شهدای ایران shohadayeiran.com

حرکت رو به کمالِ معرفتىِ پیامبر، چنان درجه اى از شهود و یقین را براى آن حضرت پدید آورد،که پرده هاى غیب از برابر دیدگان ایشان کنار رفت و حضرت چیزهایى را که دیگران نمى دیدند مشاهده مى کرد و از آنها خبر مى داد.
برای دیدن تصویر بزرگتر روی تصویر کلیک نمایید

 چکیده

عرفان و عبادت از مهم ترین محورهاى بحث در سیره نبوى(صلى الله علیه وآله) است. عبادت، فرع و مترتب بر معرفت است، و از همین روى، پیامبراعظم(صلى الله علیه وآله)تحت تربیت الهى مسیر کسب معرفت را چنان طى کرد که آماده پذیرش رسالت عظیم الهى شد. درجات بالاى معرفتى آن حضرت، حالتى قرین با ذکر و احساس حضور دایم در پیشگاه حق به او بخشیده بود. این حالت به صورت خشوع و خداترسى و خوف حقیقى از سخط الهى در عبادات آن حضرت متجلى مى شد. جلوه هاى عبادت در سیره پیامبراعظم(صلى الله علیه وآله) در نماز و ذکر، تهجد و نوافل، روزه، اعتکاف و حج رخ نموده است.

نماز ایشان، که آن را نور چشم خود مى خواند، همراه بود با اوج توجه و حضور دل. حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) بر تهجد و نوافل نیز اهتمام خاصى داشتند. همچنین عبادات سنگین و طولانى همراه با فراهم سازى لوازم و مقدمات آن از قبل، و نیز آداب خاصى چون تقسیم نماز بر ساعات شب، بیدارى پس از ثلث یا نصف شب و قرائت قرآن و مناجات در گزارش هاى مربوط به سیره عبادى آن حضرت به چشم مى خورد.

واژگان کلیدى: عرفان، عبادت، سیره عبادى، سیره نبوى(صلى الله علیه وآله)، نماز، نافله، تهجد، حج، اعتکاف و روزه.

سیره عبادى

سیره عبادى2 پیامبر عظیم الشأن اسلام از مهم ترین محورهاى مطرح در سیره نبوى(صلى الله علیه وآله) است؛ چرا که مى توان عبادت و عرفان را غایت حرکت انسان به ویژه پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) در سیر معنوى دانست. اهمیت بعد عرفان و عبادت، مربوط به ارتباط این دو امر با هدف نهایى و متعالى خلقت انسان هاست.

به حکمِ گفته الهى در آیه نورانىِ «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُون»3 هدف از خلفتِ بخشِ تکلیف مدار هستى، یعنى انسان و جن، عبادت است، و عبادت نیز بدون معرفت ارزشى ندارد و عبادتِ مورد نظر این آیه نیز عبادتى قرین و ملازم با معرفت است؛ بدین معنا که هر درجه از عبودیت، درجه اى از معرفت را مى طلبد، و با هر عبادتِ عارفانه، درجه اى برتر از معرفت به دست مى آید. این روندِ رو به کمال و رشد، تا بالاترین مراحل امکان معرفت ادامه مى یابد، و به این ترتیب، مفهوم سخن برخى مفسران که «لیعبدون» را در آیه یاد شده «لیعرفون» معنا کرده اند،4 روشن مى شود.

با آنچه گفته آمد روشن شد که معرفت و بصیرت از نظر رتبه مقدم بر عبادت و عبودیت است، و عبادتِ بى معرفت و شناخت را ارجى نتوان نهاد؛ زیرا تا عبد شناختى هرچند اندک به آنچه مى پرستد نیابد، عبادتش جز کارى لغو، بى مبنا، بى هدف یا تقلیدى صرف نیست، و عبادى که این چنین اند همواره در روایات ملامت شده اند و درجه عبادتشان بر اساس درجه عقل و معرفتشان محک خورده است.5

عبادت نبوى(صلى الله علیه وآله) عبادتى بود همراه با بالاترین درجات معرفت به معبودِ هستى؛ و این سیر معرفتى با زمینه هاى تربیت نبوى(صلى الله علیه وآله) از دوران کودکىِ ایشان توسط برترین ملک الهى ادامه یافت،6 و سرانجام با اتصال نبى اکرم(صلى الله علیه وآله) به منبع وحى الهى پس از رسالت به اوج رسید.

پس از مرتبه معرفت، نوبت به ذکر و حضورِ دل مى رسد و نیز توجه دایم به منبع عظیم هستى؛ و با این توجه و حضورِ دل، اعضاء و جوارح نیز در مراتب بعدى همراه شده، عبادات جارحه اى قرین عبادات جانحه اى مى گردند. بدین ترتیب شایسته است که مباحث این نوشتار در سه بخش معرفت و بصیرت نبوى(صلى الله علیه وآله)، ذکر دایم و خدامحورى، و بالأخره عبادت نبوى(صلى الله علیه وآله)طرح شود.

1. معرفت و بصیرت

پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) خود، معرفت را سرمایه اصلى خویش معرفى مى فرمود،7 و چنان که گذشت، خداوند متعال مسیرى رو به کمال را براى فزونىِ معرفت آن حضرت ترسیم کرده بود. رخدادِ بعثت براى آن حضرت، همراه بود با پیدایش درجه والایى از معرفت در باب هستى؛ به گونه اى که با کنار رفتن پرده ها از مقابل دیدگانِ حقیقت بین آن حضرت، حقایق هستى براى روح متعالى ایشان منکشف و متجلى شد.

بنابر روایتى از امام صادق(علیه السلام)، هنگامى که از آن حضرت پرسیدند پیامبران چگونه به رسالت خویش پى مى برند؟ فرمود: «پرده از مقابل دیدگانشان کنار مى رود».8 در روایتى دیگر نیز آن حضرت در پاسخ زرارة که پرسید: چگونه رسول الله(صلى الله علیه وآله) خوف نداشت که آنچه بر او نازل مى شد، از نزغات و القائات شیطان باشد، فرمود: «خداوند هنگامى که بنده اى را به منزله رسول خویش بر مى گزیند آن چنان آرامش و اطمینان درونى اى بر او نازل مى کند که دریافت هایش از جانب خدا همچون چیزهایى است که به چشم مى بیند».9

بدین لحاظ معرفت و بصیرت و بینشى که لازمه شروع نبوت و رسالت است به اقتضاى حکمت الهى در بدوِ امر نبوت براى پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) حاصل شده بود؛ اما عرصه هاى معرفتى در باب ذات مقدس الهى و آیات او همواره براى پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)گشوده بود و آهنگى رو به کمال داشت. رخداد «اسراء» و «معراج» را مى توان حرکتى در این راه دانست؛ چرا که به تصریح آیه نخستِ سوره اسراء، این امر براى ارائه آیات الهى به پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) رخ داد:

«منزه است آن [خدایى] که بنده اش را شبانگاهى از مسجدالحرام به سوى مسجدالاقصى، که پیرامون آن را برکت داده ایم، سیر داد تا از نشانه هاى خود به او بنمایانیم، که وى همان شنواى بیناست»10 و معراج، بنابر برخى روایات، در مراحل و دفعات متعددى براى پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)رخ داد و روشن است که در هر نوبت، معرفتى بر معرفت پیشین افزوده مى شد.11

حرکت رو به کمالِ معرفتى در آن حضرت، روح ایشان را به چنان درجه اى از شهود و یقین رسانید که پرده هاى عالم غیب از برابر دیدگان درون بین آن حضرت کنار رفت و آنچه را نادیدنى بود مى دید. بنابر روایتى که ابوذر، صحابى برجسته پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)، نقل کرده، پیامبراکرم (صلى الله علیه وآله) فرمود:

«من چیزى مى بینم که شما نمى بینید و چیزى مى شنوم که شما نمى شنوید. آسمان [از کثرت ملائک] به سنگینى گراییده و سزاوار است چنین باشد؛ چرا که در آن به قدرِ موضع چهار انگشت نیز نیست جز آنکه فرشته اى پیشانى اش را در حال سجده قرار داده است. به خدا قسم اگر مى دانستید آنچه را مى دانم، اندک مى خندیدید و بسیار مى گریستید، و در بسترها از همسران متلذذ نمى شدید و به ارتفاعات رفته، به پیشگاه الهى استغاثه مى کردید».12

نمود دیگرى از شهود حقایق هستى در پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) اخبار غیبى پرشمارى است که از آن حضرت مى رسید. از این دست مى توان پیشگویى حضرت درباره تعداد، اسامى و محل قتلِ کشتگانِ مشرکان در بدر،13 و نیز سخن گفتن حضرت با این کشتگان پس از مرگ آنان و ریخته شدن اجسادشان در یک چاه در منطقه بدر اشاره کرد؛14 و هنگامى که عُمر به این عمل اعتراض کرد و پرسید که چگونه پیامبر(صلى الله علیه وآله) با اجسادى بى روح سخن مى گوید، حضرت پاسخ دادند: «شما شنواتر از آنان نیستید! جز آنکه آنان توان پاسخگویى ندارند».15

2. مقام خوف و حضور

درجات والاى معرفت، در پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) حالتى قرین با ذکر و احساس حضور دایم در پیشگاه حضرت حق پدید آورده بود. این حالت به گونه هاى مختلف در آن حضرت نمود مى یافت. تذکارها و هشدارها به اصحاب درباره حضرت حق و نیز تحذیرها از مرگ و قیامت، همراه با انقلاب روحى که در چهره آن حضرت به صورت تغییر رنگِ چهره شان ظاهر مى شد، و همچنین اذکار لسانى و عبادات طاقت فرساى جسمانى از نمونه هاى این تجلى است.

2 1. خشوع و خداترسى

خداوند مظهر تمام زیبایى ها و مهربانى هاست؛ اما عظمت او از سویى، و نگرانى انسان از توان انجام وظایفش در برابر حق تعالى از سوى دیگر، در انسان هاى پاک و برجسته اى همچون پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) روحیه اى پدید مى آورد که از آن مى توان به خداترسى تعبیر کرد. خداترسى چنان که ناشى از معرفت درست و والا به حضرت حق است، خود نیز معرفتى برتر در پى مى آورد. این ویژگى در موعظه آن حضرت به فضل بن عباس در آن زمان که سنّ کمى داشت چنین انعکاس یافته: «اى جوان، از خدا بترس تا او را در برابر خود بیابى؛ اى جوان، از خدابترس که تو را از غیرخود بى نیاز سازد...».16

خداترسى پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) نه حالتى تحمیلى بر روح آن حضرت، بلکه نزد وى از محبوب ترین حالات بود؛ چرا که زیباترین حال براى عبد، هنگامى است که توجه به عظمت و جلال مولاى خویش کرده، به تَبَع این توجه، حالت اعظام و خشوع به او دست مى دهد. بنابر روایتى از امام صادق(علیه السلام)، هیچ چیزى نزد پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)محبوب تر از آن نبود که در حال گرسنگى و خوف الهى به سر برد.17

این حالت بیش از هر زمان، به هنگام نماز در آن حضرت تجلى مى یافت، و روشن است که نماز، عرصه برترین و عمیق ترین توجهات به حضرت حق است. امیرالمؤمنین(علیه السلام)، حالت خشوع پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) را به هنگام نماز (خطاب به فردى یهودى، و در قیاس با گریه داوود(علیه السلام)) چنین توصیف کرده است: «هنگامى که پیامبراکرم (صلى الله علیه وآله) به نماز مى ایستاد، از شدت گریه، از درون سینه حضرت صدایى همچون صداى جوشیدن غذا در درون دیگ به گوش مى رسید، و این در حالى بود که خداوند او را از عقابش ایمن ساخته بود، و او مى خواست با گریه اش خشوعش را در برابر پروردگارش اظهار کند تا براى پیروانش امام [و اسوه] باشد».18

2 2. خوف از عذاب الهى

جلوه اى دیگر از مقام خوف نبوى(صلى الله علیه وآله)، ترسِ حقیقىِ ایشان از عذاب و سخط و غضب حضرت حق است؛ و این برخاسته از عمق و وسعت معرفت نبوى(صلى الله علیه وآله) به حقایق هستى، و از جمله دوزخ و عذاب الهى بود. یکى از مهم ترین راه هاى معرفت نبوى(صلى الله علیه وآله) تعالیم الهى به واسطه فرشته عظیم القدرش، یعنى جبرائیل امین بود. بنابر روایتى، روزى جبرئیل در زمانى نامعمول، و به هنگام زوال آفتاب با رنگى پریده، سرزده نزد پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد.

چون پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) سبب را جویا شد، پاسخ داد: «در هنگامى [نزد شما ]آمدم که خداوند امر فرمود به آتش دوزخ بدمند و چنین شد». در این لحظه پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) درباره وصف آتش دوزخ از جبرئیل پرسید، و او نیز با جملاتى عظمت عذاب الهى را براى حضرت توصیف کرد؛ به گونه اى که هر دو به شدت به گریه آمدند، و آنان مى گریستند تا اینکه خداوند از طریق فرشته اى به آنان پیغام داد: «اى جبرائیل و اى محمد، خداوند شما را از عصیان و عذابش ایمن ساخته است».19

معرفت نبوى(صلى الله علیه وآله) به حقیقت عذاب الهى چنان یقینى در دل حضرت پدید آورده بود که هنگام سخن گفتن از قیامت، صدایش بلند و چهره اش سرخ مى شد و مى فرمود: «قیامت همراه شما صبح مى کند و روز را به شب مى آورد» و براى بیان میزان نزدیکى قیامت، با نزدیک کردن دو انگشت به یکدیگر مى فرمود: «بعثت من و وقوع قیامت همچون این دو انگشت اند».20و سرانجام، نگاه حقیقت بین پیامبر(صلى الله علیه وآله) به قیامت و عرصات آن، و از جمله عذاب موعود، آثار پیرى را در وجود آن بزرگوار ظاهر ساخت. ایشان خود در این باره مى فرمود: «سوره هود و نظایر آن همچون واقعه، قارعه، حاقه، اذا الشمس کوّرت، و سئل سائل مرا پیر کرد؛ [به دلیل] ذکر روز قیامت و سرگذشت امت ها».21

3. جلوه هاى عبادت

معرفت و بصیرت نبوى(صلى الله علیه وآله) به حضرت حق، از سویى احساس حضور و ذکر دایم، و از سوى دیگر، تجلى گونه هاى مختلف عبادات جسمانى را در پى داشت. عبادات پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) که در قالب نماز و روزه و حج و اعتکاف و دعا و قرائت قرآن و ذکر و استغفار و تهجد و... نمود مى یافت، شایسته تأمل و درس آموزى است؛ چنان که حالات آن حضرت به وقت عبادت، همچون گریه، توجه خاص و تغییر رنگ چهره نیز شایسته توجه و تبعیت است.

3 1. نماز و ذکر

در میان گونه هاى عبادت هاى نبوى(صلى الله علیه وآله) هیچ یک با نماز برابرى نمى کنند. نماز محبوب ترین عبادت پیامبراکرم (صلى الله علیه وآله) و نور چشمان ایشان بود.22آن حضرت در این باره به ابوذر فرمود: «اى اباذر، خداوند نور چشم مرا در نماز قرار داده و آن را آن چنان محبوبِ من ساخته که غذا را براى گرسنه و آب را براى تشنه؛ [جز آنکه] گرسنه با خوردن غذا، و تشنه با نوشیدن آب سیر و سیراب مى شوند اما من از نماز سیر نمى شوم».23

نیز، هنگام فرا رسیدن وقت نماز به مؤذن خویش، بلال، مى فرمود: «اى بلال، [وقت] نماز است، راحتمان کن».24 (یعنى با اذان خویش ما را به عرصه مناجات و گفتوگو با محبوب وارد ساز). آن حضرت جز اهتمام عملى بر نماز، با تأکیدهاى کلامى نیز دیگران را به نماز فرا مى خواند، و پیش از همه، اهل بیت خویش را بدان تشویق مى کرد. بنابه نقل امیرالمؤمنین(علیه السلام)، پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)هر روز صبح به اهل بیت عصمت مى فرمود: «[هنگام] نماز است؛ خداوند شما را بیامرزد؛ و سپس آیه تطهیر را تلاوت مى فرمود».25

عشق و علاقه نبوى(صلى الله علیه وآله) به نماز، در چگونگى به جاى آوردن نماز و مقدمات آن نیز نمود داشت. آن حضرت رعایت کامل آداب وضو و نیکو گزاردن نماز را موجب نیل به حقیقت ایمان و گشوده شدن درهاى بهشت معرفى مى فرمود،26 و کمال نماز را در اقامه درست و کاملِ رکوع و سجود مى دانست.27براى کسى همچون پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) هیچ چیز همچون ذکر الهى محبوب و مطلوب نبود.

پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) خود را همواره در محضر پروردگارش مى دید و این احساس حضور دایم به هیچ وجه به یک عبد اجازه نمى دهد که در بُرهه هاى مختلف زندگى به کسى جز او بیندیشد. بنابر توصیف امیرالمؤمنین(علیه السلام) از حالات مختلف پیامبر(صلى الله علیه وآله)، آن حضرت همواره چه به وقت جلوس و چه هنگام قیام، خدا را یاد مى کرد.28 همچنین در وصف پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) گفته اند که ایشان بسیار ذکر الهى داشت و از لغو پرهیز کرده، نماز را طول مى داد.29

بنابر روایتى از امام صادق(علیه السلام) هنگامى که از جانب خداوند، سرزمین مکه، مملوّ از طلا، بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) عرضه شد، ایشان عرض کرد: خداوندا من [ترجیح مى دهم ]روزى سیر و روز دیگر گرسنه باشم، و هنگام سیرى حمد و شکر تو گویم، و هنگام گرسنگى تو را بخوانم و ذکر تو گویم».30بنابر روایتى دیگر از امام صادق(علیه السلام)، پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) در هر روز 360 بار حمد و ثناى الهى را بر زبان جارى کرده، مى گفت: «حمد بسیار گویم خداى عالمیان را در هر حال»،31 و بنابر نقلى دیگر، آن حضرت در هر صبح و شام به این تعداد حمد الهى مى گفت.32

لحظات بین الطلوعین نیز براى پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) یکى از بهترین زمان هاى ذکر الهى بود، و امیر مؤمنان(علیه السلام) در این لحظات از جانب ایشان مأمور مى شد تا رو به مردم نشسته، پاسخگوى آنان باشد، و پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) خود رو به قبله ذکر مى گفت.33افزون بر حالات عادى، آن حضرت هنگام نماز، خود را خوشبو مى ساخت. ایشان مشکدانى داشت که پس از وضو، با دستان مرطوب آن را در دست مى گرفت، و هنگامى که براى نماز [جماعت] خارج مى شد مردم از بوى خوشِ آن متوجه حضور پیامبر(صلى الله علیه وآله)مى شدند.34ایشان به محض فرارسیدن وقت نماز، براى اقامه نماز،35 به جماعت،36 و آن هم در مسجد آماده مى شدند.

آن حضرت، آبادسازى مساجد را از نشانه هاى مروّت مى دانست37 و روشن است که اقامه جماعت و نماز در مسجد از بهترین مصادیق آبادسازى و عمران مساجد به شمار مى آید.حضرت رسول (صلى الله علیه وآله) به مستحبات و نیز ترک مکروهات نماز نیز اهتمام داشت. محض نمونه، هنگام نماز عصاى مخصوص خویش را در برابر خود مى نهاد تا میان وى و کسانى که از برابرش عبور مى کنند، حایل باشد.38 گاه نیز براى این منظور از چیزهاى دیگرى استفاده مى کرد.39

نمازهاى عاشقانه آن حضرت، چون برخاسته از جذبات ربانى و محبتى از جنس وَلَه و شیدایى بود، احساس خستگى و اکراه در ایشان، راه نداشت، و بدین سبب، نمازهایش جز آنجا که به خاطر رعایت حال اضعف المأمومین کوتاه مى خواند 40طول مى کشید.41 البته وضعیت نمازهاى جماعت پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)یکسان نبود و به اعتبار میزان تحمل مأمومان، کوتاه تر یا طولانى تر مى شد.42

خود آن حضرت در این باره مى فرمود: «گاهى قصد دارم نماز را طولانى سازم، اما چون صداى گریه کودکى را مى شنوم به دلیل میزان اشتیاق مادر به کودک (پس از گریه او) نماز را کوتاه مى کنم».43نمازهاى آن حضرت همواره با سوز و گداز و گریه شدیدِ ناشى از خوف و خشوع و خشیت الهى آمیخته بود. پیش از این، توصیفى از امیرالمؤمنین(علیه السلام) درباره حال پیامبر(صلى الله علیه وآله) به هنگام نماز گذشت.44

3 2. تهجد و نوافل

الف) تلاش و اهتمام

نماز محبوب ترینِ عبادات براى پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) بود؛ اما در نمازهاى شبانه روزىِ پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)، خلوت گزینى در دل شب و تهجد جذبه و لذت دیگرى براى ایشان داشت. خداوند قیام در شب را بر پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) واجب ساخته بود. در سوره مزمل، خداوند به حضرت مى فرماید:«اى جامه به خویشتن فروپیچیده، شب را به پا خیز مگر اندکى، نیمى از شب یا اندکى از آن را بکاه، یا بر آن [نصف ]بیفزاى و قرآن را شمرده شمرده بخوان».45 چنان که در سوره اسراء نیز همین فرمان به آن حضرت ابلاغ شده است: «و پاسى از شب را زنده بدار، تا براى تو [به منزله ]نافله اى باشد، امید که پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند».46

نزول این آیات که براساس آنها بیدارى در پاسى از شب بر پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)واجب شد، موجب آن گشت که آن حضرت و جمعى از اصحاب خاص ایشان پاسى از شب را به عبادت برخیزند، تا آنجا که گاه براى اطمینان یافتن از اینکه نصف یا کمى بیش از نصف شب را بیدار مانده اند، تمام شب را به عبادت بر مى خاستند. پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) در عمل به این فرمان آن قدر اهتمام داشت که قدم هاى مبارکش متورّم مى شد،47 و براى تخفیف درد، گاه یک پا را از زمین بلند مى کرد و پاى دیگر بر زمین مى نهاد،48 و از همین روى، آیات نخستینِ سوره طه بر ایشان نازل شد تا تکلف و مشقت را در عبادت از آن حضرت بردارد.49

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در پاسخ به یک یهودى که مى کوشید پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) را در مقایسه با پیامبران پیشین در مقامى پایین تر قرار دهد، بر تلاش هاى مدام پیامبر(صلى الله علیه وآله)در عبادات شبانه تأکید فرمود.50 این مداومت چنان بود که حضور در صحنه هاى بحرانى اى همچون جنگ بدر نیز آن حضرت را از توجه شبانه به عالم بالا باز نمى داشت و بلکه اهتمام حضرت را بیشتر مى ساخت؛ بنا به نقل امیرالمؤمنین(علیه السلام)در شب بدر، در حالى که اصحاب هر یک به نوبه خود استراحت کردند، پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) تا صبح زیر درختى مشغول نماز و دعا بود.51

ب) عبادات سنگین و طولانى

درباره سنگینى عبادات شبانه پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) گزارش هاى شگفت انگیزى در دست است. محض نمونه، حذیفة بن یمان در روایتى مى گوید پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) در یکى از نمازهاى شبانه اش، سوره هاى بقره، نساء و آل عمران را در حال قیام تلاوت کرد و هرگاه به آیه تسبیح مى رسد، خداوند را تسبیح مى گفت، و هنگامى که به آیه مشتمل بر سؤال مى رسید، سؤال مى کرد، و وقتى به آیه تعوّذ مى رسید، به خدا پناه مى برد، سپس رکوع کرده، در رکوع سبحان ربى العظیم و بحمده را تکرار مى کرد، در حدّى که رکوعش نیز همچون قیامش طولانى شد؛ سپس برخاست و گفت: سمع الله لمن حمده، و قیامى طولانى کرد، و سپس به سجده رفت و گفت: سبحان ربى الاعلى و بحمده، و سجودش نیز همچون قیامش طولانى بود.52

قیام پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)براى عبادت شبانه به قدرى طولانى بود که گاه برخى از همراهان، طاقت از کف داده، توان همراهى با آن حضرت را از دست مى دادند. به جز روایت یاد شده از حذیفه، روایت عبدالله بن مسعود نیز شاهدى دیگر بر این مدعاست.53در کنار این عبادات سنگین، پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) براى تحمل پذیر کردن سنگینى عبادات تدابیرى به کار مى برد.

براى مثال، در برخى روایات آمده است که آن حضرت شب ها پس از برخاستن، نوافل خود را ابتدا با دو رکعت نافله سبک آغاز مى کرد و سپس به نوافل سنگین تر مى پرداخت؛54 و نوافل شبانه آن حضرت، ترکیبى از نوافل سنگین و سبک بود.55 یا به هنگام خستگى، گاهبعضى نوافل را نشسته به جاى مى آورد56 و گاه پیش از اذان صبح براى رفع خستگى و نیز آمادگى جهت عبادات صبحگاهى و بین الطلوعین، کمى استراحت مى کرد بدون آنکه به خواب رود.57

ج) فراهم سازى لوازم و مقدمات

از نکات مهم سیره پیامبراکرم (صلى الله علیه وآله) در عبادات شبانه، توجه آن حضرت به اسباب و مقدمات لازم براى بیدارى و تهجد در دل شب بود. محض نمونه، اهتمام به خوابیدن در ابتداى شب براى رفع خستگى و فراهم آمدن توان لازم براى قیام در دل شب، از نکاتى است که در برخى روایات بدان اشارت رفته است.58 نیز پرهیز از بستر کاملا نرم که با خوابیدن در آن رغبت به خواب بیشتر مى شود و ترک بستر مشکل مى گردد، از دیگر نکات قابل استفاده از سیره نبوى (صلى الله علیه وآله) است.

بنابر روایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرش پیامبر(صلى الله علیه وآله)عبایى بیش نبود و جاى خواب آن حضرت، پوستى بود که درون آن از الیاف خرما پر شده بود. شبى رختخواب آن حضرت را دو لا انداختند تا نرم تر شود؛ صبح آن شب، پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)فرمود: جاى خوابم شب گذشته مرا از نماز [در حدّ مطلوب] باز داشت؛ و به این ترتیب، جاى خواب آن حضرت به صورت اول بازگشت.59

روایت معاویة بن وهب نیز از قول امام صادق(علیه السلام) مى گوید پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)شب ها پیش از خواب، مقدمات تهجد، مانند آب وضو و مسواک را کنار محل خوابِ خود مى نهاد و پس از برخاستن، ابتدا نظر به آسمان مى کرد و آیات آخر سوره آل عمران را تلاوت مى فرمود؛ سپس مسواک مى زد و در پى آن وضو ساخته، به نماز مى ایستاد.60 در روایت حلبى از امام صادق(علیه السلام) نیز همین نکته مطرح شده است.61

د) تقسیم نماز بر ساعات شب

از دو حدیث یاد شده نکات دیگرى نیز برمى آید؛ از جمله اینکه پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)نوافل شب را بین ساعات آن تقسیم مى کرد و آنها را در سه نوبت به جاى مى آورد و بین هر نوبت و نوبت بعد قدرى استراحت مى کرد. عالمانى همچون ابن جنید62نکته مزبور را مدلول این آیه نورانى دانسته اند: وَ مِنْ آناءِ اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّکَ تَرْضى.63

به نظر مى رسد این رفتار برخاسته از روح بیدار آن حضرت و توجه دایم ایشان به عالم بالا بوده است؛ به گونه اى که خواب مستمر و طولانى و سپس برخاستن در اواخر شب را بر نمى تابیده است. حاصل برخى روایات نیز آن است که پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) بعد از بیدارى در نیمه هاى شب یا کمى پس یا پیش از آن، مشغول نماز مى شده اند و این کار تا طلوع فجر ادامه داشته است.64

هـ) هنگام بیدارى

نکته دیگر آنکه زمان بیدار شدن حضرت براى نوبت اول، از ادامه روایت حلبى روشن مى شود. حلبى از امام صادق(علیه السلام)مى پرسد که پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) چه وقت از شب بر مى خاست؟ امام مى فرماید: پس از ثلثى از شب؛ و در حدیثى دیگر، بعد از نصف شب.65 این تفاوت ممکن است بدان سبب باشد که سیره آن حضرت در این باره متفاوت بوده و برخى شب ها پس از ثلث و برخى شب ها پس از نصف بر مى خاسته اند؛ چنان که از آیات سوره مزمّل نیز همین امر بر مى آید.66

گفتنى است بنابر پاره اى روایات، برترین اوقات براى اقامه نوافل شب، بخش انتهایى شب است؛67 اما همان گونه که برخى محققان مى گویند 68 این براى کسى است که بخواهد تمام رکعات نافله شب را با هم اقامه کند، و در این صورت مناسب است به جاى ابتدا یا نیمه شب، انتهاى آن را بیدار شود؛69 ولى در صورتى که فرد بخواهد رکعات را در طول شب به جاى آورد، بهتر است به پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)تأسّى کرده، پس از ثلث یا نصف شب برخیزد و در سه نوبت، نوافل شب را اقامه کند؛ چنان که در روایت حلبى نیز امام صادق(علیه السلام) دیگران را در این سیره، به تأسّى از پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)فراخوانده است.

و) نظر به آسمان و قرائت آیات آخر سوره آل عمران

پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) پس از بیدارى در هر نوبت، بعد از آنکه به آسمان نظر مى کردند، آیات آخر سوره آل عمران (190 تا 194) را تلاوت مى فرمودند که با «ان فى خلق السماوات و الارض...» آغاز مى شود و تا پنج آیه پس از آن ادامه مى یابد و به «انک لا تخلف المیعاد» ختم مى شود.70

ز) شمار رکعات نافله شب

بنابر دو روایت یاد شده، پیامبر(صلى الله علیه وآله) نوافل شب را در دو نوبتِ چهار رکعتى و سه رکعت (شفع و وتر) و سپس دو رکعت نافله صبح به جاى مى آورده اند. بنابراین شمار رکعات نافله شبِ پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) یازده رکعت و به همراه دو رکعت نافله صبح، سیزده رکعت بوده است. جز دو روایت یاد شده، روایات دیگرى از معصومان(علیهم السلام)در دست است که در آنها شمار نوافل شبِ پیامبر(صلى الله علیه وآله) یازده رکعت معین شده است.71 بدین ترتیب، با توجه به تقدم کلام معصومان(علیهم السلام) بر کلام دیگران هم به لحاظ عصمت آنان و هم آگاه تر بودن اهل یک خانه به آنچه در آن مى گذرد نباید به اختلافات دیگران درباره شمار رکعات نافله شب پیامبر (صلى الله علیه وآله)اعتنایى داشت.72

3 3. قرائت قرآن و مناجات

به جز نوافل شبانه، قرائت قرآن و دعا و مناجات از دیگر برنامه هاى پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)ـ به ویژه در دل شب بود. قرائت قرآن، در حین اداى نمازهاى واجب و نافله و در غیر حال نماز صورت مى گرفت. اهتمام آن حضرت به قرائت قرآن به ویژه در دل شب به قدرى بود که حتى حالت بیمارى و تب نیز مانع آن نمى شد.

بنابر روایتى، هنگامى که یکى از اصحاب، پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)را سخت بیمار دید و جویاى حال حضرت شد، آن حضرت پاسخ داد: «این بیمارى مانع آن نشد که شب گذشته سى سوره را که سبع طوال نیز جزو آنها بود، قرائت کنم» و هنگامى که آن صحابى عرض کرد: این تلاش در عبادت براى چیست، در حالى که خداوند گناهان پیشین و پسین شما را آمرزیده است، حضرت پاسخ داد: «آیا نباید بنده شکرگزارى باشم؟»73

درباره چگونگى دعا و مناجات پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) نیز نکات شگرفى به چشم مى خورد. براى مثال، در روایتى از امام صادق(علیه السلام)گزارشى از یکى از دعاهاى شبانه پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) در دست است. بنابر این روایت، یک شب، هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله)در حجره ام سلمه بود و نیمه شب از بستر برخاست، ام سلمه از سَرِ کنجکاوى به جست و جو برآمد و حضرت را در گوشه اى از خانه در حالى یافت که ایستاده و با چشمان گریان این گونه باخدایش سخن مى گوید: اللهم لا تنزع منّى صالح ما اعطیتنى أبدا، اللهم و لاتکلنى الى نفسى طرفة عین أبدا، اللهم لاتشمت بى عدوّاً و لا حاسداً أبدا، اللهم لا تردنى فى سوء استنقذتنى منه أبدا.74

3 4. روزه

جلوه دیگرى از سیره عبادى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)، که بسیار بدان اهتمام مىورزید روزه دارى بود. آن حضرت در بیان شدت علاقه اش به روزه، آن را همچون نماز، نور چشم خویش معرفى فرمود.75این عبادت به قدرى نزد آن حضرت محبوب بود که دست کم سه روز از هر ماه را روزه مى گرفتند. بنابر پاره اى روایات، برترین روزهاى ماه براى اداى این سنت، پنجشنبه اول و آخر و چهارشنبه وسط هر ماه است، و پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) و معصومان(علیهم السلام) بر روزه در این سه روز تأکید داشتند.76 در برخى روایات نیز از ایام البیض نام برده شده است.77 اما از روایات معصومان(علیهم السلام) و نیز گزارش هاى غیر شیعى چنین بر مى آید که روزه سه روز در ماه در سیره نبوى(صلى الله علیه وآله)منحصر به روزهاى یاد شده نبوده است.

در برخى روایات از دوشنبه اول ماه و چهارشنبه وسط ماه و پنجشنبه آخر ماه سخن به میان آمده است. در روایت ابوبصیر، امام صادق(علیه السلام) در پاسخ به پرسش وى در این باره، ضمن اشاره به دو مورد پیش گفته، در نهایت او را در انتخاب هر روز از ماه مخیر داشته اند.78 در برخى روایات غیرشیعى از پنجشنبه اول هر ماه و دو دوشنبه پس از آن،79 و نیز از دوشنبه و پنجشنبه در یک هفته و دوشنبه دیگر در هفته بعد،80 و نیز سه روز اول هر ماه و روزهاى جمعه81 سخن رفته است.

وجه جمع روایات یادشده آن است که برترین روزها در ماه، پنجشنبه اول و آخر، و چهارشنبه وسط هرماه، و نیز ایام البیض است، و سپس دوشنبه و پنجشنبه؛ و پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)بسته به درجات برترى به این روزه ها اهتمام داشتند.از روایتى که طى آن امیرالمؤمنین(علیه السلام) چگونگى روزه پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) را توصیف و گزارش کرده است، بر مى آید که پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) در میزان و کمیت روزهایى که روزه دار بود، شیوه یکسانى نداشته است.

بنابر این روایت، روش پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)ابتدا آن بود که به طور دایم، تمام روزها را روزه بود. سپس همچون حضرت داوود(علیه السلام) یک روز در میان روزه مى گرفت. سپس روزهاى دوشنبه و پنجشنبه را روزه مى گرفت و در نهایت به سه روز روزه در ایام البیض (13 و 14 و 15 هر ماه قمرى) تا آخر عمر بسنده کرد.82 محتمل ترین وجه براى این تغییر روش آن است که چون پیامبر اسوه مردم اند، مسلمانان در تأسّى و پیروى از ایشان تنها با رفتارهاى دشوار مواجه نباشند.

آنچه گفته آمد درباره ایام و زمان هاى عادى بود، اما گاه برخى ویژگى هاى زمانى اقتضا مى کرد که آن حضرت به عبادت در ایامى خاص عنایت ویژه اى داشته باشد. براى مثال، ماه شعبان به لحاظ جنبه مقدمى اش براى ماه رمضان در شب زنده دارى83 و روزه مورد عنایت ویژه پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) بود؛84 به گونه اى که بنابر پاره اى روایات، آن حضرت اکثر85 و گاه تمام 86 این ماه را روزه دار بود؛87 و خود درباره علت اهتمام به عبادت در این ماه مى فرمود: زیرا مردم غالباً به خاطر توجه به رجب و رمضان از ماه شعبان که بین آن دو است، غافل اند.88

نخستین چیزى که پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) همواره روزه خود رابا آن افطار مى کرد در فصل رُطب، خرماى تازه، و در غیر آن فصل خرماى خشک (تمر) بود.89روزه آن حضرت، روزه اى بود با رعایت تمام شرایط یک روزه دار واقعى، و بنابراین اعضا و جوارح آن حضرت نیز روزه بودند.90

3 5. اعتکاف

از دیگر جلوه هاى زیباى عبادت خداوند اعتکاف است که زمینه ساز خوبى براى توجه و حضور دل و تمرین خلوت گزینى با معبود و جدایى از مظاهر مادى و دنیوى است. پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) در کنار دیگر عبادات، به اعتکاف نیز توجه خاصى داشتند. آن حضرت براى انجام این مهم، بهترین زمان ها را بر مى گزیدند و همواره بر این سنت تأکید داشتند.

پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) بر اعتکاف در ماه رمضان به ویژه دهه آخر آن اهتمام مىورزید و آن را برابر با دو حج و دو عمره مى دانست.91 بنابر روایتى از امام صادق(علیه السلام)، آن حضرت ابتدا دهه اولِ ماه رمضان، سپس دهه دوم و در نهایت دهه سوم این ماه را براى انجام اعتکاف برگزیدند، و پس از آن تا آخر عمر، بر اعتکاف در دهه آخر ماه رمضان مداومت داشت.92نیز از آن حضرت نقل شده است که چون دهه آخر ماه رمضان فرا مى رسید پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) رختخواب خویش را جمع مى کرد و خود را کاملا مهیاى عبادت مى ساخت و در زیر سایبانى که براى ایشان فراهم مى شد مشغول عبادت مى گشت.93

در روایتى دیگر از امام صادق(علیه السلام) آمده است که پیامبراکرم (صلى الله علیه وآله) شب اول از دهه آخر رمضان در میان مردم برخاست و پس از حمد و ثناى الهى، فرمود: «اى مردم، خداوند [در این ماه] شما را در برابر دشمنانتان از جنّ و انس کفایت کرده و به شما وعده اجابت داده و فرموده است: مرا بخوانید تا اجابتتان کنم.

همانا آگاه باشید که خداوند بر هر شیطان سرکشى تا پایان این ماه هفت ملَک را مسلط ساخته است. همانا درهاى آسمان از ابتدا تا انتهاى شب گشوده و دعا در آن پذیرفته است. پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) پس از این سخنان آماده اعتکاف شد و خانه را ترک کرد و تمام دهه آخر رمضان را معتکف بود و تمام شب ها را بیدار مى ماند، و هر شب بین نماز مغرب و عشا غسل مى کرد».94

3 6. حج

حج نیز جلوه اى دیگر از سیره عبادى پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) بود. ایشان چه در دوران پیش از بعثت و چه پس از آن، همواره بر انجام و احیاى حج ابراهیمى اهتمام داشت. گزارش هاى تاریخى حکایت از آن دارند که حضرت حتى در دوران پیش از بعثت نیز افراد را از آلوده ساختن این سنت توحیدى به مظاهر شرک، نهى مى کرد. براى مثال، زید بن حارثه مى گوید پیش از بعثت پیامبر(صلى الله علیه وآله)هنگامى که در حال طواف خواستم دو بت [إساف و نائلة] را مَس کنم، پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) مرا از این کار نهى فرمود.95

پس از بعثت نیز در ایام حج، پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)انجام این مناسک و حضور در مواقف را فرصتى مناسب براى دعوت مى دانست. همچنین پس از هجرت به مدینه، در سال ششم، آن حضرت پس از رؤیایى صادق و امر الهى96 عازم عمره شد که مشرکان مانع ورود ایشان به مکه شدند و بدین جهت در سال هفتم طبق پیمان حدیبیه عازم مکه شد و «عمرة القضاء» به جاى آورد. پس از آن نیز پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)دو بار دیگر موفق شد به زیارت خانه خدا برود: در سال هشتم با فتح مکه، عمره انجام داد؛ و در سال دهم نیز آخرین حج یعنى حجة الوداع را به جاى آورد.

گفتنى است آن حضرت افزون بر اهتمام عملى و تأکید قولى بر انجام حج و عمره، بر زدودن گرد تحریف و رفتارهاى شرک آلود از این عبادت مهم فردى و اجتماعى تأکید ویژه اى داشت. براى مثال، در سال هفتم و در جریان «عمرة القضاء» هنگامى که برخى مسلمانان به علت وجود دو بت إساف و نائلة بر روى دو کوه صفا و مروه، از انجام سعى سر باز زدند، پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)با ابلاغ آیه 158 سوره بقره،97 بر جدایى ناپذیرى این اعمال از سعى بین صفا و مروه تأکید ورزید.98 همچنین در حجة الوداع، مسلمانان از نزدیک شاهد انجام اعمال صحیح حج از سوى آن حضرت بودند.

نتیجه

پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) براى کسب درجه نبوت، در مرحله اول، نیازمند معرفت بود. معرفت نیز، پیامبر را به عبادت و اظهار بندگى و خضوع در برابر خالق یگانه سوق مى داد. از سویى معراج نیز که در چندین مرحله صورت گرفت، براى بالا بردن درجه معرفت و بینش پیامبر گرامى اسلام بوده است.

حرکت رو به کمالِ معرفتىِ پیامبر، چنان درجه اى از شهود و یقین را براى آن حضرت پدید آورد، که پرده هاى غیب از برابر دیدگان ایشان کنار رفت و حضرت چیزهایى را که دیگران نمى دیدند مشاهده مى کرد و از آنها خبر مى داد. همین نکته موجب تمایز القائات شیطانى از پیام هاى وحیانى است؛ یعنى دریافت هاى وحیانى در چنان مرتبه والایى از معرفت و آرامش درونى اند که گویا پیامبر گرامى اسلام همه آنها را به چشم خود مشاهده مى کرد.

همین معرفت والا به خداوند متعال، جوارح پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) را به کار مى گرفت و خواب و آسایش را از وى مى ربود، و ایشان براى اظهار بندگى و خضوع و خشوع در برابر خداوند، به عباداتى مى پرداخت که دیگران طاقت انجام آنها را نداشتند. حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) ساعاتى از شب و روز خود را به این امر اختصاص داده بود، و عبادت هاى ایشان در قالب نماز و یاد الهى، تهجد، نوافل شب، روزه، اعتکاف، حج و عبادت هاى سنگین و طولانى و... تجلى مى یافت.

پی نوشت:

2. گفتنى است در پژوهش حاضر به عبادات بدنى پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) پرداخته ایم و عبادات مالى نیازمند پژوهشى دیگر است.

3. ذاریات (51)، 56.

4. محمدباقر حسینى، الرواشح السماویة، ص 22؛ ملاهادى سبزوارى، شرح الاسماءالحسنى، ج1، ص189.

5. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینى، الکافى، ج 1، ص 4، باب من عمل بغیر علم.

6. ولقد قَرَن الله منْ لدُن أنْ کان فطیماً أعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن اخلاق العالم لیله و نهاره (نهج البلاغه، خطبه 192).

7. عن على(علیه السلام) قال: سألت رسول الله(صلى الله علیه وآله) عن سنّته، فقال: المعرفة رأس المال... (ابوالفضل عیاض یحصبى، الشفا بتعریف حقوق المصطفى(صلى الله علیه وآله)، ج 1، ص 146).

8. ؛ ... عن محمد بن سنان عمن ذکره عن ابى عبدالله(علیه السلام) ... قلتُ: کیف علمت الرسل اِنها رسل؟ قال: کُشف عنها الغطاء... (محمد بن خالد برقى، المحاسن، ج 2، ص 328؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 2، ص 205 و ج 11، ص 56).

9. عن زرارة، قال: قلت لأبى عبدالله(علیه السلام): کیف لم یَخَف رسول الله(صلى الله علیه وآله) فى ما یأتیه من قبل الله ان یکون ذلک مما ینزغ به الشیطان؟ قال: فقال: ان الله إذا اتخذ عبدا رسولا أنزل علیه السکینة و الوقار فکان الذى یأتیه من قبل الله مثل الذى یراه بعینه (محمد بن مسعود عیاشى، تفسیر العیاشى، ج 2، ص 201؛ محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 18، ص 262).

10. سُبْحانَ الَّذِى أَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِى بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِ

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار