علامه سید محمد حسین حسینی تهرانی در کتاب معادشناسی (جلد چهارم) به بیان روایتی عجیب و تکان دهنده از رسول مکرم اسلام (ص) پرداخته که مطالعه آن را در روز میلاد مسعود آن یگانه خلقت، بی هیچ مقدمه ای به همه مسلمانان توصیه میکنیم.
گروه فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ علیّ بن إبراهیم میگوید:
حدیث كرد برای من پدرم (إبراهیم بن هاشم) از سلیمان بن مسلم خَشّاب از عبدالله بن جَریح مكّی از عطاء بن أبی ریاح از عبدالله بن عبّاس كه او گفت: ما با رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در حجّة الوداع به حجّ مشرّف شدیم.
رسول خدا حلقۀ درِ خانۀ خدا را گرفت و رو به ما نموده و با سیمای مباركش ما را مخاطب قرار داد.
فَقَالَ: أَلَا أُخْبِرُكُمْ بِأَشْرَاطِ السَّاعَةِ؟ وَ كَانَ أَدْنَی النَّاسِ مِنْهُ یَوْمَئِذٍ سَلْمَانُ رَضِیَ اللَهُ عَنْهُ، فَقَالَ: بَلَی یَا رَسُولَ اللَهِ!
«و گفت: آیا میخواهید من شما را به علائم و نشانههای قیامت باخبر كنم؟
و در آن هنگام نزدیكترین افراد به رسول خدا سلمان بود، و گفت: ای رسول خدا! بله ما میخواهیم ما را باخبر كنی!»
فَقَالَ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إنَّ مِنْ أَشْرَاطِ الْقِیَامَةِ، إضَاعَةَ الصَّلَوةِ، وَ اتِّبَاعَ الشَّهَوَاتِ، وَ الْمَیْلَ مَعَ الاهْوَآءِ، وَ تَعْظِیمَ الْمَالِ، وَ بَیْعَ الدِّینِ بِالدُّنْیَا؛ فَعِنْدَهَا یُذَابُ قَلْبُ الْمُؤْمِنِ وَ جَوْفُهُ كَمَا یَذُوبُ الْمِلْحُ فِی الْمَآءِ، مِمَّا یَرَی مِنَ الْمُنْكَرِ فَلَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُغَیِّرَهُ.
«پس از آن رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: بدرستیكه از علامات قیامت آن است كه مردم نماز را خراب میكنند، و از شهوات پیروی مینمایند، و تمایلشان بسوی هوای نفسانی است، مال را بزرگ میشمرند، و دین را به دنیا میفروشند.
و در چنین شرائط و موقعیّتی، همانطور كه نمك در آب حلّ میشود، دل مؤمن و اندرون او آب میشود و حلّ میگردد؛ چون منكرات را در برابر دیدگان خود میبیند، و قدرت تغییر و اصلاح آنها را ندارد.»
قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ یَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إی وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ!
«سلمان گفت: اینها از اموری است كه حتماً تحقّق مییابد؟ رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: آری، سوگند به آن كسی كه جان من در دست اوست!»
یَا سَلْمَانُ! إنَّ عِنْدَهَا یَلِیهِمْ أُمَرَآءُ جَوَرَةٌ، وَ وُزَرَآءُ فَسَقَةٌ، وَ عُرَفَآءُ ظَلَمَةٌ، وَ أُمَنَآءُ خَوَنَةٌ.
«ای سلمان! در آن وقت افرادی كه بر مردم حكومت دارند و زمام آنها را در دست داشته و بر آنها ولایت و سیطره دارند عبارتند از حاكمانی كه همۀ آنها ستمكار و ظالمند، و وزرائی كه فاسقند، و حكّام و استانداران و فرماندارانی كه همه اهل جور و ستم هستند، و امینهائی كه همه اهل خیانتند.»
فَقَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ یَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إی وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ!
«سلمان گفت: و اینها از امور مسلّمهای است كه پیدا خواهد شد؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آری سوگند بخدائی كه جان من در دست اوست!»
یَا سَلْمَانُ! إنَّ عِنْدَهَا یَكُونُ الْمُنْكَرُ مَعْرُوفًا؛ وَ الْمَعْرُوفُ مُنْكَرًا، وَ ائْتُمِنَ الْخَآئِنُ؛ وَ یُخَوَّنُ الامِینُ، وَ یُصَدَّقُ الْكَاذِبُ؛ وَ یُكَذَّبُ الصَّادِقُ.
«ای سلمان! در آن موقعیّت كارهای بد و ناپسند در بین مردم بصورت كارهای شایسته و پسندیده در آید؛ و كارهای پسندیده و نیكو به صورت كارهای نكوهیده و ناپسند جلوه كند. و مردمان خیانت پیشه مورد وثوق و امانت واقع شوند؛ و به افراد امین و درستكار نسبت خیانت داده شود و مرد دروغگو را تصدیق كنند و به دروغهای او مُهر صحّت و درستی بنهند؛ و مرد راستگو و درست را دروغگو شمارند و به گفتار او ترتیب اثر ندهند.»
قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ یَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إی وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ!
«سلمان گفت: و اینها مسلّماً واقع خواهد شد ای رسول خدا؟ رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: آری سوگند به آن كسی كه جان من در دست اوست!»
یَا سَلْمَانُ! فَعِنْدَهَا إمَارَةُ النِّسَآءِ، وَ مُشَاوَرَةُ الاء مَآءِ، وَ قُعُودُ الصِّبْیَانِ عَلَی الْمَنَابِرِ، وَ یَكُونُ الْكِذْبُ طُرَفًا، وَ الزَّكَوةُ مَغْرَمًا، وَ الْفَیْیُ مَغْنَمًا، وَ یَجْفُو الرَّجُلُ وَالِدَیْهِ، وَ یَبِرُّ صَدِیقَهُ، وَ یَطْلُعُ الْكَوْكَبُ الْمُذَنَّبُ.
«ای سلمان! در آن هنگام زنان بر مردان حكومت میكنند، و با كنیزان مشورت مینمایند. (یعنی در امور سیاسی، كنیزان كه در خانههای آنها هستند مورد مشورت قرار میگیرند.) و بچّهها ـ كه كنایه از افراد بیبصیرت و بیدانش باشد ـ بر منبرها بالا میروند و برای مردم خطبه میخوانند، و زمام امور تبلیغاتی مردم را این افراد كمتجربه و كم خرد در دست میگیرند. و دروغگوئی و دروغپردازی از كارهای طُرفه و فكاهی و ظریف شمرده میشود. و دادن زكوة مال را ضرر و غرامت میپندارند، و هر گونه دسترسی به بیت المال و ربودن اموال عامّه را غنیمت و بهره میشمارند. مردم با پدر و مادر خود جفا میكنند و به آنها بیاعتنائی نموده آنان را سبك میشمرند و از اداء حقوق واجبه و مستحسنۀ آنها بر نمیآیند ولیكن با دوستان خود احسان و نیكوئی مینمایند و ستارۀ دنبالهدار در آسمان طلوع میكند.»
قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ یَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إی وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ!
«سلمان گفت: و این امور مسلّماً به وقوع میپیوندد ای رسول خدا؟ رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: آری سوگند به آن خدائی كه جان من در دست قدرت اوست!»
یَا سَلْمَانُ! وَ عِنْدَهَا تُشَارِكُ الْمَرْأَةُ زَوْجَهَا فِی التِّجَارَةِ، وَ یَكُونُ الْمَطَرُ قَیْظًا، وَ یُغَیَّظُ الْكِرَامُ غَیْظًا، وَ یُحْتَقَرُ الرَّجُلُ الْمُعْسِرُ، فَعِنْدَهَا یُقَارَبُ الاسْوَاقُ، إذَا قَالَ هَذَا: لَمْ أَبِعْ شَیْئًا وَ قَالَ هَذَا: لَمْ أَرْبَحْ شَیْئًا، فَلَا تَرَی إلَّا ذَآمًّا لِلَّهِ.
«ای سلمان! در آن زمان زنان با شوهرانشان در امور خارج از منزل مانند تجارت شركت میكنند. و باران در تابستان میبارد و مردمان بزرگ و بزرگوار پیوسته مورد خشم و غضب و غیظ قرار میگیرند و مردم بیچیز و تنگدست مورد اهانت و تحقیر قرار میگیرند. در آن زمان بازارها به هم نزدیك میشوند. و در صورتی كه محلّ خرید و فروش بسیار است همۀ مردم از كار و كسب خود در گله و شكوه هستند، یكی میگوید: من چیزی نفروختم، و دیگری میگوید: سودی نبردم؛ و در آن وقت مینگری كه تمام مردم در مقام گلایۀ از خدا و مذمّت او هستند.»
قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ یَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إی وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ!
«سلمان گفت: ای رسول خدا! چنین اموری واقع میشود؟ رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: آری سوگند به آنكه جان من در دست اوست!»
یَا سَلْمَانُ! فَعِنْدَهَا یَلِیهِمْ أَقْوَامٌ إنْ تَكَلَّمُوا قَتَلُوهُمْ، وَ إنْ سَكَتُوا اسْتَبَاحُوهُمْ لِیَسْتَأْثِرُوا بِفَیْئِهِمْ، وَ لِیَطَؤُنَّ حُرْمَتَهُمْ، وَ لِیَسْفِكُنَّ دِمَآءَهُمْ، وَ لِیَمْلَؤُنَّ قُلُوبَهُمْ رُعْبًا، فَلَا تَرَاهُمْ إلَّا وَجِلِینَ خَآئِفِینَ مَرْعُوبِینَ مَرْهُوبِینَ.
«ای سلمان! در آن زمان بر مردم حكومت میكنند كسانی كه اگر مردم برای دفاع از حقوق خود و برای حقّ اوّلیّۀ خود و كوچكترین مطلبی كه در آن شائبۀ سیادت و حرّیّت و آزادی فكر باشد، سخن گویند، آنها را میكُشند، و اگر مردم سكوت هم اختیار كنند آنان اموال و نفوس و أعراض ایشان را مباح میشمرند، و برای استفاده از كار و زحمت و دسترنج آنها از خوردن خون آنها دریغ نمیكنند، و زنان و دختران ایشان را به بیگاری میبرند و اعمال منافی عفّت انجام میدهند و احترام آنها را پایمال میكنند، و خون مردم بیچاره و ضعیف را بیمحابا و بدون پروا میریزند، و در دلهایشان از خوف و دهشت و هراس به اندازهای وارد میكنند كه هیچكس حقّ نفس كشیدن ندارد. ای سلمان! در آن زمان تمام مردم رعیّت ترسناك و خائف و وحشتزده و هراسناك خواهند بود.»
قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ یَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إی وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ!
«سلمان گفت: ای رسول خدا! آیا این امور واقع شدنی است؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آری، سوگند به آن كسی كه نفس من در دست اوست!»
یَا سَلْمَانُ! إنَّ عِنْدَهَا یُؤْتَی بِشَیْءٍ مِنَ الْمَشْرِقِ وَ شَیْءٍ مِنَ الْمَغْرِبِ یُلَوَّنُ أُمَّتِی؛ فَالْوَیْلُ لِضُعَفَآءِ أُمَّتِی مِنْهُمْ، وَ الْوَیْلُ لَهُمْ مِنَ اللَهِ؛ لَا یَرْحَمُونُ صَغِیرًا، وَ لَا یُوَقِّرُونَ كَبیرًا، وَ لَا یَتَجَاوَزُونَ عَنْ مُسِیءٍ. أَخْبَارُهُمْ خَنَآءٌ. جُثَّتُهُمْ جُثَّةُ الادَمِیِّینَ، وَ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّیَاطِینِ.
«ای سلمان! در آن زمان چیزی را از طرف مشرق برای مردم میآورند و چیز دگری را از طرف مغرب و بدینوسیله امّت مرا رنگ میكنند؛ پس ای وای بر ضعیفان امّت من از دست این ستمگران، و ای وای بر ایشان از خدا؛ به افراد كوچك و زیردست رحم نمیآورند، و بزرگان را توقیر و احترام نمیكنند و از خطاكار و شخصی كه در امور شخصی بدی كند در نمیگذرند و او را مورد عفو و اغماض خود قرار نمیدهند. گفتار آنان همه فحش و زشتی است. هیكل آنان هیكل آدمی است ولی دلهای آنها دلهای شیاطین است.»
قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ یَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ رَسُولُ اللَهِ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إی وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ!
«سلمان گفت: ای رسول خدا! آیا این از امور مسلّمۀ واقع شدنی است؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آری، سوگند به آنكه جان من در دست اوست!»
یَا سَلْمَانُ! وَ عِنْدَهَا یَكْتَفِی الرِّجَالُ بِالرِّجَالِ، وَ النِّسَآءُ بِالنِّسَآءِ، وَ یُغَارُ عَلَی الْغِلْمَانِ كَمَا یُغَارُ عَلَی الْجَارِیَةِ فِی بَیْتِ أَهْلِهَا. وَ تَشَبَّهُ الرِّجَالُ بِالنِّسَآءِ، وَ النِّسَآءُ بِالرِّجَالِ، وَ یَرْكَبْنَ ذَوَاتُ الْفُرُوجِ السُّرُوجَ؛ فَعَلَیْهِنَّ مِنْ أُمَّتِی لَعْنَةُ اللَهِ!
«ای سلمان! در آن وقت مردها به مردها اكتفا میكنند، و زنها به زنها اكتفا مینمایند. و در آن زمان همانطور كه زن در خانۀ شوهرش مورد حفظ و حراست واقع میشود كه كسی به او تعدّی نكند و در استمتاعات اختصاص به مرد خود داشته باشد، همینطور افرادی، جوانان تازه به سنّ رسیده و أمرد را به خود اختصاص داده در اعمال نامشروع مورد حراست و حفظ خود قرار میدهند تا كسی دیگر به آنها توجّهی نكند. مردها خود را شبیه به زنان میكنند، و زنان خود را شبیه به مردان مینمایند. و افرادی كه دارای رَحِم هستند و برای تولید مثل آفریده شدهاند كه منظور زنان میباشند، سوار بر زینها میشوند؛ پس بر آن زنان از امّت من لعنت خدا باد.»
قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ یَا رَسُولَ اللَهِ؟ فَقَالَ صَلَّی اللَه عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إی وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ!
«سلمان گفت: ای رسول خدا! اینها از امور واقع شدنی هستند؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آری سوگند به آن كسی كه جان من در دست اوست!»
یَا سَلْمَانُ! إنَّ عِنْدَهَا تُزَخْرَفُ الْمَسَاجِدُ كَمَا تُزَخْرَفُ الْبِیَعُ وَ الْكَنَآئِسُ، وَ تُحَلَّی الْمَصَاحِفُ، وَ تُطَوَّلُ الْمَنَارَاتُ، وَ تَكْثُرُ الْصُّفُوفُ بِقُلُوبٍ مُتَبَاغِضَةٍ وَ أَلْسُنٍ مُخْتَلِفَةٍ.
«ای سلمان! در آن وقت مساجد را زینت میكنند همچنانكه معبدهای نصاری و یهود را زینت میكنند، و قرآنها را به زیور و شكل و نقّاشیها آراسته و پیراسته میكنند، و منارهها و مأذنههای مساجد را بلند میسازند تا إشراف بر خانههای اطراف پیدا میكند، و صفهای نماز جماعت بسیار میشود و مردم در این نمازها زیاد شركت میكنند ولی با دلهائی پر از كین و حسد و عداوت با یكدیگر، و با زبانهائی منافقانه و سخنهائی مزوّرانه و آلوده به نیّتهای فاسده.»
قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ یَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إی وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ!
«سلمان گفت: ای رسول خدا! آیا اینها واقع میشوند؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آری سوگند به آنكه نفس من در دست قدرت اوست!»
وَ عِنْدَهَا تَحَلَّی ذُكُورُ أُمَّتِی بِالذَّهَبِ، وَ یَلْبَسُونَ الْحَرِیرَ وَ الدِّیبَاجَ، وَ یَتَّخِذُونَ جُلُودَ النُّمُورِ صَفَاقًا!
«در آن وضعیّت، مردان امّت من خود را به طلا زینت میكنند، و لباس حریر و دیبا میپوشند، و پوست پلنگ را برای خود جامه میكنند.»
قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ یَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إی وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ!
«سلمان گفت: آیا اینها از امور واقع شدنی است ای رسول خدا؟ رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: آری سوگند به آنكه جان من در دست قدرت اوست!»
یَا سَلْمَانُ! وَ عِنْدَهَا یَظْهَرُ الرِّبَا، وَ یَتَعَامَلُونَ بِالْغَیْبَة وَ الرُّشَی. وَ یُوضَعُ الدِّینُ، وَ یُرْفَعُ الدُّنْیَا.
«ای سلمان! در آن موقع رباخوری در بین مردم ظاهر و آشكارا میگردد، و مردم با یكدگر با غیبت و رشوه معامله میكنند. و دین در نزد مردم، ضعیف و به درجات نازلی پائین میآید، ولیكن دنیا قویّ و به درجات عالی در بین مردم بالا میرود.»
قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ یَا رَسُولَ اللَهِ؟ فَقَالَ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إی وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ!
«سلمان گفت: ای رسول خدا! آیا اینها از امور واقع شدنی است؟ رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: آری سوگند به آنكه جان من به دست اوست!»
یَا سَلْمَانُ! وَ عِنْدَهَا یَكْثُرُ الطَّلَا قُ، فَلَا یُقَامُ لِلَّهِ حَدٌّ؛ وَ لَنْ یَضُرَّ اللَهَ شَیْئًا.
«ای سلمان! در آن زمان طلاق زیاد واقع میشود، و حدّ الهی جاری نمیگردد؛ و اینها ابداً به خداوند ضرری نمیرساند.»
فَقَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ یَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إی وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ!
«سلمان گفت: ای رسول خدا! آیا این مسلّماً واقع میشود؟ رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: آری سوگند به آنكه جان من در دست اوست!»
یَا سَلْمَانُ! وَ عِنْدَهَا تَظْهَرُ الْقَیْنَاتُ وَ الْمَعَازِفُ، وَ یَلِیهِمْ أَشْرَارُ أُمَّتِی.
«ای سلمان! در آن زمان زنان آوازهخوان در بین مردم به هم میرسد، و استعمال آلات موسیقی رواج پیدا میكند، و بر مردم شریرترین افراد از امّت من حكومت میكنند.»
قَالَ سَلْمَانُ: إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ یَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إی وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ!
«سلمان گفت: ای رسول خدا! آیا این امر واقع میشود؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آری سوگند به آنكه جان من در دست اوست!»
یَا سَلْمَانُ! وَ عِنْدَهَا یَحُجُّ أَغْنِیَآءُ أُمَّتِی لِلنُّزْهَةِ، وَ یَحُجُّ أَوْسَاطُهَا لِلتِّجَارَةِ، وَ یَحُجُّ فُقَرَآؤُهُمْ لِلرِّئَآءِ وَ السُّمْعَةِ. فَعِنْدَهَا یَكُونُ أَقْوَامٌ یَتَعَلَّمُونَ الْقُرْءَانَ لِغَیْرِاللَهِ، وَ یَتَّخِذُونَهُ مَزَامِیرَ. وَ یَكُونُ أَقْوَامٌ یَتَفَقَّهُونَ لِغَیْرِاللَهِ. وَ یَكْثُرُ أَوْلَا دُ الزِّنَآءِ. وَ یَتَغَنَّوْنَ بِالْقُرْءَانِ. وَ یَتَهَافَتُونَ بِالدُّنْیَا.
«ای سلمان! در آن زمان، اغنیاء و ثروتمندان امّت من كه به حجّ میروند برای تفریح و تفرّج است، و حجّ متوسّطین از امّت برای تجارت و خرید و فروش است، و حجّ فقراء از امّت من برای خودنمائی و صیت و شهرت است.
در آن هنگام بسیاری از افراد مردم قرآن را برای غیر خدا یاد میگیرند، و قرآن را به صورت آهنگ موسیقی در مزمار و آلات موسیقی مینوازند. و دستجات و گروههائی هستند كه برای غیر خدا به دنبال علوم دینیّۀ اسلامیّه میروند و برای فقاهت تلاش میكنند. و اولاد زنا در بین مردم بسیار پدید میآید. و قرآن را به صورت لهو و با صوت تغنّی غیر مشروع میخوانند. و همگی مردم برای رسیدن به دنیا و شؤون دنیا كوشش میكنند و مسابقه میدهند، و سعی میكنند تا بتوانند در امور دنیا از یكدیگر پیشی گیرند.»
قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ یَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إی وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ!
«سلمان گفت: ای رسول خدا! آیا اینها از امور حتمیّه است؟ رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: آری سوگند به آن كسی كه نفس من در دست اوست!»
یَا سَلْمَانُ! ذَاكَ إذَا انْتُهِكَتِ الْمَحَارِمُ، وَ اكْتُسِبَتِ الْمَـَاثِمُ، وَ سُلِّطَ الاشْرَارُ عَلَی الاخْیَارِ، وَ یَفْشُو الْكِذْبُ، وَ تَظْهَرُ اللَجَاجَةُ، وَ تَفْشُو الْفَاقَةُ، وَ یَتَبَاهَوْنَ فِی اللِبَاسِ، وَ یُمْطَرُونَ فِی غَیْرِ أَوَانِ الْمَطَرِ، وَ یَسْتَحْسِنُونَ الْكُوبَةَ وَ الْمَعَازِفَ وَ یُنْكِرُونَ الامْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْكَرِ، حَتَّی یَكُونَ الْمُؤْمِنُ فِی ذَلِكَ الزَّمَانُ أَذَلَّ مَنْ فِی الامَّةِ، وَ یُظْهِرُ قُرَّآؤُهُمْ وَ عُبَّادُهُمْ فِیمَا بَیْنَهُمُ التَّلَاوُمَ. فَأُولَئِكَ یُدْعَوْنَ فِی مَلَكُوتِ السَّمَوَاتِ: الارْجَاسَ وَ الا نْجَاسَ.
«ای سلمان! در آن زمان پردۀ عصمت مردم پاره میشود، و محرّمات الهیّه به جای آورده میشود، و حریم عفاف دریده میگردد، و معصیتهای خدا رائج میگردد، و بدان و اشرار بر اخیار و خوبان تسلّط پیدا میكنند، و دروغ علناً رائج و در بین تودۀ مردم شایع میشود، و لجاج و خودسری و استكبار ظاهر میگردد، و نیازمندی و احتیاج، همۀ تودهها را فرا میگیرد. مردم به لباس خود بر یكدیگر فخریّه و مباهات میكنند، و بارانهای فراوان در غیر فصل باران پیدا میشود، و اشتغال به لهو و لعب از قبیل بازی كردن با باطل و تار و آلات موسیقی را امری پسندیده و نیكو میشمرند و امر به معروف و نهی از منكر را گذشته از آنكه به جای نمیآورند امر نكوهیده و ناپسند میدانند.
زمانه و وضعیّت محیط در آن زمان به قدری انحطاط پیدا میكند كه مردمان مؤمن و استوار با ایمان راستین در آن زمان از تمام افراد امّت پستتر و حقیرتر و ذلیلتر خواهند بود. و در بین زهّاد و عبّاد و همچنین در بین علماء و قُرّائشان حسّ بدبینی و بدخواهی ظهور نموده و پیوسته در صدد عیبجوئی و ملامت از یكدگر بر میآیند.
اینچنین افرادی با چنین روحیّه و عادتی و با چنین ملكات و صفاتی در ملكوت آسمانها به أرجاس و أنجاس یعنی موجودات پلید و كثیف و نجس خوانده میشوند.»
قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ یَا رَسُولَ اللَهِ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَهِ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إی وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ!
«سلمان گفت: ای رسول خدا! آیا اینها واقع شدنی است؟ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: آری سوگند به آن خدائی كه جان من در دست اوست!»
یَا سَلْمَانُ! فَعِنْدَهَا لَا یَخْشَی الْغَنِیُّ إلَّا الْفَقْرَ، حَتَّی أَنَّ السَّآئِلَ لَیَسْأَلُ فِیمَا بَیْنَ الْجُمُعَتَیْنِ، لَا یُصِیبُ أَحَدًا یَضَعُ فِی یَدِهِ شَیْئًا.
«ای سلمان! در آن هنگام افراد ثروتمند و متموّل بیش از همه كس از فقر نگرانند، به فقراء و ضعفاء كمكی نمیشود و كسی بر آنان رحمت نمیآورد، حتّی افراد سائل در طول مدّت یك هفته كه از این جمعه تا آن جمعه باشد سؤال میكنند و كسی پیدا نمیشود كه در دست آنان چیزی گذارد.»
قَالَ سَلْمَانُ: وَ إنَّ هَذَا لَكَآئِنٌ یَا رَسُولَ اللَهِ؟ قَالَ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إی وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ!
«سلمان گفت: ای رسول خدا! آیا اینها شدنی است؟ رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: آری سوگند به خدائی كه نفس من در دست قدرت اوست!»
یَا سَلْمَانُ! عِنْدَهَا یَتَكَلَّمُ الرُّوَیْبِضَةُ. فَقَالَ: وَ مَا الرُّوَیْبِضَةُ یَا رَسُولَ اللَهِ فِدَاكَ أَبِی وَ أُمِّی؟
قَالَ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: یَتَكَلَّمُ فِی أَمْرِ الْعَآمَّةِ مَنْ لَمْ یَكُنْ یَتَكَلَّمُ. فَلَمْ یَلْبَثُوا إلَّا قَلِیلاً حَتَّی تَخُورَ الارْضُ خَوْرَةً، فَلَا یَظُنُّ كُلُّ قَوْمٍ إلَّا أَنَّهَا خَارَتْ فِی نَاحِیَتِهِمْ، فَیَمْكُثُونَ مَا شَآءَ اللَهُ ثُمَّ یُنْكَتُونَ فِی مَكْثِهِمْ، فَتُلْقِی لَهُمُ الارْضُ أَفْلَا ذَ كَبِدِهَا.
قَالَ: ذَهَبٌ وَ فِضَّةٌ، ثُمَّ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إلَی الاسَاطِینِ، فَقَالَ: مِثْلُ هَذَا.
فَیَوْمَئِذٍ لَا یَنْفَعُ ذَهَبٌ وَ لَا فِضَّةٌ. فَهَذَا مَعْنَی قَوْلِهِ: فَقَدْ جَآءَ أَشْرَاطُهَا.
«ای سلمان! و در آن موقعیّت «رویبضة» تكلّم میكند و سخن میگوید:
سلمان گفت: فدایت شود پدرم و مادرم ای رسول خدا! مراد از رویبضة چیست؟
رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: در امور اجتماعی مردم و اوضاع عامّه كسی تكلّم میكند و ارشادات مردم را به عهده دارد كه شأن او ارشاد و هدایت و ولایت بر مردم نیست.
چون این قضایا واقع گردد و این علائم تحقّق یابد دیگر مدّت درازی به طول نمیانجامد، بلكه درنگ نمیكنند مردم مگر زمان اندكی كه ناگهان زمین صیحۀ عجیبی میكشد، و این صدا و صیحه بطوری تمام بسیط زمین را فرا میگیرد كه هر كس چنین میپندارد كه این صیحه در ناحیه و موطن او واقع شده است. و پس از صیحه به قدری كه خداوند ارادهاش تعلّق گیرد باز مردم در روی زمین درنگ میكنند، و در این اقامت و درنگ دچار گرفتاریها و مشقّات و تكانها میگردند.
و زمین پارههای جگر خود را بیرون میریزد، و منظور از پارههای جگر طلاها و نقرههاست.
حضرت رسول اكرم در این حال با دست خود اشاره كردند به ستونهائی كه در آنجا نصب شده بود و فرمودند: پارههای جگر زمین و قطعات طلا و نقره مثل این ستونها.
امّا در آن روز دیگر طلا و نقره فائدهای ندارد، و اینست معنای گفتار خدای تعالی: فَقَدْ جَآءَ أَشْرَاطُهَا:
پس به درستی كه حقّاً علائم قیامت بوقوع پیوسته است.»