سهشنبه گذشته بزرگداشتی برای «یوسفعلی میرشكاك» در تهران برگزار شد. حیرت كرده و كنجكاو بودم كه پس از این همه مدت، عاقبت كدام وزارتخانه، نهاد، مسئول، مركز و... فرهنگی و دولتی چنین هنری به خرج داده و این «جهانی بنشسته در گوشهای» را یافته و از انزوایش به درآورده؟ باری راهها به جوان پرشوری ختم شد «قرایی» نام كه با كمك دفتری فرهنگی كمابیش خصوصی، این همت را به خرج داده بودند. خیالم راحت شد! یقین كردم همه چیز بر روال سابق است و تغییری كه ما از آن آگاه نباشیم در اوضاع و احوال مملكت رخ نداده است.
یوسفعلی میرشكاك، شاعر، نویسنده، روزنامهنگار، منتقد، نقاش و خیلی چیزهای دیگر است. خدا میداند در هر كدام از اینها نیز تبحری در حد اعلا دارد. او دورهای برای دفاع از آرمانهایی كه به جانش بسته بودند، به میدان روزنامهنگاری آمد و برای بسیاری خط و نشان كشید. خیلیها از آن عهد، كینهاش را به دل گرفتند. عجبا كه این جهاد فرهنگی یوسف سبب شد بسیاری از گذشته تا امروز، چون به چشم غرض در او بنگرند كه منكر همه هنرهایش شوند و فقط هر روز القاب اهانتبار برایش بسازند. دریغ و درد هم بیگانگان با او چنین كردند و هم دوستان و مسئولانی كه او از آرمانهایشان كه آنها فقط شعارش را میدادند، جلو چشمشان به قیمت آبرویش دفاع كرده بود.
یوسف در مراسم بزرگداشتش گفته، روشنفكران به من لقب مزدور دادهاند... باورهای یوسف به آرمانهای انقلاب و امام(ره) و حضور عملی او در میدان دفاع از آنها، سبب شد جماعتی بسیار حتی شعر بلیغ و عمیق او را انكار كنند، توانایی درك و فهم و نقد ادبی او را منكر شوند و روز به روز منزویاش كنند. تا اینجای كار دردناك نیست اما وقتی مسئولان نظام و انقلابی كه یوسف و امثال یوسف برای آن سینه چاك كرده و تاوان سختی برایش پرداختهاند نیز با او نامهربانی كنند، دیگر طاقتی باقی نمیماند. دریغا كه در چنین نبردهایی همواره حق با مسئول و مسئولان است، چنانكه پس از نامه تند و تیز شهید آوینی به وزیر ارشاد وقت، چه بلاها كه بر سر سیدمرتضی نیاوردند. او با شهادتش ثابت كرد حق با او بود و آن وزیر محترم ارشاد، به راستی نیازمند ارشاد او بود اما همه نمیتوانند با شهادتشان و با خونشان، حقانیت گفتار و دغدغههایشان را اثبات كنند.
كما اینكه در عهد جناب آقای مهاجرانی نیز چه جفاها كه به یوسف نشد اما آن روز هم چون امروز یوسفعلی میرشكاك و امثال او در تنهایی و انزوای خود، متكلم وحده بودند و تمام امكانات و بودجهها و تریبونها و... دست آن آقایان مسئول بود. اگرچه باز گذشتهمان نشان داد حق با میرشكاك و میرشكاكها بوده و نه آن وزرا... اما این قانون نانوشتهای است در عرصه فرهنگ این سرزمین انقلابی كه سربازان و فرماندهان راستین جنگ نرم آن، همواره باید با دستی در جبهه خودی شمشیر بزنند و با دستی مقابل دشمن. حالا هم دولتمردان سرگرم سودای خویشند و یوسفعلی میرشكاك با آن گذشته تابناك و سوابق ستودنی، در تنهایی و فقر و انزوا. به راستی چه كسی این چهرههای درخشان و این مجاهدان فرهنگی انقلاب را درنمییابد؟