اعتدال در نظر او به این معنی نبود که بخواهد به هر دو طرف حق و باطل، امتیاز بدهد، بلکه به این معنی بود که با حفظ اصول اعتقادی خود در سیاست، از گزافه گویی در سخن و تندروی در عمل بپرهیزد.
به گزارش جام نیوز، دکتر غلامعلی حدادعادل مشاور عالی مقام معظم رهبری و رئیس فراکسیون اصولگرایان مجلس در یادداشتی به بیان بخش هایی از ابعاد مختلف حیات علمی و سیاسی آیت الله مهدوی کنی پرداخت.
متن کامل این یادداشت بدین شرح است:
آیت الله محمدرضا مهدوی کنی، سحرگاه روز سه شنبه بیست و هشتم مهرماه سال یکهزار و سیصد و نود و سه در هشتاد و سه سالگی درگذشت و با فوت او، انقلاب اسلامی یکی از پیشگامان نهضت امام خمینی(ره) را از دست داد.
ترسیم تصویری درست و دقیق از زندگانی مردی که همه عمر خود را در ایمان و مجاهدت و مبارزه و تعلیم و تعلم صرف کرده، آسان نیست. هیچ کس نمی تواند مدعی شود که آیت الله مهدوی کنی را با همه خصوصیاتی که در طول عمر پربرکت خود داشته، به صورت کامل شناخته است، هر چند، مسلما بعضی یاران و نزدیکان او، وی را بیشتر و بهتر از دیگران می شناخته اند. می توان ابعاد مختلف شخصیت معنوی او را، به تفکیک، مورد توجه و بررسی قرار داد.
۱- بعد اعتقادی
آیت الله مهدوی کنی در نظر همه کسانی که با او آشنا بودند فردی مومن و متقی بود. او همه عمر خود را در نشر و تبلیغ اسلام و تعلیم و ترویج فقه آل محمد(ص) سپری کرد. عبادت و اطاعت خدا محور همه کارهای او بود. در مسجد و مدرسه طلبگی و دانشگاه در صدد کسب رضای خدا بود و رضای او را بر همه چیز و همه کس ترجیح می داد. آنجا که پای دین در کار بود با شجاعت و صراحت سخن می گفت و اقدام می کرد. در سالهای قبل از انقلاب، در زندان همراه با چند نفر دیگر از روحانیون زندانی، در صدور فتوای مهم و معروفی که راه مبارزان مسلمان را از راه مارکسیستها و منافقین جدا می کرد، سهیم و شریک بود. در افکار و اقوال او هیچگاه نشانه ای از التقاطی و تحجر دیده نمی شد.
۲- بعد اخلاقی
آیت الله مهدوی کنی در نظر و عمل، مرد اخلاق بود. اخلاق را در نوجوانی از مرحوم آیت الله برهان در مسجد لرزاده تهران آموخته بود و در جوانی از محضر امام خمینی(ره) بهره برده بود. در زندگانی او اثری از حب دنیا و حب جاه و مقام و ثروت و قدرت و شهرت دیده نمی شد. او قبل از پیروزی انقلاب بر سختی و گرفتاری و صبر و استقامت کرد و بعد از پیروزی انقلاب در برابر وسوسه های فریبنده و ناز و نعمت دنیا پا بر سر هوای نفس نهاده بود و دست و زبان خود را از ظلم و گناه نگه می داشت.
۳- بعد علمی
آیت الله مهدوی کنی یک روحانی و فقیه و مجتهد درجه اول بود. او علاوه بر تحصیل دروس مقدماتی در تهران چهارده سال در حوزه علمیه از محضر استادن و فقهای بزرگ، نظیر مرحوم آیت الله بروجردی و امام راحل(ره) بهره مند شده بود. بعد از پیروزی انقلاب، وقتی انتخاب فردی به عنوان تولیت مدرسه مروی در تهران ضرورت پیدا کرد، امام خمینی با توجه به شرطی که واقف برای تولیت معین کرده بود و گفته بود که باید تولیت به اعلم و اتقای علمای تهران واگذار شود، آیت الله مهدوی کنی را انتخاب کرد. همین روحیه علمی سبب شد تا با تاسیس دانشگاه امام صادق علیه السلام به تربیت هزاران جوان با ایمان و متخصص و متعهد برای انقلاب اسلامی اقدام کند و یک خزانه نیروی انسانی کارآمد برای اداره کشور به وجود آورد.
۴- بعد مبارزاتی و سیاسی
آیت الله مهدوی کنی یک روحانی و عالم روزگارشناس و با بصیرت بود. او دین جدا از سیاست و حکومت را ناقص و ناتمام می دانست و به نقش و جایگاه ولایت و امامت در نیل انسان به کمال و اصلاح فرد و جامعه به درستی وقوف داشت. در راه مبارزه با حکومت فاسد و ظالم طاغوت، سالها مبارزه کرد و زندان رفت و شکنجه دید، اما از پیروی راهی که امام خمینی با نهضت خود گشوده بود باز نایستاد.
او به راستی مصداق آیه «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا» بود. او قبل از پیروزی انقلاب، عضو شورای انقلاب بود و در نخستین روزهای پس از بیست و دوم بهمن سال پنجاه و هفت مسئولیت اداره کمیته انقلاب اسلامی را برعهده گرفت. در آن روزها بار سنگین برقراری نظم و امنیت در کشوری که در اثر انقلاب دچار آشفتگی و نابسامانی شده بود برعهده کمیته های انقلاب بود. شرح خدمات و بیان زحمات آیت الله مهدوی کنی در مدیریت کمیته انقلاب به تنهایی محتاج یک کتاب مفصل است. در سی و پنج سال بعد از پیروزی، مهدوی هر جا بار سنگینی را بر زمین می دید آن را بر دوش می گرفت. وزارت کشور، نخست وزیری، عضویت در ستاد انقلاب فرهنگی و شورای نگهبان و مجلس خبرگان و سرانجام پذیرش ریاست مجلس خبرگان، آن هم در شرایطی که بعد از فتنه سال ۸۸، چنین کاری ضرورت پیدا کرده بود. تغییر مدیریت مجلس خبرگان به برکت عقل و تقوا و سلامت اخلاقی او، با کمترین هزینه برای انقلاب، عملی شد.
آیت الله مهدوی کنی در بینش و نگرش سیاسی، اصولگرا بود و در روش و منش سیاسی، اعتدال داشت. اعتدال در نظر او به این معنی نبود که بخواهد به هر دو طرف حق و باطل، امتیاز بدهد، بلکه به این معنی بود که با حفظ اصول اعتقادی خود در سیاست، از گزافه گویی در سخن و تندروی در عمل بپرهیزد. او در عین حال که در اصول کوتاه نمی آمد و اهل معامله با جریانات سیاسی و جناحها نبود، در اظهارنظر نسبت به دیگران جانب احتیاط را رعایت می کرد و به شدت از حاشیه سازی و غوغا سالاری پرهیز داشت.
آیت الله مهدوی کنی، بعد از امام، راه امام را گم نکرد. در زمان امام خمینی، پیرو راستین او بود و بعد از ارتحال امام، یار وفادار آیت الله خامنه ای.
سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا
*جام
متن کامل این یادداشت بدین شرح است:
آیت الله محمدرضا مهدوی کنی، سحرگاه روز سه شنبه بیست و هشتم مهرماه سال یکهزار و سیصد و نود و سه در هشتاد و سه سالگی درگذشت و با فوت او، انقلاب اسلامی یکی از پیشگامان نهضت امام خمینی(ره) را از دست داد.
ترسیم تصویری درست و دقیق از زندگانی مردی که همه عمر خود را در ایمان و مجاهدت و مبارزه و تعلیم و تعلم صرف کرده، آسان نیست. هیچ کس نمی تواند مدعی شود که آیت الله مهدوی کنی را با همه خصوصیاتی که در طول عمر پربرکت خود داشته، به صورت کامل شناخته است، هر چند، مسلما بعضی یاران و نزدیکان او، وی را بیشتر و بهتر از دیگران می شناخته اند. می توان ابعاد مختلف شخصیت معنوی او را، به تفکیک، مورد توجه و بررسی قرار داد.
۱- بعد اعتقادی
آیت الله مهدوی کنی در نظر همه کسانی که با او آشنا بودند فردی مومن و متقی بود. او همه عمر خود را در نشر و تبلیغ اسلام و تعلیم و ترویج فقه آل محمد(ص) سپری کرد. عبادت و اطاعت خدا محور همه کارهای او بود. در مسجد و مدرسه طلبگی و دانشگاه در صدد کسب رضای خدا بود و رضای او را بر همه چیز و همه کس ترجیح می داد. آنجا که پای دین در کار بود با شجاعت و صراحت سخن می گفت و اقدام می کرد. در سالهای قبل از انقلاب، در زندان همراه با چند نفر دیگر از روحانیون زندانی، در صدور فتوای مهم و معروفی که راه مبارزان مسلمان را از راه مارکسیستها و منافقین جدا می کرد، سهیم و شریک بود. در افکار و اقوال او هیچگاه نشانه ای از التقاطی و تحجر دیده نمی شد.
۲- بعد اخلاقی
آیت الله مهدوی کنی در نظر و عمل، مرد اخلاق بود. اخلاق را در نوجوانی از مرحوم آیت الله برهان در مسجد لرزاده تهران آموخته بود و در جوانی از محضر امام خمینی(ره) بهره برده بود. در زندگانی او اثری از حب دنیا و حب جاه و مقام و ثروت و قدرت و شهرت دیده نمی شد. او قبل از پیروزی انقلاب بر سختی و گرفتاری و صبر و استقامت کرد و بعد از پیروزی انقلاب در برابر وسوسه های فریبنده و ناز و نعمت دنیا پا بر سر هوای نفس نهاده بود و دست و زبان خود را از ظلم و گناه نگه می داشت.
۳- بعد علمی
آیت الله مهدوی کنی یک روحانی و فقیه و مجتهد درجه اول بود. او علاوه بر تحصیل دروس مقدماتی در تهران چهارده سال در حوزه علمیه از محضر استادن و فقهای بزرگ، نظیر مرحوم آیت الله بروجردی و امام راحل(ره) بهره مند شده بود. بعد از پیروزی انقلاب، وقتی انتخاب فردی به عنوان تولیت مدرسه مروی در تهران ضرورت پیدا کرد، امام خمینی با توجه به شرطی که واقف برای تولیت معین کرده بود و گفته بود که باید تولیت به اعلم و اتقای علمای تهران واگذار شود، آیت الله مهدوی کنی را انتخاب کرد. همین روحیه علمی سبب شد تا با تاسیس دانشگاه امام صادق علیه السلام به تربیت هزاران جوان با ایمان و متخصص و متعهد برای انقلاب اسلامی اقدام کند و یک خزانه نیروی انسانی کارآمد برای اداره کشور به وجود آورد.
۴- بعد مبارزاتی و سیاسی
آیت الله مهدوی کنی یک روحانی و عالم روزگارشناس و با بصیرت بود. او دین جدا از سیاست و حکومت را ناقص و ناتمام می دانست و به نقش و جایگاه ولایت و امامت در نیل انسان به کمال و اصلاح فرد و جامعه به درستی وقوف داشت. در راه مبارزه با حکومت فاسد و ظالم طاغوت، سالها مبارزه کرد و زندان رفت و شکنجه دید، اما از پیروی راهی که امام خمینی با نهضت خود گشوده بود باز نایستاد.
او به راستی مصداق آیه «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا» بود. او قبل از پیروزی انقلاب، عضو شورای انقلاب بود و در نخستین روزهای پس از بیست و دوم بهمن سال پنجاه و هفت مسئولیت اداره کمیته انقلاب اسلامی را برعهده گرفت. در آن روزها بار سنگین برقراری نظم و امنیت در کشوری که در اثر انقلاب دچار آشفتگی و نابسامانی شده بود برعهده کمیته های انقلاب بود. شرح خدمات و بیان زحمات آیت الله مهدوی کنی در مدیریت کمیته انقلاب به تنهایی محتاج یک کتاب مفصل است. در سی و پنج سال بعد از پیروزی، مهدوی هر جا بار سنگینی را بر زمین می دید آن را بر دوش می گرفت. وزارت کشور، نخست وزیری، عضویت در ستاد انقلاب فرهنگی و شورای نگهبان و مجلس خبرگان و سرانجام پذیرش ریاست مجلس خبرگان، آن هم در شرایطی که بعد از فتنه سال ۸۸، چنین کاری ضرورت پیدا کرده بود. تغییر مدیریت مجلس خبرگان به برکت عقل و تقوا و سلامت اخلاقی او، با کمترین هزینه برای انقلاب، عملی شد.
آیت الله مهدوی کنی در بینش و نگرش سیاسی، اصولگرا بود و در روش و منش سیاسی، اعتدال داشت. اعتدال در نظر او به این معنی نبود که بخواهد به هر دو طرف حق و باطل، امتیاز بدهد، بلکه به این معنی بود که با حفظ اصول اعتقادی خود در سیاست، از گزافه گویی در سخن و تندروی در عمل بپرهیزد. او در عین حال که در اصول کوتاه نمی آمد و اهل معامله با جریانات سیاسی و جناحها نبود، در اظهارنظر نسبت به دیگران جانب احتیاط را رعایت می کرد و به شدت از حاشیه سازی و غوغا سالاری پرهیز داشت.
آیت الله مهدوی کنی، بعد از امام، راه امام را گم نکرد. در زمان امام خمینی، پیرو راستین او بود و بعد از ارتحال امام، یار وفادار آیت الله خامنه ای.
سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا
*جام