شهدای ایران shohadayeiran.com

درگیر کردن و درگیر شدن، ارزش کمی نیست و ده‌نمکی در روزگار ما، یعنی روزگار ملاحظات، محافظه‌کاری‌ها و مقدمه‌چینی‌ها در صف اول «درگیری» ایستاده است.
به گزارش  شهدای ایران، درگیر کردن و درگیر شدن ارزش کمی نیست و ده‌نمکی در روزگار ما، روزگار ملاحظات، محافظه‌کاری‌ها و مقدمه‌چینی‌ها در صف اول «درگیری» ایستاده است و این همه آن چیزی است که ده‌نمکی را تبدیل به آدم مهمی در این روزگار می‌کند.

 

الف) درگیر شدن

1. چند ماهی است مشغول کار بر پرونده‌ای درباره مهاجرین افغانستانی مقیم ایران هستم. چند شماره‌ای از پرونده را وقف لزوم و ضرورت کار فرهنگی برای مهاجرین کردیم. اینکه برای مهاجرین افغانستانی ساکن ایران که در شرایط بد و حداقلی زندگی می‌کنند، شب شعر تشکیل شود، جشنواره فرهنگی و ادبی بزنند، در نمایشگاه کتاب، مهمان ویژه حساب شوند و این جور چیزها. اما گفتگو با یکی از مهاجرین نگاهم به ماجرا را عوض کرد. خیلی صریح و واضح گفت: تا سال‌های سال هم شب‌شعر برگزار شود، نمایشگاه فرهنگ و ادبی بزنند، داستان بنویسند و بنویسیم، تئاتر روی صحنه ببریم و نمایشگاه بزنیم، ته ته ماجرا، مشکلی از ما حل نمی‌کند. ما مشکل آزارهنده و آسیب‌زننده‌مان این و مشابه این است: وقتی در خیابان داریم راه می‌رویم، کارتمان همراهمان نیست و ما را به اردوگاه می‌برند و مجبوریم پنجاه نفره در یک اتاق 6 متری تاریک و کثیف  به صورت ایستاده ساعت‌ها بایستیم.

 

این شاید، ماجرای مواجهه ما با اکثریت سریال‌ها و فیلم‌های ایرانی و مساله ده‌نمکی است. «دردسرهای عظیم»‌ها، «ستایش»‌ها، و حتی «پایتخت»های زیادی در تمام این سالها ساخته شده‌اند با استراتژی دعوت به پذیرش و تاثیرپذیری از اصول اخلاقی عام و ساده که نیاز آن به شدت هم احساس می‌شود، اما تا چه زمانی قرار است سریال‌ها و فیلم‌های ایرانی در فضای ایزوله خوب و بد عام اخلاقی قرار بگیرند و سراغ واقعیت صرف و این روزها بی‌رحمانه‌ای که در حوزه عمومی نادیده رسانه‌های رسمی می‌گذرد بروند و با مسائل مبهم، هنوز مورد سوال و حساسیت‌برانگیز جامعه امروز ایرانی درگیر شوند؟ و این کاری است که ده‌‌نمکی انجام می‌دهد و حالا در «معراجی‌ها» به درستی همین نقطه‌ مبهم و حساسیت‌برانگیز مواجهه با این حجم عظیم از «سوال» در جامعه را متهورانه انتخاب کرده است.

 

«معراجی‌ها» با حقایق، آدم‌ها و ساختارهایی درگیر می‌شود که در سال‌های اخیر بیشترین تنش‌ها و اضطراب‌ها را در جامعه ایرانی به وجود آورده است و کمترین سهم پرداخت در رسانه‌ها را داشته است. راه ساده پرداخت مسائل عام اخلاقی را به کناری می‌نهد؛ مسائلش را از میان همه مساله‌های ریز و درشت امروز زندگی ایرانی‌ها با صراحت و دقت انتخاب می‌کند، به سمت آنها هجوم می‌برد، از کنارشان رد نمی‌شود و آنها را پس زمینه‌ای برای طرح یک ماجرای عشقی، جنایی یا معمایی نمی‌کند. ده‌نمکی با جامعه امروز ایرانی درگیر شده است و این درگیری در مقایسه با روحیه عافیت‌طلب معمول هنرمند ایرانی قابل‌توجه است.

 

ده‌نمکی از «کهریزک» حرف می‌زند، از مخالفت با دفن شهدا در دانشگاه‌ها، از تفکر چانه‌زنی از بالا، از محافظه‌کاری مدیریت فرهنگی، از آشوب در دانشگاه‌ها، از تعارضات جدید در خانواده‌ها و البته از  آدم‌هایی که دائم ادعا می‌کنند با «بالا» در ارتباطند. در مورد آخری حتما حرف می‌زنیم.

 

ب) درگیر کردن

اگر چه عجیب و دور از ذهن است، اما مایلم «معراجی‌ها» را با نزدیکترین نمونه مناسب برای مقایسه و رساندن منظور قیاس کنم، آخرین فیلم میرکریمی، «امروز» که از سر اتفاق هر دو را هم صداوسیمای ایران تهیه کرده است.

 

«امروز» فیلمی به شدت کم‌گو، آرام و ساکت با آدم‌هایی ساکت، بدون حرف  و در مقابل «اخراجی‌ها» فیلم پرهیاهو و شلوغ با شخصیت‌هایی پرحرف، فریادکش و بلندبلندگو است. اما آنچه محل مقایسه ماست توصیه ضمنی «امروز» به کم‌گویی، سکوت، نظاره و «درگیر نشدن» است و در مقابل «معراجی‌ها» رسما در حال فریاد کشیدن این گزاره است که عمل درست با فریاد و اعتراض و با «درگیر شدن» است که به نتیجه می‌رسد.

«یونس»، قهرمان امروز میرکریمی عملا توجهی به اتفاقات جامعه‌ای که در حال زندگی در آن است، ندارد، کاری به این ندارد که «صدیقه» چرا آسیب دیده است، تلاشی در جهت رفع «سوءتفاهم‌ها» نمی‌کند، برایش درد و دل کارگران شبانه مسافرش اهمیتی ندارند، با دکتری که مدام در حال اتهام پراکنی و قضاوت بی‌مبناست، کاری ندارد، حتی اگر کتکش بزند و خون‌آلود کف بیمارستان رهایش کند و در پایان ماجرا خودش کاری را که خیال می‌‌کند، درست است شخصا انجام می‌دهد و کاری به بقیه ندارد.

 

توصیه نه چندان ضمنی «امروز» صراحتا لزوم درگیر نشدن با مسائل، آدم‌ها و ساختارهای اجتماعی برای حل مصائب اجتماعی است. ایستادن و نگاه کردن و کار خودت را انجام دادن و «معراجی‌ها» دقیقا ایستاده است در مقابل این توصیه. اینکه برای دفن چند شهید در دانشگاه باید با ستاد معراج شهدا، رئیس دانشگاه، معاونت فرهنگی، سایر دانشجویان و ساختارهای اجتماعی مرتبط دیگری درگیر شد تا به نتیجه رسید. اینکه علیه مدیریت بی‌کفایت دانشگاه باید قیام کرد. اینکه برای دانستن و رفع سوءتفاهم باید حداکثر تلاش را کرد. اینکه با مخالفان باید بحث کرد، آنها را به رسمیت شناخت، اما نباید ایستاد و نگاه کرد.

 

و این شاید دقیقا همان تفاوتی است که تاکنون مانع عضویت رسمی ده‌نمکی در جامعه پرادعای هنرمندان ایرانی شده است. اگر قرار است سینما ببینیم، از تسلط حیرت‌برانگیز کارگردان روی اجزای سینمایی فیلم لذت ببریم و با ایده‌های ذهنی جدید سرخوش شویم، انتخاب ما «امروز» است اما اگر سینما قرار است کاری برای جامعه ایرانی انجام دهد، جامعه ایرانی را قدمی به جلو ببرد، حداقل در شرایط کنونی، آن کار با توصیه «امروز» انجام نمی‌شود، فعلا نوبت توصیه «معراجی‌ها»ست و «درگیر شدن».

 

نتیجه بزرگ این درگیر شدن ده‌نمکی با مساله اجتماع ایرانی، طبیعتا درگیر شدن مخاطبانش هم هست. نسخه سینمایی «معراجی‌ها» ثابت کرد که ابزار طنز، شلوغ‌بازی‌های ذاتی و جنجال‌های پیرامونی دلیل اصلی استقبال از ده نمکی نیست. و حالا شاید مطمئن‌تر بتوان گفت که ده نمکی نان درگیری‌اش با مساله را می‌خورد. مساله‌ای که مساله بخش بزرگی از جامعه ایرانی است.

 

ج) بزرگ کردن دایره نقد

جز دسته‌ای از مخالفان قسم‌خورده او که به شکل مبتذلی با هر چه او بسازد و هر چه او کند به سبب سابقه قبلی او که چماقداری‌اش می‌خوانند، مخالف‌اند، این روزها ده‌نمکی مخالفان زیادی از دارودسته‌ای که از لحاظ سیاسی و اعتقادی بیشتر به او شبیهند پیدا کرده است و این اتفاق جالبی است.

شخصیتی به نام «فرید چهاردانگه» محل اصلی مخالفت‌های این روزها با «معراجی‌های» ده نمکی است. عضو یک تشکل دانشجویی دانشگاه که صراحتا تشکل بسیج را تداعی می‌کند. او اورکت معروف و تیپ مخصوص دسته‌ای از آدم‌های جامعه ایرانی را دارد، یک کیف سامسونت دارد، داخل گوشش، گوشی، احتمالا یک بیسیم است که دائما با آن ور خط به صورت کدی در مورد «موردها» با «بالا» صحبت می‌کند، از اصطلاح آشنایی به نام «تو گونی کردن» مخالفان استفاده می‌کند و دائما در خط اول درگیری‌های فیزیکی و زبانی با گروه دانشجویان مخالف است.

این تیپ آشنایی برای همه کسانی است که در دو دهه اخیر، به ویژه در دهه هفتاد و ابتدای دهه هشتاد در جامعه تهرانی زندگی می‌کنند. تیپی از جوان‌های حزب‌اللهی‌ که به شدت پیگیر و درگیر و حاضر در تمام این سال‌های پرالتهاب بوده‌اند. نگاه ده‌نمکی به شخصیت «فرید چاردانگه» نگاه منتقدانه‌ای است، در خیلی از قسمت‌ها او را هجو می‌کند و بدون ملاحظه نوع نگاه و سبک تعامل او با دنیا و آدم‌ها را نقد می‌کند و این نگاه او موجب اعتراضاتی از آدم‌هایی که همفکر و هم‌شکل نگاه ده‌نمکی هستند به او شده است.

 
 
این اتفاق غم‌انگیزی است. اینکه سرانجام بعد از چندین سال واکنش‌های دفعی به نقد رسانه‌ای از آدم‌هایی که به مذهب و نظام وابستگی دارند، حالا محدوده خط قرمز نقد در رسانه‌های ایرانی، حتی در رسانه مطمئنی به نام رسانه ملی، این‌قدر بزرگ شده است که نقد مهربانانه یک شخصیت منتسب به دسته‌ای از آدم‌ها که به نظام و دین وابسته‌اند، تحمل نمی‌شود.

 

اگر تا سالهای پیش منع، کنترل و محدودی نقد روحانیت با استدلال «حرمت»، «شانیت» و «سوءاستفاده‌های احتمالی» موجه جلوه داده می‌شود، حالا امروز ما با شرایطی مواجه شده‌ایم که نقد یک شخصیت فرضا بسیجی یا حزب‌اللهی و نقد رفتارهایی که همه هم بر «وجود» آن و «مضر و آسیب زننده بودن» آن‌ها اذعان دارند اینگونه با واکنش‌های دفعی مواجه می‌شود، در حالی که از همان دارودسته چند شخصیت به شدت مثبت نمایش داده می‌شود و اساسا قهرمان سریال هم‌صنف اوست و حتی به رفتارهای او منتقد، اما باز هم تحمل نمی‌شود. ( این دقیقا مشابه همان اتفاقی است که سر یکی از فیلم‌های جشنواره فجر سال گذشته رخ داد)

 

به این ترتیب، فکر می‌کنم اینجا ما باز با وجود همه نقص‌ها و مشکلات ساختاری و محتوایی با یک حرکت پیشرو از سوی ده‌نمکی مواجهیم. این که او تیغ نقد را مثل چند نمونه قبلی‌ کارهایش به مواضع و نقاطی از جامعه می‌کشاند که لایه‌ای از تقدس بی‌مورد، در همه این سالها موجب نشاختن آسیب‌های آن نقاط و بدتر از آن بوجود آمدن تصور حق به جانب همیشگی برای آنها بوده است.

 

حال اینکه این نقد چه‌قدر با لودگی و پرداخت نامناسب انجام شده است؛ اینکه شخصیت‌پردازی فیلم به شدت ضعیف است و ساختار سینمایی کار بی‌تعارف پر از ایراد، مرحله بعدی کار است. ظاهر «معراجی‌ها» نشان نمی‌دهد، ظاهر ده‌نمکی هم نشان نمی‌دهد، اما دارد کارهای مهمی انجام می‌دهد. با وجود همه گلایه‌ها و ضعف‌ها و کاستی‌ها.

 *تسنیم

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار