آزاده سید حسین هاشمی میگوید: یکی از روزهای ممنوع شدن در اردوگاه عراق را به خاطر دارم. قرار بود از فردای آن روز داشتن قلم و هر نوع نوشته جرم باشد. این از تلخ ترین صحنههای اسارت بود.
به گزارش شهدای ایران، «سید حسین هاشمی» نویسنده و مستندسازی است که از همان روزهای نخست جنگ به اسارت رژیم بعث عراق درآمد و 10 سال را در اسارت به سر برد. او شرح این دوران و تجربههای آن را در «خاطرات خانه احیاء» بیان کرده است. هاشمی در میان خاطراتش از تلخ و شیرین روزهای اسارت به خوبی یاد میکند و زمان اسیر شدن تا آزادی را روایت کرده است. او در روایت این خاطرات به وسایل ممنوعه اسرای ایرانی در اردوگاههای عراق اشاره میکند و روایت میکند:
گاهی استفاده از قلم و کاغذ در برخی مقاطع زمانی و مکانی و اردوگاههای مختلف ممنوع میشد و در مقاطعی نیز این ممنوعیت برداشته میشد. یکی از روزهای ممنوع شدن را به خاطر دارم. قرار بود از فردای آن روز داشتن قلم و هر نوع نوشته جرم باشد. بچهها آن روز تمام توان خود را برای پنهان کردن قلم ها و نوشتههایشان به کار گرفتندو خودکارها را داخل کیسه نایلونی و آن را داخل قوطی شیر خشک گذاشته و در خاک چال کردند. عدهای تمام دفاتر خود را دفن کردند. از اردوگاهها بسیار اندک مکتوبات خارج شد. هنوز آن عصر دلگیر و تلاش جمعی بچهها و صحنههای پنهان سازی یا "جاسازی" را به یاد دارم. و به یاد دارم که با خود گفتم این از تلخ ترین صحنههای اسارت است. چه بسا شکنجهها و تحمل بچهها را دیده و آن را پذیرفته بودیم. اما هر چه میخواست مانع رشد فکری و روحی ما شود بسیار جبارانه و غیرقابل توجیه بود.
چندی بعد عراقیها تصادفا متوجه جاسازی بچهها شدند. حالا نوبت آنها بود که جنون آسا با بیل به جان خاک اردوگاه افتاده و شروع به استخراج این مهمات ممنوعه کنند. آن هم روز جالبی بود. بچهها از پشت پنجرهها بیرون را نگاه میکردند. هر کس با نگرانی و در حال خواندن "وجعلنا" محل جاسازی خودش را نگاه میکرد. گاهی آهی شنیده میشد که "مال مرا پیدا کردند" عراقی ها مبهوت شده بودند که این مجموعه بزرگ و متنوع از نقاشی، خودکار، نوشته، کاغذ سفید و... از کجا آمده است. بدین ترتیب اهم آثار مکتوب اسارت از بین رفت. از ترس لو رفتن کسی چیزی نگاه نمیداشت. حتی در دورههای آزادی قلم نیز هر نوشتهای ممکن بود مشکوک به نظر آید و نویسنده را روانه بغداد سازد. در این زمینه مسئولین تئاتر اردوگاه بیش از همه در خطر بودند چرا که باید سناریوها و ابزار تئاتر را حفظ میکردند.
یکبار یک پیشانی بند پیدا شد که روی آن نوشته بود "راه قدس از کربلا میگذرد" نویسنده یا متهم به نویسندگی آن سربند به حبس ابد محکوم شد. یکی از مسئولین سناریوها را روی کاغذ لف سیگار نوشت. این کار بسیار دقیق و وقت گیر بود. با این وجود او توانست 18 سناریوی برگزیده را به ایران بیاورد.
*تسنیم
گاهی استفاده از قلم و کاغذ در برخی مقاطع زمانی و مکانی و اردوگاههای مختلف ممنوع میشد و در مقاطعی نیز این ممنوعیت برداشته میشد. یکی از روزهای ممنوع شدن را به خاطر دارم. قرار بود از فردای آن روز داشتن قلم و هر نوع نوشته جرم باشد. بچهها آن روز تمام توان خود را برای پنهان کردن قلم ها و نوشتههایشان به کار گرفتندو خودکارها را داخل کیسه نایلونی و آن را داخل قوطی شیر خشک گذاشته و در خاک چال کردند. عدهای تمام دفاتر خود را دفن کردند. از اردوگاهها بسیار اندک مکتوبات خارج شد. هنوز آن عصر دلگیر و تلاش جمعی بچهها و صحنههای پنهان سازی یا "جاسازی" را به یاد دارم. و به یاد دارم که با خود گفتم این از تلخ ترین صحنههای اسارت است. چه بسا شکنجهها و تحمل بچهها را دیده و آن را پذیرفته بودیم. اما هر چه میخواست مانع رشد فکری و روحی ما شود بسیار جبارانه و غیرقابل توجیه بود.
چندی بعد عراقیها تصادفا متوجه جاسازی بچهها شدند. حالا نوبت آنها بود که جنون آسا با بیل به جان خاک اردوگاه افتاده و شروع به استخراج این مهمات ممنوعه کنند. آن هم روز جالبی بود. بچهها از پشت پنجرهها بیرون را نگاه میکردند. هر کس با نگرانی و در حال خواندن "وجعلنا" محل جاسازی خودش را نگاه میکرد. گاهی آهی شنیده میشد که "مال مرا پیدا کردند" عراقی ها مبهوت شده بودند که این مجموعه بزرگ و متنوع از نقاشی، خودکار، نوشته، کاغذ سفید و... از کجا آمده است. بدین ترتیب اهم آثار مکتوب اسارت از بین رفت. از ترس لو رفتن کسی چیزی نگاه نمیداشت. حتی در دورههای آزادی قلم نیز هر نوشتهای ممکن بود مشکوک به نظر آید و نویسنده را روانه بغداد سازد. در این زمینه مسئولین تئاتر اردوگاه بیش از همه در خطر بودند چرا که باید سناریوها و ابزار تئاتر را حفظ میکردند.
یکبار یک پیشانی بند پیدا شد که روی آن نوشته بود "راه قدس از کربلا میگذرد" نویسنده یا متهم به نویسندگی آن سربند به حبس ابد محکوم شد. یکی از مسئولین سناریوها را روی کاغذ لف سیگار نوشت. این کار بسیار دقیق و وقت گیر بود. با این وجود او توانست 18 سناریوی برگزیده را به ایران بیاورد.
*تسنیم