اجازه بدهید از اینجا شروع کنیم. وضعیت قدرت ملی ایران در آغاز مذاکرات ایران و 1+5 هر چه بوده، اکنون کاملا دگرگون شده است. ایران و گروه 1+5 دور جدید مذاکرات خود را در فضای پساانتخاباتی آغاز کردند، یعنی زمانی که محاسبات طرف آمریکایی بر اثر آدرسهای اشتباه ارسال شده در طول دوران انتخابات، به این سمت متمایل شده بود که در ایران یک فشار اجتماعی برای سازش هستهای وجود دارد و تیمی هم که انتخابات را برده متمایلترین تیم درون جامعه سیاسی ایران به تحقق چنین پروژهای است.
به گزارش شهدای ایران به نوشته وطن امروز، در واقع تعبیر درست این است که بگوییم انتخابات 92 یک اختلال محاسباتی در طرفهای مذاکرهکننده هستهای بهوجود آورد که کل یک سال گذشته – به یک معنا - صرف تصحیح آن از جانب نظام شده است. اکنون اما وضعیت کاملا متفاوت است. آمریکا در حالی که هرگز از حالا ضعیفتر نبوده، در منطقه خاورمیانه وارد نبردی بلندمدت شده است. نبردی که آمریکاییها بخواهند یا نه، آنها را نیازمند نفوذ، قدرت و تدبیر ایران کرده است. نبردی که میدانند باید در آن بجنگند اما نمیدانند چگونه باید در آن پیروز شوند و نبردی که تدوین یک راهبرد برای موفقیت در آن مستلزم به چالش کشیده شدن کل استراتژی منطقهای سنیمحور آمریکاست. آمریکا در این نبرد نه فقط نیازمند بلکه دنبالهرو ایران است. ممکن است آمریکاییها نخواهند به این امر تصریح کنند یا حتی تمایل خود به راه افتادن از پی ایران را انکار کنند ولی این، چیزی را در صحنه عمل تغییر نخواهد داد. آمریکا در آسمانی پرسه میزند که زمین آن در اختیار ایران است. تفکیک نبرد منطقهای علیه تروریسم که ایران اصالتا و آمریکا از سر اکراه و اجبار وارد آن شدهاند از مذاکرات هستهای هم ممکن نخواهد بود. درست همانند غرب، ایران با نظرداشت تمام قدرت ملی خود پای میز مذاکره نشسته است و آمریکاییها میدانند ارکان قدرت ملی ایران قابل تجزیه نیست. بنابراین اگر زمانی آمریکاییها تصور میکردند ایران گزینهای جز مذاکره و توافق ندارد و در صورت عدم توافق، توانی برای ایستادن در مقابل غرب نخواهد داشت، اکنون این آنها هستند که راهی جز توافق با ایران ندارند تا شاید روزنهای برای خروج آنها از بنبست ژئوپلیتیکی که برای خود بهوجود آوردهاند، گشوده شود.
دو- مهمترین نقطه بحث میان تیم مذاکرهکننده هستهای در ایران و منتقدان آنها، بر خلاف آنچه برخی نوغربگرایان ایرانی میگویند این نیست که آیا باید درباره موضوع هستهای توافق کرد یا نه. اتفاقا این نقطهای است که درباره آن اختلافی وجود ندارد. اختلاف در اینجاست که منتقدان میگویند ایران همواره به اندازهای که بتواند یک توافق خوب بکند قدرتمند بوده و این قدرت اکنون به نحو غیرمنتظرهای افزایش هم یافته است. مهمترین نقطه بحث این است: منتقدان میگویند شیوهای که تیم مذاکرهکننده در پیش گرفته به یک توافق خوب منجر نخواهد شد و میتواند تاریخیترین فرصت خلق شده پیش روی جمهوری اسلامی را –که بخش عمده آن مربوط به عملکرد دولتهای نهم و دهم است- تباه کند اما ظاهرا تیم مذاکرهکننده از این خاستگاه مذاکره نمیکند بلکه صرفا در پی آن است که به هر قیمت به توافق برسد و این توافق را هم نه برای احقاق حق و رفع مظالم از ایران، بلکه برای اهداف سیاسی و انتخاباتی در داخل کشور لازم دارد. تا یکی ـ دو هفته پیش، طرح مساله از این منظر، بسیار توطئهاندیشانه تلقی میشد اما آنچه آقای ظریف در این مدت در اختیار ما گذاشته کاملا کافی است تا این تحلیل را موجه کند.
سه - ظریف در سخنرانی شورای روابط خارجی آمریکا، 3 آدرس مهم به غرب ارسال کرد:
اول- دولت فعلی یک دولت مطلوب برای غرب در ایران است و غرب نباید فرصت راهبردی حمایت از این تیم را از دست بدهد.
دوم- اگر غرب از این تیم حمایت نکند، این تیم شانسی برای بقا در صحنه سیاست داخلی ایران ندارد.
سوم- تیم ایرانی نه برای رسیدن به یک توافق هستهای بلکه برای تامین نیازهای سیاست داخلی خود مذاکره میکند.
پوستری که چهارشنبه گذشته به سفارش آقای ظریف از سوی برخی سینماگران ایرانی امضا شد، این پکیج آدرسهای غلط را کامل کرد. اگر خودمان را جای غربیهای بگذاریم – بویژه حالا که روشن شده این پوستر طراحی وزارت امور خارجه بوده نه ابتکار چند هنرمند - پیامهایی که از دل این پوستر (برای غربیها) بیرون میآید چنین است:
اول- تیم مذاکرهکننده (لابد به این دلیل که توافق را برای انتخابات نیاز دارد) هر توافقی را بهتر از توافق نکردن میداند.
دوم- امتیازهایی که این تیم حاضر است در مذاکرات واگذار کند (مطابق جدول ارائه شده در پوستر) تقریبا همه زیرساخت هستهای ایران را دربرمیگیرد.
سوم- تیم مذاکرهکننده عقیده دارد تداوم روند فعلی به تضعیف طبقه متوسط در ایران – یعنی همانها که لابد قرار است در انتخابات به دوستان آقای ظریف رأی بدهند - منجر خواهد شد.
این آدرسها، در بهترین حالت، غربیها را اگر کودن هم باشند، به این نتیجه میرساند که تیم مذاکرهکننده مذاکرات هستهای را به عنوان بخشی از کمپین انتخاباتی جریان غربگرا در ایران تعریف کرده و چون هر توافقی را بهتر از توافق نکردن میداند بنابراین به هیچ خط قرمز واقعی باور ندارد.
چهار- مذاکرات هستهای قبل از آنکه تکنیک چانهزنی یا مهارت بده بستان باشد، یک نبرد محاسباتی است و در نهایت کسی برنده بازی خواهد بود که در مدیریت محاسبات طرف مقابل موفق شود. آمریکا تنها در شرایطی تن به یک توافق خوب با ایران خواهد داد که:
اولا- بداند ایران در صورت عدم توافق قدرت لازم را برای مدیریت یک تخاصم جدید دارد.
ثانیا- ایران از خط قرمزهایی که ترسیم کرده به هیچوجه عدول نخواهد کرد و این خط قرمزها ابزار چانهزنی نیست.
و ثالثا- هیچ جریان درون حاکمیتی در ایران وجود ندارد که آماده قربانی کردن منافع ملی پیش پای ساخت و پاخت پنهان با غربیها باشد.
متاسفانه آدرسهای راهبردی که آقای ظریف در هفتههای گذشته برای غربیها ارسال کرده، همه بر خلاف این روند بوده است. مقامهای دولت همواره گفتهاند محمدجواد ظریف مذاکرهکننده ماهری است اما آنچه بویژه در این چند روز آشکار شده چندان بوی مهارت نمیدهد و برعکس نشان میدهد او حتی اگر چانهزن خوبی باشد، به هیچ وجه یک طراح راهبردی قابل اتکا آن هم در صحنهای چنین پیچیده و پرظرافت نیست. پیام ظریف برای دشمن خارجی هم در پوستری که طراحی کرده و بار گران حمل آن را بر دوش چند هنرمند غیرمتخصص در حوزه مسائل راهبردی گذاشته و هم در شبه درد دلی که با رفقای قدیمیاش در شورای روابط خارجی داشته، همه این بوده است که: «ما به نمایندگی از شما (غرب) در حال چانهزدن درون ایران هستیم. به ما کمک کنید تا امتیازهای بیشتری بگیریم و تقدیمتان کنیم!» پیام دیگر او هم این بوده است که: «حرفهای حکومت را خیلی جدی نگیرید، مردم میخواهند به هر قیمتی توافق شود»! آیا اینها پیامهایی است که 7 هفته مانده به پایان مذاکرات، رئیس تیم مذاکرهکننده باید برای دشمنترین دشمنان ایران که حالا نام خود را گذاشتهاند «طرف مذاکرهکننده» ارسال کند؟ اگر معنای مهارت این است، شاید بهتر آن است که امور خود را یکسره به آماتورها واگذار کنیم.
پنج- تیم مذاکرهکننده اکنون نماینده همه ملت ایران است اما این تیم بویژه رئیس آن درصدد تعریف خود به عنوان یک اصلاحطلب دوم خردادی است که در پی انتقامکشی انتخاباتی از رقیبان است، با ایجاد اشتباههای محاسباتی پیدرپی برای دشمن، در حال تباه کردن نتیجه مقاومت یک دههای این ملت و حتی زحماتی است که خود و دوستانش در این یک سال کشیدهاند. آقای روحانی در نیویورک گفت ایران زیر بار هیچ زور و تحمیلی نخواهد رفت. حتی از خود ظریف پیشتر شنیدهایم که در صورت عدم توافق فاجعهای رخ نخواهد داد. اکنون تمام این نظام محاسباتی در حال تخریب و جایگزین شدن با یک سلسله آدرسهای بشدت گمراهکننده است که خروجی آن تشدید اشتباهات محاسباتی غرب درباره قدرت ملی ایران، دیدگاههای مردم در ایران و دستهبندیهای درون نظام ایران خواهد بود. با این وضع، 7 هفته دیگر، اگر خروجی مذاکرات سرسختی بیشتر غرب و باجخواهی افزونتر آن باشد، آقای روحانی جز وزیر امور خارجه خود کس دیگری را نباید ملامت کند.
دو- مهمترین نقطه بحث میان تیم مذاکرهکننده هستهای در ایران و منتقدان آنها، بر خلاف آنچه برخی نوغربگرایان ایرانی میگویند این نیست که آیا باید درباره موضوع هستهای توافق کرد یا نه. اتفاقا این نقطهای است که درباره آن اختلافی وجود ندارد. اختلاف در اینجاست که منتقدان میگویند ایران همواره به اندازهای که بتواند یک توافق خوب بکند قدرتمند بوده و این قدرت اکنون به نحو غیرمنتظرهای افزایش هم یافته است. مهمترین نقطه بحث این است: منتقدان میگویند شیوهای که تیم مذاکرهکننده در پیش گرفته به یک توافق خوب منجر نخواهد شد و میتواند تاریخیترین فرصت خلق شده پیش روی جمهوری اسلامی را –که بخش عمده آن مربوط به عملکرد دولتهای نهم و دهم است- تباه کند اما ظاهرا تیم مذاکرهکننده از این خاستگاه مذاکره نمیکند بلکه صرفا در پی آن است که به هر قیمت به توافق برسد و این توافق را هم نه برای احقاق حق و رفع مظالم از ایران، بلکه برای اهداف سیاسی و انتخاباتی در داخل کشور لازم دارد. تا یکی ـ دو هفته پیش، طرح مساله از این منظر، بسیار توطئهاندیشانه تلقی میشد اما آنچه آقای ظریف در این مدت در اختیار ما گذاشته کاملا کافی است تا این تحلیل را موجه کند.
سه - ظریف در سخنرانی شورای روابط خارجی آمریکا، 3 آدرس مهم به غرب ارسال کرد:
اول- دولت فعلی یک دولت مطلوب برای غرب در ایران است و غرب نباید فرصت راهبردی حمایت از این تیم را از دست بدهد.
دوم- اگر غرب از این تیم حمایت نکند، این تیم شانسی برای بقا در صحنه سیاست داخلی ایران ندارد.
سوم- تیم ایرانی نه برای رسیدن به یک توافق هستهای بلکه برای تامین نیازهای سیاست داخلی خود مذاکره میکند.
پوستری که چهارشنبه گذشته به سفارش آقای ظریف از سوی برخی سینماگران ایرانی امضا شد، این پکیج آدرسهای غلط را کامل کرد. اگر خودمان را جای غربیهای بگذاریم – بویژه حالا که روشن شده این پوستر طراحی وزارت امور خارجه بوده نه ابتکار چند هنرمند - پیامهایی که از دل این پوستر (برای غربیها) بیرون میآید چنین است:
اول- تیم مذاکرهکننده (لابد به این دلیل که توافق را برای انتخابات نیاز دارد) هر توافقی را بهتر از توافق نکردن میداند.
دوم- امتیازهایی که این تیم حاضر است در مذاکرات واگذار کند (مطابق جدول ارائه شده در پوستر) تقریبا همه زیرساخت هستهای ایران را دربرمیگیرد.
سوم- تیم مذاکرهکننده عقیده دارد تداوم روند فعلی به تضعیف طبقه متوسط در ایران – یعنی همانها که لابد قرار است در انتخابات به دوستان آقای ظریف رأی بدهند - منجر خواهد شد.
این آدرسها، در بهترین حالت، غربیها را اگر کودن هم باشند، به این نتیجه میرساند که تیم مذاکرهکننده مذاکرات هستهای را به عنوان بخشی از کمپین انتخاباتی جریان غربگرا در ایران تعریف کرده و چون هر توافقی را بهتر از توافق نکردن میداند بنابراین به هیچ خط قرمز واقعی باور ندارد.
چهار- مذاکرات هستهای قبل از آنکه تکنیک چانهزنی یا مهارت بده بستان باشد، یک نبرد محاسباتی است و در نهایت کسی برنده بازی خواهد بود که در مدیریت محاسبات طرف مقابل موفق شود. آمریکا تنها در شرایطی تن به یک توافق خوب با ایران خواهد داد که:
اولا- بداند ایران در صورت عدم توافق قدرت لازم را برای مدیریت یک تخاصم جدید دارد.
ثانیا- ایران از خط قرمزهایی که ترسیم کرده به هیچوجه عدول نخواهد کرد و این خط قرمزها ابزار چانهزنی نیست.
و ثالثا- هیچ جریان درون حاکمیتی در ایران وجود ندارد که آماده قربانی کردن منافع ملی پیش پای ساخت و پاخت پنهان با غربیها باشد.
متاسفانه آدرسهای راهبردی که آقای ظریف در هفتههای گذشته برای غربیها ارسال کرده، همه بر خلاف این روند بوده است. مقامهای دولت همواره گفتهاند محمدجواد ظریف مذاکرهکننده ماهری است اما آنچه بویژه در این چند روز آشکار شده چندان بوی مهارت نمیدهد و برعکس نشان میدهد او حتی اگر چانهزن خوبی باشد، به هیچ وجه یک طراح راهبردی قابل اتکا آن هم در صحنهای چنین پیچیده و پرظرافت نیست. پیام ظریف برای دشمن خارجی هم در پوستری که طراحی کرده و بار گران حمل آن را بر دوش چند هنرمند غیرمتخصص در حوزه مسائل راهبردی گذاشته و هم در شبه درد دلی که با رفقای قدیمیاش در شورای روابط خارجی داشته، همه این بوده است که: «ما به نمایندگی از شما (غرب) در حال چانهزدن درون ایران هستیم. به ما کمک کنید تا امتیازهای بیشتری بگیریم و تقدیمتان کنیم!» پیام دیگر او هم این بوده است که: «حرفهای حکومت را خیلی جدی نگیرید، مردم میخواهند به هر قیمتی توافق شود»! آیا اینها پیامهایی است که 7 هفته مانده به پایان مذاکرات، رئیس تیم مذاکرهکننده باید برای دشمنترین دشمنان ایران که حالا نام خود را گذاشتهاند «طرف مذاکرهکننده» ارسال کند؟ اگر معنای مهارت این است، شاید بهتر آن است که امور خود را یکسره به آماتورها واگذار کنیم.
پنج- تیم مذاکرهکننده اکنون نماینده همه ملت ایران است اما این تیم بویژه رئیس آن درصدد تعریف خود به عنوان یک اصلاحطلب دوم خردادی است که در پی انتقامکشی انتخاباتی از رقیبان است، با ایجاد اشتباههای محاسباتی پیدرپی برای دشمن، در حال تباه کردن نتیجه مقاومت یک دههای این ملت و حتی زحماتی است که خود و دوستانش در این یک سال کشیدهاند. آقای روحانی در نیویورک گفت ایران زیر بار هیچ زور و تحمیلی نخواهد رفت. حتی از خود ظریف پیشتر شنیدهایم که در صورت عدم توافق فاجعهای رخ نخواهد داد. اکنون تمام این نظام محاسباتی در حال تخریب و جایگزین شدن با یک سلسله آدرسهای بشدت گمراهکننده است که خروجی آن تشدید اشتباهات محاسباتی غرب درباره قدرت ملی ایران، دیدگاههای مردم در ایران و دستهبندیهای درون نظام ایران خواهد بود. با این وضع، 7 هفته دیگر، اگر خروجی مذاکرات سرسختی بیشتر غرب و باجخواهی افزونتر آن باشد، آقای روحانی جز وزیر امور خارجه خود کس دیگری را نباید ملامت کند.