در حالی که افزایش تولید نفت آمریکا از سال ۲۰۰۹ به این سو نظریه نقطه اوج تولید نفت را ابطال کرده است کارشناسان معتقدند جهش تولید ممکن است برای مدتی همه چیز را بهبود ببخشد اما نمی تواند چشم انداز بلند مدت را تغییر دهد.
به گزارش شهدای ایران؛ وال استریت ژورنال طی گزارشی نوشت: چندین دهه پیش، سناریویی شوم در تصور عموم مردم جهان به جریان افتاد: تولید نفت در جهان به بالاترین حد خود می رسد و بعد به طرزی مهارنشدنی سقوط خواهد کرد. قیمتها بالا خواهد رفت و کشورها مجبور خواهند بود برنامه های سفت و سخت برای جیره بندی را به کار گرفته و برای منابع در حال اتمام، مبارزه کنند.
البته تولید نفت آمریکا در دهه 1970 به نقطه اوج خود رسید و برای چند دهه بعد فروکش کرد. درست همانطور که تئوری نفطه اوج نفت پیش بینی کرده بود. اما پس از آن اتفاقی رخ داد که در این تئوری پیش بینی نشده بود: تولید نفت آمریکا در سال 2009 دوباره افزایش یافت و به لطف جهش در تکنولوژی استخراج نفت تاکنون متوقف نشده است.
برای کسانی که هوادار تولید نفت در نقطه اوج خود هستند، این تنها فرصتی کوتاه است و مطمئنا کاهش تولید اجتناب ناپذیر خواهد بود. اما موج جدیدی از کارشناسان صنعت نفت معتقدند نگاه ما به این مسئله اشتباه است. موانع واقعی در زمینه تولید نفت، تکنولوژی و هزینه ها هستند. ما دچار کمبود هستیم اما نه در میزان نفتی که در زمین وجود دارد بلکه در مورد میزان نوآوری که برای رسیدن به منابع جدید نفتی در زیر زمین به خرج می دهیم و البته میزان هزینه ای که حاضریم برای رسیدن به این منابع بپردازیم.
فیل ورلگر اقتصاددان نفت خام می گوید:"امروزه تکنولوژی به قدری سریع حرکت می کند که موانع در مسیر افزایش دسترسی به ذخایر نفتی، به راحتی حذف می شوند"
اینکه می توان به اوج تولید نفت رسید یا نه، چیزی بیش از یک بحث عقلانی است. هرچند این بحث طی دهه های مختلف موافق و مخالف بسیار داشته است. این سوال و روش فکر کردن در مورد آن نیز تاثیر زیادی بر دولت ها، تولید کنندگان نفت و افراد عادی در سرتاسر جهان می گذارد که همه آنها متکی به خیالات تولید نفت هستند و با افزایش قیمتها و کمبود منابع، در معرض خطر قرار می گیرند.
حامیان تئوری اوج تولید نفت معتقدند به جای هزینه کردن برای یافتن منابع جدید نفت، ما باید به نگهداری از آنچه در دسترس داریم بپردازیم و سرمایه خود را صرف انرژی های تجدیدپذیر کنیم تا از این طریق خود را برای کاهش ذخایر نفتی و بالا رفتن قیمتها آماده کنیم. بسیاری از مخالفان این تئوری نیز موافقند که نباید تا ابد به نفت وابسته باشیم. اما ازنظر آنها اقدام عاقلانه تر این است که بر روی تکنولوژی سرمایه گذاری کنیم تا بتوانیم ذخایر نفتی در دسترس را توسعه دهیم و این کار را تا زمانی انجام دهیم که سرمایه گذاری در این زمینه دیگر به صرفه نباشد. در صورت رسیدن به این نقطه، می توانیم به جایگزین مقرون به صرفه ای برای نفت بیندیشیم.
بر اساس این گزارش ایده نقطه اوج تولید نفت توسط ام کینگ هابرت که زمین شناسی نابغه در شرکت نفتی شل بود به بیشترین حد شهرت رسید. وی در سال 1956 طی یادداشتی پیش بینی کرد که تولید نفت آمریکا احتمالا در دهه 1970 به اوج خود می رسد و بعد از آن کاهش می یابد.
این یادداشت بعدها با عنوان نقطه اوج هابرت و بعدها بعنوان نقطه اوج نفت معروف شد. در اوایل دهه 1970 و هنگامی که بازده نفت آمریکا به اوج خود رسید، این ایده محبوبیت بسیار بالایی رسید. این ایده مدتی تاثیر خودش را برجای گذاشت و دولتها در حال آماده شدن برای سقوط نفت بودند. رانندگان در صفهای طولانی در پمپ بنزینها انتظار می کشیدند و دولتها احساس می کردند که نفت در زیر یوغ اوپک در حال کشیدن نفسهای آخر است. تحلیلگرانی همچون پاول ارلیش که آینده نفت را پیش بینی می کردند،با هشدارهای وحشت آور نسبت به رشد بیش از حد جمعیت و اتمام منابع طبیعی به شهرت بسیار رسیدند.
تاثیر این تئوری بر دولتها باعث افزایش سرمایه گذاری بر انرژی های جایگزین شد و بعضی از کارشناسان را در مورد آینده انرژی به فکر فرو برد. چندی بعد، هنگامی که قیمت نفت افزایش یافت و به نظر می رسید در همانجا متوقف شده است، این تئوری بازهم به شدت به محبوبیت رسید.
کینث دیفیس که یکی از هواداران تئوری اوج نفت بود در سال 2008 نوشت:"به دنیای ماوراء نقطه اوج هوبرت خوش آمدید"
پس از مدتی اطلاعات نشان دادند که این تئوری از مسیر خود منحرف شده است. در سال 2008 آمریکا روزانه 5 میلیون بشکه نفت تولید می کرد. در سال 2009 تولید نفت آمریکا شروع به رشد کرد. در ابتدا این رشد آهسته بود و بعد سرعت گرفت. امروزه این روند همچنان در حال افزایش است. در نیمه اول سال 2014 متوسط تولید نفت آمریکا به متوسط 8.3 میلیون بشکه در روز رسید.
چه تغییری رخ داده بود؟ یک نو آوری در تکنولوژی حوزه های نفتی که تئوری اوج نفت، انتظار آن را نداشت. شرکتهای انرژی، شکاف هیدرولیک را با حفاری افقی در هم آمیختند تا نفت را از دل صخره های در هم فشرده در آمریکای شمالی بیرون بکشند. صنعت نفت به این نتیجه رسید که پمپاژ آب به درون سنگهای رسی می تواند موجب ایجاد هزاران شکاف شود که هریک مسیر بسیار ریزی برای حرکت مولکولهای انرژی به داخل یک چاه نفتی هستند.
حفاران در ابتدا گاز طبیعی را هدف قرار دادند زیرا تصور می کردند که مولکولهای نفت به قدری بزرگند که قابل استخراج نیستند. اما ایجاد شکاف در صخره ها سبب ایجاد چاه های نفتی نیز شد. نوآوری ها به صنعت نفت اجازه دادند که کار ایجاد شکاف را بهتر انجام داده و ضخامت را افزایش دهند. اکنون دیگر کشورها نیز استفاده از این تکنیکها را آغاز کرده اند و ممکن است به دستاوردهای این چنینی برسند.
با جهش اخیر در تولید نفت، بحثهایی بر زبانها افتاد مبنی بر اینکه تئوری اوج نفت، قدرت نوآوری را دست کم گرفته است. در واقع، بسیاری از کارشناسان نفت معتقدند که این صنعت طی تاریخ مشخص کرده است که درست وقتی که چشم اندازها به آینده نفت تیره و تار است، منابع تازه ای را رونمایی می کند.
یک قرن پیش، درست هنگامی که نگرانی ها مبنی بر رسیدن تولید نفت به نقطه اوج، گسترش یافت صنعت انرژی منابع عظیم نفتی تازه ای را در تگزاس و کالیفرنیا کشف کرد. وقتی تولید نفت در آمریکا رو به کاهش نهاد، تولید دیگر نواحی نفت خیز دریای شمال، نیجریه و عربستان سعودی رو به رشد نهاد. نوآوری های فنی همچون استفاده از امواج صوتی برای مکان یابی حوزه های نفتی در میان هزاران فوت آب و صخره، جهش بزرگی را در حفاری اعماق آب به وجود آورد.
در نگاهی گسترده تر، مخالفان تئوری اوج نفت بر این عقیده اند که این تئوری از زاویه ای نادرست به این مشکل نگاه می کند. این تئوری به جای تکیه بر نوآوری در رسیدن به ذخایر نفتی، بر روی ذخایر فیزیکی موجود تمرکز می کند.جورج کینگ، مشاور تکنولوژی جهانی می گوید " منبع محدودی و فناپذیری از نفت و گاز در ذخایر ویران شده زیر زمین وجود دارد" اما موانعی که در سر راه میزان تولید نفت قرار دارند، زمین شناختی نیستند. وی می افزاید:"ما بیش از هر چیزی با محدودیتهای فنی و اقتصادی مواجه هستیم."
کینگ در مورد توانایی بشر در غلبه بر محدودیتهای فنی خوش بین است. وی می گوید:"صنعت نفت یک صنعت مبتکر است."
یکی از مسئولیتهای کینگ در شرکت آپاچی، همراهی لحظه به لحظه با تکنولوژی هایی است که می توانند در سالهای آینده موجب افزایش تولید نفت شوند. مثلا وی به دنبال راه های جدیدی برای بیرون کشیدن نفت بیشتر از ذخایر زیرزمینی است که در تنگنا قرار گرفته اند. هنگامی که طی عملیات حفاری سنگها شکاف بر می دارند، بازهم مقدار بسیار زیادی نفت بر جای باقی می ماند. شکاف سنگها موجب آزاد شدن مولکولهای سبکتر گاز و نفت می شود اما مولکولهای سنگینتر و چسبناک تر را بر جای می گذارد.
یکی از ایده های نوین در زمینه استخراج نفت، هدایت جریان تند دی اکسید کربن به درون صخره های محکم و بیرون راندن نفت با فشار آن است. روش دیگر استفاده از نانوشیمی برای کاهش کشش سطحی و بالا کشیدن مولکولهای نفت از صخره هاست. درست همان گونه که پودر شوینده لکه ها را برمی دارد.کینگ می گوید:"برخی از شرکتها ایده های بسیار خوبی در این زمینه دارند"
مخالفان تئوری اوج نفت بر این عقیده اند که نباید همیشه از تمام ظرفیت استخراج نفت استفاده کرد. آنها معتقدند که نباید پیش از کمبود ذخایر نفتی سریعا مسیر استفاده از انرژی های جایگزین را در پیش گرفت. گذشته از اینها، سیاست انرژی در صورتی که به درستی هدایت نشود پیامدهای ناگواری خواهد داشت. بعنوان مثال در دهه 1970آمریکا تصور می کرد ذخایر گاز طبیعی در حال اتمام است. به همین خاطر کنگره آمریکا ایجاد نیروگاههای جدیدی را که از گاز طبیعی استفاده می کردند ممنوع کرد. در عوض، ما نیروگاههای بسیار زیادی را با سوخت ذغال سنگ ایجاد کردیم؛ حدود نیمی از نیروگاه های مدرن ذغال سنگ که امروزه میراثی از هوای آلوده را در برخی از شهرهای آمریکا بر جای گذاشته اند. لازم به ذکر نیست که در چند سال گذشته، ما از ذخایر بسیار زیادی از گاز طبیعی بهره برداری کرده ایم.
مخالفان تئوری اوج نفت همچنان که معتقدند ذخایر نفت و گاز آنقدرها هم محدود نیستند اما می پذیرند که محدودیتهای اقتصادی همچنان پابرجا هستند. هنگامی که صنعت نفت بر مانعی غلبه کرده و تولید نفت را افزایش می دهد، معمولا هزینه ها افزایش می یابند. همین مسئله دریچه ای را به سوی منبعی بهتر و ارزانتر می گشاید که در نهایت جایگزین نفت خام می شود.
بنابراین به نظر می رسد هزینه های استخراج نفت روز به روز بالاتر می رود و در نهایت به حدی می رسد که خریداران آن نمی توانند یا نمی خواهند برای آن پولی بپردازند.
این همان نکته ایست که موریس آدلمن استاد بازنشسته اقتصاد در دانشگاه ماساچوست در تلاش بود راه حلی برای آن بیابد. وی در کتابی چنین نوشت: "هیچکدام از مواد معدنی که نفت نیز جزء آنهاست، به پایان نخواهند رسید. اگر زمانی هزینه کشف و استخراج نفت به بالاتر از مقداری برسد که مصرف کننده مایل به پرداخت آن است، صنعت نفت رفته رفته ناپدید خواهد شد."
امروزه، اقتصاد در حال ایجاد تغییراتی در صنعت نفت است. علی رغم ذخایر نفت فراوانی که از طریق شکاف صخره ها جمع آوری می شود، قیمت نفت در جهان هنوز هم بالاست. همین مسئله مسیر را برای ورود منابع جایگزین انرژی و سرمایه گذاری بر روی بهره وری انرژی باز گذاشته است. سالهاست که گاز طبیعی، سهام بازار را از نفت می رباید. چند دهه قبل، مردم آمریکا خانه هایشان را با نفت گرم می کردند اما اکنون نوبت به گاز طبیعی رسیده است. در صنعت حمل و نقل جاده ای نیز گاز طبیعی همچون خودروهای الکتریکی در حال نقش آفرینی است.
گذشته از تمام اینها، تغییرات آب و هوایی نیز محاسبات را تغییر داده است. بیشتر حامیان هوای پاک در حال فشار آوردن به دولتها برای استفاده از انرژی جایگزین هستند. آنها خواهان استفاده از سوختهایی با کربن کمتر هستند تا روند افزایش دی اکسید کربن در جو زمین را کاهش دهند. آنها معتقدند تنها دلیل کاهش استفاده از نفت، کمبود ذخایر نفتی نیست. از نظر آنها گسترش استفاده از ذخایر نفتی موجب ایجاد مانع در مسیر اقدامات طولانی مدت برای جلوگیری از خطر تغییراتی آب و هوایی می شود.
مایکل شلنبرگر، رئیس یک اتاق فکری در زمینه انرژی و آب و هوا در کالیفرنیا می گوید: "تولید نفت به اوج خود خواهد رسید، اما علت آن اوج مصرف خواهد بود."
شلنبرگر معتقد است دوره حکمرانی نفت بر صنعت حمل و نقل کوتاه تر از زمانی است که اغلب مردم تصور می کنند. هنگامی که جایگزین بهتری پا به میدان بگذارد، حکمرانی نفت به سر خواهد رسید. وی می گوید:"همان طور که در حال رها کردن ذخایر زیرزمینی ذغال سنگ هستیم، بالاخره ذخایر بزرگ نفت را نیز در زیر زمین رها خواهیم کرد."
افزایش کشف ذخایر اخیر نفت، تنها یک فرجه کوتاه است که به دنبال آن ذخایر نفت، مسیر رو به پایین بلند مدتی را در پیش خواهد گرفت. ممکن است تولید نفت آمریکا برای بار دوم به نقطه اوج خود برسد اما پس از آن به نقطه نهایی کاهش خود خواهد رسید.
جهش تولید ممکن است برای مدتی همه چیز را بهبود ببخشد اما نمی تواند چشم انداز بلند مدت را تغییر دهد.
مردم به تکنولوژی به عنوان نوعی سلاح همه فن حریف نگاه می کنند، اما حقیقت بر خلاف این است.
در نهایت به بازده نزولی خواهیم رسید زیرا نفت یک منبع محدود است، حتی اگر واقعا از میزان این محدودیت آگاه نباشیم.
منبع:تسنیم
البته تولید نفت آمریکا در دهه 1970 به نقطه اوج خود رسید و برای چند دهه بعد فروکش کرد. درست همانطور که تئوری نفطه اوج نفت پیش بینی کرده بود. اما پس از آن اتفاقی رخ داد که در این تئوری پیش بینی نشده بود: تولید نفت آمریکا در سال 2009 دوباره افزایش یافت و به لطف جهش در تکنولوژی استخراج نفت تاکنون متوقف نشده است.
برای کسانی که هوادار تولید نفت در نقطه اوج خود هستند، این تنها فرصتی کوتاه است و مطمئنا کاهش تولید اجتناب ناپذیر خواهد بود. اما موج جدیدی از کارشناسان صنعت نفت معتقدند نگاه ما به این مسئله اشتباه است. موانع واقعی در زمینه تولید نفت، تکنولوژی و هزینه ها هستند. ما دچار کمبود هستیم اما نه در میزان نفتی که در زمین وجود دارد بلکه در مورد میزان نوآوری که برای رسیدن به منابع جدید نفتی در زیر زمین به خرج می دهیم و البته میزان هزینه ای که حاضریم برای رسیدن به این منابع بپردازیم.
فیل ورلگر اقتصاددان نفت خام می گوید:"امروزه تکنولوژی به قدری سریع حرکت می کند که موانع در مسیر افزایش دسترسی به ذخایر نفتی، به راحتی حذف می شوند"
اینکه می توان به اوج تولید نفت رسید یا نه، چیزی بیش از یک بحث عقلانی است. هرچند این بحث طی دهه های مختلف موافق و مخالف بسیار داشته است. این سوال و روش فکر کردن در مورد آن نیز تاثیر زیادی بر دولت ها، تولید کنندگان نفت و افراد عادی در سرتاسر جهان می گذارد که همه آنها متکی به خیالات تولید نفت هستند و با افزایش قیمتها و کمبود منابع، در معرض خطر قرار می گیرند.
حامیان تئوری اوج تولید نفت معتقدند به جای هزینه کردن برای یافتن منابع جدید نفت، ما باید به نگهداری از آنچه در دسترس داریم بپردازیم و سرمایه خود را صرف انرژی های تجدیدپذیر کنیم تا از این طریق خود را برای کاهش ذخایر نفتی و بالا رفتن قیمتها آماده کنیم. بسیاری از مخالفان این تئوری نیز موافقند که نباید تا ابد به نفت وابسته باشیم. اما ازنظر آنها اقدام عاقلانه تر این است که بر روی تکنولوژی سرمایه گذاری کنیم تا بتوانیم ذخایر نفتی در دسترس را توسعه دهیم و این کار را تا زمانی انجام دهیم که سرمایه گذاری در این زمینه دیگر به صرفه نباشد. در صورت رسیدن به این نقطه، می توانیم به جایگزین مقرون به صرفه ای برای نفت بیندیشیم.
بر اساس این گزارش ایده نقطه اوج تولید نفت توسط ام کینگ هابرت که زمین شناسی نابغه در شرکت نفتی شل بود به بیشترین حد شهرت رسید. وی در سال 1956 طی یادداشتی پیش بینی کرد که تولید نفت آمریکا احتمالا در دهه 1970 به اوج خود می رسد و بعد از آن کاهش می یابد.
این یادداشت بعدها با عنوان نقطه اوج هابرت و بعدها بعنوان نقطه اوج نفت معروف شد. در اوایل دهه 1970 و هنگامی که بازده نفت آمریکا به اوج خود رسید، این ایده محبوبیت بسیار بالایی رسید. این ایده مدتی تاثیر خودش را برجای گذاشت و دولتها در حال آماده شدن برای سقوط نفت بودند. رانندگان در صفهای طولانی در پمپ بنزینها انتظار می کشیدند و دولتها احساس می کردند که نفت در زیر یوغ اوپک در حال کشیدن نفسهای آخر است. تحلیلگرانی همچون پاول ارلیش که آینده نفت را پیش بینی می کردند،با هشدارهای وحشت آور نسبت به رشد بیش از حد جمعیت و اتمام منابع طبیعی به شهرت بسیار رسیدند.
تاثیر این تئوری بر دولتها باعث افزایش سرمایه گذاری بر انرژی های جایگزین شد و بعضی از کارشناسان را در مورد آینده انرژی به فکر فرو برد. چندی بعد، هنگامی که قیمت نفت افزایش یافت و به نظر می رسید در همانجا متوقف شده است، این تئوری بازهم به شدت به محبوبیت رسید.
کینث دیفیس که یکی از هواداران تئوری اوج نفت بود در سال 2008 نوشت:"به دنیای ماوراء نقطه اوج هوبرت خوش آمدید"
پس از مدتی اطلاعات نشان دادند که این تئوری از مسیر خود منحرف شده است. در سال 2008 آمریکا روزانه 5 میلیون بشکه نفت تولید می کرد. در سال 2009 تولید نفت آمریکا شروع به رشد کرد. در ابتدا این رشد آهسته بود و بعد سرعت گرفت. امروزه این روند همچنان در حال افزایش است. در نیمه اول سال 2014 متوسط تولید نفت آمریکا به متوسط 8.3 میلیون بشکه در روز رسید.
چه تغییری رخ داده بود؟ یک نو آوری در تکنولوژی حوزه های نفتی که تئوری اوج نفت، انتظار آن را نداشت. شرکتهای انرژی، شکاف هیدرولیک را با حفاری افقی در هم آمیختند تا نفت را از دل صخره های در هم فشرده در آمریکای شمالی بیرون بکشند. صنعت نفت به این نتیجه رسید که پمپاژ آب به درون سنگهای رسی می تواند موجب ایجاد هزاران شکاف شود که هریک مسیر بسیار ریزی برای حرکت مولکولهای انرژی به داخل یک چاه نفتی هستند.
حفاران در ابتدا گاز طبیعی را هدف قرار دادند زیرا تصور می کردند که مولکولهای نفت به قدری بزرگند که قابل استخراج نیستند. اما ایجاد شکاف در صخره ها سبب ایجاد چاه های نفتی نیز شد. نوآوری ها به صنعت نفت اجازه دادند که کار ایجاد شکاف را بهتر انجام داده و ضخامت را افزایش دهند. اکنون دیگر کشورها نیز استفاده از این تکنیکها را آغاز کرده اند و ممکن است به دستاوردهای این چنینی برسند.
با جهش اخیر در تولید نفت، بحثهایی بر زبانها افتاد مبنی بر اینکه تئوری اوج نفت، قدرت نوآوری را دست کم گرفته است. در واقع، بسیاری از کارشناسان نفت معتقدند که این صنعت طی تاریخ مشخص کرده است که درست وقتی که چشم اندازها به آینده نفت تیره و تار است، منابع تازه ای را رونمایی می کند.
یک قرن پیش، درست هنگامی که نگرانی ها مبنی بر رسیدن تولید نفت به نقطه اوج، گسترش یافت صنعت انرژی منابع عظیم نفتی تازه ای را در تگزاس و کالیفرنیا کشف کرد. وقتی تولید نفت در آمریکا رو به کاهش نهاد، تولید دیگر نواحی نفت خیز دریای شمال، نیجریه و عربستان سعودی رو به رشد نهاد. نوآوری های فنی همچون استفاده از امواج صوتی برای مکان یابی حوزه های نفتی در میان هزاران فوت آب و صخره، جهش بزرگی را در حفاری اعماق آب به وجود آورد.
در نگاهی گسترده تر، مخالفان تئوری اوج نفت بر این عقیده اند که این تئوری از زاویه ای نادرست به این مشکل نگاه می کند. این تئوری به جای تکیه بر نوآوری در رسیدن به ذخایر نفتی، بر روی ذخایر فیزیکی موجود تمرکز می کند.جورج کینگ، مشاور تکنولوژی جهانی می گوید " منبع محدودی و فناپذیری از نفت و گاز در ذخایر ویران شده زیر زمین وجود دارد" اما موانعی که در سر راه میزان تولید نفت قرار دارند، زمین شناختی نیستند. وی می افزاید:"ما بیش از هر چیزی با محدودیتهای فنی و اقتصادی مواجه هستیم."
کینگ در مورد توانایی بشر در غلبه بر محدودیتهای فنی خوش بین است. وی می گوید:"صنعت نفت یک صنعت مبتکر است."
یکی از مسئولیتهای کینگ در شرکت آپاچی، همراهی لحظه به لحظه با تکنولوژی هایی است که می توانند در سالهای آینده موجب افزایش تولید نفت شوند. مثلا وی به دنبال راه های جدیدی برای بیرون کشیدن نفت بیشتر از ذخایر زیرزمینی است که در تنگنا قرار گرفته اند. هنگامی که طی عملیات حفاری سنگها شکاف بر می دارند، بازهم مقدار بسیار زیادی نفت بر جای باقی می ماند. شکاف سنگها موجب آزاد شدن مولکولهای سبکتر گاز و نفت می شود اما مولکولهای سنگینتر و چسبناک تر را بر جای می گذارد.
یکی از ایده های نوین در زمینه استخراج نفت، هدایت جریان تند دی اکسید کربن به درون صخره های محکم و بیرون راندن نفت با فشار آن است. روش دیگر استفاده از نانوشیمی برای کاهش کشش سطحی و بالا کشیدن مولکولهای نفت از صخره هاست. درست همان گونه که پودر شوینده لکه ها را برمی دارد.کینگ می گوید:"برخی از شرکتها ایده های بسیار خوبی در این زمینه دارند"
مخالفان تئوری اوج نفت بر این عقیده اند که نباید همیشه از تمام ظرفیت استخراج نفت استفاده کرد. آنها معتقدند که نباید پیش از کمبود ذخایر نفتی سریعا مسیر استفاده از انرژی های جایگزین را در پیش گرفت. گذشته از اینها، سیاست انرژی در صورتی که به درستی هدایت نشود پیامدهای ناگواری خواهد داشت. بعنوان مثال در دهه 1970آمریکا تصور می کرد ذخایر گاز طبیعی در حال اتمام است. به همین خاطر کنگره آمریکا ایجاد نیروگاههای جدیدی را که از گاز طبیعی استفاده می کردند ممنوع کرد. در عوض، ما نیروگاههای بسیار زیادی را با سوخت ذغال سنگ ایجاد کردیم؛ حدود نیمی از نیروگاه های مدرن ذغال سنگ که امروزه میراثی از هوای آلوده را در برخی از شهرهای آمریکا بر جای گذاشته اند. لازم به ذکر نیست که در چند سال گذشته، ما از ذخایر بسیار زیادی از گاز طبیعی بهره برداری کرده ایم.
مخالفان تئوری اوج نفت همچنان که معتقدند ذخایر نفت و گاز آنقدرها هم محدود نیستند اما می پذیرند که محدودیتهای اقتصادی همچنان پابرجا هستند. هنگامی که صنعت نفت بر مانعی غلبه کرده و تولید نفت را افزایش می دهد، معمولا هزینه ها افزایش می یابند. همین مسئله دریچه ای را به سوی منبعی بهتر و ارزانتر می گشاید که در نهایت جایگزین نفت خام می شود.
بنابراین به نظر می رسد هزینه های استخراج نفت روز به روز بالاتر می رود و در نهایت به حدی می رسد که خریداران آن نمی توانند یا نمی خواهند برای آن پولی بپردازند.
این همان نکته ایست که موریس آدلمن استاد بازنشسته اقتصاد در دانشگاه ماساچوست در تلاش بود راه حلی برای آن بیابد. وی در کتابی چنین نوشت: "هیچکدام از مواد معدنی که نفت نیز جزء آنهاست، به پایان نخواهند رسید. اگر زمانی هزینه کشف و استخراج نفت به بالاتر از مقداری برسد که مصرف کننده مایل به پرداخت آن است، صنعت نفت رفته رفته ناپدید خواهد شد."
امروزه، اقتصاد در حال ایجاد تغییراتی در صنعت نفت است. علی رغم ذخایر نفت فراوانی که از طریق شکاف صخره ها جمع آوری می شود، قیمت نفت در جهان هنوز هم بالاست. همین مسئله مسیر را برای ورود منابع جایگزین انرژی و سرمایه گذاری بر روی بهره وری انرژی باز گذاشته است. سالهاست که گاز طبیعی، سهام بازار را از نفت می رباید. چند دهه قبل، مردم آمریکا خانه هایشان را با نفت گرم می کردند اما اکنون نوبت به گاز طبیعی رسیده است. در صنعت حمل و نقل جاده ای نیز گاز طبیعی همچون خودروهای الکتریکی در حال نقش آفرینی است.
گذشته از تمام اینها، تغییرات آب و هوایی نیز محاسبات را تغییر داده است. بیشتر حامیان هوای پاک در حال فشار آوردن به دولتها برای استفاده از انرژی جایگزین هستند. آنها خواهان استفاده از سوختهایی با کربن کمتر هستند تا روند افزایش دی اکسید کربن در جو زمین را کاهش دهند. آنها معتقدند تنها دلیل کاهش استفاده از نفت، کمبود ذخایر نفتی نیست. از نظر آنها گسترش استفاده از ذخایر نفتی موجب ایجاد مانع در مسیر اقدامات طولانی مدت برای جلوگیری از خطر تغییراتی آب و هوایی می شود.
مایکل شلنبرگر، رئیس یک اتاق فکری در زمینه انرژی و آب و هوا در کالیفرنیا می گوید: "تولید نفت به اوج خود خواهد رسید، اما علت آن اوج مصرف خواهد بود."
شلنبرگر معتقد است دوره حکمرانی نفت بر صنعت حمل و نقل کوتاه تر از زمانی است که اغلب مردم تصور می کنند. هنگامی که جایگزین بهتری پا به میدان بگذارد، حکمرانی نفت به سر خواهد رسید. وی می گوید:"همان طور که در حال رها کردن ذخایر زیرزمینی ذغال سنگ هستیم، بالاخره ذخایر بزرگ نفت را نیز در زیر زمین رها خواهیم کرد."
افزایش کشف ذخایر اخیر نفت، تنها یک فرجه کوتاه است که به دنبال آن ذخایر نفت، مسیر رو به پایین بلند مدتی را در پیش خواهد گرفت. ممکن است تولید نفت آمریکا برای بار دوم به نقطه اوج خود برسد اما پس از آن به نقطه نهایی کاهش خود خواهد رسید.
جهش تولید ممکن است برای مدتی همه چیز را بهبود ببخشد اما نمی تواند چشم انداز بلند مدت را تغییر دهد.
مردم به تکنولوژی به عنوان نوعی سلاح همه فن حریف نگاه می کنند، اما حقیقت بر خلاف این است.
در نهایت به بازده نزولی خواهیم رسید زیرا نفت یک منبع محدود است، حتی اگر واقعا از میزان این محدودیت آگاه نباشیم.
منبع:تسنیم