فرادی که موفق به جدایی و رهایی از فرقه رجوی شده اند، اعترافات تکان دهنده ای از موارد نقض فاحش حقوق بشر در این فرقه کرده اند که همگی گویای این است که سازمان مجاهدین سابق به فرقه ای خانواده ستیز تبدیل شده است.
به گزارش شهدای ایران، یکی از مهره های حلقه اصلی سازمان تروریستی منافقین پس از پشیمانی از عضویت در این تشکیلات می نویسد : " انقلاب ایدئولوژیک، برای فروپاشی خانه و خانواده که به «محفل» تبدیل شده بودند، کنترل افراد در (خواب و بیداری)، جلوگیری از هرگونه انتقادی که ممکن بود توسط زن و شوهر در محیط خانه صورت گیرد و در نهایت جلوگیری از ریزش و جدایی نیروها از سازمان بر اعضای فرقه تحمیل شد.
رجوی معتقد بود، خانواده محفل است، محفل به مرور تبدیل به باند می شود و باند هم خیانت می کند، او در نشستی گفت: «خانه و خانواده زائده تشکیلاتِ ما شده اند» یعنی قلوس یا انگشت ششم فرقه اند. با انگشت اضافی هیچ کاری نمی توان انجام داد و به هیچ دردی هم نمی خورد!
دلیل دیگر انهدام خانواده ها، جلوگیری از خروج زن و شوهر با هم از تشکیلات بود. به محض شروع جنگ خلیج فارس (حمله امریکا به عراق)، ۸۰۰ تن از بچه ها را به خارج تبعید کرده بود. و از آنها بعنوان برگ گروگان برای قفل کردن اعضاء استفاده می کرد.
در مورد بچه ها می گفت:«همه ی بچّه ها مال من هستند!» همانطوری که مالکیت همه زنان را از آن خود می دانست! در نشست ها، بحث حولِ فوائد طلاق و سه طلاقه بود و بیشتر بحث ها حول مسئله «جنسیّت» دور می زد. از مسائل جنسی و عوارض ناشی از آنها در روابط خانوادگی بسیار سخن گفته می شد.
افرادی که موفق به جدایی و رهایی از فرقه رجوی شده اند، اعترافات تکان دهنده ای از موارد نقض فاحش حقوق بشر در این فرقه کرده اند که همگی گویای این است که سازمان مجاهدین سابق به فرقه ای خانواده ستیز تبدیل شده است. تحت هر شرایطی زن ابزار و وسیله ای در دست رجوی است؛ هر وقتی او اراده کند، می بایست طلاق بگیرد و با خودش یا دیگری ازدواج کنند.
افرادی که تن به طلاق می دادند، یعنی انقلاب ایدئولوژیک را قبول می کردند. در حضور مسعود و مریم، تعهد می دادند که هیچگاه به خانواده و همسر خود مراجعه نکنند.
رجوی در نشست عمومی اعلام می کرد: «اعضای انقلابی بدانند، از این پس زنها با من ازدواج می کنند! و مردها با مریم! «همسران همگی شما مسعود و مریم هستند» در اینجا صدای کف زدن مجردها فضای سالن را مسئله دار می کرد. اعضاء در نشست ها، صحبت ها و اعترافات جنسی بسیاری در زمینه های مختلف داشتند که اکثراً به بیرون از نشست سرایت می کردند و به بحث محفلی تبدیل می گشتند.
به آن دسته از افرادی که حاضر نبودند همسران و فرزندان خود را از دست بدهند و مخالف طلاق بودند؛ مارک بیماران جنسی می زدند. بیشتر افراد متمرّد خواهان جدایی از سازمان می شدند. ولی خروج از فرقه رجوی هم به آسانی صورت نمی گرفت، بلکه هر انتقاد و اعتراضی که به جدایی اعضاء می انجامید، سرآغاز انتقال اعضاء به مهمانسرا بود.
در فرقه رجوی به مجموعه اماکن بخش اسکان، شامل دهها زندان و سیاهچال واقع در ضلع شرقی اشرف، مهمانسرا می گفتند. نهایتاً اگر کسی موفق به عبور از زندان و تحمل شکنجه ها می شد، در مرحله بعد به اردوگاه جهنمی رمادی و یا به هتل بین المللی عراق «زندان مخوف ابوغریب» انتقال می یافت. در آنجا باز عوامل رجوی، زندانی مفلوک را رها نمی کردند و با هماهنگی لازم توسط زندانبانان بعثی سخت ترین نوع شکنجه را بر جداشده ها اعمال می کردند.
*باشگاه خبرنگاران
رجوی معتقد بود، خانواده محفل است، محفل به مرور تبدیل به باند می شود و باند هم خیانت می کند، او در نشستی گفت: «خانه و خانواده زائده تشکیلاتِ ما شده اند» یعنی قلوس یا انگشت ششم فرقه اند. با انگشت اضافی هیچ کاری نمی توان انجام داد و به هیچ دردی هم نمی خورد!
دلیل دیگر انهدام خانواده ها، جلوگیری از خروج زن و شوهر با هم از تشکیلات بود. به محض شروع جنگ خلیج فارس (حمله امریکا به عراق)، ۸۰۰ تن از بچه ها را به خارج تبعید کرده بود. و از آنها بعنوان برگ گروگان برای قفل کردن اعضاء استفاده می کرد.
در مورد بچه ها می گفت:«همه ی بچّه ها مال من هستند!» همانطوری که مالکیت همه زنان را از آن خود می دانست! در نشست ها، بحث حولِ فوائد طلاق و سه طلاقه بود و بیشتر بحث ها حول مسئله «جنسیّت» دور می زد. از مسائل جنسی و عوارض ناشی از آنها در روابط خانوادگی بسیار سخن گفته می شد.
افرادی که موفق به جدایی و رهایی از فرقه رجوی شده اند، اعترافات تکان دهنده ای از موارد نقض فاحش حقوق بشر در این فرقه کرده اند که همگی گویای این است که سازمان مجاهدین سابق به فرقه ای خانواده ستیز تبدیل شده است. تحت هر شرایطی زن ابزار و وسیله ای در دست رجوی است؛ هر وقتی او اراده کند، می بایست طلاق بگیرد و با خودش یا دیگری ازدواج کنند.
افرادی که تن به طلاق می دادند، یعنی انقلاب ایدئولوژیک را قبول می کردند. در حضور مسعود و مریم، تعهد می دادند که هیچگاه به خانواده و همسر خود مراجعه نکنند.
رجوی در نشست عمومی اعلام می کرد: «اعضای انقلابی بدانند، از این پس زنها با من ازدواج می کنند! و مردها با مریم! «همسران همگی شما مسعود و مریم هستند» در اینجا صدای کف زدن مجردها فضای سالن را مسئله دار می کرد. اعضاء در نشست ها، صحبت ها و اعترافات جنسی بسیاری در زمینه های مختلف داشتند که اکثراً به بیرون از نشست سرایت می کردند و به بحث محفلی تبدیل می گشتند.
به آن دسته از افرادی که حاضر نبودند همسران و فرزندان خود را از دست بدهند و مخالف طلاق بودند؛ مارک بیماران جنسی می زدند. بیشتر افراد متمرّد خواهان جدایی از سازمان می شدند. ولی خروج از فرقه رجوی هم به آسانی صورت نمی گرفت، بلکه هر انتقاد و اعتراضی که به جدایی اعضاء می انجامید، سرآغاز انتقال اعضاء به مهمانسرا بود.
در فرقه رجوی به مجموعه اماکن بخش اسکان، شامل دهها زندان و سیاهچال واقع در ضلع شرقی اشرف، مهمانسرا می گفتند. نهایتاً اگر کسی موفق به عبور از زندان و تحمل شکنجه ها می شد، در مرحله بعد به اردوگاه جهنمی رمادی و یا به هتل بین المللی عراق «زندان مخوف ابوغریب» انتقال می یافت. در آنجا باز عوامل رجوی، زندانی مفلوک را رها نمی کردند و با هماهنگی لازم توسط زندانبانان بعثی سخت ترین نوع شکنجه را بر جداشده ها اعمال می کردند.
*باشگاه خبرنگاران