به گزارش گروه فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ اولین موضوعی كه در این نشست توسط قائم مقام بنیاد فارابی اعلام شد، آمار و ارقام گوناگون و برخی ادعاهای «پارادوكسیكال» بود كه بیشتر از هر چیز دیگری خودنمایی میكرد. حسن نجاریان عنوان كرده است: «یك زمانی باید فیلمسازان برای ساخت فیلم در نوبت فیلم قرار میگرفتند اما خوشبختانه در حال حاضر این نگرانی برطرف شده و هیچ كسی در صف نوبت دوربین قرار نمیگیرد، چون ما ظرفیت دوربینها را دو برابر كردهایم؛ در بخش نگاتیو و پوزیتیو یك ریال قیمتها را گران نكردیم ما پوزیتیو و نگاتیو را با یك دهم قیمت واقعی در اختیار سینماگران قرار میدهیم.»
این مدعاها در حالی مطرح میشوند كه بسیاری از دوستان داعیهدار ساخت فیلم توسط بخش خصوصی هستند. بینیاز جلوه دادن بنیاد فارابی از هر گونه مسئله مالی و ابزاری با دردنالههایشان به خاطر دریافت كردن ارز دولتی، مخاطب را در یك فضای پارادوكسیكال و متناقض گرفتار میكند.
جشنوارهای شدن به طبع سینماگران و در ذیل قامت آن، تولیدات سینمایی كشورمان، باعث شده است فیلمهایی كه با هزینههای میلیاردی و از محل بیتالمال تولید میشوند هیچ تصویر كامل و گاه «سالم و صحیحی» از كشورمان را به مخاطب جشنواره پسند خارجی ارائه نكند. این تفاخر به جشنواره محوریبودن نگاه مدیران فارابی، از جمله مسائل قابل تأمل و تذكری است كه دوستان به خاطر تلف كردن بودجه و عدم توفیق و پیشرفت در مقوله «سینمای تكنیكال و حرفهای» در كشورمان باید جوابگوی آن باشند.
مباحث این نشست خبری كه پیشتر و در آستانه برپایی جشنواره سیویكم فیلم فجر، فضایی تطهیرگونه را تداعی میكرد و تنها برآیندی كه از آن میتوان داشت این است كه در عصر حاضر سینما برای تولید و ساخت یك اثر سینمایی كه در تراز نام انقلاب اسلامی باشد دچار «تمارض» قحط الرجالی شده است، چراكه دوستان مجبور شدهاند با برخی افراد معلومالحال نظیر جعفر پناهی هم وارد مذاكره شوند! دوستان بنیاد فارابی در جایی دیگر اذعان میكنند كه برای ساختن فیلم «روز شغال» با بهرام بیضایی به توافقات اولیه دست پیدا كرده بودند اما متأسفانه! برخی به صورت پنهانی رأی او را زدند و او به ایران نیامد! این تمثیل به خاطر اثبات وجود «تمارض» قحط الرجالی در میان سینماگران داخلی است، چرا كه دوستان مجبور شدهاند برای ساخت یك فیلم «ترازدار» به افراد خارج نشین متوسل شوند! آقای میرعلایی معتقد است فیلمی كه برای جمهوری اسلامی ایجاد فخر كند، از نظرشان یك پروژه فاخر به حساب میآید (البته تا اینجای كار ما هم با او موافقیم).
اما من باب مثال یك نمونه از كارهای فاخری كه مجموعه تحت امر ایشان با به راه انداختن پروپاگاندای بسیار زیاد موفق به تولید و ساخت آن شد فخرالسینما و الفنون، فیلم « راه آبی ابریشم» بود كه در نظر آقایان حتماً ترازی قابل افتخار و فخرآور برای سینمای ایران به حساب میآید! اما یك مسئله كوچك، صورتی نامتجانس به تابلو افتخارات ایشان میدهد و آن اینكه آیا در پروژههای فاخری كه شما خلق میكنید مبحثی با نام «هزینه و درآمد» هم ذی مدخل است یا خیر، چراكه این فیلم به اندازه مدرسه موشها و كلاه قرمزی به سینما و افتخاراتش چیزی اضافه نكرد!
ضمناً سؤالی كه در حال مغفول و مدفون شدن بود، اینكه آیا عالیجنابان واقعاً معتقدند كه با افرادی مثل بیضایی، تقوایی و جعفر پناهی میتوان فیلم تراز انقلاب اسلامی تولید كرد؟ گاهی اوقات این مبحث جذب حداكثری(با نوع نگاه دوستان و البته به شرط خطور) مصداقی در حد بخشودن یزید، رابطه و مذاكره با امریكا را هم شامل میشود!
ادعای بسیار مهم و غافلگیركنندهای كه جناب میرعلایی مدعی آن شدند، مخالفت ایشان، شمقدری و شخص وزیر ارشاد با تحریم مراسم اسكار و ارسال نكردن فیلم «یه حبه قند» به این مراسم بود كه به اندازه سونامی چند سال پیش شرق آسیا و انتشار خبر درگذشت ابوالفضل پورعرب، برای مخاطبان غافلگیركننده بود! این مدعا در حالی مطرح میشود كه شخص وزیر ارشاد به عنوان بالاترین مقام فرهنگی دولت با حضوری سرزده در یك مراسم فرهنگی ضمن اعلام خوشحالی از ارسال نكردن فیلم «یه حبه قند» به مراسم اسكار، نارضایتی خودش را پیش از اتخاذ این تصمیم عاقلانه، البته با تأكیدی خاص اعلام كرد. حال آنكه جناب میرعلایی صحبتهایشان دال بر وجود برخی «متغیرها» در پیشینه تصمیمها و نوع اظهارات وزیر ارشاد را به ذهن متبادر میكند.
اما به نظر این قلم، بهتر بود كه آقای میرعلایی در اثنای برپایی سومین جشنواره فیلم عمار سری به سینما فلسطین میزدند تا شاید اكران برخی فیلمهای داستانی و مستند این جشنواره عزم ایشان را در بینیازی به سینماگران آنسوی آب محكم میكرد، چرا كه سینماگران جوان و پر انرژی را در آن مجال «كأنهم بنیانُ مرصوص» برای بازتعریف تراز سینمای انقلاب اسلامی، ملموس و واقعی مشاهده میكردند. آقای میرعلایی! آیا برای جذب نیروهایی كه مدتهاست انفعال و تعارضشان با نظام و ارزشهای انقلاب اسلامی ثابت شده است، باید نیروهای «متعهد و متخصص» جوان كشور را به فراموشخانهها فرستاد؟
آیا از نظر شما فیلم «آشغالهای دوست داشتنی» با اثری مثل «قلادههای طلا» برای سینما و هنر ایران دارای اثرات و تبعات یكسانی است كه شما خود را مدافع و مفتخر به این «آشغالهای دوست داشتنی» میخوانید؟