نوشتاری از حجت الاسلام والمسلمین رسول جعفریان
به گزارش شهدای ایران،چندی قبل یک سخنرانی از آقای رحیم پور ازغدی منتشر شد که ضمن آن مطلب بسیار مهمی را به آقای مطهری نسبت داده بود. کلیپ همین قسمت را که در آپارات آمده و سایت های ضد شیعه هم مکرر در مکرر پخش کرده اند به راحتی می توانید ببینید.
ازغدی گوید:
آقای مطهری می گوید: شیعه مردم شیعه جزو قالتاق ترین مردم دنیا هستند. این ها تعابیر آقای مطهری است. می گوید:مردم ما، مردم شیعه جزو قالتاق ترین مردم دنیا هستند که ما تا حال دیده ایم. یعنی دروغ می گویند. ربا می خورند. گران می فروشند. کلاه هم رو بر می دارند. اهل نماز و روزه و خمس و زکات و اینا، با مسس و افسردگی و کسالت نفس و اینا، در عین حال مدعی ترین مردم. این جمله را غیر از مطهری جرأت ندارد [بگوید]. می گوید: یکی از قالتاق ترین، مدعی ترین مردمند، که فکر می کنند از همین الان کنار انبیاء از همین الان در بهشت اند و در باره بقیه اظهار نظر می کنند. می گوید: این یکی از بیماری های مردم شیعه است و منشأش منبرهای ماست. ما یک دین و تشیع دیگری را به مردم آموزش می دیم. می گوید: این یک وسوسه شیطانی است، ما اینها را از خدا دور کردیم. از فرمان خدا. بهشون یاد دادیم لازم نیست به اوامر خدا عمل کنید. اسمت که شیعه است کافی است. کاری کردیم، جوری دین رو معرفی کردیم که مردم به این دلخوش کردند که ناممان بین دوستان علی بن ابی طالب است....
توضیح کلی:
آقای مطهری دو جا بحث از قالتاق بودن را مطرح کرده که عبارات یاد شده بالا که دنباله حرف و سخن آقای مطهری است، در آنجا نیامده و آن قسمت در عدل الهی آمده است (مجموعه آثار 1/ 338). بنابرین نخستین مشکل وصل کردن اینها به همدیگر است که در متن آقای مطهری نیست.
اما در دو موردی که آقای مطهری بحث قالتاق بودن را مطرح کرده یک مورد مفصل آن در باره کسانی است که فکر می کنند ظهور مهدی (ع) تنها برای شیعیان است. و دیگری به طور کلی در باره تربیت شیعیان است که نباید چهار تا قالتاق شیعه فکر کنند که بهترین هستند با این عبارت« مىگوييم فقط ما مورد عنايت خدا هستيم و براى ما همان انتساب نام ائمه كافى است، چيز ديگر نمىخواهيم. خدا هم بهشت را آماده كرده براى ما چهارتا قالتاق! بعد مىگوييم پس چرا ما مسلمانها اينقدر بدبخت و بيچارهايم؟ »
هر دو عبارت، به هیچ روی، آن جمله کلی آقای ازغدی را ندارد که شیعیان جزو قالتاق ترین مردم دنیا هستند. آدمی به خدا پناه می برد که آقای مطهری چنین نسبتی را به کل شیعه بدهد آن هم آنها را نه قالتاق که قالتاق ترین مردم دنیا بداند.
حالا هر دو مورد را نگاه کنید و خود قضاوت کنید که چطور چنین نسبت ناروایی به آقای مطهری داده شده و در حضور یک مشت طلبه، کسی چنین اتهامی را به مطهری زده و جامعه شیعه را چنین متهم کرده و بعد هم سایت های ضد شیعه از آن به عنوان شاهد کلام علیه شیعه استفاده کرده اند.
عین عبارات آقای مطهری:
1. مجموعهآثاراستادشهيدمطهرى ج26 293
شخصى آمد خدمت اميرالمؤمنين على عليه السلام؛ يك لبخندى زد، عرض كرد: «يا اميرَالمؤمنين! انّى احِبُّكَ» من تو را دوست دارم. فرمود: وَلكِنّى ابْغِضُكَ اما من تو را دشمن دارم. (نفرمود دروغ مىگويى، چون راست مىگفت، دوست هم داشت.)
گفت: چرا؟ فرمود: براى فلان كارت. فلانكس احتياج داشت به تعليم قرآن و بر تو واجب بود كه آن را به او ياد بدهى، از او پول گرفتى.
بنابراين هيچ منافاتى نيست كه ما على را دوست داشته باشيم اما عمل ما طورى باشد كه على ما را دشمن داشته باشد. امام صادق عليه السلام فرمود: كونوا لَنا زَيْناً وَ لاتَكونوا عَلَيْنا شَيْناً شما شيعيان اسباب افتخار ما ائمه باشيد، زيور ما باشيد، مايه ننگ و عار و خجلت و شرمندگى ما نباشيد؛ يعنى طورى باشيد كه در ميان ساير مسلمانان نمونههايى از تقوا و پاكى و درستى باشيد. فرمود: طورى باشيد كه وقتى مردم شما را مىبينند بگويند رَحِمَ اللَّهُ جَعْفَراً خدا بيامرزد امام جعفر صادق عليه السلام را،
چه شيعيان خوبى درست كرده. وَ لاتَكونوا عَلَيْنا شَيْناً مايه ننگ و عار ما نباشيد. شما وقتى كه اخلاقتان، بازارتان، روحيه و كردارتان برخلاف اسلام است، اسباب خجلت و شرمندگى و سرافكندگى ما خواهيد بود. ديگر از اين بهتر [مىتوان گفت؟!] آن، بيان قرآن؛ آن، سخنان پيغمبر كه قبلًا برايتان عرض كردم، اين هم سخنان امام جعفر صادق عليه السلام. از اين بالاتر چه مىشود گفت؟! ولى مگر ممكن است ما از خر شيطان پايين بياييم؟! مىگوييم فقط ما مورد عنايت خدا هستيم و براى ما همان انتساب نام ائمه كافى است، چيز ديگر نمىخواهيم. خدا هم بهشت را آماده كرده براى ما چهارتا قالتاق! بعد مىگوييم پس چرا ما مسلمانها اينقدر بدبخت و بيچارهايم؟ جوابش را قرآن داده. ملتى كه افسرش برود در اسرائيل تربيت ببيند و بعد برود در اوگاندا كودتا راه بيندازد آيا انتظار داريد روى سعادت ببيند؟! ذلِكَ بِانَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً انْعَمَها عَلى قَوْمٍ. همه اينها ريشههايى دارد. ريشههايى از فساد در ميان ما مسلمين وجود دارد، اينها شاخههايى است كه از آن ريشهها بيرون آمده. حالا كِى ما بيدار شويم، كِى متوجه بشويم، كى توبه كنيم به درگاه الهى و خودمان را اصلاح كنيم، و كى خودمان را تطبيق كنيم با آيات قرآن، نمىدانم. شايد همين مقدار توجهات و تنبهاتى كه پيدا كردهايم طليعهاى است براى اينكه انشاءاللَّه تعالى خودمان را اصلاح كنيم و مسلمان واقعى باشيم.
2. مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج 25 ص 499 ـ 500:
اين فكر كه هر صد سال يك مجدّد بايد ظهور كند زمينه را مساعد كرد براى قبول يك فكر ديگر كه گفته شد هر هزار سال يك نفر ظهور خواهد كرد، و مستمسك واقع شده است براى فرقههاى گمراه. آن مرد شاعر مىگويد:
به هر الفی الف قدی برآید / الف قدم که الف آمدستم
اين هم داستانى دارد كه هزار سال يك بار يك نفر بايد پيدا بشود، يك شخص در سر هزار سال بايد پيدا بشود. اين هم در فلسفه ايرانيهاى قديم و هنديها باز ريشهاى دارد. در فلسفه ايرانى و هندى يك فكرى بوده براساس طبيعيات قديم كه اولا آن طبيعيات غلط بوده و تازه از آن طبيعيات هم استنتاج اين فكر غلط است.
شيخ اشراق آن را در فلسفه اسلامى وارد كرد. حاجى سبزوارى در منظومه نقل مىكند به صورت «قيل»
قیل نفوس الفلک الدوار / نقوشها واجبة التکرار
اصطلاحاً در فلسفه مىگويند «دَوْر و كَوْر». گفتند در هر چند هزار سال يك بار همه چيز عالم تجديد و تكرار مىشود، همه چيز نو مىشود، منتها شبيهش؛ شبيه هر فردى يك فرد پيدا مىشود، شبيه هر محيى و مصلحى يك محيى و مصلحى پيدا مىشود، شبيه همه حوادث از نو پيدا مىشود. ولى آنها گفتند در هر بيست و پنج هزار و دويست سال يك بار حوادث عالم تكرار مىشود، روى حساب اينكه گردش يك دور فلك ثوابت اين قدر است. بعد اين انديشه افتاد به دست بعضى از خيالبافهاى اسلامى. آمدند با آيات قرآن آنها را تطبيق بكنند، گفتند قرآن مىگويد: وَ انَّ يَوْماً عِنْدَ رَبِّكَ كَالْفِ سَنَةٍ مِمّا تَعُدّونَ. پس هر روز از روزهاى الهى هزار سال است و چون هر سال سيصد و شصت روز است، پس هر سال الهى هم مساوى است با سيصد و شصت هزار سال، پس يك دوره عالم سيصد و شصت هزار سال است.
عالم يك دوره سال خودش را در اين مدت طى مىكند، بعد نو مىشود. اين هم يك انديشه است.
البته سخن مهملى است. اما از ضلالت، ضلالت برمىخيزد. اينها را مىگويم چون اينها جزء سمومى است كه در افكار ما رخنه كرده. بايد اينها را طرد بكنيم. تا اينها را طرد نكنيم و از فكر خودمان بيرون نريزيم هيچ وقت فكر ما زنده نمىشود.
بعد يك عده گمراهكن و مُضِلّ هم آمدند آن آيه ديگر را كه مىفرمايد: يُدَبِّرُ الْامْرَ مِنَ السَّماءِ الَى الْارْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ الَيْهِ فى يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ الْفَ سَنَةٍ مِمّا تَعُدّونَ (كه در سوره الم سجده است) يعنى «فرمان را از آسمان به زمين نازل مىكند، سپس به سوى او بالا مىرود در روزى كه مساوى است با هزار سال شما» اين آيه را اين طور معنى كردند كه در هر هزار سال يك بار كار مردم به وسيله انبيا تجديد و تدبير مىشود.
گفتند تدبير كردن يعنى تجديد كردن به اينكه يك پيغمبرى مثلًا بيايد در روزى كه مقدارش هم هزار سال است، پس هر هزار سال يك بار يك نفر خواهد آمد.
بعد از اين و در اثر اين، چه گمراهى بزرگى در عالم تشيع پيدا شد! يك عده از مردم از دين جدا شدند به واسطه همين افكار مفت و مزخرف.
نه آقا! ما همچو چيزى نداريم كه صد سال يا هزار سال يك بار يك نفر بايد ظهور كند. فقط درباره يك نفر هست كه آن هم در اين سطح نيست، در سطح ديگرى است، جنبه جهانى دارد نه اينكه مخصوص به عالم شيعه باشد، و آن وجود مقدس حضرت حجت عليه السلام است. ايشان مربوط به همه عالَماند. آنهايى كه شنيدهايد در منبرها مىگويند بيايد يك مشت شيعه را نجات دهد، يك مشت شيعه دروغ است. يك مشت شيعه كه قالتاقترين مردم دنيا هستند امام زمان عليه السلام حامى اينها نيست.
او مصلح كلّ عالم است. درباره او هم ما هيچ حق نداريم به اينكه وقت معين كنيم، حساب بكنيم چند سال ديگر، ده سال ديگر، از اين حساب ابجدهايى كه هر روز مىكنند. يك دفعه مىآيند آيه «انَّ الْارْضَ لِلَّهِ يورِثُها مَنْ يَشاءُ»
و يك وقت آيه «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِى الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ انَّ الْارْضَ يَرِثُها عِبادِىَ الصّالِحونَ».
را حساب مىكنند كه مثلًا در فلان سال حضرت ظهور مىكند. از اينها بترسيد و تكذيب بكنيد كه: كَذِبَ الْوَقّاتونَ. هيچ كس هم در دنيا، نه ما و شما و نه هيچ مصلح ديگرى نمىتواند ادعا بكند كه من مىخواهم آن كار را انجام بدهم. او بالاتر از اين است.
به قول يك نفر مرد دانشمند: يك وقت است كه ما مىخواهيم حياط خودمان را روشن بكنيم و يك وقت منتظريم دنيا روشن شود. روشن شدن دنيا در اختيار بنده و شما نيست، حساب ديگرى دارد، خورشيدى بايد طلوع بكند تا همه عالم روشن بشود. آنچه وظيفه ما و شماست اين است كه خانه خودمان را روشن بكنيم، خيابان خودمان را روشن بكنيم، شهر خودمان را روشن بكنيم، كلبه خودمان را روشن بكنيم؛ اما آن مطلب بيرون است از اين حسابها.
بد فهمی از عبارت مرحوم مطهری
روشن است که آقای مطهری با اشاره «به یک مشت شیعه که قالتاق ترین مردم دنیا هستند» اشاره اش به افراد منحرفی از شیعه است که با شرکت در یک مجلس روضه یا به خاطر تصور غلطی که از امام زمان دارند، فکر می کنند همه گناهان آنها بخشیده می شود.
اما این که تصور شود ایشان گفته است که شیعه از جمله قالتاق ترین مردم دنیا هستند، یعنی یک جمله کلیه در باره همه شیعه، بسیار خطاست و روشن است که مقصود آقای مطهری نیست و نمی تواند باشد.
در واقع، فارسی نفهمی ایشان سبب چنین برداشت غلطی شده تا آن طور واضح و با تأکید چنین نسبت زشتی را به شیعه بدهد که نه فقط راجع به شیعه راجع به هیچ دین و مذهبی نمی شود با این کلیت چنین اظهار نظری را کرد.
نکته دیگر این است که اگر سخن آقای مطهری ایهامی هم دارد، به دلیل آن است که در سخنرانی ابراز شده و ایشان حق نداشته چنین برداشتی از سخن آقای مطهری بکند.
به علاوه نسبت دادن تفصیلی به این که این انحراف از منبرهای علما نشأت گرفته باز ایراد دیگر است. معلوم است که اینجا هم اشاره به برخی از منبرهاست، و تازه آقای مطهری با این تأکید و تفصیل هم این را نگفته است.
حاصل آن که بر اساس گفته آقای رحیم پور، شیعه جزو قالتاق ترین مردم دنیاست، تمام این انحراف هم از منبرهای علماست و بنابرین تصور بفرمایید چه چیزی برای شیعه می ماند.
از همه جالب تر این که این در حضور عده ای روحانی گفته می شود که مطالب وی را یادداشت هم می کنند!!
ازغدی گوید:
آقای مطهری می گوید: شیعه مردم شیعه جزو قالتاق ترین مردم دنیا هستند. این ها تعابیر آقای مطهری است. می گوید:مردم ما، مردم شیعه جزو قالتاق ترین مردم دنیا هستند که ما تا حال دیده ایم. یعنی دروغ می گویند. ربا می خورند. گران می فروشند. کلاه هم رو بر می دارند. اهل نماز و روزه و خمس و زکات و اینا، با مسس و افسردگی و کسالت نفس و اینا، در عین حال مدعی ترین مردم. این جمله را غیر از مطهری جرأت ندارد [بگوید]. می گوید: یکی از قالتاق ترین، مدعی ترین مردمند، که فکر می کنند از همین الان کنار انبیاء از همین الان در بهشت اند و در باره بقیه اظهار نظر می کنند. می گوید: این یکی از بیماری های مردم شیعه است و منشأش منبرهای ماست. ما یک دین و تشیع دیگری را به مردم آموزش می دیم. می گوید: این یک وسوسه شیطانی است، ما اینها را از خدا دور کردیم. از فرمان خدا. بهشون یاد دادیم لازم نیست به اوامر خدا عمل کنید. اسمت که شیعه است کافی است. کاری کردیم، جوری دین رو معرفی کردیم که مردم به این دلخوش کردند که ناممان بین دوستان علی بن ابی طالب است....
توضیح کلی:
آقای مطهری دو جا بحث از قالتاق بودن را مطرح کرده که عبارات یاد شده بالا که دنباله حرف و سخن آقای مطهری است، در آنجا نیامده و آن قسمت در عدل الهی آمده است (مجموعه آثار 1/ 338). بنابرین نخستین مشکل وصل کردن اینها به همدیگر است که در متن آقای مطهری نیست.
اما در دو موردی که آقای مطهری بحث قالتاق بودن را مطرح کرده یک مورد مفصل آن در باره کسانی است که فکر می کنند ظهور مهدی (ع) تنها برای شیعیان است. و دیگری به طور کلی در باره تربیت شیعیان است که نباید چهار تا قالتاق شیعه فکر کنند که بهترین هستند با این عبارت« مىگوييم فقط ما مورد عنايت خدا هستيم و براى ما همان انتساب نام ائمه كافى است، چيز ديگر نمىخواهيم. خدا هم بهشت را آماده كرده براى ما چهارتا قالتاق! بعد مىگوييم پس چرا ما مسلمانها اينقدر بدبخت و بيچارهايم؟ »
هر دو عبارت، به هیچ روی، آن جمله کلی آقای ازغدی را ندارد که شیعیان جزو قالتاق ترین مردم دنیا هستند. آدمی به خدا پناه می برد که آقای مطهری چنین نسبتی را به کل شیعه بدهد آن هم آنها را نه قالتاق که قالتاق ترین مردم دنیا بداند.
حالا هر دو مورد را نگاه کنید و خود قضاوت کنید که چطور چنین نسبت ناروایی به آقای مطهری داده شده و در حضور یک مشت طلبه، کسی چنین اتهامی را به مطهری زده و جامعه شیعه را چنین متهم کرده و بعد هم سایت های ضد شیعه از آن به عنوان شاهد کلام علیه شیعه استفاده کرده اند.
عین عبارات آقای مطهری:
1. مجموعهآثاراستادشهيدمطهرى ج26 293
شخصى آمد خدمت اميرالمؤمنين على عليه السلام؛ يك لبخندى زد، عرض كرد: «يا اميرَالمؤمنين! انّى احِبُّكَ» من تو را دوست دارم. فرمود: وَلكِنّى ابْغِضُكَ اما من تو را دشمن دارم. (نفرمود دروغ مىگويى، چون راست مىگفت، دوست هم داشت.)
گفت: چرا؟ فرمود: براى فلان كارت. فلانكس احتياج داشت به تعليم قرآن و بر تو واجب بود كه آن را به او ياد بدهى، از او پول گرفتى.
بنابراين هيچ منافاتى نيست كه ما على را دوست داشته باشيم اما عمل ما طورى باشد كه على ما را دشمن داشته باشد. امام صادق عليه السلام فرمود: كونوا لَنا زَيْناً وَ لاتَكونوا عَلَيْنا شَيْناً شما شيعيان اسباب افتخار ما ائمه باشيد، زيور ما باشيد، مايه ننگ و عار و خجلت و شرمندگى ما نباشيد؛ يعنى طورى باشيد كه در ميان ساير مسلمانان نمونههايى از تقوا و پاكى و درستى باشيد. فرمود: طورى باشيد كه وقتى مردم شما را مىبينند بگويند رَحِمَ اللَّهُ جَعْفَراً خدا بيامرزد امام جعفر صادق عليه السلام را،
چه شيعيان خوبى درست كرده. وَ لاتَكونوا عَلَيْنا شَيْناً مايه ننگ و عار ما نباشيد. شما وقتى كه اخلاقتان، بازارتان، روحيه و كردارتان برخلاف اسلام است، اسباب خجلت و شرمندگى و سرافكندگى ما خواهيد بود. ديگر از اين بهتر [مىتوان گفت؟!] آن، بيان قرآن؛ آن، سخنان پيغمبر كه قبلًا برايتان عرض كردم، اين هم سخنان امام جعفر صادق عليه السلام. از اين بالاتر چه مىشود گفت؟! ولى مگر ممكن است ما از خر شيطان پايين بياييم؟! مىگوييم فقط ما مورد عنايت خدا هستيم و براى ما همان انتساب نام ائمه كافى است، چيز ديگر نمىخواهيم. خدا هم بهشت را آماده كرده براى ما چهارتا قالتاق! بعد مىگوييم پس چرا ما مسلمانها اينقدر بدبخت و بيچارهايم؟ جوابش را قرآن داده. ملتى كه افسرش برود در اسرائيل تربيت ببيند و بعد برود در اوگاندا كودتا راه بيندازد آيا انتظار داريد روى سعادت ببيند؟! ذلِكَ بِانَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً انْعَمَها عَلى قَوْمٍ. همه اينها ريشههايى دارد. ريشههايى از فساد در ميان ما مسلمين وجود دارد، اينها شاخههايى است كه از آن ريشهها بيرون آمده. حالا كِى ما بيدار شويم، كِى متوجه بشويم، كى توبه كنيم به درگاه الهى و خودمان را اصلاح كنيم، و كى خودمان را تطبيق كنيم با آيات قرآن، نمىدانم. شايد همين مقدار توجهات و تنبهاتى كه پيدا كردهايم طليعهاى است براى اينكه انشاءاللَّه تعالى خودمان را اصلاح كنيم و مسلمان واقعى باشيم.
2. مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج 25 ص 499 ـ 500:
اين فكر كه هر صد سال يك مجدّد بايد ظهور كند زمينه را مساعد كرد براى قبول يك فكر ديگر كه گفته شد هر هزار سال يك نفر ظهور خواهد كرد، و مستمسك واقع شده است براى فرقههاى گمراه. آن مرد شاعر مىگويد:
به هر الفی الف قدی برآید / الف قدم که الف آمدستم
اين هم داستانى دارد كه هزار سال يك بار يك نفر بايد پيدا بشود، يك شخص در سر هزار سال بايد پيدا بشود. اين هم در فلسفه ايرانيهاى قديم و هنديها باز ريشهاى دارد. در فلسفه ايرانى و هندى يك فكرى بوده براساس طبيعيات قديم كه اولا آن طبيعيات غلط بوده و تازه از آن طبيعيات هم استنتاج اين فكر غلط است.
شيخ اشراق آن را در فلسفه اسلامى وارد كرد. حاجى سبزوارى در منظومه نقل مىكند به صورت «قيل»
قیل نفوس الفلک الدوار / نقوشها واجبة التکرار
اصطلاحاً در فلسفه مىگويند «دَوْر و كَوْر». گفتند در هر چند هزار سال يك بار همه چيز عالم تجديد و تكرار مىشود، همه چيز نو مىشود، منتها شبيهش؛ شبيه هر فردى يك فرد پيدا مىشود، شبيه هر محيى و مصلحى يك محيى و مصلحى پيدا مىشود، شبيه همه حوادث از نو پيدا مىشود. ولى آنها گفتند در هر بيست و پنج هزار و دويست سال يك بار حوادث عالم تكرار مىشود، روى حساب اينكه گردش يك دور فلك ثوابت اين قدر است. بعد اين انديشه افتاد به دست بعضى از خيالبافهاى اسلامى. آمدند با آيات قرآن آنها را تطبيق بكنند، گفتند قرآن مىگويد: وَ انَّ يَوْماً عِنْدَ رَبِّكَ كَالْفِ سَنَةٍ مِمّا تَعُدّونَ. پس هر روز از روزهاى الهى هزار سال است و چون هر سال سيصد و شصت روز است، پس هر سال الهى هم مساوى است با سيصد و شصت هزار سال، پس يك دوره عالم سيصد و شصت هزار سال است.
عالم يك دوره سال خودش را در اين مدت طى مىكند، بعد نو مىشود. اين هم يك انديشه است.
البته سخن مهملى است. اما از ضلالت، ضلالت برمىخيزد. اينها را مىگويم چون اينها جزء سمومى است كه در افكار ما رخنه كرده. بايد اينها را طرد بكنيم. تا اينها را طرد نكنيم و از فكر خودمان بيرون نريزيم هيچ وقت فكر ما زنده نمىشود.
بعد يك عده گمراهكن و مُضِلّ هم آمدند آن آيه ديگر را كه مىفرمايد: يُدَبِّرُ الْامْرَ مِنَ السَّماءِ الَى الْارْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ الَيْهِ فى يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ الْفَ سَنَةٍ مِمّا تَعُدّونَ (كه در سوره الم سجده است) يعنى «فرمان را از آسمان به زمين نازل مىكند، سپس به سوى او بالا مىرود در روزى كه مساوى است با هزار سال شما» اين آيه را اين طور معنى كردند كه در هر هزار سال يك بار كار مردم به وسيله انبيا تجديد و تدبير مىشود.
گفتند تدبير كردن يعنى تجديد كردن به اينكه يك پيغمبرى مثلًا بيايد در روزى كه مقدارش هم هزار سال است، پس هر هزار سال يك بار يك نفر خواهد آمد.
بعد از اين و در اثر اين، چه گمراهى بزرگى در عالم تشيع پيدا شد! يك عده از مردم از دين جدا شدند به واسطه همين افكار مفت و مزخرف.
نه آقا! ما همچو چيزى نداريم كه صد سال يا هزار سال يك بار يك نفر بايد ظهور كند. فقط درباره يك نفر هست كه آن هم در اين سطح نيست، در سطح ديگرى است، جنبه جهانى دارد نه اينكه مخصوص به عالم شيعه باشد، و آن وجود مقدس حضرت حجت عليه السلام است. ايشان مربوط به همه عالَماند. آنهايى كه شنيدهايد در منبرها مىگويند بيايد يك مشت شيعه را نجات دهد، يك مشت شيعه دروغ است. يك مشت شيعه كه قالتاقترين مردم دنيا هستند امام زمان عليه السلام حامى اينها نيست.
او مصلح كلّ عالم است. درباره او هم ما هيچ حق نداريم به اينكه وقت معين كنيم، حساب بكنيم چند سال ديگر، ده سال ديگر، از اين حساب ابجدهايى كه هر روز مىكنند. يك دفعه مىآيند آيه «انَّ الْارْضَ لِلَّهِ يورِثُها مَنْ يَشاءُ»
و يك وقت آيه «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِى الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ انَّ الْارْضَ يَرِثُها عِبادِىَ الصّالِحونَ».
را حساب مىكنند كه مثلًا در فلان سال حضرت ظهور مىكند. از اينها بترسيد و تكذيب بكنيد كه: كَذِبَ الْوَقّاتونَ. هيچ كس هم در دنيا، نه ما و شما و نه هيچ مصلح ديگرى نمىتواند ادعا بكند كه من مىخواهم آن كار را انجام بدهم. او بالاتر از اين است.
به قول يك نفر مرد دانشمند: يك وقت است كه ما مىخواهيم حياط خودمان را روشن بكنيم و يك وقت منتظريم دنيا روشن شود. روشن شدن دنيا در اختيار بنده و شما نيست، حساب ديگرى دارد، خورشيدى بايد طلوع بكند تا همه عالم روشن بشود. آنچه وظيفه ما و شماست اين است كه خانه خودمان را روشن بكنيم، خيابان خودمان را روشن بكنيم، شهر خودمان را روشن بكنيم، كلبه خودمان را روشن بكنيم؛ اما آن مطلب بيرون است از اين حسابها.
بد فهمی از عبارت مرحوم مطهری
روشن است که آقای مطهری با اشاره «به یک مشت شیعه که قالتاق ترین مردم دنیا هستند» اشاره اش به افراد منحرفی از شیعه است که با شرکت در یک مجلس روضه یا به خاطر تصور غلطی که از امام زمان دارند، فکر می کنند همه گناهان آنها بخشیده می شود.
اما این که تصور شود ایشان گفته است که شیعه از جمله قالتاق ترین مردم دنیا هستند، یعنی یک جمله کلیه در باره همه شیعه، بسیار خطاست و روشن است که مقصود آقای مطهری نیست و نمی تواند باشد.
در واقع، فارسی نفهمی ایشان سبب چنین برداشت غلطی شده تا آن طور واضح و با تأکید چنین نسبت زشتی را به شیعه بدهد که نه فقط راجع به شیعه راجع به هیچ دین و مذهبی نمی شود با این کلیت چنین اظهار نظری را کرد.
نکته دیگر این است که اگر سخن آقای مطهری ایهامی هم دارد، به دلیل آن است که در سخنرانی ابراز شده و ایشان حق نداشته چنین برداشتی از سخن آقای مطهری بکند.
به علاوه نسبت دادن تفصیلی به این که این انحراف از منبرهای علما نشأت گرفته باز ایراد دیگر است. معلوم است که اینجا هم اشاره به برخی از منبرهاست، و تازه آقای مطهری با این تأکید و تفصیل هم این را نگفته است.
حاصل آن که بر اساس گفته آقای رحیم پور، شیعه جزو قالتاق ترین مردم دنیاست، تمام این انحراف هم از منبرهای علماست و بنابرین تصور بفرمایید چه چیزی برای شیعه می ماند.
از همه جالب تر این که این در حضور عده ای روحانی گفته می شود که مطالب وی را یادداشت هم می کنند!!