عنوان کرد. هگل که فلسفه نژاد برتر فیخته، در او آتشی را روشن ساخته بود اعلام داشت که تمام جهان بر جاده انحطاط و زوال است جز آلمان. آلمان مقصد مطلق تاریخ است و تنها آلمانیها هستند که مشعل تمدن را به پیش میبرند. از این رو به عقیده هگل، سرنوشت چنین است که آلمان بر تمام دنیا تسلط یابد.
هگل همچنین، آزادی خودآگاهانه رعایای آلمانی را فرمانبرداری از شاه آلمان عنوان میکرد و پادشاه آلمان را در کشاندن رعایای خود به نام وطن برای تجاوز به جهان آزادی قلمداد مینمود، زیرا هگل تنها آلمان را روحاً زنده میپنداشت و بقیه جهان را مرده تصور میکرد. با این حال، پایه فلسفه بغرنج و پیچیده هگل که بر تصورات بی اساس گذاشته شده و با هاله غلیظی از راز وَری احاطه شده بود، یکی از اسبابهایى شد که تاریخ جهان، بازیچه دست ناسیونالیسم آلمانی گردد. در نتیجه ابهام نوشتههای هگل، هر کس و هر دستهای به نفع خود از فلسفه او بهره برداری کرد، اما بیشتر از همه کس، فلسفه او روح توحّش و تجاوز را در مردم پروس دمید.
بر همین اساس، نازیها که فلسفه خود را بر مبنای تفسیر اهریمنی فلسفه هگل نهاده بودند، عقیده داشتند که آزادی یعنی تسلیم به قدرت جبار. درباره هگل، اختلاف نظر فراوان وجود دارد. عدهای از فلاسفه او را متفکری مرتجع، عدهای دیگر محافظه کار و بالاخره بعضی، متفکری تندرو و افراطی میدانند. آزادی خواهان او را الهام بخش هیتلر و موسولینی میدانند و محکومش میکنند. فاشیستها نیز او را پیشرو مارکس و لنین میشمارند و محکوم مینمایند.
مجموعه آثار هگل که الهام بخش کابوسهای اهریمنی چون هیتلر بود، پس از مرگش در هجده مجلد به چاپ رسید که برخی از این آثار عبارتند از معرفت علم منطق، دایرةالمعارف علوم فلسفی و اصول فلسفه و حقوق. فریدریش هِگِل سرانجام در چهاردهم نوامبر 1831م در 61 سالگی جان سپرد.
*تولد "جواهر لعل نهرو" نخستوزیر مصلح هند و روز کودک در هندوستان (1889م)
جواهر لعل نهرو، اولین نخست وزیر هند در 14 نوامبر سال 1889م در اللَّهآباد هند به دنیا آمد. وی پس از اتمام تحصیلات خود در رشته حقوقِ دانشگاه کمبریج انگلستان به قضاوت در هند مشغول شد.
نهرو در سال 1918م به پارلمان هند راه یافت و در 1929م به ریاست پارلمان رسید. او در1920 در نهضتی که به رهبری مهاتما گاندی با هدف آزادی هند از سلطه سیاسی انگلستان به راه افتاد شرکت کرد و با نهضتهای ملی همراهی کرد. نهرو در طول مبارزات ضداستعماری خویش 10 بار دستگیر و زندانی شد و روی هم رفته، در حدود سیزده سال از عمر خود را در زندان گذراند. نهرو در سالهای زندان هم بیکار ننشست و به نگارش کتب مختلفی پرداخت.
جواهر لعل نهرو پس از استقلال هند، به عنوان اولین نخست وزیر این کشور انتخاب شد و تا زمان مرگ، به مدت هفده سال، رهبری بلامنازع هند را برعهده داشت. نهرو در این مدت در صحنه سیاست بین المللی نیز درخشید و همواره به عنوان یک شخصیت برجسته و صلح دوست مورد احترام مجامع جهانی بود.
وی بنیادهای سیاسی - اقتصادی هند را پایهگذاری کرد و از یک کشور استعمارزده و بلا دیده و دستخوش تفرقه، قدرت یکپارچهای را درجنوب آسیا پدید آورد.
کار عمده نهرو برای هند، اصرار وی بر این امر بود که هند به صورت یک دموکراسی غیرمنفک از آرمانهای دنیایى و غیردینی باقی بماند. وی با گذراندن قانونی، نظام طبقه در هند را برانداخت و کارهایى که برای از بین بردن فقر و عقب ماندگی انجام داد، سبب ایجاد انقلاب اساسی اجتماعی و اقتصادی شد. نهرو از قهرمانان استقلال هند و از رهبران متفکر مبارزات مردمی این کشور طی سالهای استقلال به شمار میرود. او همچنین به اتفاق جمال عبدالناصر، ژوزف تیتو و احمد سوکارنو رهبران وقت مصر، یوگسلاوی و اندونزی از بنیانگذاران جنبش عدم تعهد به شمار میرود و حیثیتی بین المللی دارد. جواهر لعل نهرو در ژانویه 1964م دچار حمله قلبی شد و نیمی از بدنش فلج گردید تا اینکه سرانجام در 27 مه 1964م در 75 سالگی درگذشت.
× راسخون
*انحلال مجلس شورای ملی در جریان جنگ جهانی اول (1294 ش)
با شروع جنگ جهانی اول، دولتهای استعمارگر روسیه و انگلستان میکوشیدند ایران را در جنگ بر ضد آلمان وارد کنند. از این رو ارتش خود را به سوی ایران حرکت دادند.
روس در شمال و انگلیس در جنوب، نیروهای خود را پیاده کرد. پس از حرکت نیروهای روسیه به طرف تهران، شماری از نمایندگان مجلس به نشانه اعتراض به تجاوز قوای بیگانه به کشور و نادیده گرفتن استقلال و تمامیت ارضی ایران، به سمت قم حرکت کردند و عملاً مجلس سوم به پایان رسید. با این حال، به مدت چهار سال، مجلس تعطیل و مطبوعات توقیف شد. این عده، بعداً کمیته دفاع ملی را تأسیس کردند که آنان نیز کاری از پیش نبردند. در این میان، احمد شاه نیز تصمیم به تغییر پایتخت گرفت و طی تلگرافی به دولتین روس و انگلیس اطلاع داد. خبر تصمیمگیری احمدشاه برای خروج از تهران، سفرای روس وانگلیس را به تکاپو واداشت تا شاه را از این تصمیم بازدارند. در نهایت احمدشاه را تهدید کردند که اگر از تهران خارج شود، پدرش را به جای وی به سلطنت خواهند نشاند. احمدشاه که اوضاع را چنین دید، به شرط انصراف روسها از ورود به تهران، از رفتن به اصفهان خودداری کرد. در این زمان حاکمیت ایران نیز به علت بیلیاقتی سران کشور، شدیداً ضعیف شده بود.
*رحلت حکیم و دانشمند مسلمان"میرزا مهدی غروی اصفهانی" صاحب مکتب تفکیک (1325 ش)
حکیم میرزا مهدی بن اسماعیل غروی اصفهانی در حدود سال 1264 ش (1303 ق) در اصفهان به دنیا آمد. وی پس از تحصیل در خدمت پدر، سیدمحمدباقر درچهای، آخوند ملامحمد کاشانی و جهانگیرخان قشقایی، در دوازده سالگی به عتبات رفت و از محضر عالمان نامداری همچون حضرات آیات: سیداسماعیل صدر، آخوند خراسانی، سیدمحمدکاظم یزدی و میرزای نایینی استفاده برد تا به مقام رفیع اجتهاد دست یافت. حکیم غروی اصفهانی همچنین همدورهای عارفان و عالمانی همچون سیداحمد کربلایی، سیدعلی قاضی طباطبایی، شیخ محمد بهاری و سیدجمالالدین گلپایگانی بود و پس از سالها مراقبت و سیر و سلوک به درجه والایی در اخلاق و عرفان رسید.
وی با چند تن از علمای معاصر خود، اولین دوره درس میرزای نایینی را طی جلساتی طولانی مورد بحث و بررسی قرار دادند. در این نشستها، کلیه مبانی شیخ انصاری مورد پژوهش قرار گرفت. وی پس از مدتی اعتکاف در مسجد سهله و مکاشفهای که به او دست داد، جزوههایی را که در حین اشتغال به فلسفه و عرفان نوشته بود در رود کوفه انداخت و مکتبی جدید در معارف ربوبی مبتنی بر قرآن و احادیث پدید آورد که مکتب تفکیک نام گرفت و توسط چند تن از شاگردانش به کمال رسید. او در این مکتب معتقد بود که فلسفه اسلام را باید از متن قرآن و سنت معصوم استخراج کرد. حکیمغروی اصفهانی در سال 1305 ش به مشهد رفت و تا پایان عمر به مدت بیست سال به تدریس و تالیف همت گماشت. وی در طول نزدیک به سی سال، سه دوره به تدریس اصول پرداخت. نخست: مفصّل مطابق معمول بین فقها و اصولیین؛ دوم: بیان مبانی و افکار خود؛ سوم: بیان قواعد مهم اصولی که برای استدلال احکام فقهی به آن احتیاج میشود. دانشمندانی همچون سیدصدرالدین صدر، میرزا هاشم قزوینی، محمدکاظم دامغانی، میرزامجتبی قزوینی، محمدتقی شریعتی، شیخ حسنعلی مروارید، حسنعلی راشد و دهها عالم فرزانه دیگر از جمله شاگردان ایشان بودند. همچنین ابواب الهُدی، اعجاز قرآن و معارف قرآن از تألیفات اوست.
میرزامهدی اصفهانی سرانجام در 23 آبان 1325 ش برابر با نوزدهم ذیحجه 1365 ق در شصت و یک سالگی دار فانی را وداع گفت و در حرم مطهر امامرضا(ع) به خاک سپرده شد.
*وزیران مختار روس و انگلیس احمدشاه را ملاقات و او را از انتقال پایتخت به اصفهان منصرف ساختند. (1294ش)
در همان روز قوای روسیه که در دروازه تهران اردو زده بود به سوی قزوین بازگشت.
*رویدادهای مهم این روز در تقویم هجری ( 20 محرم 1436 )
عزل "امیرکبیر" از صدارت ناصرالدین شاه بر اثر بدگویی دیگران علیه او (1268ق)
امیرکبیر که پس از ورود ناصر الدین شاه به تهران، به عنوان صدراعظم برگزیده شده بود، در ابتدا بکارگیری القاب و تعارفات بی معنا را در نامههای اداری حذف کرد. اخذ رشوه را ممنوع کرد و جلوی اختیارات بیحد و حساب و نامشروع درباریان را گرفت.
برای متعادل کردن دخل و خرج مملکت، بر بیشتر وظایف و مستمریهایى که اشخاص با نفوذ مانند شاهزادگان و اُمرای لشکر، بدون استحقاق از خزانهی دولت دریافت میکردند، خط بطلان کشید. اخذ مالیاتها را بر اساس صحیحی قرار داد چنان که در اندک مدتی، خزانه خالی مملکت از درآمد مالیات پُر شد.
بر گسترش کشاورزی همت ورزید و مدرسه عالی دارالفنون را تاسیس کرد. امیرکبیر همچنین دست سفیران روس و انگلیس را از دخالت در امور داخلی ایران کوتاه ساخت و بَست نشستن در محل سفارت آنان را ممنوع اعلام کرد. لیاقت و تدبیر و طهارت اخلاق امیرکبیر موجب وحشت درباریان ناپاک و حسودان شد و شاه بیتجربه را با دسیسهها و تحریکات فراوان به عزل وی تشویق کردند. سرانجام بر اثر دسیسههای فراوان اطرافیان به ویژه مهد عُلیا مادر ناصرالدین شاه، امیرکبیر از صدارت عزل شد و میرزا آقاخان نوری به جای وی به صدارت عُظمی رسید.
*رویدادهای مهم این روز در تقویم میلادی ( 14 نوامبر 2014 )
*مرگ "فریدریش هِگِل" فیلسوف معروف و نظریه پرداز بزرگ آلمانی (1831م)
گئورگ ویلْهِلْم فردریش هِگِل، فیلسوف معروف آلمانی در 27 اوت 1770م در اشتوتگارت آلمان به دنیا آمد. وی پس از طی دروس متوسطه، تحصیلات خود را در علوم الهی به پایان برد و پس از آن به تدریس فلسفه پرداخت.
هگل پس از چندی تحت تاثیر امانوئل کانْتْ، فیلسوف هموطن خود، به فلسفه اصالت تعقل گرایید و کتابی درباره زندگی مسیح(ع) نگاشت. هگل، معقد بود هر آنچه عقلانی است واقعی است و هر آنچه واقعی است، عقلانی. هگل پس از چندی اعلام کرد که هستی بر اصل تضادْ، قائم است و هر آنچه در عالم خلقت میبینیم متضادی نیز دارد. هر رویى، پشتی دارد و نمیتوان به بینهایتْ، بدون نهایت و به زندگی بدون مرگ، اندیشید. هر شیء بدان سببْ خودِ آن است که چیز دیگر نیست. از این گذشته، ضدّ هر چیز در خود آن است. هر قطبی، قطب مقابل را، در خود دارد. همین طور گرما، سرما، عشق، نفرت، روز و شب و جوانی و پیری. در اینجا هگل عنوان کرد که هر چیزی، نه تنها ضد خود را در بر دارد، بلکه ضد خود است. هستی، نزاع قوای مخالف است برای ترکیب آنها به صورت وحدتی عالیتر. هستی، نزاعِ اجزا است برای تشکیل یک کُل و کشمکش متفرّقات است برای جذب شدن در مطلق. در فلسفه هگل تنها پس از گذشتن از دریای خون میتوان به جزیره متبارک مطلق رسید.
در همین جا نیز، هگلْ مطلق را نه با یک دولت جهانی، بلکه با دولت پروسْ، عینیت میدهد و آزادی را محدود به قدرت مطلق آن دولت میکند. افکار هگل در ابتدا حول آزادیخواهی بود و او خود را شیفته آزادی میدانست. اما تصریح مینمود که منظور از آزادی، بی بندوباری نیست. فرد، فقط آنگاه شخص است که موجودی اجتماعی باشد و در فعالیت های اخلاقی شرکت جوید.
وی اخلاق اجتماعی را در سه حوزه به هم پیوسته مورد بررسی قرار داد؛ اول خانواده، که نه تنها نظام بشری را تداوم میدهد، بلکه افرادبشر را نیز تعالی میبخشد. دوم جامعه مدنی، که نهادهای خاصی برای تنظیم و تسهیل فعالیتها دارد و از دیدگاه هگل، ابزاری برای نیل به اهداف شخصی میباشد. و سوم، دولت، که منظور هگل مجموعهای از نهادها نبود بلکه تجسم عینی حیات اخلاقی را درنظر داشت و حتی در مورد دولت پروس نیز به دلوتی اخلاقی و با هدف، میاندیشید. وی در دوره انقلاب کبیر فرانسه، تحت تاثیر این رویداد مهم قرار گرفت اما دیری نپایید که با الهام از یوهان فیخته، دیگر فیلسوف آلمانی که شعارش "آلمان فوق همه" بود، آلمان را علت غایى آفرینش جهان عنوان کرد. هگل که فلسفه نژاد برتر فیخته، در او آتشی را روشن ساخته بود اعلام داشت که تمام جهان بر جاده انحطاط و زوال است جز آلمان. آلمان مقصد مطلق تاریخ است و تنها آلمانیها هستند که مشعل تمدن را به پیش میبرند. از این رو به عقیده هگل، سرنوشت چنین است که آلمان بر تمام دنیا تسلط یابد.
هگل همچنین، آزادی خودآگاهانه رعایای آلمانی را فرمانبرداری از شاه آلمان عنوان میکرد و پادشاه آلمان را در کشاندن رعایای خود به نام وطن برای تجاوز به جهان آزادی قلمداد مینمود، زیرا هگل تنها آلمان را روحاً زنده میپنداشت و بقیه جهان را مرده تصور میکرد. با این حال، پایه فلسفه بغرنج و پیچیده هگل که بر تصورات بی اساس گذاشته شده و با هاله غلیظی از راز وَری احاطه شده بود، یکی از اسبابهایى شد که تاریخ جهان، بازیچه دست ناسیونالیسم آلمانی گردد. در نتیجه ابهام نوشتههای هگل، هر کس و هر دستهای به نفع خود از فلسفه او بهره برداری کرد، اما بیشتر از همه کس، فلسفه او روح توحّش و تجاوز را در مردم پروس دمید.
بر همین اساس، نازیها که فلسفه خود را بر مبنای تفسیر اهریمنی فلسفه هگل نهاده بودند، عقیده داشتند که آزادی یعنی تسلیم به قدرت جبار. درباره هگل، اختلاف نظر فراوان وجود دارد. عدهای از فلاسفه او را متفکری مرتجع، عدهای دیگر محافظه کار و بالاخره بعضی، متفکری تندرو و افراطی میدانند. آزادی خواهان او را الهام بخش هیتلر و موسولینی میدانند و محکومش میکنند. فاشیستها نیز او را پیشرو مارکس و لنین میشمارند و محکوم مینمایند.
مجموعه آثار هگل که الهام بخش کابوسهای اهریمنی چون هیتلر بود، پس از مرگش در هجده مجلد به چاپ رسید که برخی از این آثار عبارتند از معرفت علم منطق، دایرةالمعارف علوم فلسفی و اصول فلسفه و حقوق. فریدریش هِگِل سرانجام در چهاردهم نوامبر 1831م در 61 سالگی جان سپرد.
*تولد "جواهر لعل نهرو" نخستوزیر مصلح هند و روز کودک در هندوستان (1889م)
جواهر لعل نهرو، اولین نخست وزیر هند در 14 نوامبر سال 1889م در اللَّهآباد هند به دنیا آمد. وی پس از اتمام تحصیلات خود در رشته حقوقِ دانشگاه کمبریج انگلستان به قضاوت در هند مشغول شد.
نهرو در سال 1918م به پارلمان هند راه یافت و در 1929م به ریاست پارلمان رسید. او در1920 در نهضتی که به رهبری مهاتما گاندی با هدف آزادی هند از سلطه سیاسی انگلستان به راه افتاد شرکت کرد و با نهضتهای ملی همراهی کرد. نهرو در طول مبارزات ضداستعماری خویش 10 بار دستگیر و زندانی شد و روی هم رفته، در حدود سیزده سال از عمر خود را در زندان گذراند. نهرو در سالهای زندان هم بیکار ننشست و به نگارش کتب مختلفی پرداخت.
جواهر لعل نهرو پس از استقلال هند، به عنوان اولین نخست وزیر این کشور انتخاب شد و تا زمان مرگ، به مدت هفده سال، رهبری بلامنازع هند را برعهده داشت. نهرو در این مدت در صحنه سیاست بین المللی نیز درخشید و همواره به عنوان یک شخصیت برجسته و صلح دوست مورد احترام مجامع جهانی بود.
وی بنیادهای سیاسی - اقتصادی هند را پایهگذاری کرد و از یک کشور استعمارزده و بلا دیده و دستخوش تفرقه، قدرت یکپارچهای را درجنوب آسیا پدید آورد.
کار عمده نهرو برای هند، اصرار وی بر این امر بود که هند به صورت یک دموکراسی غیرمنفک از آرمانهای دنیایى و غیردینی باقی بماند. وی با گذراندن قانونی، نظام طبقه در هند را برانداخت و کارهایى که برای از بین بردن فقر و عقب ماندگی انجام داد، سبب ایجاد انقلاب اساسی اجتماعی و اقتصادی شد. نهرو از قهرمانان استقلال هند و از رهبران متفکر مبارزات مردمی این کشور طی سالهای استقلال به شمار میرود. او همچنین به اتفاق جمال عبدالناصر، ژوزف تیتو و احمد سوکارنو رهبران وقت مصر، یوگسلاوی و اندونزی از بنیانگذاران جنبش عدم تعهد به شمار میرود و حیثیتی بین المللی دارد. جواهر لعل نهرو در ژانویه 1964م دچار حمله قلبی شد و نیمی از بدنش فلج گردید تا اینکه سرانجام در 27 مه 1964م در 75 سالگی درگذشت.
× راسخون