پشيماني من از کارهاي خلافي که انجام داده ام ديگر سودي برايم ندارد.آبروي خانواده ام را لکه دار کرده ام نمي دانم بعد از اعدام من دختر ۹ ساله ام درباره پدرش چه خواهد گفت، حالا هم که آخرين نفس هاي زندگي ام را مي کشم برايم خيلي سخت است که صحبت کنم فقط مي خواهم در جاي گرمي بنشينم و آخرين سيگارم را بکشم.
شهدای ایران:مرد ۳۶ساله که قرار بود تا دقايق ديگر به جرم «محارب» در ملاء عام اعدام شود پس از آن که کنار بخاري در کلانتري خواجه ربيع مشهد نشست پک عميقي به سيگارش زد و به تشريح چگونگي سرقت هاي مسلحانه از طلافروشي ها و نحوه تهيه سلاح براي ارتکاب جرم پرداخت و ادامه داد: يکي از برادرانم به جرم حمل موادمخدر اعدام شد، برادر ديگرم که در سرقت هاي مسلحانه با من همکاري مي کرد هنگام فرار از چنگ ماموران با يک خودرو تصادف کرد و جان سپرد من هم قرار است امروز اعدام شوم تازه اگر اعدام هم نشوم تحمل ۱۵ سال مجازات زندان که علاوه بر اعدام محکوم شده ام خيلي برايم سخت و آزاردهنده است. او که سعي مي کرد ترس خود را از مجازات اعدام پنهان کند دود غليظ سيگار را از دهانش خارج کرد و گفت: قبل از آن که به کارهاي خلاف روي بياورم زندگي آرامي داشتم. چند سال قبل به اتهام حمل موادمخدر دستگير و زنداني شدم، اما در فرصت مناسبي که به مرخصي رفتم فرار کردم پس از آن هم با همدستي برادرم يک اسلحه کلاشينکف تهيه کرديم و نقشه سرقت هاي مسلحانه از طلافروشي ها را کشيديم.درحالي که از اين همه سرقت هيچ چيزي برايم نمانده است حالا حقيقت اين جمله را که بزرگان مي گويند «مال حرام خورده نمي شود.» با تمام وجودم احساس مي کنم. در زندان که بودم وقتي هم سلولي هايم را براي مجازات مي بردند خيلي مي ترسيدم. اکنون به آن هايي که به خاطر غرور خاص خودشان به دنبال چنين جرايمي هستند و يا يک شبه مي خواهند پول دار شوند مي گويم از عاقبت من پس از ۳۱ فقره دستبرد مسلحانه پند بگيرند...
وقتي سخن جوان اعدامي به اين جا رسيد، سيگارش را خاموش کرد و به گوشه اتاق خيره شد شايد هم در افکار خود خاطرات تلخي را مرور مي کرد اين که چگونه با شليک هاي متعدد گلوله، وحشتي را در شهر ايجاد کرده بود.دقايقي بعد درحالي که ماموران او را براي اجراي حکم آماده مي کردند گفت: من نبايد اين کارها را مي کردم، اما متاسفم که با اين کارهاي خلاف همه خانواده ام را از دست دادم چرا که در سال هاي عمرم مادرم علاوه بر يک مادر وظايف پدري را هم به عهده داشت و حق آن ها نبود که چنين بلاهايي به سرشان بياورم... عقربه هاي ساعت ۹صبح را نشان مي داد که با قرائت حکم «محارب» او درحالي به چوبه دار سپرده شد که جمعيت زيادي نظاره گر اجراي حدود الهي بودند و با گفتن تکبير از قاطعيت دستگاه قضا قدرداني مي کردند.
براساس اظهارات محکوم دقايقي قبل از اعدام
وقتي سخن جوان اعدامي به اين جا رسيد، سيگارش را خاموش کرد و به گوشه اتاق خيره شد شايد هم در افکار خود خاطرات تلخي را مرور مي کرد اين که چگونه با شليک هاي متعدد گلوله، وحشتي را در شهر ايجاد کرده بود.دقايقي بعد درحالي که ماموران او را براي اجراي حکم آماده مي کردند گفت: من نبايد اين کارها را مي کردم، اما متاسفم که با اين کارهاي خلاف همه خانواده ام را از دست دادم چرا که در سال هاي عمرم مادرم علاوه بر يک مادر وظايف پدري را هم به عهده داشت و حق آن ها نبود که چنين بلاهايي به سرشان بياورم... عقربه هاي ساعت ۹صبح را نشان مي داد که با قرائت حکم «محارب» او درحالي به چوبه دار سپرده شد که جمعيت زيادي نظاره گر اجراي حدود الهي بودند و با گفتن تکبير از قاطعيت دستگاه قضا قدرداني مي کردند.
براساس اظهارات محکوم دقايقي قبل از اعدام