خانواده دختربچه ۱۲ سالهای که در جریان گروگانگیری ۱.۵ میلیون یورویی، بهدست آدمربایان به قتل رسیده بود، جزئیات تازهای از این پرونده فاش کردند.
به گزارش شهدای ایران، ظهر یکشنبه، 6مهر امسال، دختربچه 12سالهای به نام زهرا بدیهی زمانی که از مدرسهاش در شهرستان بناب در حال بازگشت به خانه بود از سوی 3مرد آدمربا ربوده شد و از همان زمان تحقیقات پلیس برای دستگیری آدمربایان و رهایی دختربچه شروع شد. درحالیکه آدمربایان برای آزادی گروگانشان درخواست 5/1میلیون یورو کرده بودند، کارآگاهان پلیس پس از چند روز توانستند هر سهمرد جوان را دستگیر کنند.
متهمان اما در بازجوییها مدعی شدند که 2روز بعد از گروگانگیری، از ترس دستگیری، زهرا را به قتل رسانده و جسدش را در حیاط خانه مدفون کردهاند و به این ترتیب جسد دختربچه از عمق 1.5 متری زمین بیرون کشیده شد.
آغاز گروگانگیری
با گذشت چند روز از این ماجرای هولناک، میرکاظم بدیهی، پدر زهرا که یکی از تاجران معروف آهن است در گفتوگو با همشهری درباره جزئیات ماجرا میگوید: دخترم هر روز با سرویس مدرسه به خانه برمیگشت. روز حادثه هم با سرویس به خانه برگشت اما آدمربایان که با یک خودروی پژو پرشیا در کمینش بودند، او را از مقابل خانهمان ربودند.
وی ادامه میدهد: مدتی است که در مقابل خانه ما، شهرداری در حال ساختوساز است و همین ساختوساز باعث شده که رفتوآمد از این خیابان کمتر شود و در مقابل خانه ما بهدلیل موانع، دید کافی وجود نداشته باشد. آدمربایان هم از این مسئله استفاده کرده و ماشینشان را در محلی پارک کرده بودند که به راحتی دیده نمیشد. آن روز بعد از اینکه دخترم در مقابل خانه از سرویس پیاده شد، 2نفر از آدمربایان در صندوق عقب را باز کرده و وانمود میکردند که در حال تعمیر ماشین هستند. وقتی دخترم به آنها نزدیک شد، در چشمبرهمزدنی به او حمله کردند و بعد از ربودن وی، زهرا را داخل صندوق عقب گذاشتند و به سرعت فرار کردند.
درخواست میلیون یورویی
تنها 15دقیقه بعد از ماجرای آدمربایی بود که آدمربایان در تماس با پدر و مادر زهرا، آنها را در جریان ربودن فرزندشان قرار دادند. «حدود ساعت یک بود که تلفن زنگ خورد. مرد ناشناسی پشت خط بود که میگفت برای آزادی دخترم باید 5/1میلیون یورو بهصورت اسکناسهای 500یورویی پرداخت کنم. ابتدا باورم نشد اما وقتی با همسرم تماس گرفتم، او وحشتزده گفت که زهرا را دزدیدهاند.»
مادر زهرا تنها چند دقیقه بعد از دزدیدهشدن دخترش متوجه ماجرا شده بود. او میگوید: «آن روز داخل خانه بودم که صدای جیغ بلند دختری را شنیدم. ابتدا تصور کردم که صدای دختربچه همسایه است اما بعد نگران دخترم شدم. میدانستم او در راه خانه است. با راننده سرویسش تماس گرفتم که گفت چند دقیقه قبل زهرا را مقابل خانه پیاده کرده است. وحشتم بیشتر شد و دوان دوان به کوچه رفتم اما از دخترم خبری نبود. به خانه که برگشتم تلفن زنگخورد. مردی میگفت دخترم نزد آنهاست و اگر میخواهیم او را زنده ببینیم باید به حرفهایشان گوش کنیم.»
وحشت در خانه بدیهی حکمفرما شده بود. آنها تنها راه آزادی دخترشان را کمک گرفتن از پلیس میدانستند و به همین دلیل ماجرا را به مأموران اطلاع دادند. پدر زهرا میگوید: «بناب شهر کوچکی است. وقتی مأموران وارد عمل شدند، آدمربایان متوجه ورود پلیس به پرونده شده و ترسیده بودند که دستگیر شوند.
آنها فقط 2بار با من تماس گرفتند و دیگر خبری از آنها نشد. من و همسر و 2دختر دیگرم روزهای وحشتناکی را سپری کردیم. ماموران تلاش زیادی کردند که جا دارد از آنهاتشکر کنم. تا اینکه یک شب زنگ زدند و گفتند که آدمربایان را دستگیر کردهاند. وقتی سراغ دخترم را گرفتم، مأموران خبر دادند که آدمربایان 2روز بعد از ربودن زهرا، از ترس دستگیری او را خفه کرده و در حیاط خانهشان دفن کرده بودند. وقتی جسد دخترم را دیدیم، رد طناب روی گردنش معلوم بود.
گروگانگیر آشنا
بعد از دستگیری آدمربایان بود که مشخص شد نقشه این گروگانگیری از سوی فردی آشنا طراحی شده است. کسی که از اقوام دور مادر زهرا به شمار میرود: «من این مرد را ندیده بودم و با او رفتوآمدی نداشتیم. اما وی از وضعیت مالی من خبر داشت و برای همین نقشه ربودن دخترم را طرح کرده بود.
او با 2نفر از دوستانش در کارگاهی کار میکرد و وقتی نقشه گروگانگیری را کشید، با کمک آنها این نقشه را عملی کرد. آنها بعد از دزدیدن دخترم ابتدا او را به کارگاهی که یکی از متهمان داشت میبرند. بعد او را به خانه پدر و مادر وی که در مسافرت بودند منتقل میکنند و همان موقع متوجه میشوند که پلیس وارد ماجرا شده و از ترس اینکه گیر بیفتند و لو بروند، دخترم را به قتل میرسانند و در حیاط همان خانه دفن میکنند.»
پدر زهرا با اشاره به اینکه درخواست او و خانوادهاش از دستگاه قضایی، محاکمه و مجازات هرچه زودتر آدمربایان است ادامه میدهد: پس از این ماجرا، نهتنها ما بلکه همه مردم شهر شوکه شدند. خیلی از مردم با حضور در مساجد برای اینکه دخترم سالم به خانه برگردد دعا کرده بودند و حتی مسئولان مدرسه دخترم، همراه بچهها راهی مسجد شده بودند تا برای بازگشت او دعا کنند. برای همین وقتی خبر مرگ دخترم را شنیدیم، همه ما شوکه شدیم. زهرا دختر خوشقلب و مهربانی بود. او دختر دومم بود و حالا تنها خواسته ما محاکمه هر چه زودتر عاملان این جنایت است.
* همشهری
متهمان اما در بازجوییها مدعی شدند که 2روز بعد از گروگانگیری، از ترس دستگیری، زهرا را به قتل رسانده و جسدش را در حیاط خانه مدفون کردهاند و به این ترتیب جسد دختربچه از عمق 1.5 متری زمین بیرون کشیده شد.
آغاز گروگانگیری
با گذشت چند روز از این ماجرای هولناک، میرکاظم بدیهی، پدر زهرا که یکی از تاجران معروف آهن است در گفتوگو با همشهری درباره جزئیات ماجرا میگوید: دخترم هر روز با سرویس مدرسه به خانه برمیگشت. روز حادثه هم با سرویس به خانه برگشت اما آدمربایان که با یک خودروی پژو پرشیا در کمینش بودند، او را از مقابل خانهمان ربودند.
وی ادامه میدهد: مدتی است که در مقابل خانه ما، شهرداری در حال ساختوساز است و همین ساختوساز باعث شده که رفتوآمد از این خیابان کمتر شود و در مقابل خانه ما بهدلیل موانع، دید کافی وجود نداشته باشد. آدمربایان هم از این مسئله استفاده کرده و ماشینشان را در محلی پارک کرده بودند که به راحتی دیده نمیشد. آن روز بعد از اینکه دخترم در مقابل خانه از سرویس پیاده شد، 2نفر از آدمربایان در صندوق عقب را باز کرده و وانمود میکردند که در حال تعمیر ماشین هستند. وقتی دخترم به آنها نزدیک شد، در چشمبرهمزدنی به او حمله کردند و بعد از ربودن وی، زهرا را داخل صندوق عقب گذاشتند و به سرعت فرار کردند.
درخواست میلیون یورویی
تنها 15دقیقه بعد از ماجرای آدمربایی بود که آدمربایان در تماس با پدر و مادر زهرا، آنها را در جریان ربودن فرزندشان قرار دادند. «حدود ساعت یک بود که تلفن زنگ خورد. مرد ناشناسی پشت خط بود که میگفت برای آزادی دخترم باید 5/1میلیون یورو بهصورت اسکناسهای 500یورویی پرداخت کنم. ابتدا باورم نشد اما وقتی با همسرم تماس گرفتم، او وحشتزده گفت که زهرا را دزدیدهاند.»
مادر زهرا تنها چند دقیقه بعد از دزدیدهشدن دخترش متوجه ماجرا شده بود. او میگوید: «آن روز داخل خانه بودم که صدای جیغ بلند دختری را شنیدم. ابتدا تصور کردم که صدای دختربچه همسایه است اما بعد نگران دخترم شدم. میدانستم او در راه خانه است. با راننده سرویسش تماس گرفتم که گفت چند دقیقه قبل زهرا را مقابل خانه پیاده کرده است. وحشتم بیشتر شد و دوان دوان به کوچه رفتم اما از دخترم خبری نبود. به خانه که برگشتم تلفن زنگخورد. مردی میگفت دخترم نزد آنهاست و اگر میخواهیم او را زنده ببینیم باید به حرفهایشان گوش کنیم.»
وحشت در خانه بدیهی حکمفرما شده بود. آنها تنها راه آزادی دخترشان را کمک گرفتن از پلیس میدانستند و به همین دلیل ماجرا را به مأموران اطلاع دادند. پدر زهرا میگوید: «بناب شهر کوچکی است. وقتی مأموران وارد عمل شدند، آدمربایان متوجه ورود پلیس به پرونده شده و ترسیده بودند که دستگیر شوند.
آنها فقط 2بار با من تماس گرفتند و دیگر خبری از آنها نشد. من و همسر و 2دختر دیگرم روزهای وحشتناکی را سپری کردیم. ماموران تلاش زیادی کردند که جا دارد از آنهاتشکر کنم. تا اینکه یک شب زنگ زدند و گفتند که آدمربایان را دستگیر کردهاند. وقتی سراغ دخترم را گرفتم، مأموران خبر دادند که آدمربایان 2روز بعد از ربودن زهرا، از ترس دستگیری او را خفه کرده و در حیاط خانهشان دفن کرده بودند. وقتی جسد دخترم را دیدیم، رد طناب روی گردنش معلوم بود.
گروگانگیر آشنا
بعد از دستگیری آدمربایان بود که مشخص شد نقشه این گروگانگیری از سوی فردی آشنا طراحی شده است. کسی که از اقوام دور مادر زهرا به شمار میرود: «من این مرد را ندیده بودم و با او رفتوآمدی نداشتیم. اما وی از وضعیت مالی من خبر داشت و برای همین نقشه ربودن دخترم را طرح کرده بود.
او با 2نفر از دوستانش در کارگاهی کار میکرد و وقتی نقشه گروگانگیری را کشید، با کمک آنها این نقشه را عملی کرد. آنها بعد از دزدیدن دخترم ابتدا او را به کارگاهی که یکی از متهمان داشت میبرند. بعد او را به خانه پدر و مادر وی که در مسافرت بودند منتقل میکنند و همان موقع متوجه میشوند که پلیس وارد ماجرا شده و از ترس اینکه گیر بیفتند و لو بروند، دخترم را به قتل میرسانند و در حیاط همان خانه دفن میکنند.»
پدر زهرا با اشاره به اینکه درخواست او و خانوادهاش از دستگاه قضایی، محاکمه و مجازات هرچه زودتر آدمربایان است ادامه میدهد: پس از این ماجرا، نهتنها ما بلکه همه مردم شهر شوکه شدند. خیلی از مردم با حضور در مساجد برای اینکه دخترم سالم به خانه برگردد دعا کرده بودند و حتی مسئولان مدرسه دخترم، همراه بچهها راهی مسجد شده بودند تا برای بازگشت او دعا کنند. برای همین وقتی خبر مرگ دخترم را شنیدیم، همه ما شوکه شدیم. زهرا دختر خوشقلب و مهربانی بود. او دختر دومم بود و حالا تنها خواسته ما محاکمه هر چه زودتر عاملان این جنایت است.
* همشهری
شوندتا تسکینی برای پدرومادر دختر معصوم باشد