همایش شعر شهدای جهاد علمی برگزار شد ولی حیفمان آمد حاشیه های جذاب و گاه احساس بر انگیز آن را برای شما نگوییم .
به گزارش خبرنگار فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ همایشی که با نام شهیدان مظلوم عرصه علم و دانش آذین شده بود و معطر به عطر شعر بود آنهم با حضور بزرگان عرصه شعر و شاعری انقلاب و دفاع مقدس که نام هر کدام اعتباری به فضای مجلس می داد ،همه دست به سینه برای کسانی ایستاده بودند که سربلندی مردم ایران آرزویشان بود و در آخر عزیزترین دارایی شان را در راه هدفشان دادند .
در فضایی که شعر و شعور می بارید و پروانه ای بغض بر سر و روی همه می نشست و حتی دست از سر مجری برنامه آقای محمد سجادی مجری با سابقه هم بر نداشت ؛ وقتی که آرمیتا روی سن آمد و خواست شعری را برای شهدا بخواند و دکلمه ای را برای تولد پیامبر سرایش کند . آنوقت بود که آرمیتا که نامش با مظلومی شهدای دانشمند ما گره خورده و نماد مظلومیت و معصومیت و استقلال خواهی ملتی است که در تمام این سالها خواسته روی پای خودش بایستد ، آمد و دل سجادی را به آتش کشید.
سجادی گفت :کسانی که فرزند کوچکی دارند خوب می دانند چقدر سخت است تصور اینکه پدر را جلوی چشمان فرزند کوچکش بکشند خصوصا اگر این فرزند دختر باشد و دیگر حباب بغض بر سر سجادی نشست و نتوانست تا لحظاتی جلوی ریزش اشکهایش را بگیرد . این سخنان تا لحظاتی طولانی مردم در سالن را نیز در بغض فرو برد .
اما خواننده با سابقه تلویزیون آقای گلریز با خواندن شعری حماسی که در رثا و ستایش شهید تهرانی مقدم و همراهانش خوانده بود فضا را حماسی و پر شور کرد . او در دومین اجرای خود از روی سن پایین آمد و سرود خاطره انگیز :
" از صلابت ملت و ارتش و سپاه ما
جاودانه شد از فروغ ظفر پگاه ما
صبح آرزو دمیده از کرانه ها
شاخه های زندگی زده جوانه ها
این پیروزی، خجسته باد این پیروزی
را خواند و همه را به حال و هوای اوایل انقلاب و دفاع مقدس برد . او گاه میکروفن را جلوی مانی رهنما که یکی از خوانندگان دعوت شده به این مراسم بود می گرفت و او ترجیع بند سرود را می خواند و گاه با پدر شهید احمدی روشن همخوانی می کرد .
یوسفعلی میر شکاک شاعر پر شور معاصر نیز حاشیه دیگری را برای همایش رقم زد او که قرار بود به همراه دیگر شعرای پیشکسوتی که به مراسم دعوت بودند و اکثرشان داور این همایش نیز به شمار می آمدند شعری ویژه این شهدا بسرایند با لحنی طنز آرزو کرد که شعرا هم قابل شهید شدن باشند و مجری برنامه با الهی آمین گفتن حضار را به خنده واداشت .او در نهایت گفت من پیر شده ام و دچار گسست شعری و این گونه شعر گفتن مناسب عرضه در این مجالس نیست .
در بخش دیگری شهره پیرانی همسر شهید داریوش رضایی نژاد و مادر آرمیتا نیز به بیان خاطرات سالگرد شهیدش پرداخت .
او از دوست شاعرش کبری موسوی یاد کرد که هم دانشگاهی بودند و ده سال پیش شعری را به عادت همیشه سروده و به خانم پیرانی داده تا او اظهار نظر کند . خانم پیرانی هم این شعر را در تصادفا سالگرد شهید پیدا می کند و می بیند که شعر دقیقا که وصف حال او در فراق شهید رضایی نژاد بوده است و این شعر را با بغض خواند :
دستی که نان و نور به من داد می رود
من مرده بودم و آن که مرا زاد می رود
این روزها که می گذرد بی صدای او
تقویم پاره ای است که بر باد می رود
او گفت شهید پایان نامه اش را به من تقدیم کرده بود اما زمان شهادتش فلش حاوی پایان نامه اش گم شده بود و در سالگرد شهید توانستم آن را پیدا کنم .
از دیگر نکات قابل توجه این مراسم حضور شاعر پیشکسوت حسین اسرافیلی با ویلچر بود که هنوز در دوران نقاهت خود به سر می برد و عمل سختی بر روی مهره ای کمرش انجام داده بود . او با همان حال در پایین سن میکروفن را به دست گرفت و شروع به شعر خوانی کرد .
در این هنگام آرمیتا که در ردیف جلوی صندلی ها و مقابل سجادی مجری برنامه نشسته بود از مجری خوشخنده چند نقاشی در حین اجرا کشید و به او تقدیم کرد . سجادی نیز این نقاشی ها را گرانبها ترین هدیه ای دانست که دریافت کرده و آن را بوسید و بر چشمانش گذاشت .
از دیگر حاشیه های جذاب این مراسم حضور آخر وقت سردار نقدی و اظهار ارادت مانی رهنما به این سردار و دیگر سرداران سپاه و ارتش به پاس نگاهبانی از این مرز و بوم بود . مانی رهنما که قرار بود فقط یک آهنگ برای شهدای جهاد علمی با عنوان
حاج صادق بی وفایی کرد ه ای غیبت از اندوه صاقی کرده ای
ناله آهنگران یادش بخیر الامان و الامان یادش بخیر
اجرا کننده به ناگهان همه را با دو اجرای زیبای دیگر که خود با نواختن پیانو اجرا می کرد شگفت زده کرد . یک آهنگ را تقدیم به دوست شهیدش مرتضی کرد و آهنگ دیگری در وصف حضرت محمد (ع) به مناسبت نزدیک بودن به ولادت آن حضرت خواند .