اما علت و عامل دومی که پدرت "صدام" را عقده ای کرده بود این بود که او در سن نوجوانی مورد تجاوز جنسی قرار گرفت.
به گزارش شهدای ایران، سرهنگ «ریاض آل شلیبة» افسر بازنشسته و سابق حزب منحله بعث که سال های سال است در ایالت میشیگان آمریکا اقامت دارد، در نامه ای خطاب به "رغد” دختر "صدام” دیکتاتور سابق عراق، اخبار و اطلاعات محرمانه و منتشر نشده ای را برای اولین بار منتشر کرد.
در بخشی از این نامه که توسط بیشتر رسانه های عراقی منتشر شده، آمده: رغد خانم.. دختر رئیس سابق عراق، متأسفانه باید به عرض شما برسانم که علت این همه عقده ای که پدرت در دوران حکومت داریش داشت چندین عامل بوده که مهم ترین آن را می توان در این دو نکته خلاصه کرد. اولا وی همواره از کودکی به دلیل اینکه نمی دانست پدر واقعیش چه کسی بوده، رنج می برد.
ـین افسر بازنشسته ارتش سابق عراق در ادامه نامه اش می افزاید: اما علت و عامل دومی که پدرت "صدام” را عقده ای کرده بود این بود که او در سن نوجوانی مورد تجاوز جنسی قرار گرفت.
وی همچنین نوشت: شرح ماجرای تجاوز به وی چنین بود. او توسط دایی اش "خیرالله طلفح” که سرپرستی خانواده "صدام” را بر عهده داشت، به بغداد فرستاده شد تا در آنجا کار کند. "صدام” در بغداد ابتدا در ترمینالی کار پیدا کرد و با چند نفر از رانندگان دوست شد اما متأسفانه همه آنها افراد خلافکار و منحرفی بودند.
او ادامه داد: این چند نفر عبارت بودند از «علی ماما» (ریاست این گروه اراذل و اوباش را بر عهده داشت)، خالد دونکی، حمودی الأقجم، طالب ابن ماهیه، قیس الجندی، باسم المعیدی، محمد شعیطه، و در نهایت صدام حسین التکریتی که کوچک ترین عضو این گروه بود.
سرهنگ «ریاض آل شلیبة» افزود: در نهایت پلیس همه آنها را شناسایی، بازداشت و سپس به زندان انداخت. البته "صدام” هم که با آنان همدست شده بود مدت کوتاهی به همان خاطر در زندان بود. این داستان را همه در عراق می دانند. اما آنچه را که خیلی ها نمی دانند این بود که پدرت "صدام” توسط همان دوستان اراذل و اوباش خود، مورد تجاوز جنسی قرار گرفت و این مسأله به عقده ای در زندگیش تبدیل شد که تا آخر عمر هم همراه او بود.
در بخشی از این نامه که توسط بیشتر رسانه های عراقی منتشر شده، آمده: رغد خانم.. دختر رئیس سابق عراق، متأسفانه باید به عرض شما برسانم که علت این همه عقده ای که پدرت در دوران حکومت داریش داشت چندین عامل بوده که مهم ترین آن را می توان در این دو نکته خلاصه کرد. اولا وی همواره از کودکی به دلیل اینکه نمی دانست پدر واقعیش چه کسی بوده، رنج می برد.
ـین افسر بازنشسته ارتش سابق عراق در ادامه نامه اش می افزاید: اما علت و عامل دومی که پدرت "صدام” را عقده ای کرده بود این بود که او در سن نوجوانی مورد تجاوز جنسی قرار گرفت.
وی همچنین نوشت: شرح ماجرای تجاوز به وی چنین بود. او توسط دایی اش "خیرالله طلفح” که سرپرستی خانواده "صدام” را بر عهده داشت، به بغداد فرستاده شد تا در آنجا کار کند. "صدام” در بغداد ابتدا در ترمینالی کار پیدا کرد و با چند نفر از رانندگان دوست شد اما متأسفانه همه آنها افراد خلافکار و منحرفی بودند.
او ادامه داد: این چند نفر عبارت بودند از «علی ماما» (ریاست این گروه اراذل و اوباش را بر عهده داشت)، خالد دونکی، حمودی الأقجم، طالب ابن ماهیه، قیس الجندی، باسم المعیدی، محمد شعیطه، و در نهایت صدام حسین التکریتی که کوچک ترین عضو این گروه بود.
سرهنگ «ریاض آل شلیبة» افزود: در نهایت پلیس همه آنها را شناسایی، بازداشت و سپس به زندان انداخت. البته "صدام” هم که با آنان همدست شده بود مدت کوتاهی به همان خاطر در زندان بود. این داستان را همه در عراق می دانند. اما آنچه را که خیلی ها نمی دانند این بود که پدرت "صدام” توسط همان دوستان اراذل و اوباش خود، مورد تجاوز جنسی قرار گرفت و این مسأله به عقده ای در زندگیش تبدیل شد که تا آخر عمر هم همراه او بود.