شهدای ایران shohadayeiran.com

ما وقتی به نونی ها زدیم دشمن مقاومت می کرد. خیلی فشار به گردان ما آمد. گروهان داخل درگیری می رفت. چند تا دونه بیشترسالم بیرون نمی آمدند.
برای دیدن تصویر بزرگتر روی تصویر کلیک نمایید

به گزارش سرویس وبلاگ های پایگاه خبری شهدای ایران؛ در اخرین به روز رسانی وبلاگ "راویان دفاع مقدس" طی مطلبی با عنوان "یادبود پنجمین کربلای ایران " آمده است :شاید سخت ترین نقطه درگیری های کربلای پنج، تصرف نونی ها بود. استحکامات نونی شکلی که انبوهی از نیرو را می بلعید و به قول بچه های رزمنده، گردان وارد نونی ها می شد و نفر بیرون می آمد.


*روایت فرماندهان از حماسه تصرف نونی ها

 

ما وقتی به نونی ها زدیم دشمن مقاومت می کرد. خیلی فشار به گردان ما آمد. گروهان داخل درگیری می رفت. چند تا دونه بیشترسالم بیرون نمی آمدند. 

تعبیر جالبی داشت برادر غلامعلی رضایی فرمانده گروهان گردان حضرت زینب(س) که وقتی با گروهانم به نونی اول زدم، دشمن آنقدر آتیش ریخت که نیروهام هضم شدند اما بچه های گردان حضرت زینب(س) ول کن نبودند ازروی بدن هم رد می شدند و با کماندوهای دشمن گلاویز می شدند.


ایشان می گفت: بوی باروت و سوختن گوشت و پوست و استخوان بچه های گردان حضرت زینب(س) همه فضای نونی را پر کرده بود. خیلی از بچه ها شهید و مجروح شدند.


تعبیر حاج غلامعلی برای تقریب به ذهن این بود که: 


صحنه مثل این بود که شما ده ها مغازه کبابی کنار هم کباب بپزن و دود ناشی از پختن کباب فضا را بگیره؛ صحنه نبرد این جوری شده بود. منهم به سختی مجروح شدم. از طریق بیسیم تقاضای نیروی پشتیبانی کردم اما از اون طرف بیسیم پیغام آمد که امام فرموده به رزمندگان بگویید حسینی بجنگند. این پیغام معنی اش این بود که از نیرو خبری نیست. بچه ها که خبردار شدند امام یک چنین فرمایشی داشته شور و شوق شان زیاد شد. به خدا قسم حتی مجروح ها که روی زمین افتاده بودند هم از جا بلند شدند. ما برای تصرف نونی اول خیز برداشتیم و بچه ها دشمن را تار و مار کردند.


حاج اسدی معاون گردان حضرت زینب(س) می گفت: 


یادمه شهید حجه الاسلام نخبه زعیم طلبه ای بود که از ساوجبلاغ اعزام شده بود یک پرچم یا حسین(ع) برداشت و خودش را زیر آتش پرحجم دشمن به بالای نونی رساند و پرچم رو توی خاک فرو کرد. این کار او به بچه ها روحیه داد اما دیدیم دشمن او رو هدف قرار داد و شهید شد. 

با بیسیم با فرمانده ام تماس گرفتم و گفتم ما نونی اول را گرفتیم. اون باور نمی کرد. با حاج فضلی تماس گرفت و گفت بچه های ما نونی اول را فتح کردند اون هم باور نمی کرد. وقتی حاج فضلی به قرار گاه گفته بود آنها هم باورشون نشد تا اینکه حاج فضلی پیکش را فرستاد و بعد باور کردند. همه فهمیدند که:


شور حسین است چه ها می کند

نام حسین درد دوا می کند

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار