اگر ما هنوز خود را مدعی پیروی از خط امام (ره) بدانیم، باید این جملهی امام خمینی (ره) را که در مورد موضوع رابطهی آمریکا فرمودند، نصبالعین خود قرار میدهیم که فرمودند: آمریکا شیطان بزرگ است؛ آمریکا، امالفساد قرن است و ...
به گزارش شهدای ایران به نقل از برهان؛ پس از اقدام دولت ایالات متحدهی آمریکا در خودداری از صدور ویزا برای حمید ابوطالبی سفیر و نمایندهی دائم جدید جمهوری اسلامی ایران در مقر سازمان ملل در نیویورک، ابراهیم اصغرزاده از دانشجویان حاضر در تسخیر لانهی جاسوسی در گفتوگویی با سایت فارسی بیبیسی اظهار داشته است که «از هیچ تلاشی که در چارچوب منافع ایران، به حلوفصل کدورت میان ایران و آمریکا بر سر ماجرای گروگانگیری بینجامد، فروگذار نمیکند؛ حتی اگر متضمن عذرخواهی باشد.»
به بهانهی این اظهارات، «اندیشکدهی برهان» در قالب مجموعهای از مصاحبهها با دانشجویان حاضر در تسخیر لانهی جاسوسی، به ریشهیابی برخی اظهارات در ابراز پشیمانی و ندامت از سوی انقلابیون سابق و نادمان امروز بپردازد و تبعات و آسیبهای اینگونه اظهارات را بررسی نماید.
در این راستا، ابتدا با دکتر حسین دهقانپور، یکی از دانشجویان حاضر در تسخیر لانهی جاسوسی و عضو هیئتعلمی دانشگاه، به گفتوگو پرداختیم که از نظر خوانندگان گذشت و تلاش شد تا در آن به اظهارات اصغرزاده پاسخهایی منطقی و مستدل داده شود. در ادامهی این روند با دکتر سید محمد هاشمپور یزدانپرست، از دیگر دانشجویان حاضر در تسخیر لانهی جاسوسی و عضو هیئت علمی دانشگاه شیراز، به گفتوگو پرداختهایم که ماحصل آن در ذیل میآید.
ابراهیم اصغرزاده اخیراً در گفتوگویی با سایت فارسی بیبیسی، تبدیل رویداد مهم اشغال لانهی جاسوسی آمریکا در ایران، به چالش میان دو کشور ایران و آمریکا را حاصل بزرگنمایی «تندروها» دانسته و گفته است: «گروگانگیری به تاریخ سپرده شده و فقط توسط نیروهای تندرو بهعنوان ابزاری برای به هم زدن روندهای آشتی به کار گرفته میشود» منظور وی از تندروها کیست؟ و او از به کار بردن این لفظ چه اهدافی دارد؟
اول باید روشن کنیم که جریان لانهی جاسوسی چیست؟ بعد ببینیم آیا این ماجرا به تاریخ پیوسته است یا نه؟ در جواب باید بگوییم که جریان تسخیر لانهی جاسوسی فریاد مظلومانهای بود که از حنجرهی پاک ملت ایران در سطح جهان طنینانداز شد. مشت محکمی بود که از آستین دانشجویان پیرو خط امام (ره) علیه توطئهها، ظلمها و ستمهای آمریکا در حق ملت ایران به در آمد.
ظلمهایی مثل تحمیل کاپیتولاسیون در ایران به دست عوامل داخلی خود، اعزام ارتش ایران به عمان برای سرکوب قیام ظفار، کودتای ژنرال هایزر، دخالت در مسائل ایران بعد از انقلاب، تحریک اقلیتهای قومی و مذهبی مثل آنچه که در مناطق مرزی ایران رخ داد، پذیرش شاه در آمریکا و... خب حالا سؤال این است که آیا اینها به تاریخ پیوستهاند؟ آیا آمریکا به طور رسمی عذرخواهی کرده است؟ و در سطحی بالاتر آیا درصدد جبران هم بر آمده است؟ آیا اینکه وزیر خارجهی اسبق این کشور گفته است ما اشتباه کردیم، کفایت میکند؟
اگر سازش با آمریکا و مرعوب شدن در برابر آن، مجذوب آمریکا و همکاران غرب شدن، اعتدال و درستی و پرهیز از تندروی است، خیلی خب ما ملت تندرویی هستیم و در برابر بیگانگان تندروی میکنیم.
اساساً عذرخواهی برای این است که آینده تکرار نشود. آیا آمریکا دخالت در امور ایران را تکرار نکرده است؟ همین الآن و همین لحظه که من و شما گفتوگو میکنیم، آمریکا دائم از بر روی میز بودن گزینهی نظامی سخن میگوید. به عبارت دیگر، ما را تهدید میکند به دلیل چیزی که وجود ندارد؛ یعنی ما را به علت تلاش برای ساخت بمب اتمی، تحریم مینماید و همچنین تهدید به حملهی نظامی میکند؛ مشکلات عدیدهای را برای کشور پدیدار کرده است. آیا همهی اینها تمام شده است؟ آیا آنچه که حضرت امام (ره) از آن بهعنوان رابطهی گرگ و میش یاد کردند از بین رفته است؟ آیا ماهیت آمریکا عوض شده است؟
آیا برای سرنگون کردن هواپیمای مسافربری ایران و به شهادت رساندن 297 مسافر بیگناه و غیرنظامی ما، اظهار پشیمانی کرده و از ما عذرخواهی کرده است؟ این در حالی است که به ناخدای ناوی که این هواپیما را هدف قرار داد، مدال دادند. جالب اینکه هنوز هم به کاری که کردهاند افتخار میکنند! اینها بخشی از کارهایی است که انجام دادند. لذا باید از آقای اصغرزاده پرسید، اگر اینها تمام شده، جریان تسخیر لانهی جاسوسی هم تمام شده است.
گویا آقای اصغرزاده، که ظاهراً نمایندهی طیفی از اصلاحطلبان هستند، با اصول و مبانی خط امام (ره) مشکل پیدا کردهاند. تعدادی از هممسلکیهای آقای اصغرزاده حتی رفتند و در دستگاههای تبلیغاتی آمریکا مشغول به کار شدند. بعضی از آنها فراری شدند؛ بعضی از آنها بارها مبانی خط امام (ره) را زیر سؤال بردند، دفاع مقدس ما را زیر سؤال بردند. برخورد قاطع امام (ره) با خیانتکاران و منافقین را زیر سؤال بردند. بعضی از آنها حرکت انقلاب مردم را زیر سؤال بردند. همین مردمی که خانوادهی شهدا، آزاده و جانباز هستند و به دنبال خط امام (ره)، استقلال کشور و آزادی و حفظ نظام جمهوری اسلامی هستند. اگر اینها تندرو هستند؛ یعنی اینکه میبایست بدون هیچ منطقی، هر اصطلاحی را بهکار برد. اما اگر سازش با آمریکا و مرعوب شدن در برابر آن، مجذوب آمریکا و همکاران غرب شدن، اعتدال و درستی و پرهیز از تندروی است، خیلی خب ما ملت تندرویی هستیم و در برابر بیگانگان تندروی میکنیم.
در هر صورت، امیدواریم که ایشان و کسانی که مثل ایشان میاندیشند، درس بگیرند. کسانی که در چند سال اخیر خواست و ارادهی ملت ایران را زیر سؤال بردند و مسیر آنها را که مسیر نورانی شهدا و حضرت امام (ره) و رهبر انقلاب را زیر سؤال بردند، انشاءالله اینها روزی بیدار شوند.
آقای اصغرزاده مدعی است که غرب رویکرد جدیدی در برابر ایران در پیش گرفته، آیا به واقع چنین است؟ آیا رویکرد غرب تغییر کرده است؟ اگر اینگونه نیست، چرا آقای اصغرزاده دچار خطای تحلیل شده است؟
متأسفانه این جریان، نوظهور نیست. قریب به دو دهه است که چنین جریانی در کشور به راه افتاده است. جریانی که از حامیان ملاقات عباس عبدی با باری روزن بودند. آنها برخی از دانشجویانی بودند که نقش چندانی در تسخیر لانهی جاسوسی نداشتند. باری روزن آخرین وابستهی فرهنگی سفارت آمریکا در تهران و از گروگانهای دانشجویان پیرو خط امام بود. او بهعنوان یک یهودی صهیونیست، کسی است که در نه ماه بعد از انقلاب، نقش بسیار زیادی در سازماندهی مطبوعات ضد انقلاب و تهاجم آنها علیه انقلاب و امام (ره) داشت.
ظهور این جریان نشان داد که اشخاصی در کشور هستند که از مبارزه برای استقلالطلبی، آزادیخواهی از توجه به سرنوشت ملل مسلمان، از توجه به قضیهی فلسطین و اشغال قبلهی اول مسلمین خسته شدهاند. اینها بهزعم خودشان، به دنبال به اصطلاح منافع ملی هستند. البته تعریفی که آنها از منافع ملی ارائه میکنند، بسیار سطح پایین و در چارچوب مرزهای جغرافیایی است نه در چارچوب مرزهای عقیدتی و حتی سرزمینی. لذا آنها با این تعریف و تفسیر از منافع ملی به اقدامات اعجابانگیزی دست زدند. از جملهی همین ملاقاتی که با باری روزن انجام دادند. کاش کسانی تحقیق میکردند که رابط این ملاقات چه کسانی بودند؟ و چه کسانی در آن جلسه حضور داشتند؟ بعد از آن ملاقات بود که موج تهاجم تبلیغاتی بسیار شدیدی علیه دانشجویان خط امام (ره) شروع شد. غرب اینگونه القا کرد که دانشجویان پیرو خط امام (ره) از اقدام تاریخی و تاریخساز خود پشیمان شدهاند. گفته میشود در آن جلسه، معاون وزیر خارجهی آمریکا نیز حضور داشته است.
آیا آمریکا دیگر شیطان نیست و دست از شیطنت برداشته است؟ دیگر امالفساد نیست؟ آقای اصغرزاده باید اینها را پاسخ بدهند. به نظر من بخشی از نیروهای انقلابی به هر دلیلی مثل کسب سود و ثروت، آبرو و شهرت دچار نوع سستی شدند. به قول حضرت زهرا، شمشیرهایشان کند شده است. حوصلهی تداوم انقلاب و ادامه دادن راه را ندارند؛ لذا هر روز یک موضع میگیرند.
همهی شواهد حاکی از این است که برگزاری این ملاقات یک برنامهی از پیش طراحی شده بود تا نشان دهند کسانی که شعار حمایت از انقلاب و خط امام (ره) و مقابله با ابرقدرتهای جهانخوار و آزادی مسلمانان سر میدهند، از تداوم راه خود خسته شدهاند و این شعارها را افسانه میپندارند. متأسفانه، این جریان از آن تاریخ شروع شده است و هنوز هم ادامه دارد. در این مذاکرات اخیر، دولت با 1+5 بعضیها ذوقزده شدند و تصور کردند که ما به دنبال برقراری رابطه با آمریکا و غرب هستیم؛ درحالیکه این مذاکرات برای حلوفصل موضوع برنامهی هستهای است نه مذاکره با آمریکا. آنها اینگونه تصور میکنند که همهی مسائل با برقرای رابطه با آمریکا حل میشود. آنها فکر میکنند آمریکاییها با استقلال، آزادی، پیشرفت و رفاه ملت ایران کنار میآیند؛ در صورتی که این طور نیست. این مسائل نشان میدهد که اینها از چه تفکری برخوردارند.
متأسفانه، آقای ابراهیم اصغرزاده هم از این مجموعه بود. البته بعد از عکسالعمل شدیدی که مردم آگاه ایران در برابر اینگونه اظهارات نشان دادند، دیگر اینها جرئت نکردند اصل قضیهی تسخیر لانهی جاسوسی را زیر سؤال ببرند، بلکه آن را موضوعی که متعلق به زمان گذشته بوده است، مطرح کردند. در صورتی که اصل قضیهی تسخیر لانهی جاسوسی فریاد مظلوم در برابر ظالم بود. اگر مظلوم فریاد نکند، ظالمین دست از ظلم برمیدارند؟ آیا نباید ظالم را سرجای خودش نشاند؟ اگر ما از مواضعمان عقبنشینی کنیم، دیگران هم از مواضعشان عقبنشینی میکنند؟ اساساً مگر مواضع ما چه بوده است که بخواهیم از آنها عقبنشینی کنیم؟ مگر موضع ما استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی و احقاق حقوقمان نبود؟ ایشان باید جواب بدهند. آیا آمریکا در برابر کسانی که از موضعشان کوتاه آمدند، عقبنشینی کرد یا اینکه برعکس؛ بیشتر پیشروی کرد. آیا پاکستان، که تحت نفوذ آمریکاست و تمام امکاناتش را در اختیار آنها قرار داده، از ظلم آمریکا مصون است؟
در حال حاضر، ما شاهدیم که همواره هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا مردم این کشور را کشتار میکنند. زمانی که آمریکا سلطهاش را بر کشوری مستحکم ببیند، تازه اول ظلم و ستم و غارت و جلوگیری از پیشرفت آن کشور است. متأسفانه، اینکه بعضیها فکر میکنند ارتباط با آمریکا حلّال همهی مشکلات است، یک خیال خام است. اگر ما و آقای اصغرزاده هنوز به امام (ره) و خط ایشان معتقد باشیم و خود را مدعی پیروی از خط امام (ره) بدانیم، باید این جملهی امام خمینی (ره) را که در مورد موضوع رابطهی آمریکا فرمودند نصبالعین خود قرار دهیم. امام (ره) فرمودند: «آمریکا شیطان بزرگ است؛ آمریکا، امالفساد قرن است و هرچه گرفتاری مسلمانان دارند از آمریکاست.»
ایشان با این بیانات، تکلیف همه را روشن کردند. حالا آقای اصغرزاده باید این سخنان امام را تفسیر کنند. آیا آمریکا دیگر شیطان نیست و دست از شیطنت برداشته است؟ دیگر امالفساد نیست؟ آیا منشأ گرفتاریهای ملل مسلمان از آمریکا نیست؟ مگر حمایت آمریکا از تکفیریها در سوریه، حمایت از دولتهای ظالم مثل بحرین و کشورهای مرتجع منطقه را نمیبینیم؟ آیا این گرفتاریها از آمریکا نیست؟ آقای اصغرزاده باید اینها را پاسخ بدهند. به نظر من، بخشی از نیروهای انقلابی به هر دلیلی مثل کسب سود و ثروت، آبرو و شهرت دچار نوع سستی شدند. به قول حضرت زهرا شمشیرهایشان کند شده است. حوصلهی تداوم انقلاب و ادامه دادن راه را ندارند؛ لذا هر روز یک موضع میگیرند.
به بهانهی این اظهارات، «اندیشکدهی برهان» در قالب مجموعهای از مصاحبهها با دانشجویان حاضر در تسخیر لانهی جاسوسی، به ریشهیابی برخی اظهارات در ابراز پشیمانی و ندامت از سوی انقلابیون سابق و نادمان امروز بپردازد و تبعات و آسیبهای اینگونه اظهارات را بررسی نماید.
در این راستا، ابتدا با دکتر حسین دهقانپور، یکی از دانشجویان حاضر در تسخیر لانهی جاسوسی و عضو هیئتعلمی دانشگاه، به گفتوگو پرداختیم که از نظر خوانندگان گذشت و تلاش شد تا در آن به اظهارات اصغرزاده پاسخهایی منطقی و مستدل داده شود. در ادامهی این روند با دکتر سید محمد هاشمپور یزدانپرست، از دیگر دانشجویان حاضر در تسخیر لانهی جاسوسی و عضو هیئت علمی دانشگاه شیراز، به گفتوگو پرداختهایم که ماحصل آن در ذیل میآید.
ابراهیم اصغرزاده اخیراً در گفتوگویی با سایت فارسی بیبیسی، تبدیل رویداد مهم اشغال لانهی جاسوسی آمریکا در ایران، به چالش میان دو کشور ایران و آمریکا را حاصل بزرگنمایی «تندروها» دانسته و گفته است: «گروگانگیری به تاریخ سپرده شده و فقط توسط نیروهای تندرو بهعنوان ابزاری برای به هم زدن روندهای آشتی به کار گرفته میشود» منظور وی از تندروها کیست؟ و او از به کار بردن این لفظ چه اهدافی دارد؟
اول باید روشن کنیم که جریان لانهی جاسوسی چیست؟ بعد ببینیم آیا این ماجرا به تاریخ پیوسته است یا نه؟ در جواب باید بگوییم که جریان تسخیر لانهی جاسوسی فریاد مظلومانهای بود که از حنجرهی پاک ملت ایران در سطح جهان طنینانداز شد. مشت محکمی بود که از آستین دانشجویان پیرو خط امام (ره) علیه توطئهها، ظلمها و ستمهای آمریکا در حق ملت ایران به در آمد.
ظلمهایی مثل تحمیل کاپیتولاسیون در ایران به دست عوامل داخلی خود، اعزام ارتش ایران به عمان برای سرکوب قیام ظفار، کودتای ژنرال هایزر، دخالت در مسائل ایران بعد از انقلاب، تحریک اقلیتهای قومی و مذهبی مثل آنچه که در مناطق مرزی ایران رخ داد، پذیرش شاه در آمریکا و... خب حالا سؤال این است که آیا اینها به تاریخ پیوستهاند؟ آیا آمریکا به طور رسمی عذرخواهی کرده است؟ و در سطحی بالاتر آیا درصدد جبران هم بر آمده است؟ آیا اینکه وزیر خارجهی اسبق این کشور گفته است ما اشتباه کردیم، کفایت میکند؟
اگر سازش با آمریکا و مرعوب شدن در برابر آن، مجذوب آمریکا و همکاران غرب شدن، اعتدال و درستی و پرهیز از تندروی است، خیلی خب ما ملت تندرویی هستیم و در برابر بیگانگان تندروی میکنیم.
اساساً عذرخواهی برای این است که آینده تکرار نشود. آیا آمریکا دخالت در امور ایران را تکرار نکرده است؟ همین الآن و همین لحظه که من و شما گفتوگو میکنیم، آمریکا دائم از بر روی میز بودن گزینهی نظامی سخن میگوید. به عبارت دیگر، ما را تهدید میکند به دلیل چیزی که وجود ندارد؛ یعنی ما را به علت تلاش برای ساخت بمب اتمی، تحریم مینماید و همچنین تهدید به حملهی نظامی میکند؛ مشکلات عدیدهای را برای کشور پدیدار کرده است. آیا همهی اینها تمام شده است؟ آیا آنچه که حضرت امام (ره) از آن بهعنوان رابطهی گرگ و میش یاد کردند از بین رفته است؟ آیا ماهیت آمریکا عوض شده است؟
آیا برای سرنگون کردن هواپیمای مسافربری ایران و به شهادت رساندن 297 مسافر بیگناه و غیرنظامی ما، اظهار پشیمانی کرده و از ما عذرخواهی کرده است؟ این در حالی است که به ناخدای ناوی که این هواپیما را هدف قرار داد، مدال دادند. جالب اینکه هنوز هم به کاری که کردهاند افتخار میکنند! اینها بخشی از کارهایی است که انجام دادند. لذا باید از آقای اصغرزاده پرسید، اگر اینها تمام شده، جریان تسخیر لانهی جاسوسی هم تمام شده است.
گویا آقای اصغرزاده، که ظاهراً نمایندهی طیفی از اصلاحطلبان هستند، با اصول و مبانی خط امام (ره) مشکل پیدا کردهاند. تعدادی از هممسلکیهای آقای اصغرزاده حتی رفتند و در دستگاههای تبلیغاتی آمریکا مشغول به کار شدند. بعضی از آنها فراری شدند؛ بعضی از آنها بارها مبانی خط امام (ره) را زیر سؤال بردند، دفاع مقدس ما را زیر سؤال بردند. برخورد قاطع امام (ره) با خیانتکاران و منافقین را زیر سؤال بردند. بعضی از آنها حرکت انقلاب مردم را زیر سؤال بردند. همین مردمی که خانوادهی شهدا، آزاده و جانباز هستند و به دنبال خط امام (ره)، استقلال کشور و آزادی و حفظ نظام جمهوری اسلامی هستند. اگر اینها تندرو هستند؛ یعنی اینکه میبایست بدون هیچ منطقی، هر اصطلاحی را بهکار برد. اما اگر سازش با آمریکا و مرعوب شدن در برابر آن، مجذوب آمریکا و همکاران غرب شدن، اعتدال و درستی و پرهیز از تندروی است، خیلی خب ما ملت تندرویی هستیم و در برابر بیگانگان تندروی میکنیم.
در هر صورت، امیدواریم که ایشان و کسانی که مثل ایشان میاندیشند، درس بگیرند. کسانی که در چند سال اخیر خواست و ارادهی ملت ایران را زیر سؤال بردند و مسیر آنها را که مسیر نورانی شهدا و حضرت امام (ره) و رهبر انقلاب را زیر سؤال بردند، انشاءالله اینها روزی بیدار شوند.
آقای اصغرزاده مدعی است که غرب رویکرد جدیدی در برابر ایران در پیش گرفته، آیا به واقع چنین است؟ آیا رویکرد غرب تغییر کرده است؟ اگر اینگونه نیست، چرا آقای اصغرزاده دچار خطای تحلیل شده است؟
متأسفانه این جریان، نوظهور نیست. قریب به دو دهه است که چنین جریانی در کشور به راه افتاده است. جریانی که از حامیان ملاقات عباس عبدی با باری روزن بودند. آنها برخی از دانشجویانی بودند که نقش چندانی در تسخیر لانهی جاسوسی نداشتند. باری روزن آخرین وابستهی فرهنگی سفارت آمریکا در تهران و از گروگانهای دانشجویان پیرو خط امام بود. او بهعنوان یک یهودی صهیونیست، کسی است که در نه ماه بعد از انقلاب، نقش بسیار زیادی در سازماندهی مطبوعات ضد انقلاب و تهاجم آنها علیه انقلاب و امام (ره) داشت.
ظهور این جریان نشان داد که اشخاصی در کشور هستند که از مبارزه برای استقلالطلبی، آزادیخواهی از توجه به سرنوشت ملل مسلمان، از توجه به قضیهی فلسطین و اشغال قبلهی اول مسلمین خسته شدهاند. اینها بهزعم خودشان، به دنبال به اصطلاح منافع ملی هستند. البته تعریفی که آنها از منافع ملی ارائه میکنند، بسیار سطح پایین و در چارچوب مرزهای جغرافیایی است نه در چارچوب مرزهای عقیدتی و حتی سرزمینی. لذا آنها با این تعریف و تفسیر از منافع ملی به اقدامات اعجابانگیزی دست زدند. از جملهی همین ملاقاتی که با باری روزن انجام دادند. کاش کسانی تحقیق میکردند که رابط این ملاقات چه کسانی بودند؟ و چه کسانی در آن جلسه حضور داشتند؟ بعد از آن ملاقات بود که موج تهاجم تبلیغاتی بسیار شدیدی علیه دانشجویان خط امام (ره) شروع شد. غرب اینگونه القا کرد که دانشجویان پیرو خط امام (ره) از اقدام تاریخی و تاریخساز خود پشیمان شدهاند. گفته میشود در آن جلسه، معاون وزیر خارجهی آمریکا نیز حضور داشته است.
آیا آمریکا دیگر شیطان نیست و دست از شیطنت برداشته است؟ دیگر امالفساد نیست؟ آقای اصغرزاده باید اینها را پاسخ بدهند. به نظر من بخشی از نیروهای انقلابی به هر دلیلی مثل کسب سود و ثروت، آبرو و شهرت دچار نوع سستی شدند. به قول حضرت زهرا، شمشیرهایشان کند شده است. حوصلهی تداوم انقلاب و ادامه دادن راه را ندارند؛ لذا هر روز یک موضع میگیرند.
همهی شواهد حاکی از این است که برگزاری این ملاقات یک برنامهی از پیش طراحی شده بود تا نشان دهند کسانی که شعار حمایت از انقلاب و خط امام (ره) و مقابله با ابرقدرتهای جهانخوار و آزادی مسلمانان سر میدهند، از تداوم راه خود خسته شدهاند و این شعارها را افسانه میپندارند. متأسفانه، این جریان از آن تاریخ شروع شده است و هنوز هم ادامه دارد. در این مذاکرات اخیر، دولت با 1+5 بعضیها ذوقزده شدند و تصور کردند که ما به دنبال برقراری رابطه با آمریکا و غرب هستیم؛ درحالیکه این مذاکرات برای حلوفصل موضوع برنامهی هستهای است نه مذاکره با آمریکا. آنها اینگونه تصور میکنند که همهی مسائل با برقرای رابطه با آمریکا حل میشود. آنها فکر میکنند آمریکاییها با استقلال، آزادی، پیشرفت و رفاه ملت ایران کنار میآیند؛ در صورتی که این طور نیست. این مسائل نشان میدهد که اینها از چه تفکری برخوردارند.
متأسفانه، آقای ابراهیم اصغرزاده هم از این مجموعه بود. البته بعد از عکسالعمل شدیدی که مردم آگاه ایران در برابر اینگونه اظهارات نشان دادند، دیگر اینها جرئت نکردند اصل قضیهی تسخیر لانهی جاسوسی را زیر سؤال ببرند، بلکه آن را موضوعی که متعلق به زمان گذشته بوده است، مطرح کردند. در صورتی که اصل قضیهی تسخیر لانهی جاسوسی فریاد مظلوم در برابر ظالم بود. اگر مظلوم فریاد نکند، ظالمین دست از ظلم برمیدارند؟ آیا نباید ظالم را سرجای خودش نشاند؟ اگر ما از مواضعمان عقبنشینی کنیم، دیگران هم از مواضعشان عقبنشینی میکنند؟ اساساً مگر مواضع ما چه بوده است که بخواهیم از آنها عقبنشینی کنیم؟ مگر موضع ما استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی و احقاق حقوقمان نبود؟ ایشان باید جواب بدهند. آیا آمریکا در برابر کسانی که از موضعشان کوتاه آمدند، عقبنشینی کرد یا اینکه برعکس؛ بیشتر پیشروی کرد. آیا پاکستان، که تحت نفوذ آمریکاست و تمام امکاناتش را در اختیار آنها قرار داده، از ظلم آمریکا مصون است؟
در حال حاضر، ما شاهدیم که همواره هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا مردم این کشور را کشتار میکنند. زمانی که آمریکا سلطهاش را بر کشوری مستحکم ببیند، تازه اول ظلم و ستم و غارت و جلوگیری از پیشرفت آن کشور است. متأسفانه، اینکه بعضیها فکر میکنند ارتباط با آمریکا حلّال همهی مشکلات است، یک خیال خام است. اگر ما و آقای اصغرزاده هنوز به امام (ره) و خط ایشان معتقد باشیم و خود را مدعی پیروی از خط امام (ره) بدانیم، باید این جملهی امام خمینی (ره) را که در مورد موضوع رابطهی آمریکا فرمودند نصبالعین خود قرار دهیم. امام (ره) فرمودند: «آمریکا شیطان بزرگ است؛ آمریکا، امالفساد قرن است و هرچه گرفتاری مسلمانان دارند از آمریکاست.»
ایشان با این بیانات، تکلیف همه را روشن کردند. حالا آقای اصغرزاده باید این سخنان امام را تفسیر کنند. آیا آمریکا دیگر شیطان نیست و دست از شیطنت برداشته است؟ دیگر امالفساد نیست؟ آیا منشأ گرفتاریهای ملل مسلمان از آمریکا نیست؟ مگر حمایت آمریکا از تکفیریها در سوریه، حمایت از دولتهای ظالم مثل بحرین و کشورهای مرتجع منطقه را نمیبینیم؟ آیا این گرفتاریها از آمریکا نیست؟ آقای اصغرزاده باید اینها را پاسخ بدهند. به نظر من، بخشی از نیروهای انقلابی به هر دلیلی مثل کسب سود و ثروت، آبرو و شهرت دچار نوع سستی شدند. به قول حضرت زهرا شمشیرهایشان کند شده است. حوصلهی تداوم انقلاب و ادامه دادن راه را ندارند؛ لذا هر روز یک موضع میگیرند.