به گزارش شهدای ایران، سریال معراجیها اثری است مبتنی بر محتوا و نه ساختار. نه تنها ساختار بلکه همه عناصر دیگر از قصه گرفته تا شخصیتها و روند روایت، همگی در خدمت این محتوای مقصود و مدنظر سازندهاند.
این البته فینفسه ایرادی ندارد و الزاماً نقطه منفی برای این اثر تصویری به شمار نمیآید. بهشرط اینکه معراجیها توانسته باشد حداقلهای استاندارد بصری و ویژگیهای لازم برای بیان نمایشی را در خود به وجود آورد.
وقتی همهچیز بر محور پیام مهم و محتوای ارزشی میچرخد
معراجیها همه هم و غمش را مصروف این نکته میکند که «پیام» و حرفهای «مهم» ی را که بدانها قایل است به مخاطب عرضه کند؛ آنهم به سادهترین و رو ترین شکل ممکن در حرکات و سکنات و دیالوگها میتوان رد این روند و الگوی نمایشی را دید.
اما واقعیت این است که تجربه نشان میدهد این روند نمایشی، به موفقیت نسبی رسیده است و توانسته مخاطب عام را با خود همراه کند و این یعنی پیروزی یک اثر. اثری که البته مهمترین قصدش همراهی همین تودههاست و چندان محلی از اعراب برای منتقدانش و یا همان قشر خاص و نخبه و فضلای سینما و هویت بصری قائل نیست که البته این هم نکته منفی محسوب نمیشود. اگر بتوان به همان ایده کلی «همراهی لشکر مخاطبان انبوه عادی» بسنده کرد که کرده است.
اما در نمونه الگوهای سنتی که معراجیها همچون اقران و امثال سلفش یعنی اخراجیها و رسواییها و... توانست با استعانت از آن به موفقیت برسد و این موفقیت واقعاً هم جای تبریک به دهنمکی دارد، باید از «تئاتر روحوضی» یادکرد.
استفاده بهینه از سنتهای تئاتر روحوضی
تئاتر روحوضی که نمونهای موفق و ماندگار و خاطرهانگیز از یک گعده و دورهم جمعی هنری در فضای تئاتر همگانی و عمومی بود، بر مبنای عناصری ساده و بیپیرایه در ساختار و درعینحال، معنای سادهتر و قابلفهمتر برای عوام در محتوا، شکل میگرفت. و معراجیها هم همین سبک و شیوه را ادامه میدهد و بهقولمعروف تبدیل به یک فیلم و سریال «برفوش» و «پرمخاطب» شده است.
حقیقت این است که این کار پر از برکت و موهبت است؛ در حقیقت خیلی از سینماهای متروکه ما در اقصی نقاط ایران، با اخراجیها دوباره زنده شد و مردم را به خود دید و یا همین معراجیها بار دیگر قشر عظیمی از مخاطبان شبکههای تلویزیونی داخلی را پای خود نشاند؛ آنهم با ارائه اینهمه معارف بلند و مضامین ارزشی غنی؛ از شهدا و رشادتهایشان در جبهه گرفته تا مضامین مهم و داغ و تفکر برانگیز اجتماعی؛ از تحلیل عمیق فضاهایی مثل دانشگاه آنهم با زبان و میزان سنی ساده و معمولی و آبکی گرفته تا شعارها و شعائر و یادها و عکسها و دیالوگهای پرمغز و سرشار از ارزش اما درعینحال در اوج سادگی و بیآلایشی.
عمق مفاهیم بلند در سطح دیالوگهای نژند
از شواهد میتوان به این نکته رسید که در متن و بطن این دیالوگهای بهظاهر ساده در سریال، چه مضامین بلندی نهفته است؛ اینکه جوانان ما گاه دستاویز خباثت یک استاد دانشگاه غربزده و واداده میشوند و یا مدیر یک دانشگاه ممکن است چقدر منافق و مزدور باشد و فرصتطلب؛ اینکه برو بچههای بسیجی در عین خلوص و ایثار و دردمندی و دغدغه داشتنشان، ممکن است گاه از کوره در بروند و با برادران و خواهران هم نوع و همکیششان در دانشگاه، درگیری بیایند و البته اینجاست که با پادرمیانی بزرگان و خردمندان و تدبیرگرانی همچون جناب دکتر مهدوی که نمادی از آگاهان اهلدل و دردمندان عرصه پیکار در جهان امروز است، همهچیز به سمت صلاح و فلاح میرود و حل میشود و هضم.
یادآوری تکاندهنده آرمانها در پوشش جذابیت و قدری هم لودگی
معراجیها درست دست روی چیزهای حساسی گذاشته است که جریان ضد ارزشی و شبه روشنفکران وطنی سعی دارند به فراموشی بسپارندشان؛ چیزهایی که در یککلام در ارزشهایی خلاصه میشود که برایشان جنگیدیم و اینهمه شهید تقدیم راه انقلاب و آرمانهای بلندش کردیم.
اما وقتی در بین شخصیتهای معراجیها به دنبال نمادها و نمونههای عینیاش میگردیم همه را خوب میفهمیم مگر یک نفر؛ کارکتری به نام فرید چهاردانگه؛ این شخصیت با ابهام و تردید و شکی که در اجزای حضورش مستتر است مخاطبان را به تردید میاندازد که بناست با بازی او، کدام گروه از مصادیق عینی اجتماعی مورد هجمه قرار گیرد و رسوا شود؟
معراجیها بیان خوبی دارد؛ بهخوبی با موسیقی و افکتهای تصویری توأم شده است و اینها همگی توانسته کمک شایان توجهی به ضعفهای فیلمنامه مفقودش بکند. فیلمنامهای که احتمالاً وجود خارجی نداشته باشد و ناگفته نماند که این هم البته یک چاقوی دو لبه است و یک قیچی برنده؛ اینکه فیلم با بداهه گویی شکل بگیرد در عین یادآوری خلأ فیلمنامهای، گویای ابتکار و خلاقیت و هنرمندی عوامل و بهخصوص بازیگران است که چه خوب توانستهاند این صحنههای شاداب و مخاطب پسند را از آب و گل درآورند؛
مثلاً لفاظی های علی صادقی این استعداد درخشان بازیگری طنز و یا بازیهای عموماً خوب نقشهای دانشجویان تجسمی و البته رضا رویگری که مثل همیشه حضوری درخشان و راحت و بذلهگو دارد. همینطور اصغر نقی زاده و دیگران.
اثری سیاسی که سیاستش عین سادگی و دیانت است
معراجیها قطعاً یک اثر سیاسی است اما سیاستی که بادیانت گرهخورده و نه شعارهای کثیف و مناسک سخیف جناحی؛ سیاستی که همه هموغمش را زنده کردن یاد و نام شهدا قرار داده است؛ حالا در این میان حتی بعضی از ضعفهای ساختاری و اجراهای نازل تصویری و استفاده از بعضی رویکردها و ابزارهای مبهم و مردد و برنده مثل جملات گزنده تابوشکن یا حرفهایی که ممکن است بدآموزی هم داشته باشد، قابلاغماض است.
برکت تصاویر شهدا در استفاده درست ابزاری از تصویر
کافی است شما یک قسمت از این سریال را دیده باشید آنوقت متوجه میشوید که چقدر کلوزآپ زیبا و ممتد از تصاویر شهدا دیده میشود و چقدر عبارتهای ماندگار و خاطره برانگیز از آن سالهای حماسه و دفاع و ایثارگری شنیده میشود.
اینها همه باعث میشود تا آن یاد و خاطرههای معنوی و آرمانهای ارزشی، برای مخاطب زنده شود و مگر مقصود و غرض بهتر و بزرگتری از این هم میتوان برای یک سریال تلویزیونی قائل شد؟
سریال معراجیها اثری است مبتنی بر محتوا و نه ساختار. نهتنها ساختار بلکه همه عناصر دیگر از قصه گرفته تا شخصیتها و روند روایت، همگی در خدمت این محتوای مقصود و مدنظر سازندهاند و این برای جناب دهنمکی که معتقد است سینما «ظرف»ی است که میتوان هر مظروفی را در آن ریخت، ایدهای بجا و رفتاری درخور و متناسب است.
حکایت گمنامی و شیادی روشنفکران غربزده
با دیدن این سریال ارزشی و همهکارهای دیگر کارنامه پربار این کارگردان آرمانگرا یاد و خاطره همه رشادتهای رزمندگان جبهههای حق علیه باطل و مجاهدان راه خدا، ناخودآگاه، برایمان زنده میشود و زیر لب این شعر سرخ و تکاندهنده و منقلب کننده را زمزمه میکنیم که:
سخت گمنامید اما ای شقایق سیرتان
کیسه میدوزند ازبهر شما، شیادها
*فرهنگ نیوز
این البته فینفسه ایرادی ندارد و الزاماً نقطه منفی برای این اثر تصویری به شمار نمیآید. بهشرط اینکه معراجیها توانسته باشد حداقلهای استاندارد بصری و ویژگیهای لازم برای بیان نمایشی را در خود به وجود آورد.
وقتی همهچیز بر محور پیام مهم و محتوای ارزشی میچرخد
معراجیها همه هم و غمش را مصروف این نکته میکند که «پیام» و حرفهای «مهم» ی را که بدانها قایل است به مخاطب عرضه کند؛ آنهم به سادهترین و رو ترین شکل ممکن در حرکات و سکنات و دیالوگها میتوان رد این روند و الگوی نمایشی را دید.
اما واقعیت این است که تجربه نشان میدهد این روند نمایشی، به موفقیت نسبی رسیده است و توانسته مخاطب عام را با خود همراه کند و این یعنی پیروزی یک اثر. اثری که البته مهمترین قصدش همراهی همین تودههاست و چندان محلی از اعراب برای منتقدانش و یا همان قشر خاص و نخبه و فضلای سینما و هویت بصری قائل نیست که البته این هم نکته منفی محسوب نمیشود. اگر بتوان به همان ایده کلی «همراهی لشکر مخاطبان انبوه عادی» بسنده کرد که کرده است.
اما در نمونه الگوهای سنتی که معراجیها همچون اقران و امثال سلفش یعنی اخراجیها و رسواییها و... توانست با استعانت از آن به موفقیت برسد و این موفقیت واقعاً هم جای تبریک به دهنمکی دارد، باید از «تئاتر روحوضی» یادکرد.
استفاده بهینه از سنتهای تئاتر روحوضی
تئاتر روحوضی که نمونهای موفق و ماندگار و خاطرهانگیز از یک گعده و دورهم جمعی هنری در فضای تئاتر همگانی و عمومی بود، بر مبنای عناصری ساده و بیپیرایه در ساختار و درعینحال، معنای سادهتر و قابلفهمتر برای عوام در محتوا، شکل میگرفت. و معراجیها هم همین سبک و شیوه را ادامه میدهد و بهقولمعروف تبدیل به یک فیلم و سریال «برفوش» و «پرمخاطب» شده است.
حقیقت این است که این کار پر از برکت و موهبت است؛ در حقیقت خیلی از سینماهای متروکه ما در اقصی نقاط ایران، با اخراجیها دوباره زنده شد و مردم را به خود دید و یا همین معراجیها بار دیگر قشر عظیمی از مخاطبان شبکههای تلویزیونی داخلی را پای خود نشاند؛ آنهم با ارائه اینهمه معارف بلند و مضامین ارزشی غنی؛ از شهدا و رشادتهایشان در جبهه گرفته تا مضامین مهم و داغ و تفکر برانگیز اجتماعی؛ از تحلیل عمیق فضاهایی مثل دانشگاه آنهم با زبان و میزان سنی ساده و معمولی و آبکی گرفته تا شعارها و شعائر و یادها و عکسها و دیالوگهای پرمغز و سرشار از ارزش اما درعینحال در اوج سادگی و بیآلایشی.
عمق مفاهیم بلند در سطح دیالوگهای نژند
از شواهد میتوان به این نکته رسید که در متن و بطن این دیالوگهای بهظاهر ساده در سریال، چه مضامین بلندی نهفته است؛ اینکه جوانان ما گاه دستاویز خباثت یک استاد دانشگاه غربزده و واداده میشوند و یا مدیر یک دانشگاه ممکن است چقدر منافق و مزدور باشد و فرصتطلب؛ اینکه برو بچههای بسیجی در عین خلوص و ایثار و دردمندی و دغدغه داشتنشان، ممکن است گاه از کوره در بروند و با برادران و خواهران هم نوع و همکیششان در دانشگاه، درگیری بیایند و البته اینجاست که با پادرمیانی بزرگان و خردمندان و تدبیرگرانی همچون جناب دکتر مهدوی که نمادی از آگاهان اهلدل و دردمندان عرصه پیکار در جهان امروز است، همهچیز به سمت صلاح و فلاح میرود و حل میشود و هضم.
یادآوری تکاندهنده آرمانها در پوشش جذابیت و قدری هم لودگی
معراجیها درست دست روی چیزهای حساسی گذاشته است که جریان ضد ارزشی و شبه روشنفکران وطنی سعی دارند به فراموشی بسپارندشان؛ چیزهایی که در یککلام در ارزشهایی خلاصه میشود که برایشان جنگیدیم و اینهمه شهید تقدیم راه انقلاب و آرمانهای بلندش کردیم.
اما وقتی در بین شخصیتهای معراجیها به دنبال نمادها و نمونههای عینیاش میگردیم همه را خوب میفهمیم مگر یک نفر؛ کارکتری به نام فرید چهاردانگه؛ این شخصیت با ابهام و تردید و شکی که در اجزای حضورش مستتر است مخاطبان را به تردید میاندازد که بناست با بازی او، کدام گروه از مصادیق عینی اجتماعی مورد هجمه قرار گیرد و رسوا شود؟
معراجیها بیان خوبی دارد؛ بهخوبی با موسیقی و افکتهای تصویری توأم شده است و اینها همگی توانسته کمک شایان توجهی به ضعفهای فیلمنامه مفقودش بکند. فیلمنامهای که احتمالاً وجود خارجی نداشته باشد و ناگفته نماند که این هم البته یک چاقوی دو لبه است و یک قیچی برنده؛ اینکه فیلم با بداهه گویی شکل بگیرد در عین یادآوری خلأ فیلمنامهای، گویای ابتکار و خلاقیت و هنرمندی عوامل و بهخصوص بازیگران است که چه خوب توانستهاند این صحنههای شاداب و مخاطب پسند را از آب و گل درآورند؛
مثلاً لفاظی های علی صادقی این استعداد درخشان بازیگری طنز و یا بازیهای عموماً خوب نقشهای دانشجویان تجسمی و البته رضا رویگری که مثل همیشه حضوری درخشان و راحت و بذلهگو دارد. همینطور اصغر نقی زاده و دیگران.
اثری سیاسی که سیاستش عین سادگی و دیانت است
معراجیها قطعاً یک اثر سیاسی است اما سیاستی که بادیانت گرهخورده و نه شعارهای کثیف و مناسک سخیف جناحی؛ سیاستی که همه هموغمش را زنده کردن یاد و نام شهدا قرار داده است؛ حالا در این میان حتی بعضی از ضعفهای ساختاری و اجراهای نازل تصویری و استفاده از بعضی رویکردها و ابزارهای مبهم و مردد و برنده مثل جملات گزنده تابوشکن یا حرفهایی که ممکن است بدآموزی هم داشته باشد، قابلاغماض است.
برکت تصاویر شهدا در استفاده درست ابزاری از تصویر
کافی است شما یک قسمت از این سریال را دیده باشید آنوقت متوجه میشوید که چقدر کلوزآپ زیبا و ممتد از تصاویر شهدا دیده میشود و چقدر عبارتهای ماندگار و خاطره برانگیز از آن سالهای حماسه و دفاع و ایثارگری شنیده میشود.
اینها همه باعث میشود تا آن یاد و خاطرههای معنوی و آرمانهای ارزشی، برای مخاطب زنده شود و مگر مقصود و غرض بهتر و بزرگتری از این هم میتوان برای یک سریال تلویزیونی قائل شد؟
سریال معراجیها اثری است مبتنی بر محتوا و نه ساختار. نهتنها ساختار بلکه همه عناصر دیگر از قصه گرفته تا شخصیتها و روند روایت، همگی در خدمت این محتوای مقصود و مدنظر سازندهاند و این برای جناب دهنمکی که معتقد است سینما «ظرف»ی است که میتوان هر مظروفی را در آن ریخت، ایدهای بجا و رفتاری درخور و متناسب است.
حکایت گمنامی و شیادی روشنفکران غربزده
با دیدن این سریال ارزشی و همهکارهای دیگر کارنامه پربار این کارگردان آرمانگرا یاد و خاطره همه رشادتهای رزمندگان جبهههای حق علیه باطل و مجاهدان راه خدا، ناخودآگاه، برایمان زنده میشود و زیر لب این شعر سرخ و تکاندهنده و منقلب کننده را زمزمه میکنیم که:
سخت گمنامید اما ای شقایق سیرتان
کیسه میدوزند ازبهر شما، شیادها
*فرهنگ نیوز