بعدها شنيدم که يک ترکش سرش را از بدنش جدا کرده و با لب تشنه شهيد شده است.
شهدای ایران: از لابه لاي خاطرات جانباز صادقي سراياني
يک روز که داشتيم به طرف قرارگاه تاکتيکي تبار مي آمديم منظور از تبار همان تيپ ۲۱ امام رضا(ع) بود، وقتي رسيديم نيروهاي گردان سيد الشهداء(ع) آنجا زيارت عاشورا مي خواندند که هواپيماي عراقي آمد و آنجا را بمباران کرد. رفتيم جنازه ها را جمع کنيم من صحنه اي را ديدم که هيچ گاه از ذهنم پاک نخواهد شد. ديدم دستي از بدن يکي از رزمنده ها کاملا جدا شده و روي زمين افتاده بود و در اين دست کتاب دعايي بود که محکم به دست جدا شده چسبيده بود. يک طرف کتاب نوشته ارتباط با خدا و طرف ديگر فرازهايي از زيارت عاشورا بود که خون آن شهيد روي آن ريخته شده به طوري که گويي با آن خون نوشته شده بود: «السلام عليک يا ثارا... و ابن ثاره» يا شهيد علي اکبر دهقان که وقتي ما مي خواستيم جنازه او را در جاده بصره- خرمشهر جمع کنيم سر بريده اش را ديديم که در محوطه غلت مي خورد و تنش هم داشت ميدويد. سر اين شهيد تا حدود ۵ دقيقه فرياد يا حسين يا حسين سر مي داد و اين صدا را همه ما که حدود ۱۰ تا ۱۵ نفر بوديم مي شنيديم و به جاي اينکه آن را جمع کنيم همه گريه مي کرديم يا اين که وقتي کوله پشتي يک شهيد را باز کرديم يک تکه کاغذ پيدا کرديم که نوشته بود: «خدايا من شنيدم که امام حسين (ع ) با لب تشنه شهيد شده من هم دوست دارم اينگونه شهيد بشوم » و بعدها شنيدم که يک ترکش سرش را از بدنش جدا کرده و با لب تشنه شهيد شده است.
*تاشهدا
يک روز که داشتيم به طرف قرارگاه تاکتيکي تبار مي آمديم منظور از تبار همان تيپ ۲۱ امام رضا(ع) بود، وقتي رسيديم نيروهاي گردان سيد الشهداء(ع) آنجا زيارت عاشورا مي خواندند که هواپيماي عراقي آمد و آنجا را بمباران کرد. رفتيم جنازه ها را جمع کنيم من صحنه اي را ديدم که هيچ گاه از ذهنم پاک نخواهد شد. ديدم دستي از بدن يکي از رزمنده ها کاملا جدا شده و روي زمين افتاده بود و در اين دست کتاب دعايي بود که محکم به دست جدا شده چسبيده بود. يک طرف کتاب نوشته ارتباط با خدا و طرف ديگر فرازهايي از زيارت عاشورا بود که خون آن شهيد روي آن ريخته شده به طوري که گويي با آن خون نوشته شده بود: «السلام عليک يا ثارا... و ابن ثاره» يا شهيد علي اکبر دهقان که وقتي ما مي خواستيم جنازه او را در جاده بصره- خرمشهر جمع کنيم سر بريده اش را ديديم که در محوطه غلت مي خورد و تنش هم داشت ميدويد. سر اين شهيد تا حدود ۵ دقيقه فرياد يا حسين يا حسين سر مي داد و اين صدا را همه ما که حدود ۱۰ تا ۱۵ نفر بوديم مي شنيديم و به جاي اينکه آن را جمع کنيم همه گريه مي کرديم يا اين که وقتي کوله پشتي يک شهيد را باز کرديم يک تکه کاغذ پيدا کرديم که نوشته بود: «خدايا من شنيدم که امام حسين (ع ) با لب تشنه شهيد شده من هم دوست دارم اينگونه شهيد بشوم » و بعدها شنيدم که يک ترکش سرش را از بدنش جدا کرده و با لب تشنه شهيد شده است.
*تاشهدا