تخت فولاد اصفهان، همچون گنجينه اي است كه گوهرهاي نايابي را در دل خود نگه داشته است و اسرار مگو در باب اين گوهرهاي ناياب بسيار دارد!
به گزارش شهدای ایران، تخت فولاد دركنار قبرستان بقیع مدینه، ابوطالب مكه و وادی السلام نجف اشرف از مهمترین و متبرك ترین مرقدهای جهان اسلام به شمار می رود. تا آنجایی كه برخی معتقدند تخت فولاد به واسطه قبور متبرك آن، دومین قبرستان جهان اسلام است.
در جاي جاي اين تكه از بهشت معنوي كه قدم مي گذاري عظمت هاي عرفاني و علمي زيادي مدفون است. يكي از اين ذخاير عظيم، عارف وارسته و عالم برجسته آيت الله حاج آقا رحیم ارباب هستند.
نگاهی گذرا بر زندگینامه حاج آقا رحیم ارباب
فقيه زاهد، اديب كامل، حكيم عارف، جامع دانشهاي نقلي و عقلي و عالم رباني، در روز شنبه دوازدهم جمادي الثاني سال ۱۲۹۷ق در چرمهين از قراي توابع لنجان علياي اصفهان ديده به جهان گشود.
فرزند حاج على پناه. عالم فقيه، حكيم عارف، در اصفهان نزد علماى بزرگى چون حاج ميرزا بديع دربامامى، سيّد محمّد باقر درچه اى، آقا سيّد ابوالقاسم دهكردى، جهانگيرخان قشقايى و آخوند كاشى، كسب علم نموده و به مقام اجتهاد رسيد.
مراتب سير و سلوك را نزد جهانگيرخان و آخوند كاشى فرا گرفت. ايشان شاگرد خاص آخوند كاشى بود و مدّت بيست سال متوالى در خدمت وى بود و انواع علوم را از محضر او آموخت. ارادت وى به استادش چنان بود كه بعد از فوت استاد، هر هفته به زيارت قبر وى مى رفت و هنگام فوت نيز وصيت نمود در مجاورت استادش دفن شود.
وى در فقه بسيار خوش سليقه و داراى استقلال فكرى بود. اكثر متون عالى فقه را از برداشت و در استحضار مسايل به كمال بود و اطراف و جوانب آن را به طورى استوار گردانيد، كه به بحث و تشكيك، تزلزلى بر خاطرش راه نمى يافت. لزوم بقاى بر ميت، وجوب عينى نماز جمعه، ارث بردن زن از اعيان تركه شوهر، از جمله فتاوى او به شمار مى رود. وى علاوه بر دارا بودن مقام استنباط، در آن ده علمى كه مقدمه ى اجتهاد است و فقط دانستن قسمتى از آن لازم است، اجتهاد و مهارت كامل داشت و در رياضيات، هيأت و نجوم به تصديق اهل فن، استاد مسلّم بود. بسيارى از خطب نهج البلاغه را از حفظ داشت و اشعار ابن ابى الحديد را در مناقب مولاى متقيان على(عليه السلام) مكرر مى خواند و وى را مى ستود.
اعتقاد و علاقه ى حاج آقا رحيم نسبت به اميرالمؤمنين (عليه السلام) به حدى بود كه اين عشق و ارادت با گوشت و خون او آميخته شده بود و بسيارى مواقع احاديثى را از رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله) كه در فضايل اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرموده بودند مى خواندند. هر سال در منزلش مراسم عزادارى براى امام حسين(عليه السلام) برپا مى كرد. در مقابل درب منزل، شخصاً به استقبال عزاداران مى رفت و آنان را مورد احترام قرار مى داد و تا پايان مراسم سر پا مى ايستاد.
يكى از نظريات فقهى حاج آقا رحيم ارباب وجوب عينى نماز جمعه بود. شهيد مطهرى مى گويد: «روزى در اصفهان به خدمت ايشان رسيدم و موضوع نماز جمعه به ميان آمد، ايشان مى گفتند: نمى دانم شيعه چه وقت مى خواهد عار ترك نماز جمعه را از خود بردارد و جلوى شماتت ساير فرق اسلامى را كه ما را به عنوان تارك جمعه ملامت مى كنند بگيرد.»
در خطبه هاى نماز جمعه نيز به بيان فضايل و مناقب على (عليه السلام) مى پرداختند. همچنين ايشان آنقدر علاقه به حضرت صديقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله عليها) داشتند كه در نمازهايشان سوره ى كوثر را قرائت مى فرمودند و مى گفتند: «من نمى توانم اين سوره را در نماز نخوانم چون اين سوره متعلّق به وجود مقدّس حضرت زهرا (سلام الله عليها )است». هر وقت شخصى براى كار مهمى به او مراجعه مى كرد براى حل كار مهم او مى گفت: «تسبيحات حضرت زهراعليها السلام را بخوان».
حاج آقا رحيم دو سه سال آخر عمر نابينا شد. وقتى از ايشان پرسيدند پس از اين همه عمر آيا ادعايى هم داريد يا نه؟ ايشان فرمودند: در مسايل علمى هيچ ادعايى ندارم. اما در مسايل شخصى خود دو ادعا دارم: يكى آنكه به عمرم غيبت نگفتم و غيبت نشنيدم و دوم آنكه در طول عمرم چشمم به نامحرم نيفتاد. در احوال شخصى ايشان نقل است كه فرموده بود: برادرم با همسرش چهل سال در منزل ما بودند، در اين چهل سال يك بار همسر برادرم را نديدم. شاگردش استاد همايى در تاريخ فوتش سرود: «جان علم از تن جهان رفته».
مشايخ و راويان
مرحوم ارباب در خلال تحصيلات خود به دريافت اجازه روايت از برخي اساتيد خود، از جمله حضرات آيات: سيد محمد باقر درچهاي و جهانگير خان قشقايي نائل گرديد. برخي از علما و دانشمندان معاصر نيز مفتخر به دريافت اجازه روايت از آيتالله ارباب گرديدهاند كه از جمله آنها مي توان به فقيه و مرجع نامي، آقا سيد شهابالدين مرعشي نجفي و علامه محقق رجالي نامدار معاصر، حاج آقا سيد محمد علي روضاتي اشاره نمود.
ويژگيهاي معنوي و فضايل اخلاقي
حاج آقا رحيم ارباب در جامعيت علم و عمل، فضيلت دينداري و رعايت دقايق اخلاقي، حد اعلاي قدس و پاكي، زهد و تقوي در زمان خود يگانه بود. كارهاي شخصي اش را خود انجام ميداد، كساني را كه بر او وارد مي شدند، حتي خردسالان، احترام ميگذاشت و فروتني او زبانزد بود. در برخورد با نظر مخالف، بسيار متين، منطقي و اخلاقي بود؛ با طبقه جوان بويژه روشنفكران و متجددان، رفتاري عاطفي و پسنديده داشت. ايشان در تمام مدت عمر خود به نامحرم نگاه نكرد و كلمهاي تهمت، غيبت يا بيادبي از او ديده و شنيده نشد. در جامعه، عنايت و توجه ويژهاي به مردم داشت و در رفع گرفتاريهاي آنها اهتمام زيادي مبذول ميداشت. مرحوم ارباب درباره علت طول عمر خود فرموده بود: « در زندگي، ابداً بدخواه كسي نبودهام، مخصوصاً نسبت به خويشان و نزديكان خود كه هميشه خيرخواه آنها بودهام. لذا خداوند به من طول عمر عنايت كرد.»
در گفتارش آثار تعقل و انديشه آشكار بود و در سخن، تأمل و درنگ ميكرد و شنونده را منتظر مي گذاشت. مجلس او صدر و ذيل نداشت و با دوستان در جلسه درس، حلقه وار مينشست و در هر مجلسي كه وارد ميشد، در پايين مينشست. اعتماد به نفس و آرامش روحي او به اندازهاي بود كه پرتو آن، ديگران را نيز در بر ميگرفت و تا شخص در حضور او بود، شبهه و تزلزلي در خود، احساس نميكرد. هنگامي كه طلاب و فضلا از او خواستار تدريس علم اخلاق شدند، فرمود: اخلاق، علم حال است و علومي كه ما ميخوانيم، علم قال؛ يعني اخلاق با خواندن كتب اخلاقي، قابل اصلاح نيست، بلكه بايستي تهذيب نفس و مجاهده بانفس امّاره نمود.
مرحوم ارباب تلاش بسياري در تهذيب و تزكيه نفس داشت و در آداب و نواميس شرع، محكم واستوار بود. وي مقيد بود حتي مستحبي از منوبات شرع را كه استحبابش قطعي و انجامش ممكن بود، ترك نكند. در سير تكاملي و معنوي، قدمي ثابت داشت و وجود كيميايياش از بوته آزمايش، تمام عيار بر آمد. قيافه، منطق، بيان، مجلس درس و ارشاد او، مصداق حديث حضرت عيسي مسيح(ع) خطاب به حواريون بود
زهد و ساده زيستي
در محفل ارباب از هر دري سخني ميرفت، جز از ماديات و در كلام و خاطرش همه چيز ميگذشت جز زخارف دنيا. به راستي سنگ و زر نزدش يكسان بود و نيازش اندك و بارش نه بر دوش دنيا بود و نه بر گرده. او زندگي بسيار زاهدانه و خالي از تجمل داشت. قوت غالبش نان، ماست، دوغ و پنير بود. از غذاهاي پختني كمتر استفاده مي كرد و مال قابل توجهي هم نداشت. از عوايد املاك و ارث پدري به اندازه مخارج بر ميداشت و بقيه را به كشاورزان ميداد. چند حبهاي كه از قريه شرودان مالك بود، در تقسيم اراضي حكومت سابق از او گرفتند، ولي نه از دولت و نه از زارعان، چيزي مطالبه نكرد و آنها خود هر سال، مختصر برنجي به ايشان ميدادند. ايشان به زارعاني كه آن زمين ها را گرفته بودند، فرموده بود: من حلال كردم تا رزقتان حرام نباشد. دو دانگ خانهاي را كه از مال دنيا داشت، به همسرش واگذار كرد تا به هنگام رحلت از دنيا نامش در زمره فقرا باشد.
جايگاه بالاي ارباب در علوم اسلامي
آيتالله ارباب از مجتهدان بزرگ و فقيهان سترگ جهان تشيع و از مدرسان نام آور قرن چهاردهم هجري در رشتههاي مختلف عقلي و نقلي به شمار مي رفت، چنانكه مرحوم آيتالله حاج سيد جمال الدين گلپايگاني- از مراجع تقليد در نجف اشرف –فرموده بود: «نظير آقاي ارباب در نجف يا اصلاً نيست و يا بسيار اندك است.»
مكتب فلسفي حكيم ارباب
حاج آقا رحيم كه علوم عقلي و معارف حكمي را نزد استادان بزرگ حكمت اسلامي حوزه اصفهان، آخوند كاشي و جهانگير خان فرا گرفته بود، خود از محققان و مدرسان بزرگ حكمت و عرفان و كلام اسلامي بود.
فلسفه مشّأ و حكمت اشراق را با عمق و تحقيق بسيار، مطالعه و از اشارات و شفا تا حكمـﺔ الاشراق، فصوص الحكم، قبسات، صراط مستقيم، تجريد الاعتقاد، مبدأ و معاد ، اسفار اربعه و منظومه را به دقت بررسي و يا تدريس كرده بود. ايشان به حكمت متعاليه صدرايي اعتقاد داشت و از بزرگترين پيروان آن در دوران اخير وآخرين وارث مكتب فلسفي اصفهان به شمار مي رفت. به تعبير استاد همايي: «ارباب آخرين يادگار مكتب قديم اصفهان است كه به فلسفه ملاصدرا رسيده و غوامض و دقايق آن را به درستي و خالي از حشو و زوايد فهميد و هضم كرد و به اصول و مباني آن كاملاً معتقد است، اما اهل تظاهر و فضل فروشي نيست.»
سلسله اساتيد حكمت ايشان با سه واسطه به حكيم متأله بيدآبادي و از طريق بيدآبادي نيز به وسائط خود به آخوند ملاصدرا ميپيوندد. دو طريق اتصال مرحوم ارباب تا آقا محمد بيدآبادي چنين است:
الف) حاج آقا رحيم ارباب، شاگرد آخوند كاشي و آخوند كاشي، شاگرد ملا اسماعيل در كوشكي و او شاگرد ملا اسماعيل واحد العين اصفهاني و او شاگرد آخوند ملا علي نوري و نوري شاگرد بيدآبادي .
ب) حاج آقا رحيم ارباب، شاگرد جهانگير خان قشقايي و قشقايي شاگرد آقا محمد رضا قمشهاي و او شاگرد ملا علي نوري و نوري شاگرد بيدآبادي.
شاگردان
مرحوم ارباب در حفظ و احياي حوزه علميه اصفهان تلاش بسياري كرد و در طول شصت سال تدريس و فعاليت علمي، از هر چيزي حتي مسافرتهاي زيارتي و مستحب، جز تدريس و تربيت طلاب چشم پوشيد. شاگردان و تربيت يافتگان او در دورههاي مختلف، طي حدود بيش از نيم قرن، در دانش هاي گوناگون نقلي و عقلي از او بهره بردند. از اين رو، به دست آوردن نام شاگردان ايشان كاري مشكل و ارائه فهرست آنها بيرون از حوصله گفتار حاضر است. نام بعضي از مشاهير شاگردان معظم له عبارت است از حضرات آيات: ميرزا جلال الدين همايي، ميرزا محمد هاشم روضاتي، سيد محمد رضا خراساني، شيخ محمد علي معلم حبيب آبادي، سيد فضل الله ضياء نور، سيد محمد حسين قهدريجاني، شيخ محمد رضا جرقويهاي، شيخ محمد كلباسي، سيد مصطفي بهشتي نژاد، مير سيد حسن مدرس، شيخ مرتضي شمس اردكاني و شيخ عبدالجواد جبل عاملي.
مردم داری
زمانى كه آيت اللّه ارباب به طرف منزل برادرشان در حركت بودند. يكى از آقايانى كه الان در قيد حيات است، آيت اللّه ارباب را ديده بود كه با وجود كهولت سن و خميدگى قامت، پياده اين مسير را طى مى كنند وى خطاب به آقاى ارباب گفته بود آقا شما چرا سوار ماشين نمى شويد. آيتاللّه ارباب به ايشان فرمودند: آقا خدا عمرتان بدهد، اگر سوار ماشين شده بودم حالا همديگر را ملاقات نمى كرديم كه سلامى به شما بكنم.
سالى بود كه در اصفهان بارندگى بسيار شد و خانه هاى زيادى خراب و يا در شرف خراب شدن بود. آقا همسايه اى داشتند كه آنقدر هم مذهبى نبود و چند بچه داشت، آقا به عيالشان فرموده بودند برويد در خانه همسايه و ببينيد در چه وضعى هستند، همسرشان آمده و ديده بود كه زن و بچه همسايه گريه مى كنند و اتاق آنها مشرف به خراب شدن بود و موضوع را براى آقا نقل كرده بود. آيت اللّه ارباب فوراً آنها را به منزل خود برده بودند نكته اى كه جالب توجه است اينكه آقا يك اتاق و پس اتاق بيشتر نداشتند و فرموده بودند شما در اتاق زندگى كنيد، من و همسرم در پس اتاق. پس از قطع بارندگى و مرمت خانه، همسايه قصد رفتن به منزل خود را نمود در آن حال آقا فرموده بودند من بايد ببينم اتاق قابل زندگى هست يا نه و بعد از آن برويد، پس از تحقيق ديده بودند كه منزل او قابل سكونت است سپس فرموده بودند حالا مختاريد مى خواهيد بمانيد يا برويد اختيار با شماست، نظاير اين طور رفتار و صفات فراوان داشتند كه ما به همه آنها واقف نيستيم.
مایه کیسه
روز عيدى بود علاقمندان بسيارى در خدمت آيت اللّه ارباب بودند. يكى از افراد حاضر در مجلس پس از زيارت آقا اجازه گرفت مرخص شود در همان حال از آقا طلب عيدى نمود آيت اللّه ارباب يك عدد دو ريالى به آن فرد دادند وى پس از اظهار امتنان اظهار داشت قصدم اين است كه اين دو ريال را ذخيره كنم آقا فرمودند برگرد بيا. پس حاج آقا رحيم رو به او كرده و فرمودند: مايه كيسه اين نيست اين اشتباهى است كه مردم دارند. آن خيرى كه مى تواند ذخيره باشد براى هميشه اين است كه شما از منزل ما كه بيرون رفتيد آن پول را به اول فقيرى كه در راه ديديد بدهيد، اين براى شما مى ماند زيرا ذخيره و مايه كيسه اين نيست كه آن را جهت خود نگهدارى.
دین خدا متین است
يك روز هنگام عصر رفتم منزل آيت اللّه ارباب، ظاهراً ايشان خواب بودند لكن اهل خانه مرا به اطاق راهنمايى كردند، زيرا درب منزل ايشان هميشه بر روى مردم باز بود، پس از اينكه حاج آقا رحيم از خواب برخاستند آمدند نشستند و احوالپرسى نمودند، من در آن روز سئوالاتى را مطرح كردم و به ايشان گفتم آقا شما يك مطالبى را مى گوييد كه ما نمى توانيم قبول كنيم و در آن تشكيك داريم. ايشان خنده مليحى نموده و فرمودند: آن چه موضوعاتى است.
من به ايشان دو سه تا مطلب را گفتم كه از جمله آنها معراج جسمانى، معاد جسمانى و از اين قبيل مطالب بود. ايشان طبق عادت معمول كه هميشه با متانت برخورد مى نموده و لبخند مى زدند برخاستند از صندوقخانه چيزى آورده تعارف نمودند نمى دانم گز بود يا خرما و من نيز مطلب را ادامه دادم، در آن حال ايشان يك كلمه جواب ندادند تا اينكه قصد كردم از منزلشان خارج شوم، ايشان نيز همراهى نمودند در وسط اتاق دستشان را روى شانه من گذاشتند و چند مرتبه فرمودند آقاى كتابى دين خدا متين است در آن شك نكنيد، اين قدر اين دو تا كلمه براى من گرمى آورد مثل اين كه در پاسخ حرفهاى من صد تا دليل آورده اند. راستى وجود ايشان هم دليل بود و من نيز هنگامى كه از منزل ايشان خارج شدم احساس كردم ديگر هيچ شك و شبهه اى برايم باقى نمانده است.
غرق در ولایت
يكى از خصوصيات ايشان اين بود كه جلوتر از سادات مطلقاً راه نمى رفتند حتى اگر كسانى عنوان شاگردى داشتند و سيد بودند حتماً بايد آن سيد جلو برود.
در هنگام گفتن اقامه بعد از «اشهد ان علياً ولى اللّه» مى فرمودند: «صلّى على علّىٍ اميرالمؤمنين و ذريته»، ديگر اينكه هر وقت سوره انا اعطيناك الكوثر را در نماز مى خواندند بلافاصله مى گفتند الحمدللّه و اين كثرت را كه خدا به پيغمبر صلى اللّه عليه و آله داده است را حمد مى گفتند، يكى ديگر هم اين كه شب عيد غدير فوت ايشان واقع شد، تمام اين ها دلالت بر ولايت ايشان مى كند، اصلاً غرق ولايت بودند.
مقام عرفانی حاج آقا رحیم
حجّت الاسلام والمسلمين آقاى سيد موسى موسوى اصفهانى فرمود: پدر من از خواص مرحوم حاج آقا رحيم ارباب بودند. مرحوم آقاى حاج رحيم ارباب - به قول مرحوم علامه طباطبائى رضوان اللّه تعالى عليه - در شمار عارفان بود. سنّت ايشان در احترام به سادات زبانزد است. هم ايشان وصيت كرده بودند كه، مرا در گوشه اى از قبرستان تخت فولاد در جايى كه نام و نشانى ندارد دفن كنيد تا مردم به خاطر شهرت من به سوى قبر روى نياورند.
مطابق اين وصيت، ايشان را در محلى مناسب با رعايت اين وصيت در تخت فولاد به خاك مى سپارند. جالب اين كه، چيزى نمى گذرد كه آن منطقه محل دفن شهدا مى شود به گونه اى كه هم اكنون قبر ايشان مورد توجه بيشتر خاص و عام قرار مى گيرد.
تأليفات
مرحوم ارباب، مانند دو استاد بزرگش: آخوند كاشي و جهانگيرخان، بيش از تأليف و تصنيف، به امر تدريس و تربيت فضلا توجه نشان ميداده است. ايشان اگر چيزي هم تصنيف مينموده، اعتنايي به حفظ و نگهداري آن نداشته است. با اين حال، چند اثر مختصر و رساله كوتاه از ايشان به جاي مانده است كه نام برخي از آنها عبارت است:
۱- حواشي بر كتب فقهي و حكمي وتفسيري، كه از جمله آنها حواشي برتفسير تبيان شيخ طوسي و تعليقات رياضي ايشان بر حواشي كتاب منهاج معان التجنيس است.
۲- حواشي ناتمام بر رساله توضيح المسائل بروجردي و حاشيه بر عروة الوثقي.
۳- رساله در علم هيئت: اين رساله را ايشان در پاسخ به درخواست آيت-الله بروجردي نوشتند. هنگامي كه مرحوم بروجردي رساله را ديده بودند، فرموده بودند: اين شرح كه از خود متن (شيخ بهايي) مشكل تر است.
۴- رساله درباره ارث: مرحوم ارباب در پاسخ به سؤالهاي شاگردش، مرحوم همايي درباره ارث، جزواتي بزرگ در خصوص مسائل ارث نوشت. استاد همايي اين جزوات را تذهيب و جلد نمود و به كتابخانه دانشكده حقوق دانشگاه تهران اهدا كرد.
۵- رسالهاي در علم اصول
۶- رسالهاي درشرح عبارتي ازصحيفه سجاديه «لك يا الهي وحدانيـﺔ العدد». مرحوم استاد حاج حسين شفيعي- كه خود از شاگردان آيتالله ارباب بود- خواستار شرح عبارت مذكور از استاد شد و مرحوم ارباب، رسالهاي كوتاه در شرح آن نوشت. متن اين رساله كه به زبان عربي است، همراه با ترجمه فارسي آن به قلم استاد شفيعي در مجله ميراث جاويدان به چاپ رسيده است.
۷- رساله در معناي تحيّت: نسخه خطي اين رساله در كتابخانه مرحوم آية الله حاج شيخ محمد كلباسي موجود است.
۸- استفتائات و فتاواي فقهي، كه برخي به خط ارباب و برخي به تقرير مرحوم كلباسي موجود است.
۹- رساله در شرح احوال برخي از اساتيد مرحوم ارباب و ديگر بزرگان اصفهان، از زبان مرحوم ارباب و به خط مرحوم كلباسي كه در مجموعه يادداشتهاي آيتالله كلباسي موجود است.
۱۰- مكاتيب و مراسلات آيتالله ارباب، كه حاوي نكات مفيد اخلاقي و عرفاني است كه تا كنون مقداري از آنها به دست آمده است.
وفات و مدفن
حاج آقا رحيم- كه چند سال آخر عمر مبتلا به نابينايي و بعضي امراض جسماني شده بود-پس از ۹۹ سال عمر بابركت در سحرگاه عيد غدير خم ساعت ۴ بامداد جمعه هيجدهم ذي الحجه ۱۳۹۶ق برابر با نوزدهم آذر ماه ۱۳۵۵ش در خانه شخصي خود در اصفهان وفات نمود. پيكر پاكش توسط انبوهي از شيفتگان و ارادتمندانش تشييع و در جنب تكيه ملك (گلستان شهدا)–مدفن استادش آخوند كاشي- به خاك سپرده شد.
علامه همايي در سرودهاي زيبا، ماده تاريخ فوت استادش را چنين به نظم آورده است:او برفت از جهان و گفت سنا/ جان علم از تن جهان رفته.
رویش
در جاي جاي اين تكه از بهشت معنوي كه قدم مي گذاري عظمت هاي عرفاني و علمي زيادي مدفون است. يكي از اين ذخاير عظيم، عارف وارسته و عالم برجسته آيت الله حاج آقا رحیم ارباب هستند.
نگاهی گذرا بر زندگینامه حاج آقا رحیم ارباب
فقيه زاهد، اديب كامل، حكيم عارف، جامع دانشهاي نقلي و عقلي و عالم رباني، در روز شنبه دوازدهم جمادي الثاني سال ۱۲۹۷ق در چرمهين از قراي توابع لنجان علياي اصفهان ديده به جهان گشود.
فرزند حاج على پناه. عالم فقيه، حكيم عارف، در اصفهان نزد علماى بزرگى چون حاج ميرزا بديع دربامامى، سيّد محمّد باقر درچه اى، آقا سيّد ابوالقاسم دهكردى، جهانگيرخان قشقايى و آخوند كاشى، كسب علم نموده و به مقام اجتهاد رسيد.
مراتب سير و سلوك را نزد جهانگيرخان و آخوند كاشى فرا گرفت. ايشان شاگرد خاص آخوند كاشى بود و مدّت بيست سال متوالى در خدمت وى بود و انواع علوم را از محضر او آموخت. ارادت وى به استادش چنان بود كه بعد از فوت استاد، هر هفته به زيارت قبر وى مى رفت و هنگام فوت نيز وصيت نمود در مجاورت استادش دفن شود.
وى در فقه بسيار خوش سليقه و داراى استقلال فكرى بود. اكثر متون عالى فقه را از برداشت و در استحضار مسايل به كمال بود و اطراف و جوانب آن را به طورى استوار گردانيد، كه به بحث و تشكيك، تزلزلى بر خاطرش راه نمى يافت. لزوم بقاى بر ميت، وجوب عينى نماز جمعه، ارث بردن زن از اعيان تركه شوهر، از جمله فتاوى او به شمار مى رود. وى علاوه بر دارا بودن مقام استنباط، در آن ده علمى كه مقدمه ى اجتهاد است و فقط دانستن قسمتى از آن لازم است، اجتهاد و مهارت كامل داشت و در رياضيات، هيأت و نجوم به تصديق اهل فن، استاد مسلّم بود. بسيارى از خطب نهج البلاغه را از حفظ داشت و اشعار ابن ابى الحديد را در مناقب مولاى متقيان على(عليه السلام) مكرر مى خواند و وى را مى ستود.
اعتقاد و علاقه ى حاج آقا رحيم نسبت به اميرالمؤمنين (عليه السلام) به حدى بود كه اين عشق و ارادت با گوشت و خون او آميخته شده بود و بسيارى مواقع احاديثى را از رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله) كه در فضايل اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرموده بودند مى خواندند. هر سال در منزلش مراسم عزادارى براى امام حسين(عليه السلام) برپا مى كرد. در مقابل درب منزل، شخصاً به استقبال عزاداران مى رفت و آنان را مورد احترام قرار مى داد و تا پايان مراسم سر پا مى ايستاد.
يكى از نظريات فقهى حاج آقا رحيم ارباب وجوب عينى نماز جمعه بود. شهيد مطهرى مى گويد: «روزى در اصفهان به خدمت ايشان رسيدم و موضوع نماز جمعه به ميان آمد، ايشان مى گفتند: نمى دانم شيعه چه وقت مى خواهد عار ترك نماز جمعه را از خود بردارد و جلوى شماتت ساير فرق اسلامى را كه ما را به عنوان تارك جمعه ملامت مى كنند بگيرد.»
در خطبه هاى نماز جمعه نيز به بيان فضايل و مناقب على (عليه السلام) مى پرداختند. همچنين ايشان آنقدر علاقه به حضرت صديقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله عليها) داشتند كه در نمازهايشان سوره ى كوثر را قرائت مى فرمودند و مى گفتند: «من نمى توانم اين سوره را در نماز نخوانم چون اين سوره متعلّق به وجود مقدّس حضرت زهرا (سلام الله عليها )است». هر وقت شخصى براى كار مهمى به او مراجعه مى كرد براى حل كار مهم او مى گفت: «تسبيحات حضرت زهراعليها السلام را بخوان».
حاج آقا رحيم دو سه سال آخر عمر نابينا شد. وقتى از ايشان پرسيدند پس از اين همه عمر آيا ادعايى هم داريد يا نه؟ ايشان فرمودند: در مسايل علمى هيچ ادعايى ندارم. اما در مسايل شخصى خود دو ادعا دارم: يكى آنكه به عمرم غيبت نگفتم و غيبت نشنيدم و دوم آنكه در طول عمرم چشمم به نامحرم نيفتاد. در احوال شخصى ايشان نقل است كه فرموده بود: برادرم با همسرش چهل سال در منزل ما بودند، در اين چهل سال يك بار همسر برادرم را نديدم. شاگردش استاد همايى در تاريخ فوتش سرود: «جان علم از تن جهان رفته».
مشايخ و راويان
مرحوم ارباب در خلال تحصيلات خود به دريافت اجازه روايت از برخي اساتيد خود، از جمله حضرات آيات: سيد محمد باقر درچهاي و جهانگير خان قشقايي نائل گرديد. برخي از علما و دانشمندان معاصر نيز مفتخر به دريافت اجازه روايت از آيتالله ارباب گرديدهاند كه از جمله آنها مي توان به فقيه و مرجع نامي، آقا سيد شهابالدين مرعشي نجفي و علامه محقق رجالي نامدار معاصر، حاج آقا سيد محمد علي روضاتي اشاره نمود.
ويژگيهاي معنوي و فضايل اخلاقي
حاج آقا رحيم ارباب در جامعيت علم و عمل، فضيلت دينداري و رعايت دقايق اخلاقي، حد اعلاي قدس و پاكي، زهد و تقوي در زمان خود يگانه بود. كارهاي شخصي اش را خود انجام ميداد، كساني را كه بر او وارد مي شدند، حتي خردسالان، احترام ميگذاشت و فروتني او زبانزد بود. در برخورد با نظر مخالف، بسيار متين، منطقي و اخلاقي بود؛ با طبقه جوان بويژه روشنفكران و متجددان، رفتاري عاطفي و پسنديده داشت. ايشان در تمام مدت عمر خود به نامحرم نگاه نكرد و كلمهاي تهمت، غيبت يا بيادبي از او ديده و شنيده نشد. در جامعه، عنايت و توجه ويژهاي به مردم داشت و در رفع گرفتاريهاي آنها اهتمام زيادي مبذول ميداشت. مرحوم ارباب درباره علت طول عمر خود فرموده بود: « در زندگي، ابداً بدخواه كسي نبودهام، مخصوصاً نسبت به خويشان و نزديكان خود كه هميشه خيرخواه آنها بودهام. لذا خداوند به من طول عمر عنايت كرد.»
در گفتارش آثار تعقل و انديشه آشكار بود و در سخن، تأمل و درنگ ميكرد و شنونده را منتظر مي گذاشت. مجلس او صدر و ذيل نداشت و با دوستان در جلسه درس، حلقه وار مينشست و در هر مجلسي كه وارد ميشد، در پايين مينشست. اعتماد به نفس و آرامش روحي او به اندازهاي بود كه پرتو آن، ديگران را نيز در بر ميگرفت و تا شخص در حضور او بود، شبهه و تزلزلي در خود، احساس نميكرد. هنگامي كه طلاب و فضلا از او خواستار تدريس علم اخلاق شدند، فرمود: اخلاق، علم حال است و علومي كه ما ميخوانيم، علم قال؛ يعني اخلاق با خواندن كتب اخلاقي، قابل اصلاح نيست، بلكه بايستي تهذيب نفس و مجاهده بانفس امّاره نمود.
مرحوم ارباب تلاش بسياري در تهذيب و تزكيه نفس داشت و در آداب و نواميس شرع، محكم واستوار بود. وي مقيد بود حتي مستحبي از منوبات شرع را كه استحبابش قطعي و انجامش ممكن بود، ترك نكند. در سير تكاملي و معنوي، قدمي ثابت داشت و وجود كيميايياش از بوته آزمايش، تمام عيار بر آمد. قيافه، منطق، بيان، مجلس درس و ارشاد او، مصداق حديث حضرت عيسي مسيح(ع) خطاب به حواريون بود
زهد و ساده زيستي
در محفل ارباب از هر دري سخني ميرفت، جز از ماديات و در كلام و خاطرش همه چيز ميگذشت جز زخارف دنيا. به راستي سنگ و زر نزدش يكسان بود و نيازش اندك و بارش نه بر دوش دنيا بود و نه بر گرده. او زندگي بسيار زاهدانه و خالي از تجمل داشت. قوت غالبش نان، ماست، دوغ و پنير بود. از غذاهاي پختني كمتر استفاده مي كرد و مال قابل توجهي هم نداشت. از عوايد املاك و ارث پدري به اندازه مخارج بر ميداشت و بقيه را به كشاورزان ميداد. چند حبهاي كه از قريه شرودان مالك بود، در تقسيم اراضي حكومت سابق از او گرفتند، ولي نه از دولت و نه از زارعان، چيزي مطالبه نكرد و آنها خود هر سال، مختصر برنجي به ايشان ميدادند. ايشان به زارعاني كه آن زمين ها را گرفته بودند، فرموده بود: من حلال كردم تا رزقتان حرام نباشد. دو دانگ خانهاي را كه از مال دنيا داشت، به همسرش واگذار كرد تا به هنگام رحلت از دنيا نامش در زمره فقرا باشد.
جايگاه بالاي ارباب در علوم اسلامي
آيتالله ارباب از مجتهدان بزرگ و فقيهان سترگ جهان تشيع و از مدرسان نام آور قرن چهاردهم هجري در رشتههاي مختلف عقلي و نقلي به شمار مي رفت، چنانكه مرحوم آيتالله حاج سيد جمال الدين گلپايگاني- از مراجع تقليد در نجف اشرف –فرموده بود: «نظير آقاي ارباب در نجف يا اصلاً نيست و يا بسيار اندك است.»
مكتب فلسفي حكيم ارباب
حاج آقا رحيم كه علوم عقلي و معارف حكمي را نزد استادان بزرگ حكمت اسلامي حوزه اصفهان، آخوند كاشي و جهانگير خان فرا گرفته بود، خود از محققان و مدرسان بزرگ حكمت و عرفان و كلام اسلامي بود.
فلسفه مشّأ و حكمت اشراق را با عمق و تحقيق بسيار، مطالعه و از اشارات و شفا تا حكمـﺔ الاشراق، فصوص الحكم، قبسات، صراط مستقيم، تجريد الاعتقاد، مبدأ و معاد ، اسفار اربعه و منظومه را به دقت بررسي و يا تدريس كرده بود. ايشان به حكمت متعاليه صدرايي اعتقاد داشت و از بزرگترين پيروان آن در دوران اخير وآخرين وارث مكتب فلسفي اصفهان به شمار مي رفت. به تعبير استاد همايي: «ارباب آخرين يادگار مكتب قديم اصفهان است كه به فلسفه ملاصدرا رسيده و غوامض و دقايق آن را به درستي و خالي از حشو و زوايد فهميد و هضم كرد و به اصول و مباني آن كاملاً معتقد است، اما اهل تظاهر و فضل فروشي نيست.»
سلسله اساتيد حكمت ايشان با سه واسطه به حكيم متأله بيدآبادي و از طريق بيدآبادي نيز به وسائط خود به آخوند ملاصدرا ميپيوندد. دو طريق اتصال مرحوم ارباب تا آقا محمد بيدآبادي چنين است:
الف) حاج آقا رحيم ارباب، شاگرد آخوند كاشي و آخوند كاشي، شاگرد ملا اسماعيل در كوشكي و او شاگرد ملا اسماعيل واحد العين اصفهاني و او شاگرد آخوند ملا علي نوري و نوري شاگرد بيدآبادي .
ب) حاج آقا رحيم ارباب، شاگرد جهانگير خان قشقايي و قشقايي شاگرد آقا محمد رضا قمشهاي و او شاگرد ملا علي نوري و نوري شاگرد بيدآبادي.
شاگردان
مرحوم ارباب در حفظ و احياي حوزه علميه اصفهان تلاش بسياري كرد و در طول شصت سال تدريس و فعاليت علمي، از هر چيزي حتي مسافرتهاي زيارتي و مستحب، جز تدريس و تربيت طلاب چشم پوشيد. شاگردان و تربيت يافتگان او در دورههاي مختلف، طي حدود بيش از نيم قرن، در دانش هاي گوناگون نقلي و عقلي از او بهره بردند. از اين رو، به دست آوردن نام شاگردان ايشان كاري مشكل و ارائه فهرست آنها بيرون از حوصله گفتار حاضر است. نام بعضي از مشاهير شاگردان معظم له عبارت است از حضرات آيات: ميرزا جلال الدين همايي، ميرزا محمد هاشم روضاتي، سيد محمد رضا خراساني، شيخ محمد علي معلم حبيب آبادي، سيد فضل الله ضياء نور، سيد محمد حسين قهدريجاني، شيخ محمد رضا جرقويهاي، شيخ محمد كلباسي، سيد مصطفي بهشتي نژاد، مير سيد حسن مدرس، شيخ مرتضي شمس اردكاني و شيخ عبدالجواد جبل عاملي.
مردم داری
زمانى كه آيت اللّه ارباب به طرف منزل برادرشان در حركت بودند. يكى از آقايانى كه الان در قيد حيات است، آيت اللّه ارباب را ديده بود كه با وجود كهولت سن و خميدگى قامت، پياده اين مسير را طى مى كنند وى خطاب به آقاى ارباب گفته بود آقا شما چرا سوار ماشين نمى شويد. آيتاللّه ارباب به ايشان فرمودند: آقا خدا عمرتان بدهد، اگر سوار ماشين شده بودم حالا همديگر را ملاقات نمى كرديم كه سلامى به شما بكنم.
سالى بود كه در اصفهان بارندگى بسيار شد و خانه هاى زيادى خراب و يا در شرف خراب شدن بود. آقا همسايه اى داشتند كه آنقدر هم مذهبى نبود و چند بچه داشت، آقا به عيالشان فرموده بودند برويد در خانه همسايه و ببينيد در چه وضعى هستند، همسرشان آمده و ديده بود كه زن و بچه همسايه گريه مى كنند و اتاق آنها مشرف به خراب شدن بود و موضوع را براى آقا نقل كرده بود. آيت اللّه ارباب فوراً آنها را به منزل خود برده بودند نكته اى كه جالب توجه است اينكه آقا يك اتاق و پس اتاق بيشتر نداشتند و فرموده بودند شما در اتاق زندگى كنيد، من و همسرم در پس اتاق. پس از قطع بارندگى و مرمت خانه، همسايه قصد رفتن به منزل خود را نمود در آن حال آقا فرموده بودند من بايد ببينم اتاق قابل زندگى هست يا نه و بعد از آن برويد، پس از تحقيق ديده بودند كه منزل او قابل سكونت است سپس فرموده بودند حالا مختاريد مى خواهيد بمانيد يا برويد اختيار با شماست، نظاير اين طور رفتار و صفات فراوان داشتند كه ما به همه آنها واقف نيستيم.
مایه کیسه
روز عيدى بود علاقمندان بسيارى در خدمت آيت اللّه ارباب بودند. يكى از افراد حاضر در مجلس پس از زيارت آقا اجازه گرفت مرخص شود در همان حال از آقا طلب عيدى نمود آيت اللّه ارباب يك عدد دو ريالى به آن فرد دادند وى پس از اظهار امتنان اظهار داشت قصدم اين است كه اين دو ريال را ذخيره كنم آقا فرمودند برگرد بيا. پس حاج آقا رحيم رو به او كرده و فرمودند: مايه كيسه اين نيست اين اشتباهى است كه مردم دارند. آن خيرى كه مى تواند ذخيره باشد براى هميشه اين است كه شما از منزل ما كه بيرون رفتيد آن پول را به اول فقيرى كه در راه ديديد بدهيد، اين براى شما مى ماند زيرا ذخيره و مايه كيسه اين نيست كه آن را جهت خود نگهدارى.
دین خدا متین است
يك روز هنگام عصر رفتم منزل آيت اللّه ارباب، ظاهراً ايشان خواب بودند لكن اهل خانه مرا به اطاق راهنمايى كردند، زيرا درب منزل ايشان هميشه بر روى مردم باز بود، پس از اينكه حاج آقا رحيم از خواب برخاستند آمدند نشستند و احوالپرسى نمودند، من در آن روز سئوالاتى را مطرح كردم و به ايشان گفتم آقا شما يك مطالبى را مى گوييد كه ما نمى توانيم قبول كنيم و در آن تشكيك داريم. ايشان خنده مليحى نموده و فرمودند: آن چه موضوعاتى است.
من به ايشان دو سه تا مطلب را گفتم كه از جمله آنها معراج جسمانى، معاد جسمانى و از اين قبيل مطالب بود. ايشان طبق عادت معمول كه هميشه با متانت برخورد مى نموده و لبخند مى زدند برخاستند از صندوقخانه چيزى آورده تعارف نمودند نمى دانم گز بود يا خرما و من نيز مطلب را ادامه دادم، در آن حال ايشان يك كلمه جواب ندادند تا اينكه قصد كردم از منزلشان خارج شوم، ايشان نيز همراهى نمودند در وسط اتاق دستشان را روى شانه من گذاشتند و چند مرتبه فرمودند آقاى كتابى دين خدا متين است در آن شك نكنيد، اين قدر اين دو تا كلمه براى من گرمى آورد مثل اين كه در پاسخ حرفهاى من صد تا دليل آورده اند. راستى وجود ايشان هم دليل بود و من نيز هنگامى كه از منزل ايشان خارج شدم احساس كردم ديگر هيچ شك و شبهه اى برايم باقى نمانده است.
غرق در ولایت
يكى از خصوصيات ايشان اين بود كه جلوتر از سادات مطلقاً راه نمى رفتند حتى اگر كسانى عنوان شاگردى داشتند و سيد بودند حتماً بايد آن سيد جلو برود.
در هنگام گفتن اقامه بعد از «اشهد ان علياً ولى اللّه» مى فرمودند: «صلّى على علّىٍ اميرالمؤمنين و ذريته»، ديگر اينكه هر وقت سوره انا اعطيناك الكوثر را در نماز مى خواندند بلافاصله مى گفتند الحمدللّه و اين كثرت را كه خدا به پيغمبر صلى اللّه عليه و آله داده است را حمد مى گفتند، يكى ديگر هم اين كه شب عيد غدير فوت ايشان واقع شد، تمام اين ها دلالت بر ولايت ايشان مى كند، اصلاً غرق ولايت بودند.
مقام عرفانی حاج آقا رحیم
حجّت الاسلام والمسلمين آقاى سيد موسى موسوى اصفهانى فرمود: پدر من از خواص مرحوم حاج آقا رحيم ارباب بودند. مرحوم آقاى حاج رحيم ارباب - به قول مرحوم علامه طباطبائى رضوان اللّه تعالى عليه - در شمار عارفان بود. سنّت ايشان در احترام به سادات زبانزد است. هم ايشان وصيت كرده بودند كه، مرا در گوشه اى از قبرستان تخت فولاد در جايى كه نام و نشانى ندارد دفن كنيد تا مردم به خاطر شهرت من به سوى قبر روى نياورند.
مطابق اين وصيت، ايشان را در محلى مناسب با رعايت اين وصيت در تخت فولاد به خاك مى سپارند. جالب اين كه، چيزى نمى گذرد كه آن منطقه محل دفن شهدا مى شود به گونه اى كه هم اكنون قبر ايشان مورد توجه بيشتر خاص و عام قرار مى گيرد.
تأليفات
مرحوم ارباب، مانند دو استاد بزرگش: آخوند كاشي و جهانگيرخان، بيش از تأليف و تصنيف، به امر تدريس و تربيت فضلا توجه نشان ميداده است. ايشان اگر چيزي هم تصنيف مينموده، اعتنايي به حفظ و نگهداري آن نداشته است. با اين حال، چند اثر مختصر و رساله كوتاه از ايشان به جاي مانده است كه نام برخي از آنها عبارت است:
۱- حواشي بر كتب فقهي و حكمي وتفسيري، كه از جمله آنها حواشي برتفسير تبيان شيخ طوسي و تعليقات رياضي ايشان بر حواشي كتاب منهاج معان التجنيس است.
۲- حواشي ناتمام بر رساله توضيح المسائل بروجردي و حاشيه بر عروة الوثقي.
۳- رساله در علم هيئت: اين رساله را ايشان در پاسخ به درخواست آيت-الله بروجردي نوشتند. هنگامي كه مرحوم بروجردي رساله را ديده بودند، فرموده بودند: اين شرح كه از خود متن (شيخ بهايي) مشكل تر است.
۴- رساله درباره ارث: مرحوم ارباب در پاسخ به سؤالهاي شاگردش، مرحوم همايي درباره ارث، جزواتي بزرگ در خصوص مسائل ارث نوشت. استاد همايي اين جزوات را تذهيب و جلد نمود و به كتابخانه دانشكده حقوق دانشگاه تهران اهدا كرد.
۵- رسالهاي در علم اصول
۶- رسالهاي درشرح عبارتي ازصحيفه سجاديه «لك يا الهي وحدانيـﺔ العدد». مرحوم استاد حاج حسين شفيعي- كه خود از شاگردان آيتالله ارباب بود- خواستار شرح عبارت مذكور از استاد شد و مرحوم ارباب، رسالهاي كوتاه در شرح آن نوشت. متن اين رساله كه به زبان عربي است، همراه با ترجمه فارسي آن به قلم استاد شفيعي در مجله ميراث جاويدان به چاپ رسيده است.
۷- رساله در معناي تحيّت: نسخه خطي اين رساله در كتابخانه مرحوم آية الله حاج شيخ محمد كلباسي موجود است.
۸- استفتائات و فتاواي فقهي، كه برخي به خط ارباب و برخي به تقرير مرحوم كلباسي موجود است.
۹- رساله در شرح احوال برخي از اساتيد مرحوم ارباب و ديگر بزرگان اصفهان، از زبان مرحوم ارباب و به خط مرحوم كلباسي كه در مجموعه يادداشتهاي آيتالله كلباسي موجود است.
۱۰- مكاتيب و مراسلات آيتالله ارباب، كه حاوي نكات مفيد اخلاقي و عرفاني است كه تا كنون مقداري از آنها به دست آمده است.
وفات و مدفن
حاج آقا رحيم- كه چند سال آخر عمر مبتلا به نابينايي و بعضي امراض جسماني شده بود-پس از ۹۹ سال عمر بابركت در سحرگاه عيد غدير خم ساعت ۴ بامداد جمعه هيجدهم ذي الحجه ۱۳۹۶ق برابر با نوزدهم آذر ماه ۱۳۵۵ش در خانه شخصي خود در اصفهان وفات نمود. پيكر پاكش توسط انبوهي از شيفتگان و ارادتمندانش تشييع و در جنب تكيه ملك (گلستان شهدا)–مدفن استادش آخوند كاشي- به خاك سپرده شد.
علامه همايي در سرودهاي زيبا، ماده تاريخ فوت استادش را چنين به نظم آورده است:او برفت از جهان و گفت سنا/ جان علم از تن جهان رفته.
رویش
واقعا باید بنازیم به خودوسرزمینمان که همچنین عالمان ربانی داشته است