یک روزنامه، اصلاحطلب اذعان کرد آزادی بیان در کشور وجود دارد اما مدعیان سابق آزادی بیان و مدعیان اصلاحطلبی حرفی برای گفتن ندارند.
شهدای ایران:روزنامه
اعتماد در تحلیلی نوشت: سالها پیش یکی از روشنفکران در ویژهنامهای که با
موضوع آزادی بیان منتشر شده بود نکتهای بحثبرانگیز نوشت مبنی بر اینکه
«خیلی از ما حتی اگر آزادی بیان داشته باشیم حرف مهمی برای بیان کردن
نداریم.» گفتن آن حرف در دوره اصلاحات که همه بحثها برسر آزادی اجتماعات و
آزادی بیان و بعد از بیان بود حرف مخاطرهآمیزی به حساب میآمد. در تمام
صفحات آن ويژهنامه 100 صفحهای خیل بیشمار فعالان سیاسی و نویسندگان
درباره خیرات و برکات آزادی بیان و تاریخچه آن در غرب و نبودنش در شرق و
اثر آن بر عقبماندگی و توسعه نیافتگی نوشته بودند و طبیعی بود که این جمله
در میان آن همه حرف حساب گم شد. الان نسبت به آن سالها خیلی چیزها تغییر
کرده است. دکههای روزنامه فروشی پر شدهاند از روزنامهها و مجلههای
رنگارنگ شبکههای ماهوارهای مختلف، شبکههای ارتباطی مثل وایبر، واتسآپ،
فیسبوک و همه زندگی ما را فراگرفتهاند. دیگر مثل قدیمها حرف نو چاپ کردن
آسان نیست.
اعتماد میافزاید: خیلی از مطالبی که چاپ می شود شب پیش به سمع و نظر بینندگان رسیده و نخواندن خیلی از مجلات هم، کسی را از قافله فرهنگ و سیاست جا نمیگذارد. الان دیگر بیان که هیچ، عکس و فیلم هم آزادی پیدا کرده و هیچ اخبار خصوصی و شخصی هم در پشت و پسلهای مخفی نمیماند و اگر قبلا فقط شنیدن اخبار بود الان دیدن هم اضافه شده است و همه افراد به صرف داشتن یک موبایل، آزادی اظهارنظر و قضاوت در مورد همه مسائل بشریت را پیدا کردهاند.
نویسنده معتقد است: شاید چند دهه پیش برای کشیدن تابلویی از جامعه باید آدمهایی میکشیدیم با چشمانی هراسناک که دستی مقابل دهانشان گرفته اما الان برای تصویر همان تابلو باید آدمهایی را بکشیم که بلندبلند درحال فریاد زدن هستند و دستها را این بار میتوانیم روی گوشهایشان بکشیم. در واقع با اضافه شدن این همه وسیله ارتباطی به زندگی ما باز یک جای کار میلنگد...
اعتماد تصریح کرد: انگار در تمام آن سالهایی که ما فکر میکردیم در صورت داشتن آزادی بیان کاری خواهیم کرد کارستان، مسئله ما آزادی بیان نبوده بلکه فقدان حرفی برای بیان بوده است. نیازی به توضیح نیست که منظور از این حرف توجیه داغ و درفش برای مقابله با افکار و ایدهها نیست بلکه حرف بر سر آن است که ما برای بیان چه چیزی محتاج آزادی بودیم؟ و آیا اکنون که گشایشی حاصل شده آن حرف را بیان میکنیم؟ و اگر بیان میکنیم چه تغییری در جامعهمان حاصل شده است؟ آیا الان که این همه خبر و نظر منتشر میشود بحثی در میگیرد؟حرفهایی در صفحات اول منتشر میشود که در دورههای قبل گفتن یکی از آنها علاوه بر بیکار کردن کارکنان یک روزنامه، آنقدر تکرار میشد تا به سرانجامی برسد یا اینکه به سرانجام نرسیدنش عیان شود. اما الان مهمترین حرفها هم بعد از چند ساعت منقضی و غیرقابل مصرف میشوند.
این روزنامه در پایان خاطرنشان میکند: شاید هم یکی از آفات تبدیل شدن هر فرد به یک رسانه این است که دیگر مخاطبی وجود ندارد و همه رسالت رسانهای را برعهده گرفتهاند.
اعتماد میافزاید: خیلی از مطالبی که چاپ می شود شب پیش به سمع و نظر بینندگان رسیده و نخواندن خیلی از مجلات هم، کسی را از قافله فرهنگ و سیاست جا نمیگذارد. الان دیگر بیان که هیچ، عکس و فیلم هم آزادی پیدا کرده و هیچ اخبار خصوصی و شخصی هم در پشت و پسلهای مخفی نمیماند و اگر قبلا فقط شنیدن اخبار بود الان دیدن هم اضافه شده است و همه افراد به صرف داشتن یک موبایل، آزادی اظهارنظر و قضاوت در مورد همه مسائل بشریت را پیدا کردهاند.
نویسنده معتقد است: شاید چند دهه پیش برای کشیدن تابلویی از جامعه باید آدمهایی میکشیدیم با چشمانی هراسناک که دستی مقابل دهانشان گرفته اما الان برای تصویر همان تابلو باید آدمهایی را بکشیم که بلندبلند درحال فریاد زدن هستند و دستها را این بار میتوانیم روی گوشهایشان بکشیم. در واقع با اضافه شدن این همه وسیله ارتباطی به زندگی ما باز یک جای کار میلنگد...
اعتماد تصریح کرد: انگار در تمام آن سالهایی که ما فکر میکردیم در صورت داشتن آزادی بیان کاری خواهیم کرد کارستان، مسئله ما آزادی بیان نبوده بلکه فقدان حرفی برای بیان بوده است. نیازی به توضیح نیست که منظور از این حرف توجیه داغ و درفش برای مقابله با افکار و ایدهها نیست بلکه حرف بر سر آن است که ما برای بیان چه چیزی محتاج آزادی بودیم؟ و آیا اکنون که گشایشی حاصل شده آن حرف را بیان میکنیم؟ و اگر بیان میکنیم چه تغییری در جامعهمان حاصل شده است؟ آیا الان که این همه خبر و نظر منتشر میشود بحثی در میگیرد؟حرفهایی در صفحات اول منتشر میشود که در دورههای قبل گفتن یکی از آنها علاوه بر بیکار کردن کارکنان یک روزنامه، آنقدر تکرار میشد تا به سرانجامی برسد یا اینکه به سرانجام نرسیدنش عیان شود. اما الان مهمترین حرفها هم بعد از چند ساعت منقضی و غیرقابل مصرف میشوند.
این روزنامه در پایان خاطرنشان میکند: شاید هم یکی از آفات تبدیل شدن هر فرد به یک رسانه این است که دیگر مخاطبی وجود ندارد و همه رسالت رسانهای را برعهده گرفتهاند.