شهدای ایران shohadayeiran.com

امکاناتی که گفتیم برای جانبازان تهیه کردیم ... و نکردیم !
برای دیدن تصویر بزرگتر روی تصویر کلیک نمایید

 

گروه اجتماعی پایگاه خبری شهدای ایران؛ بالاخره بعد از 20 دقیقه اومد. در حالی که برای امتحان خیلی دیرم شده بود، با التهاب از پله های اتوبوس رفتم بالا و خودمو رسوندم به صندلی های آخر اتوبوس . اتوبوس خیلی تند می رفت و تعادلم رو به هم می زد . به سختی رفتم بالا و نشستم . فکرم مشغول امتحان بود و دعا می کردم تو ترافیک نمونم و زود برسم دانشگاه .

به ایستگاه بعدی که رسیدیم ، چند تا نوجوون دبیرستانی  15-16 ساله که معلوم بود از امتحان برگشتن و کتاباشونو تو دستشون لوله کرده بودن ، سوار اتوبوس شدن . تو سر و کله هم می زدن و می خندیدن . من بی توجه به اونا جزوه ام رو جلوم باز کرده بودم و با نگرانی تند و تند ، می خوندم .

داشت کم کم حواسم جمع قسمت مهمی می شد که برامم خیلی سخت بود ، که یه دفعه صدای بلند یکی از اون پسرا تمرکزم رو به هم زد و وادارم کرد ، سرمو بلند کنم .نگاه کردم دیدم ، اون پسر داره به قسمت خانوما نگاه می کنه و با چشمائی براق و لحنی تمسخر آمیز ، می خنده و می گه :

بچه ها اون جا رو نگاه کنید ! زده جایگاه ویژه جانبازا ! ... آخه مسخره ! از این جا دو چرخه بچه گونه هم رد نمی شه ! چه برسه به ویلچر ...!!! ... بعدم دوستش برگشت طرفش و نگاهی به اون کرد و گفت:... اونم وسط صندلی زَنا ! ... و همگی با هم خندیدن .

با حرف اون ، من که حواسم به پنجره نبود ، رومو برگردوندم طرف پنجره طرف خانوما ... دیدم راست میگه . روی پنجره طرف ما ، یه برچسب چسبونده بودن با علامت یه ویلچر که روش نوشته بود ... جایگاه ویژه جانبازان ...! اول که اون پسرخندید ، خوشم نیومد . ولی تو دلم بهش حق دادم . کمی مسخره به نظر می رسید . رو پنجره خانوما !... بالای سر صندلی هائی که کیپ هم چیده شده بودن ! ... ته اتوبوس ! ...

تا اون برچسبو دیدم ، یاد یه جمله افتادم . جمله ای که مدت ها بود تمام فروشگاه ها و مراکز تجاری موظف شده بودن ، اونو بالای سر در ورودی شون بزنن ... از پذیرش بانوان بد حجاب معذوریم ... یا ورود بانوان بد حجاب ممنوع ...! ولی اگه سرکی داخل مثلا" بعضی از اون مغازه ها یا فست فود ... یا هر جائی بکشی ، چیزی که نظرتو جلب می کنه ، متأسفانه خانم های بد حجابه ! ... که آدمو تو فکر فرو می بره که ...

... خیره شده بودم به اون برچسب و دلم خیلی گرفته بود . اونا حق داشتن بخندن و مسخره کنن ... با خودم فکر کردم اونا که نسل چهارم بعد از جنگن ، با دیدن چنین کارائی با خودشون چی فکر می کنن؟! ... کار هم نسلای جنگو که برای هم دوره ای هاشون می بینن، چی از ارج و قرب جانبازا می فهمن ؟! ... نگاهمو به نور خورشید که پشت برچسب می تابید و اونو روشن می کرد ، دوختم وفکر کردم به امکاناتی که  گفتیم برای جانبازا تهیه کردیم ... و نکردیم !

 

 

انتشار یافته: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
میلاد فرزین
|
-
|
۱۰:۰۵ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۱
0
0
فقط می توان گفت : الله اکبر
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار