شهدای ایران shohadayeiran.com

خاطره‌ای که برایتان نقل می‌کنم از شهید حسین خلعتبری است. او از امرای بزرگ و افرادی بود که همواره می‌گفت: «مادامی که نیروهای دشمن در خاک کشور من هستند، استراحت و گوشه‌نشینی را بر خود حرام می‌دانم و اگر ذره‌ای از خاک کشورم به پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد، آن را با خونم در وطنم می‌شویم و نمی‌گذارم که حتی ذره‌ای از خاک پاک وطنم را با خود ببرند.»
به گزارش شهدای ایران،  خاطره‌ای که برایتان نقل می‌کنم از شهید حسین خلعتبری است. او از امرای بزرگ و افرادی بود که همواره می‌گفت: «مادامی که نیروهای دشمن در خاک کشور من هستند، استراحت و گوشه‌نشینی را بر خود حرام می‌دانم و اگر ذره‌ای از خاک کشورم به پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد، آن را با خونم در وطنم می‌شویم و نمی‌گذارم که حتی ذره‌ای از خاک پاک وطنم را با خود ببرند.»
من با حسین خلعتبری در یک ساختمان همسایه بودیم. انسانی بشاش بود و از دوستان شهید عباس دوران. چند روزی می‌شد که حسین حال غریبی داشت، گرفته بود. از او پرسیدم، حسین جان چیزی شده‌؟ در حالی که بغض کرده بود، با شعر گفت: «یاران همه رفتند و...»
من هم گفتم: «یاران همه هستند، چرا می‌گویی همه رفتند‌؟» او از دوستانی که شهید شده بودند، چون شهید عباس دوران، شهید مفتخری و... نام برد.  گفتم: «حسین جان بعضی‌ها می‌روند و بعضی‌ها می‌مانند، مهم عهدی است که با خدایمان بسته‌ایم و ایستادگی بر عهد است.» حسین گفت: «من که عهد بستم هیچ، عهدم را صد قفله هم کرده‌ام. خیلی اصرار دارم بر عهد خودم.»
 خیلی با شور و احساس بود. همیشه هم می‌گفت: «‌کاش من در عاشورا بودم و در رکاب امام حسین(ع)‌ شهید می‌شدم.»   همیشه هم می‌گفت: «اگر روزی شهید شدم من را روی مرتفع‌ترین قله‌ها دفن کنید تا چشمی باشم برای مراقبت از مرزهای کشورم.»
یک روز یکی از دوستان به من گفت: «حسین دیشب سه سوار را خواب دیده که یکی از آنها حضرت ابالفضل(ع)‌ بوده و به ایشان اشاره کرده است که بیا!»
حسین حال واحوال عجیبی داشت. خیلی بی‌تاب شده بود. دو هفته بعد مجدد همان خواب را می‌بیند.  در آخرین عملیاتش، در نبرد هوایی با دو فروند هواپیمای میگ 23، یکی از میگ‌ها را مورد هدف قرار داده و منهدم می‌کند و نهایتاً مورد هدف میگ دیگر قرار می‌گیرد و با اصابت موشک به شهادت می‌رسد.
وقتی حسین از هواپیما پرتاب شد و پیکرش را دیدم، سر در بدن نداشت.
پیکر شهید حسین خلعتبری با شور و حال خاصی در پایگاه شکاری همدان تشییع شد و برای خاک‌سپاری به تنکابل فرستاده شد.
دو هفته بعد از شهادتش، از سنقر کلیایی کردستان به ما اطلاع دادند، تکه‌ای از هواپیمای شهید خلعتبری در محل در‌گیری هوایی پیدا شده است. ما خودمان را به آنجا رساندیم. صحنه‌ای عجیب بود. آنچه پیدا شده بود کلاه شهید حسین خلعتبری بود که سر ایشان داخل کلاه قرار داشت. آری سر در داخل کلاه بود.
استفتا کردیم و به ما گفته شد تا سر را به پیکر ملحق کنیم. اما وقتی خواستیم سر را بگیریم، مردم آنجا اجازه ندادند و گفتند: ‌این سر باید در همین جا دفن بشود.  برای همین بارگاهی برایش درست کردند. در حال حاضر شهید حسین خلعتبری دو مزار دارد؛ یکی در سنقر کردستان و دیگری در تنکابل.  حسین همانطور که همواره حسرت می‌خورد و آرزو داشت به شهادت رسید و چون اربابش حسین (ع) بی‌سر به محضر معبودش پرگشود.


راوی: سرتیپ 2 خلبان سیاوش مشیری
انتشار یافته: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
مجیدی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۰۹ - ۱۳۹۷/۰۳/۱۹
0
0
سلام و سپاس
در متن بجای شهرستان تنکابن به اشتباه تنکابل نوشته شده است.
یا حق
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار