حسن عباسی در نشست نقد فیلمسازان جوان انقلاب با انتقاد از لمپنیزم موجود در ورزش کشور گفت: روی آنتن رفتن یک برنامه چندساعته در نیمه های شب و روی خط آمدن مسئولان و بیداری پنج میلیون نفر برای اینکه مشخص شود چه کسی پیراهن دیگری را کشیده، نشانه انحطاط اخلاقی است.
به گزارش شهدای ایران، بیستمین جلسه از دور جدید نشست فیلمسازان جوان سینمای انقلاب اسلامی به اکران و نقد مستند ژست اختصاص یافت. در این نشست علاوه بر علاقه مندان و فیلمسازان جوان، میثم مهدیار سردبیر سایت علوم اجتماعی اسلامی ایرانی، محمد سجاد نجفی کارگردان مستند و حسن عباسی رییس مرکز دکترینال امنیت بدون مرز و از داوران چهارمین دوره جشنواره مردمی فیلم عمار حضور داشتند و سخنرانی کردند. همزمان تعدادی از کابران اینترنتی نیز محتوای این نشست را از طریق وبسایت دبیرخانه جشنواره مردمی فیلم عمار به صورت زنده دریافت و مشاهده می کردند.
حسن عباسی میهمان ویژه این نشست با اشاره به اینکه فیلم ژست را سال گذشته در چهارمین دوره جشنواره مردمی فیلم عمار دیده است گفت: همان زمان در جلسات داوری گفتم که صرف نظر از فرم و محتوا، دقت تولید کنندگان مستند در انتخاب سوژه مهم است و ما باید سعی کنیم اهمیت این سوژه ها را به دیگر فیلمسازان جوان یادآوری کنیم.
حسن عباسی سپس به بررسی واژه شناسی کلمه ژست پرداخت و افزود: «ژست» یکی از کلماتی است که از خارج وارد زبان فارسی شده است و قبل از انقلاب بیشتر مرسوم بود و کسانی که از روستا به شهرهای بزرگی مثل تهران، اصفهان یا مشهد می رفتند در کنار یکی از بناهای مشهور این شهرها مثل میدان شهریار در تهران یا حرم امام رضا (ع) در مشهد، ساعت های وستن واچ را به دست می بستند و با ژست خاصی که آن ساعت دیده شود عکس می گرفتند، قبل از انقلاب در ادبیات عامه به این کار ژست میگفتند.
* حاکمیت رسانه و تبلیغات بر پرستیژ
عباسی در ادامه فهم درست مفهوم ژست را منوط به درک مغهوم «پرستیژ» یا «اعتبار» دانست و گفت: در گذشته پرستیژ در داشتن یک خانه یا ماشین یا حتی عضویت در گروهِ دارای سرمایه اجتماعی بود، اما امروزه رسانه ها تعیین می کنند چه چیزی پرستیژ داسته باشد، به همین خاطر است که امروز در ایالات متحده دیالوگ معروفی وجود دارد که می گویند سیاستمداران امروز شبیه فوتبالیست ها شده اند چون بیشتر از سیاستمداری «شومن» هستند و سعی می کنند ضعف های خود را با هنر و رسانه بپوشانند.
وی خاطرنشان کرد: فیلمی که در انتخابات گذشته ریاست جمهوری ایالات متحده برای رقابت انتخاباتی جان مک کین و باراک اوباما ساخته بودند خیلی خوب فضای پشت پرده ستادهای تبلیغات انتخاباتی آنها را نشان می دهد که کارشناسان رسانه و روانشناسان و کارشناسان تبلیغات چقدر زحمت می کشند تا از شخصیت کاندیداها یک شومن بسازند.
عباسی در ادامه با بیان اینکه مبنای معرفت بشر را اعتباریات تشکیل می دهند گفت: اعتباریات معرفتی از سه گزاره کیفیت، کمیت و کلمه تشکیل می شوند، این اعتباریات قرارداد ذهنی بشر است و در عالم بیرون هیچکدام از این اعتباریات وجود ندارد، به عنوان مثال ما وقتی به دو لیوان آب اشاره می کنیم در عالم بیرون دو لیوان آب مفهوم ندارد بلکه این قراداد ذهنی ماست که اعداد را به آن نسبت می دهیم.
* مدارک دانشگاهی ما به ازای واقعی ندارند
وی پس از تشریح اعتباریات معرفتی، به تبیین اعتباریات اجتماعی پرداخت و افزود: در اعتبارات اجتماعی، عناوین و القاب تعیین کننده هستند، مثلاً قبل از انقلاب عنوان «تیمسار» ابهت زیادی داشت که البته امروز دیگر اینطور نیست، زمانی وجود داشت که ثقت الاسلام خیلی ارزش داشت اما امروز نه حجت الاسلام که حتی آیت اللهی هم دارد اعتبارش را از دست می دهد. زمانی در این کشور داشتن سوم راهنمایی خیلی بود اما امروز دهها هزار دانشجوی فوق لیسانس و دکتری داریم.
عباسی در ادامه افزود: عناوین و مدارک آموزش عالی در ایران در ده سال آتی از الان هم بی اعتبار تر می شود چون این عناوین ما به ازای واقعی ندارند، در سال ۲۰۱۲ وقتی غربیها نقشه ارباب علم را منتشر کردند مشخص شد که از سال ۱۶۰۰ تا ۲۰۱۰، یعنی طی ۴۱۰ سال، تنها ۴۰۰ نفر علم تولید کرده اند، یعنی به طور متوسط یک نفر در هر سال، یک سال انیشتین بود، یک سال نیوتن بود و یک سال بزرگان دیگر، یک تکه اش هم مال ایران چند صد سال گذشته بود، الان هفتاد هزار استاد دانشگاهی داریم که در بین این همه دکتر و فوق لیسانس شاید در گوشه ای یک نفر پیدا شود که یک کوچولو از خودش چیزی داشته باشد وگرنه اینها از خودشان چیزی ندارند و همه فقط حاصل کار آن چهارصد نفر را تدریس می کنند، یعنی فقط اسم دکتر مانده است و امروز حتی برای مقطع دکترا هم کلاس و کتاب کمک درسی و تست گذاشته اند، اما چون عنوان استاد دانشگاهی نزد عوام مطرح و با ارزش است این طور تصور می شود که عنوان دکتر به این معنی است که فرد از خودش چیزی دارد.
* کرسی های نظریه پردازی بدون شریعتی ها و مطهری ها
رئیس مرکز بررسیهای دکترینال امنیت بدون مرز در ادامه نظام آموزش عالی کشور را به خاطر بی پاسخ گذاشتن فرمان مقام معظم رهبری درباره برگزاری کرسی های نظریه پردازی به شدت مورد انتقاد قرار داد و گفت: دوازده سیزده سال است که رهبر مملکت دارد داد می زند و می گوید کرسی های نظریه پردازی برگزار کنید اما در تهران به این بزرگی شما یک نفر پیدا نمی کنید که مثل شریعتی در حسینیه ارشاد و شهید مطهری در مسجد هدایت و الجواد و حسینیه ارشاد بیایند کرسی های نظریه پردازی برگزار کنند.
عباسی در ادامه این بخش از سخنان خود گفت: اگر اعتبار اجتماعی را از عناوین و القاب حذف کنیم و آن وقت به کسی حجت الاسلام، دکتر، آیت الله یا ژنرال بگوییم این عناوین در خود افراد گم می شوند، حجتِ اسلام یعنی بهجت و حضرت روح الله، ژنرال یعنی حسن باقری که گویی مادرزادی دانش سرداری و ژنرالی می دانست، اینها کسانی بودند که خودشان چیزی داشتند نه اینکه فقط عناوینی به آنها نسبت داده شود.
عباسی ادامه داد: صیاد شیرازی شدن، حسن باقری شدن، حسن تهرانی مقدم شدن خیلی سخت است اما اما الان در جامعه ما کرورکرور آدمهایی با القاب دکتر و سردار وجود دارد.
* پدیده مسیحیان امت پیامبر
وی با اشاره به بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با اساتید دانشگاه در ماه رمضان امسال گفت: رهبری در این دیدار برای نهمین بار به اساتید دانشگاه گفت مبنای علوم انسانی غرب غیرتوحیدی است. متأسفانه همانطور که پیامبر اکرم (ص) از یهودیان امت سخن گفت امروز نیز با پدیده مسیحیان امت پیامبر در جامعه دانشگاهی روبرو هستیم، چرا که شما چه اقتصاد بخوانید، چه روانشناسی، زیست شناسی، فلسفه یا جامعه شناسی، حقوق اساسی یا رشته های دیگر بخوانید، ما تمام اینها را بررسی کرده ایم و به این رسیده ایم که ریشه و اساس صد و ده پانزده تا از رشته های علوم انسانی تثلیث است، خود غربیها هم دارند می گویند که بزرگان علم آنها مذهبی بودند و به تثلیث اعتقاد داشتند، با این وجود چرا بعد از دیدار رهبری با اساتید حتی یکی از این هفتاد هزار استاد دانشگاه نیامد موضع گیری کند. چهار هزار نفر از پزشکان کشور درباره قلیان به رییس جمهور نامه نوشتند که کار ارزشمندی هم بود اما چرا اساتید درباره علوم انسانی هم به مسئولان نامه نمی نویسند.
* یکبار هم اساتید دانشگاه پاسخ بدهند
عباسی به بیانات مقام معظم رهبری در جمع مردم عید غدیر نیز اشاره کرد و گفت: آقا در این دیدار گفتند حضرت امیر (ع) در معرفت توحیدی بود، این یعنی مردم در معرفت باید توحیدی باشید، اما به رغم این بیانات هیچکس نمی گوید با محتوای تثلیثی آموزش عالی چه کنیم، همه دنبال این مدارج و تکنیک ها و حقه های رسیدن به آنها هستند و به شما حقه بازی یاد می دهند که چطور در کنکور تست بزنید و به دانشگاه بروید، بعد هم که این اطلاعیه های کف خیابانی «پایان نامه در سه روز» با شماره موبایل در اطراف دانشگاه تهران پر است، مبانی دکترا را در کلاسها و کتابهای کنکور خوانده اید، خود تز را هم در سه چهار روز پول می دهید از فضای سایبر برای شما جمع و جور می کنند.
عباسی ادامه داد: از دو حالت خارج نیست، یا علمی که در کشور هست غیرتوحیدی است و اساتید دانشگاه دارند همه را فاسد می کنند که اگر این طور باشد واویلاست، یا اینطور نیست که اگر اینطور نیست بیایند اعاده حیثیت کنند، چرا همیشه فقط دیگران باید به اساتید دانشگاه پاسخ بدهند؟
* تجربههای ناخوشایند ژست و مد در ایران
وی با بیان اینکه عنوان دکتر، یکی از ژست های رایج امروز است گفت: زمانی بود که در کشور از واژه تیمسار برای فرماندهان نظامی استفاده می شد تا اینکه رهبری پای یک متنی نوشتند که این کلمه را عوض کنید، بعداً فهمیدیم که این کلمه چه معنای بدی دارد و عوضش کردیم. در دهه شصت نیز بعد از اینکه بیماری ایدز در جهان شایع شد در برخی از کشورها گفتند هر کس ایدز دارد به صورت اجباری باید روی ماشینش یک لکه و طرحی را بزند که اگر ماشین تصادف کرد و بدنش خونی شد بقیه بدانند و به بدنش دست نزنند، اما همین لکه بعد از چند ماه در ایران مد شد و این لکه را شاید روی نود درصد ماشین ها می توانستید ببینید، یکبار که در سلمانی بودم مردی که روی ماشینش از این لکه ها داشت به سلمانی آمد، تا داخل شد به او گفتم خدا شفایت بدهد، ناراحت شد و گفت منظورت چیست، وقتی معنی این لکه را به او گفتم گفت خب همه رانندگان از این لکه ها استفاده می کنند. یک زمانی هم کفش های پاشنه بلندی که در اروپا زنان سردمدار فاحشه ها می پوشیدند در ایران مد شد و حتی بعضاً خانمهای چادری ناآگاهانه آن ها را می پوشیدند، چه بسا ده سال بعد این اتفاق درباره عنوان دکتر هم بیفتد و آن موقع تازه بفهمیم این کلمه چه معنایی دارد.
* فوتبال و نود، نشانه انحطاط اخلاقی جامعه
عباسی در ادامه فوتبال را یکی از پرستیژهای جامعه ما و اعتنا و ضریب افراطی به آن را نشانه انحطاط اخلاقی ارزیابی کرد و افزود: در ورزش ما یک لُمپنیزمی ایجاد شده است که برنامه ای در نصف شب به مدت چند ساعت روی آنتن می رود، چندین نفر از مسئولان و رؤسای فدراسیون ها و دیگران پشت خط می آیند و پنج میلیون نفر هم بیدار می مانند که مشخص شود چه کسی در فلان مسابقه پیراهن نفر دیگر را کشیده است. متأسفانه شاخص ترین ورزشکاران ما در تلویزیون از مردم طلبکارند در حالی که ما درباره تواضع ورزشکارانی مثل مرحوم تختی شنیده بودیم، قهرمانان ورزشی امروز ما خانه های چند میلیاردی دارند و بعد رییس جمهورها و مسئولان به آنها نشان شجاعت می دهند، چون باور ندارند که اشجع الناس من غلب هواه.
وی افزود: وقتی که در کشور ۱۲ میلیارد به فلان مربی می دهیم که بیاید به جوانان ما پاسکاری و شوت زدن به توپ را یاد بدهد و داد هیچکس در نمی آید علتش این است که فوتبال اعتبار و پرستیژ بیشتری دارد، و این یعنی جامعه از این نظر دچار انحطاط اخلاقی شده است. جامعه ای که اینطور به انحطاط کشیده شود خداوند آن جامعه را امتحان می کند و داعش می فرستد تا به مردانش تیر خلاص بزند و زنانش را در موصل بفروشد.
* بتها را بشکنیم
عباسی در ادامه بی اعتبار شدن اعتباریات اجتماعی را یکی از اولین اتفاقات قیامت معرفی کرد و افزود: اعتباریات فقط در این دنیا اعتبار دارند، چه اعتباریات نژادی و نسبی و چه عناوین و القابی مثل دکتر و مهندس همه در قیامت نیست می شود. یک عالِم اخلاق در دوران دفاع مقدس بود که سنگر به سنگر می رفت و چند دقیقه ای درس اخلاق می گفت، محور اصلی بحث این عالم اخلاق حدیث «موتوا قبل أن تموتوا» بود، یکی از مصادیق مردن قبل از میرانده شدن همین است که این اعتباریات در همین دنیا برای ما بی اعتبار شوند، جوانان ما بفهمند که همه به درد دانشجو شدن نمی خورند، دانشجویان ما فقط راه پاس کردن واحدها را یاد می گیرند نه اینکه دانشجو شوند، طلبه های ما بفهمند که وقتی سراغ طلبگی می روند اگر بهجت و خمینی نشوند اشکال دارد، هنرمندان ما بدانند باید آوینی شوند.
عباسی افزود: وقتی اعتباریات با واقعیت فاصله بگیرند نشانه آن است که جامعه انحطاط فرهنگی پیدا کرده است، در این شرایط باید بتها را شکست، اگر ابراهیم بت شکن بود بت دکتر و مهندس و ورزشکار و هنرمند و پزشک را می شکست، در کشور مهندسی فرهنگ نمی شود مگر اینکه جلوی این بتها گرفته شود و با ژست هایی که در جامعه وجود دارد مقابله شود، اینطور نباشد که حسن تهرانی مقدم وقتی شهید می شود تازه می فهمیم آدمی داشتیم که چیزهایی می ساخت که با دورریزش شما می توانید در جنگ سی و سه روزه و هشت روزه و پنجاه و یک روزه اسراییل را شکست دهید، اما تا قبل از شهادت این آدم حتی یک فیلم از او بیرون نمی آید.
* با متن و مقاله فیلم بسازید
در ادامه این نشست، حسن عباسی درباره مستند ژست گفت: همانطور که در جلسه داوری هم گفته بودم به نظر من موضوع این مستند قشنگ است اما در فیلمنامه نقص دارد، به کسانی که می خواهند مستندهایی از این دست، یعنی مستندی که می شود به آن مقاله تصویری گفت ـ بسازند پیشنهاد می کنم ابتدا یک مقاله علمی با در نظر گرفتن همه ساختارهای آن درباره موضوع مستند بنویسند تا پشتوانه و متن فکری و علمی کارشان باشد. بعد از این مرحله باید به این فکر کنید که آن متن را چگونه تبدیل به یک اثر داستانی یا مستند کنید که خودش خیلی مهم است.
عباسی به فیلمسازان جوان سینمای انقلاب پیشنهاد داد در تولید آثار داستانی و مستند به کلیدواژه های قرآنی مثل تبرج، ریا و نفاق توجه بیشتری داشته باشند، چرا که تولید اثر درباره این موضوعات یه منزله ورود به عرصه مهندسی فرهنگی است.
وی همچنین از فیلمسازان جوان خواست در کارها بیشتر از اینکه سراغ متفکران پست مدرن بروند از مفاهیم خودی و متنهایی که بزرگان خودی تولید کرده اند بیشتر استفاده ببرند.
عباسی سخنان خود را در این نشست با یک تذکر پایان برد. وی خطاب به حاضران در نشست گفت: ریا و نفاق در جامعه نشانه های خوبی هستند، وقتی که باطل در جامعه ای غلبه داشته باشد معنی اش این است که حق به محاق رفته است و دیگر به کسی که کنار خیابان نماز می خواند و یا به سخنان امام جامعه تأسی می کند نمی گویند ریا می کند، منافق وقتی خودش را به رنگ حق در می آورد که حق غلبه داشته باشد و وقتی که حق در جامعه غلبه داشته باشد دو پدیده ریا و نفاق بروز می کند.
*فارس
حسن عباسی میهمان ویژه این نشست با اشاره به اینکه فیلم ژست را سال گذشته در چهارمین دوره جشنواره مردمی فیلم عمار دیده است گفت: همان زمان در جلسات داوری گفتم که صرف نظر از فرم و محتوا، دقت تولید کنندگان مستند در انتخاب سوژه مهم است و ما باید سعی کنیم اهمیت این سوژه ها را به دیگر فیلمسازان جوان یادآوری کنیم.
حسن عباسی سپس به بررسی واژه شناسی کلمه ژست پرداخت و افزود: «ژست» یکی از کلماتی است که از خارج وارد زبان فارسی شده است و قبل از انقلاب بیشتر مرسوم بود و کسانی که از روستا به شهرهای بزرگی مثل تهران، اصفهان یا مشهد می رفتند در کنار یکی از بناهای مشهور این شهرها مثل میدان شهریار در تهران یا حرم امام رضا (ع) در مشهد، ساعت های وستن واچ را به دست می بستند و با ژست خاصی که آن ساعت دیده شود عکس می گرفتند، قبل از انقلاب در ادبیات عامه به این کار ژست میگفتند.
* حاکمیت رسانه و تبلیغات بر پرستیژ
عباسی در ادامه فهم درست مفهوم ژست را منوط به درک مغهوم «پرستیژ» یا «اعتبار» دانست و گفت: در گذشته پرستیژ در داشتن یک خانه یا ماشین یا حتی عضویت در گروهِ دارای سرمایه اجتماعی بود، اما امروزه رسانه ها تعیین می کنند چه چیزی پرستیژ داسته باشد، به همین خاطر است که امروز در ایالات متحده دیالوگ معروفی وجود دارد که می گویند سیاستمداران امروز شبیه فوتبالیست ها شده اند چون بیشتر از سیاستمداری «شومن» هستند و سعی می کنند ضعف های خود را با هنر و رسانه بپوشانند.
وی خاطرنشان کرد: فیلمی که در انتخابات گذشته ریاست جمهوری ایالات متحده برای رقابت انتخاباتی جان مک کین و باراک اوباما ساخته بودند خیلی خوب فضای پشت پرده ستادهای تبلیغات انتخاباتی آنها را نشان می دهد که کارشناسان رسانه و روانشناسان و کارشناسان تبلیغات چقدر زحمت می کشند تا از شخصیت کاندیداها یک شومن بسازند.
عباسی در ادامه با بیان اینکه مبنای معرفت بشر را اعتباریات تشکیل می دهند گفت: اعتباریات معرفتی از سه گزاره کیفیت، کمیت و کلمه تشکیل می شوند، این اعتباریات قرارداد ذهنی بشر است و در عالم بیرون هیچکدام از این اعتباریات وجود ندارد، به عنوان مثال ما وقتی به دو لیوان آب اشاره می کنیم در عالم بیرون دو لیوان آب مفهوم ندارد بلکه این قراداد ذهنی ماست که اعداد را به آن نسبت می دهیم.
* مدارک دانشگاهی ما به ازای واقعی ندارند
وی پس از تشریح اعتباریات معرفتی، به تبیین اعتباریات اجتماعی پرداخت و افزود: در اعتبارات اجتماعی، عناوین و القاب تعیین کننده هستند، مثلاً قبل از انقلاب عنوان «تیمسار» ابهت زیادی داشت که البته امروز دیگر اینطور نیست، زمانی وجود داشت که ثقت الاسلام خیلی ارزش داشت اما امروز نه حجت الاسلام که حتی آیت اللهی هم دارد اعتبارش را از دست می دهد. زمانی در این کشور داشتن سوم راهنمایی خیلی بود اما امروز دهها هزار دانشجوی فوق لیسانس و دکتری داریم.
عباسی در ادامه افزود: عناوین و مدارک آموزش عالی در ایران در ده سال آتی از الان هم بی اعتبار تر می شود چون این عناوین ما به ازای واقعی ندارند، در سال ۲۰۱۲ وقتی غربیها نقشه ارباب علم را منتشر کردند مشخص شد که از سال ۱۶۰۰ تا ۲۰۱۰، یعنی طی ۴۱۰ سال، تنها ۴۰۰ نفر علم تولید کرده اند، یعنی به طور متوسط یک نفر در هر سال، یک سال انیشتین بود، یک سال نیوتن بود و یک سال بزرگان دیگر، یک تکه اش هم مال ایران چند صد سال گذشته بود، الان هفتاد هزار استاد دانشگاهی داریم که در بین این همه دکتر و فوق لیسانس شاید در گوشه ای یک نفر پیدا شود که یک کوچولو از خودش چیزی داشته باشد وگرنه اینها از خودشان چیزی ندارند و همه فقط حاصل کار آن چهارصد نفر را تدریس می کنند، یعنی فقط اسم دکتر مانده است و امروز حتی برای مقطع دکترا هم کلاس و کتاب کمک درسی و تست گذاشته اند، اما چون عنوان استاد دانشگاهی نزد عوام مطرح و با ارزش است این طور تصور می شود که عنوان دکتر به این معنی است که فرد از خودش چیزی دارد.
* کرسی های نظریه پردازی بدون شریعتی ها و مطهری ها
رئیس مرکز بررسیهای دکترینال امنیت بدون مرز در ادامه نظام آموزش عالی کشور را به خاطر بی پاسخ گذاشتن فرمان مقام معظم رهبری درباره برگزاری کرسی های نظریه پردازی به شدت مورد انتقاد قرار داد و گفت: دوازده سیزده سال است که رهبر مملکت دارد داد می زند و می گوید کرسی های نظریه پردازی برگزار کنید اما در تهران به این بزرگی شما یک نفر پیدا نمی کنید که مثل شریعتی در حسینیه ارشاد و شهید مطهری در مسجد هدایت و الجواد و حسینیه ارشاد بیایند کرسی های نظریه پردازی برگزار کنند.
عباسی در ادامه این بخش از سخنان خود گفت: اگر اعتبار اجتماعی را از عناوین و القاب حذف کنیم و آن وقت به کسی حجت الاسلام، دکتر، آیت الله یا ژنرال بگوییم این عناوین در خود افراد گم می شوند، حجتِ اسلام یعنی بهجت و حضرت روح الله، ژنرال یعنی حسن باقری که گویی مادرزادی دانش سرداری و ژنرالی می دانست، اینها کسانی بودند که خودشان چیزی داشتند نه اینکه فقط عناوینی به آنها نسبت داده شود.
عباسی ادامه داد: صیاد شیرازی شدن، حسن باقری شدن، حسن تهرانی مقدم شدن خیلی سخت است اما اما الان در جامعه ما کرورکرور آدمهایی با القاب دکتر و سردار وجود دارد.
* پدیده مسیحیان امت پیامبر
وی با اشاره به بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با اساتید دانشگاه در ماه رمضان امسال گفت: رهبری در این دیدار برای نهمین بار به اساتید دانشگاه گفت مبنای علوم انسانی غرب غیرتوحیدی است. متأسفانه همانطور که پیامبر اکرم (ص) از یهودیان امت سخن گفت امروز نیز با پدیده مسیحیان امت پیامبر در جامعه دانشگاهی روبرو هستیم، چرا که شما چه اقتصاد بخوانید، چه روانشناسی، زیست شناسی، فلسفه یا جامعه شناسی، حقوق اساسی یا رشته های دیگر بخوانید، ما تمام اینها را بررسی کرده ایم و به این رسیده ایم که ریشه و اساس صد و ده پانزده تا از رشته های علوم انسانی تثلیث است، خود غربیها هم دارند می گویند که بزرگان علم آنها مذهبی بودند و به تثلیث اعتقاد داشتند، با این وجود چرا بعد از دیدار رهبری با اساتید حتی یکی از این هفتاد هزار استاد دانشگاه نیامد موضع گیری کند. چهار هزار نفر از پزشکان کشور درباره قلیان به رییس جمهور نامه نوشتند که کار ارزشمندی هم بود اما چرا اساتید درباره علوم انسانی هم به مسئولان نامه نمی نویسند.
* یکبار هم اساتید دانشگاه پاسخ بدهند
عباسی به بیانات مقام معظم رهبری در جمع مردم عید غدیر نیز اشاره کرد و گفت: آقا در این دیدار گفتند حضرت امیر (ع) در معرفت توحیدی بود، این یعنی مردم در معرفت باید توحیدی باشید، اما به رغم این بیانات هیچکس نمی گوید با محتوای تثلیثی آموزش عالی چه کنیم، همه دنبال این مدارج و تکنیک ها و حقه های رسیدن به آنها هستند و به شما حقه بازی یاد می دهند که چطور در کنکور تست بزنید و به دانشگاه بروید، بعد هم که این اطلاعیه های کف خیابانی «پایان نامه در سه روز» با شماره موبایل در اطراف دانشگاه تهران پر است، مبانی دکترا را در کلاسها و کتابهای کنکور خوانده اید، خود تز را هم در سه چهار روز پول می دهید از فضای سایبر برای شما جمع و جور می کنند.
عباسی ادامه داد: از دو حالت خارج نیست، یا علمی که در کشور هست غیرتوحیدی است و اساتید دانشگاه دارند همه را فاسد می کنند که اگر این طور باشد واویلاست، یا اینطور نیست که اگر اینطور نیست بیایند اعاده حیثیت کنند، چرا همیشه فقط دیگران باید به اساتید دانشگاه پاسخ بدهند؟
* تجربههای ناخوشایند ژست و مد در ایران
وی با بیان اینکه عنوان دکتر، یکی از ژست های رایج امروز است گفت: زمانی بود که در کشور از واژه تیمسار برای فرماندهان نظامی استفاده می شد تا اینکه رهبری پای یک متنی نوشتند که این کلمه را عوض کنید، بعداً فهمیدیم که این کلمه چه معنای بدی دارد و عوضش کردیم. در دهه شصت نیز بعد از اینکه بیماری ایدز در جهان شایع شد در برخی از کشورها گفتند هر کس ایدز دارد به صورت اجباری باید روی ماشینش یک لکه و طرحی را بزند که اگر ماشین تصادف کرد و بدنش خونی شد بقیه بدانند و به بدنش دست نزنند، اما همین لکه بعد از چند ماه در ایران مد شد و این لکه را شاید روی نود درصد ماشین ها می توانستید ببینید، یکبار که در سلمانی بودم مردی که روی ماشینش از این لکه ها داشت به سلمانی آمد، تا داخل شد به او گفتم خدا شفایت بدهد، ناراحت شد و گفت منظورت چیست، وقتی معنی این لکه را به او گفتم گفت خب همه رانندگان از این لکه ها استفاده می کنند. یک زمانی هم کفش های پاشنه بلندی که در اروپا زنان سردمدار فاحشه ها می پوشیدند در ایران مد شد و حتی بعضاً خانمهای چادری ناآگاهانه آن ها را می پوشیدند، چه بسا ده سال بعد این اتفاق درباره عنوان دکتر هم بیفتد و آن موقع تازه بفهمیم این کلمه چه معنایی دارد.
* فوتبال و نود، نشانه انحطاط اخلاقی جامعه
عباسی در ادامه فوتبال را یکی از پرستیژهای جامعه ما و اعتنا و ضریب افراطی به آن را نشانه انحطاط اخلاقی ارزیابی کرد و افزود: در ورزش ما یک لُمپنیزمی ایجاد شده است که برنامه ای در نصف شب به مدت چند ساعت روی آنتن می رود، چندین نفر از مسئولان و رؤسای فدراسیون ها و دیگران پشت خط می آیند و پنج میلیون نفر هم بیدار می مانند که مشخص شود چه کسی در فلان مسابقه پیراهن نفر دیگر را کشیده است. متأسفانه شاخص ترین ورزشکاران ما در تلویزیون از مردم طلبکارند در حالی که ما درباره تواضع ورزشکارانی مثل مرحوم تختی شنیده بودیم، قهرمانان ورزشی امروز ما خانه های چند میلیاردی دارند و بعد رییس جمهورها و مسئولان به آنها نشان شجاعت می دهند، چون باور ندارند که اشجع الناس من غلب هواه.
وی افزود: وقتی که در کشور ۱۲ میلیارد به فلان مربی می دهیم که بیاید به جوانان ما پاسکاری و شوت زدن به توپ را یاد بدهد و داد هیچکس در نمی آید علتش این است که فوتبال اعتبار و پرستیژ بیشتری دارد، و این یعنی جامعه از این نظر دچار انحطاط اخلاقی شده است. جامعه ای که اینطور به انحطاط کشیده شود خداوند آن جامعه را امتحان می کند و داعش می فرستد تا به مردانش تیر خلاص بزند و زنانش را در موصل بفروشد.
* بتها را بشکنیم
عباسی در ادامه بی اعتبار شدن اعتباریات اجتماعی را یکی از اولین اتفاقات قیامت معرفی کرد و افزود: اعتباریات فقط در این دنیا اعتبار دارند، چه اعتباریات نژادی و نسبی و چه عناوین و القابی مثل دکتر و مهندس همه در قیامت نیست می شود. یک عالِم اخلاق در دوران دفاع مقدس بود که سنگر به سنگر می رفت و چند دقیقه ای درس اخلاق می گفت، محور اصلی بحث این عالم اخلاق حدیث «موتوا قبل أن تموتوا» بود، یکی از مصادیق مردن قبل از میرانده شدن همین است که این اعتباریات در همین دنیا برای ما بی اعتبار شوند، جوانان ما بفهمند که همه به درد دانشجو شدن نمی خورند، دانشجویان ما فقط راه پاس کردن واحدها را یاد می گیرند نه اینکه دانشجو شوند، طلبه های ما بفهمند که وقتی سراغ طلبگی می روند اگر بهجت و خمینی نشوند اشکال دارد، هنرمندان ما بدانند باید آوینی شوند.
عباسی افزود: وقتی اعتباریات با واقعیت فاصله بگیرند نشانه آن است که جامعه انحطاط فرهنگی پیدا کرده است، در این شرایط باید بتها را شکست، اگر ابراهیم بت شکن بود بت دکتر و مهندس و ورزشکار و هنرمند و پزشک را می شکست، در کشور مهندسی فرهنگ نمی شود مگر اینکه جلوی این بتها گرفته شود و با ژست هایی که در جامعه وجود دارد مقابله شود، اینطور نباشد که حسن تهرانی مقدم وقتی شهید می شود تازه می فهمیم آدمی داشتیم که چیزهایی می ساخت که با دورریزش شما می توانید در جنگ سی و سه روزه و هشت روزه و پنجاه و یک روزه اسراییل را شکست دهید، اما تا قبل از شهادت این آدم حتی یک فیلم از او بیرون نمی آید.
* با متن و مقاله فیلم بسازید
در ادامه این نشست، حسن عباسی درباره مستند ژست گفت: همانطور که در جلسه داوری هم گفته بودم به نظر من موضوع این مستند قشنگ است اما در فیلمنامه نقص دارد، به کسانی که می خواهند مستندهایی از این دست، یعنی مستندی که می شود به آن مقاله تصویری گفت ـ بسازند پیشنهاد می کنم ابتدا یک مقاله علمی با در نظر گرفتن همه ساختارهای آن درباره موضوع مستند بنویسند تا پشتوانه و متن فکری و علمی کارشان باشد. بعد از این مرحله باید به این فکر کنید که آن متن را چگونه تبدیل به یک اثر داستانی یا مستند کنید که خودش خیلی مهم است.
عباسی به فیلمسازان جوان سینمای انقلاب پیشنهاد داد در تولید آثار داستانی و مستند به کلیدواژه های قرآنی مثل تبرج، ریا و نفاق توجه بیشتری داشته باشند، چرا که تولید اثر درباره این موضوعات یه منزله ورود به عرصه مهندسی فرهنگی است.
وی همچنین از فیلمسازان جوان خواست در کارها بیشتر از اینکه سراغ متفکران پست مدرن بروند از مفاهیم خودی و متنهایی که بزرگان خودی تولید کرده اند بیشتر استفاده ببرند.
عباسی سخنان خود را در این نشست با یک تذکر پایان برد. وی خطاب به حاضران در نشست گفت: ریا و نفاق در جامعه نشانه های خوبی هستند، وقتی که باطل در جامعه ای غلبه داشته باشد معنی اش این است که حق به محاق رفته است و دیگر به کسی که کنار خیابان نماز می خواند و یا به سخنان امام جامعه تأسی می کند نمی گویند ریا می کند، منافق وقتی خودش را به رنگ حق در می آورد که حق غلبه داشته باشد و وقتی که حق در جامعه غلبه داشته باشد دو پدیده ریا و نفاق بروز می کند.
*فارس