به همين خاطر گوشي تلفنم را عوض کردم، اما ديگر نمي توانستم دوستي با پسران را فراموش کنم از آن روز به بعد به همراه خواهر کوچک ترم و يکي ديگر از دوستانم به پارک نزديک منزلمان مي رفتيم و با خنده هاي بي جا و حرکات و رفتار ناشايست جلب توجه مي کرديم که در اين ميان من در پارک با جوان ۲۲ ساله اي دوست شده بودم و تلفني با يکديگر ارتباط داشتيم تا اين که روزي در پارک يکي از دوستان دوست پسر من شماره اش را به خواهرم داد. من هم که خودم درگير دوستي هاي خياباني بودم و مي خواستم خواهرم نيز مانند من باشد تا به خاطر همين نقطه ضعف چيزي به مادرم نگويد، مانع او نشدم و به او کمک کردم تا با آن جوان دوست شود اما ماجراي دوستي هاي خياباني من و خواهرم در محل زندگي مان پيچيد و پسران ديگر هم مي خواستند با ما ارتباط برقرار کنند. در همين اثنا خواهرم با پسر ديگري نيز به صورت تلفني ارتباط داشت و همين موضوع موجب درگيري دو پسر جوان شد که در اين نزاع يکي از آن ها به قتل رسيد و آينده ما نيز تباه شد اگرچه الان از کارهاي خودم پشيمانم، اما بايد روزي که وارد شبکه لاين شدم به عاقبت اين گونه دوستي ها مي انديشيدم تا ...
ماجراي واقعي با همکاري پليس آگاهي خراسان رضوي