هفته گذشته شبکه نوظهور "افق" در ادامه پخش برنامه ای تحت عنوان "شاهد عینی" به انتشار صحبت های محمدحسین قدیری ابیانه پرداخت که بخش های مهمی از این گفت و گو برای پخش حذف شد.
شهدای ایران: در برنامه "شاهد عینی" که با اجرای وحید یامین پور به روی آنتن رفت، قرار بود ناگفته هایی از شخصیتهای فرهنگی و اجتماعی جامعه و بیان واقعیتهایی بیان نشده از آن دوران را پخش نماید اما بنابر عللی اعلام نشده، قسمت های مهمی از گفته های قدیری ابیانه پخش نشد.
بخش های حذف شده از گفت و گوی قدیری ابیانه به مسایل سیاسی سال های اخیر کشورمان، به ویژه در حوزه خاندان رفسنجانی و موضوع تقلب در انتخاب مربوط بوده است.
با توجه به اهمیت این موضوع، بخش حذف شده برنامه "شاهد عینی" که از شبکه افق پخش نشد اما در کتاب "شاهد عینی" منتشر شده، به صورت کامل در ادامه می آید:
مجری: شما در سال 1384 در انتخابات تاریخی آن سال مشاور اقای هاشمی رفسنجانی بودید.
قدیری ابیانه: به عنوان مشاور رئیس مجمع.
مجری: و البته با حکم دولت آقای هاشمی هم در دوران ریاست جمهوری ایشان سفیر ایران در استرالیا بودید.
قدیری ابیانه: بله، در سال 69. از سال 73 تا 76 هم معاون دفتر ایشان بودم.
مجری: شما رابطه خوبی با آقای هاشمی رفسنجانی داشتید و اطلاعات خوبی هم در مورد اتفاقاتی که منجر به نتایج انتخابات سال 1384 و انتخاب دکتر احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور شد، دارید. سخنرانی ها و مصاحبه هایی از شما در مطبوعات و سایت ها منتشر شد ناظر بر این حوزه که بعضی از اطرافیان آقای هاشمی تلاش می کردند ایشان را در مورد نتایج انتخابات و نظرسنجی ها فریب بدهند. خوب است که این موضوع را به روایت شما و از زبان شما مجدداً بشنویم.
قدیری ابیانه: من مشاور ایشان بودم. یک زمانی آقایی که رئیس سازمان نظرسنجی جهاد دانشگاهی بود، در روز چهارشنبه که آخرین روز تبلیغات ریاست جمهوری بود، با من تماس گرفت و روز قبل، سه شنبه یک نظرسنجی سراسری در ایران شده و نشان می دهد رأی آقای هاشمی پنج شش میلیون کمتر از آقای احمدی نژاد است و مایل بودند این گزارش به دست آقای هاشمی برسد. کسانی هم که نظرسنجی را انجام داده بودند، کسانی بودند که به اصطلاح ضد آقای احمدی نژاد بودند.
گفتند: «ما از شما خواهش می کنیم این مطلب را به دست ایشان برسانید». گفتم: «من نمی توانم نامه ای را که برای ایشان است تحویل بگیرم. باید آن را به دبیرخانه بدهید». وقت هم کم بود و می گفتند: «تا جمع بندی کنیم و پرینت بگیریم دیر می شود». گفتم: «من نمی توانم تحویل بگیرم، مگر اینکه نامه ای خطاب به خود من بنویسید، در این صورت می توانم بگیرم و به دست ایشان برسانم، ولی روال کار این است که شما به خود دفتر بنویسید و به دبیرخانه برود». آنها گفتند: «ما نگرانیم که به دست ایشان نرسانند و فرصت از دست برود». براساس قرعه کشی ای که شده بود، آخرین مصاحبه تبلیغاتی به ایشان افتاده بود و ایشان همان شب مصاحبه داشتند. دفتر من هم طرف های نیاوران و در دفتر تحقیقات استراتژیک بود. گفتم: «من به آنجا می روم و نامه را به آنجا بفرستید». خودم را به مجمع تشخیص رساندم و منتظر شدم تا این فکس آماده شد و به من رسید. یک کپی از فکس گرفتم. جلسه ستاد تبلیغات بود. من هرچه به نفع آقای هاشمی تبلیغ می کردم، عضو ستاد نبودم. آنها در جلسه بودند و درباره اینکه آخرین مصاحبه ها چه باشد صحبت می کردند، چون آخرین فرصت بود.
در این فاصله مهدی ـ آقای هاشمی ـ از جلسه آمد بیرون و من فکس را به او دادم و گفتم: «بده آقای هاشمی ببیند». گفتم: «نظرسنجی است و نشان می دهد آقای هاشمی پنج شش میلیون رأی کمتر از آقای احمدی نژاد می آورد و آقای هاشمی انتخابات را باخته است». او گفت: «من این نظرسنجی را قبول ندارم و پدرم برنده است». گفتم: «به هرحال این را بده حاج آقا ببیند». گفت: «نه! نمی دهم» و اصلاً فکس را از من نگرفت. اینجا یکی از جاهایی است که احساس کردم تکلیف دارم این را به آقای هاشمی نشان بدهم. نامه ای نوشتم که: «جناب آقای هاشمی! این نظرسنجی را مخالفین آقای احمدی نژاد انجام داده اند. امکان ندارد شما بتوانید امشب این مقدار را ترمیم کنید، بنابراین شما انتخابات را باخته اید».
البته خود من این باخت را به تعبیر رایج قبول ندارم. یک نفر احساس تکلیف کرده و در انتخابات نامزد شده و رأی نیاورده است، تکلیف از روی دوشش برداشته می شود و اصلاً اینطور نیست که آبرویش رفته است و یا از این حرف ها. عقیده ام این است که اگر کسی براساس احساس تکلیف نامزد انجام کاری می شود، چه رأی بیاورد، چه رأی نیاورد، پیروز است، چون به تکلیف خود عمل کرده است. یادداشتی برای ایشان نوشتم و به ایشان چند توصیه کردم. مثلاً گفتم یک عده نگرانند که اگر شما رییس جمهور بشوید، دنبال این موضوع باشید که رهبریت شورایی باشد. افرادی به شما علاقه مندند اما ولایتمدارند و به خاطر این نگرانی به شما رأی نمی دهند. اگر شما در برنامه تلویزیونی این نگرانی را رفع کنید و نشان بدهید ولایتمدار و حامی رهبری هستید، این عده که به شما علاقه مندند به شما رأی خواهند داد. البته یک مقدار فاصله رأی شما با آقای احمدی نژاد ترمیم می شود اما اصلاً جبران نمی شود. شما از این فرصت استفاده کنید که رأی نیاوردنتان در افکار عمومی راحتتر شود. می شود از این فرصت استفاده کرد و کسی که می داند رأی نمی آورد، حداقل طوری عمل کند که سنگینی شکست برایش کمتر شود. این را نوشتم و به دست یکی از مسئولین دفتر ایشان که کارتابل ایشان را آماده می کرد، دادم و خیلی فوری هم رویش زدم و گفتم: «جلسه که تمام شد، این را روی میز حاج آقا بگذار». دو سه بار هم زنگ زدم و پرسیدم: «گذاشتی؟» گفت: «گذاشته ام». جلسه تمام شد و دیگر من خبر نداشتم که ایشان یادداشت مرا دیده است یا نه؟ تا اینکه من هم به صداوسیما رفتم. ایشان داشتند وارد استودیو می شدند، گفتم: «نامه ام را ملاحظه فرمودید؟» گفتند: «بله». خیالم راحت شد که نامه ام را هم دیده اند و آن مصاحبه انجام شد.
مجری: آقای هاشمی بعد از اعلام نتایج انتخابات معتقد نبود تقلبی شده است؟
قدیری ابیانه: من دقت کردم هیچ جا کلمه تقلب را نشنیدم ولی تخلف را چرا شنیدم.
مجری: نتیجه انتخابات را پذیرفت؟
قدیری ابیانه: من ندیدم ایشان بگوید تقلب شده است.
مجری: پذیرفتند که مردم به ایشان رأی نداده اند؟
قدیری ابیانه: من در این باره با ایشان صحبت نکردم ولی فکر می کنم پذیرفته بودند، منتهی می گفتند جوسازی کردند و تهمت زدند و اینها باعث شد آرا بریزد. البته تهمت هم زیاد زدند، منتهی متقابل، نه یکسویه. یعنی طرفداران آقای هاشمی تا جایی که توانستند به آقای احمدی نژاد تهمت زدند. آقای نوبخت(1) رفت و در تلویزیون گفت: «اینها می خواهند در کوچه دیوار بکشند. کوچه را نصف کنند، یک بخشی آقایان بروند، یک بخشی خانمها!» آنها هم تهمت هایی می زدند که دروغ بود. متأسفانه در انتخابات ما این چیزها هست. فقط هم در ریاست جمهوری نیست، در جاهای دیگر هم شاهد هستیم که نامزدها یا طرفداران آنها حسابی طرف مقابل را خراب می کنند. من کاملاً دقت کردم و جایی صحبت از تقلب نشنیدم. اگر من این نامه را نداده بودم و دیگران می خواستند القا کنند که تقلب شده است، شاید باورشان می شد، ولی وقتی گزارش نظرسنجی را خواندند که شما پنج شش میلیون رأی کم دارید، ایشان می گفت: «یک عده به شکل غیرقانونی وارد انتخابات شده اند و چه و چه شده و بعد گفتند به خدا واگذار می کنیم». بعداً من سفیر شدم و به مکزیک رفتم که فتنه 88 پیش آمد. من این موضوعی را که اشاره کردم، جایی مطرح نکرده بودم، چون ضرورتی نداشت تا فتنه 88 پیش آمد و فائزه هاشمی صحبتی کرد و گفت همه اش تقصیر آقای خاتمی است. اگر آقای خاتمی در آن زمان جلوی تقلب را گرفته بود، در این دور، دیگر تقلب نمی شد.(2) اینجا بود که احساس کردم لازم است که من وارد میدان بشوم.
مجری: فرزندان آقای هاشمی معتقد بودند که در سال 84 هم تقلب شده است!
قدیری ابیانه: معتقد نبودند ولی در تبلیغاتشان می گفتند. به نظرم آنها معتقد نیستند که تقلب شده است، چون تقلب یعنی اینکه شما در شمارش آرا دست ببرید. نمی شود دولت آقای خاتمی شمارش کند و وزارت کشور آنها باشد، آقای احمدی نژاد رأی بیاورد. شدنی نیست. البته این بدان معنا نیست که اگر وزارت کشور آقای احمدی نژاد هم می بود، تقلب می کرد ولی حداقلش این است که اگر تاج زاده و امثالهم گرداننده انتخابات هستند، نمی روند به نفع آقای احمدی نژاد تقلب کنند، پس تقلب نشده، تخلف شده، منتهی فائزه هاشمی حرف های بیجا زده است. من میگ ویم او یک عنصر ضدانقلاب است. بعضی ها می گویند فحش نده، من می گویم ضدانقلاب فحش نیست. صفتی است که مناسب ایشان است. پس ضدانقلاب به چه کسی می گویند؟ یک موقع هست شما حرف رکیکی می زنید اما یک وقت می گویید طرف ضدانقلاب است، یعنی نه ولایت را قبول دارد، نه هیچ چیز دیگری را و حتی در روز عاشورا می آیی و مردم را علیه نظام می شورانی. پس ضدانقلاب یعنی چه؟ دادگاه هم که حکمش را صادر کرده است. من هرگز حتی به سرسختترین مخالفین شخصی ام هم توهین نمی کنم.
مجری: در آن ماجرا احساس کردید که باید بیایید و این را بگویید.
قدیری ابیانه: من در آنجا علیه ماجرای تقلب در انتخابات 88 خیلی مصاحبه کردم و همه رسانه های مکزیک و امریکا و جاهای دیگر از توطئه پر بودند و من هر روز مصاحبه داشتم. چند مصاحبه با (C.N.N) و جاهای دیگر داشتم اما این ماجرا را ضروری نمی دیدم که بیان کنم تا زمانی که خانم فائزه هاشمی گفت که در انتخابات سال 84 هم تقلب شده بود. وقتی این را شنیدم، شرح ماجرا دادم که حالا که تقلب نشده است هیچ، در سال 84 هم تقلب نشده بود و این شرح ماجراست که انعکاس بسیار گسترده ای هم داشت. من این را هم علیه آقای هاشمی نگفتم، چون چیزی علیه آقای هاشمی نیست، منتهی بچه های آقای هاشمی اینطوری هستند که آنقدر می خواهند روی پدر نفوذ داشته باشند که حتی اطلاعات هم در اختیارش نگذارند. اگر کسی بخواهد با پدرش صادق باشد، باید فکس را می برد جلوی پدرش می گذاشت و می گفت آقا! من این را قبول ندارم، نه اینکه پدر را از دانستن چنین مطلبی بی اطلاع نگه دارد، آن هم پدری مثل آقای هاشمی را در آخرین روز تبلیغات و مصاحبه اش. شاید بگوید نمی خواستم روحیه پدرم خراب شود، من می گویم اجازه بده پدر برای روحیه تو تصمیم بگیرد، نه تو برای روحیه پدر. قصد من از بیان این ماجرا هم نوشتن مطلبی علیه آقای هاشمی نبود، چون من رأی نیاوردن یک نامزد را شکست خوردن و باختن تلقی نمی کنم. بالاخره در هر انتخاباتی یک نفر رأی می آورد و بقیه رأی نمی آورند. این ربطی به رفتن آبرو و شکست خوردن و باختن ندارد. اگر کسی براساس تکلیف وارد میدان شود، نتیجه هرچه که باشد، من او را شکست خورده نمی دانم. ما معتقدیم کسی که به تکلیف عمل می کند، شهید است. کسی که براساس تکلیف به جبهه می رود، کشته هم که می شود، شهید است و نه شکست خورده.
بسیار متشکر از شما.
پاورقی:
1- محمدباقر نوبخت متولد 1329، از دوره سوم تا ششم نماینده مجلس شورای اسلامی از حوزه انتخابیه رشت بود. نوبخت در آن زمان معاون مرکز تحقیقات مجمع تشخیص مصلحت نظام و از نزدیکان اکبر هاشمی رفسنجانی است. و هم اکنون سخنگویی دولت یازدهم را برعهده دارد.
2- خانم فائزه هاشمی در فایل صوتی که از او در یکی از اغتشاشات پس از انتخابات 22 خرداد 1388 منتشر شد، اظهار می دارد: "حالا الان که دست اینه. وزارت کشور با اینا بود. ولی دوره آقای هاشمی [خاتمی] از بس بیعرضه بود نتونست یه انتخابات برگزار بکنه. اون همه تقلب شد که [وقتی هاشمی رای نیاورد] اون همه تقلب شد آخرش هم اقای خاتمی آمد اعلام کرد انتخابات سالم و بیعیب بود چون خودش برگزار کرده بود. چون به نام خودش نوشته میشد. نمیتونست بگه اینو هم من برگزار کردم." یک ناشناس: "ولی خاتمی خیلی خیانت کرد...". فائزه هاشمی: "خیلی خیلی. یعنی مایه اصلی اینا رو من خاتمی میدونم".
*خیبرآنلاین
بخش های حذف شده از گفت و گوی قدیری ابیانه به مسایل سیاسی سال های اخیر کشورمان، به ویژه در حوزه خاندان رفسنجانی و موضوع تقلب در انتخاب مربوط بوده است.
با توجه به اهمیت این موضوع، بخش حذف شده برنامه "شاهد عینی" که از شبکه افق پخش نشد اما در کتاب "شاهد عینی" منتشر شده، به صورت کامل در ادامه می آید:
مجری: شما در سال 1384 در انتخابات تاریخی آن سال مشاور اقای هاشمی رفسنجانی بودید.
قدیری ابیانه: به عنوان مشاور رئیس مجمع.
مجری: و البته با حکم دولت آقای هاشمی هم در دوران ریاست جمهوری ایشان سفیر ایران در استرالیا بودید.
قدیری ابیانه: بله، در سال 69. از سال 73 تا 76 هم معاون دفتر ایشان بودم.
مجری: شما رابطه خوبی با آقای هاشمی رفسنجانی داشتید و اطلاعات خوبی هم در مورد اتفاقاتی که منجر به نتایج انتخابات سال 1384 و انتخاب دکتر احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور شد، دارید. سخنرانی ها و مصاحبه هایی از شما در مطبوعات و سایت ها منتشر شد ناظر بر این حوزه که بعضی از اطرافیان آقای هاشمی تلاش می کردند ایشان را در مورد نتایج انتخابات و نظرسنجی ها فریب بدهند. خوب است که این موضوع را به روایت شما و از زبان شما مجدداً بشنویم.
قدیری ابیانه: من مشاور ایشان بودم. یک زمانی آقایی که رئیس سازمان نظرسنجی جهاد دانشگاهی بود، در روز چهارشنبه که آخرین روز تبلیغات ریاست جمهوری بود، با من تماس گرفت و روز قبل، سه شنبه یک نظرسنجی سراسری در ایران شده و نشان می دهد رأی آقای هاشمی پنج شش میلیون کمتر از آقای احمدی نژاد است و مایل بودند این گزارش به دست آقای هاشمی برسد. کسانی هم که نظرسنجی را انجام داده بودند، کسانی بودند که به اصطلاح ضد آقای احمدی نژاد بودند.
گفتند: «ما از شما خواهش می کنیم این مطلب را به دست ایشان برسانید». گفتم: «من نمی توانم نامه ای را که برای ایشان است تحویل بگیرم. باید آن را به دبیرخانه بدهید». وقت هم کم بود و می گفتند: «تا جمع بندی کنیم و پرینت بگیریم دیر می شود». گفتم: «من نمی توانم تحویل بگیرم، مگر اینکه نامه ای خطاب به خود من بنویسید، در این صورت می توانم بگیرم و به دست ایشان برسانم، ولی روال کار این است که شما به خود دفتر بنویسید و به دبیرخانه برود». آنها گفتند: «ما نگرانیم که به دست ایشان نرسانند و فرصت از دست برود». براساس قرعه کشی ای که شده بود، آخرین مصاحبه تبلیغاتی به ایشان افتاده بود و ایشان همان شب مصاحبه داشتند. دفتر من هم طرف های نیاوران و در دفتر تحقیقات استراتژیک بود. گفتم: «من به آنجا می روم و نامه را به آنجا بفرستید». خودم را به مجمع تشخیص رساندم و منتظر شدم تا این فکس آماده شد و به من رسید. یک کپی از فکس گرفتم. جلسه ستاد تبلیغات بود. من هرچه به نفع آقای هاشمی تبلیغ می کردم، عضو ستاد نبودم. آنها در جلسه بودند و درباره اینکه آخرین مصاحبه ها چه باشد صحبت می کردند، چون آخرین فرصت بود.
در این فاصله مهدی ـ آقای هاشمی ـ از جلسه آمد بیرون و من فکس را به او دادم و گفتم: «بده آقای هاشمی ببیند». گفتم: «نظرسنجی است و نشان می دهد آقای هاشمی پنج شش میلیون رأی کمتر از آقای احمدی نژاد می آورد و آقای هاشمی انتخابات را باخته است». او گفت: «من این نظرسنجی را قبول ندارم و پدرم برنده است». گفتم: «به هرحال این را بده حاج آقا ببیند». گفت: «نه! نمی دهم» و اصلاً فکس را از من نگرفت. اینجا یکی از جاهایی است که احساس کردم تکلیف دارم این را به آقای هاشمی نشان بدهم. نامه ای نوشتم که: «جناب آقای هاشمی! این نظرسنجی را مخالفین آقای احمدی نژاد انجام داده اند. امکان ندارد شما بتوانید امشب این مقدار را ترمیم کنید، بنابراین شما انتخابات را باخته اید».
البته خود من این باخت را به تعبیر رایج قبول ندارم. یک نفر احساس تکلیف کرده و در انتخابات نامزد شده و رأی نیاورده است، تکلیف از روی دوشش برداشته می شود و اصلاً اینطور نیست که آبرویش رفته است و یا از این حرف ها. عقیده ام این است که اگر کسی براساس احساس تکلیف نامزد انجام کاری می شود، چه رأی بیاورد، چه رأی نیاورد، پیروز است، چون به تکلیف خود عمل کرده است. یادداشتی برای ایشان نوشتم و به ایشان چند توصیه کردم. مثلاً گفتم یک عده نگرانند که اگر شما رییس جمهور بشوید، دنبال این موضوع باشید که رهبریت شورایی باشد. افرادی به شما علاقه مندند اما ولایتمدارند و به خاطر این نگرانی به شما رأی نمی دهند. اگر شما در برنامه تلویزیونی این نگرانی را رفع کنید و نشان بدهید ولایتمدار و حامی رهبری هستید، این عده که به شما علاقه مندند به شما رأی خواهند داد. البته یک مقدار فاصله رأی شما با آقای احمدی نژاد ترمیم می شود اما اصلاً جبران نمی شود. شما از این فرصت استفاده کنید که رأی نیاوردنتان در افکار عمومی راحتتر شود. می شود از این فرصت استفاده کرد و کسی که می داند رأی نمی آورد، حداقل طوری عمل کند که سنگینی شکست برایش کمتر شود. این را نوشتم و به دست یکی از مسئولین دفتر ایشان که کارتابل ایشان را آماده می کرد، دادم و خیلی فوری هم رویش زدم و گفتم: «جلسه که تمام شد، این را روی میز حاج آقا بگذار». دو سه بار هم زنگ زدم و پرسیدم: «گذاشتی؟» گفت: «گذاشته ام». جلسه تمام شد و دیگر من خبر نداشتم که ایشان یادداشت مرا دیده است یا نه؟ تا اینکه من هم به صداوسیما رفتم. ایشان داشتند وارد استودیو می شدند، گفتم: «نامه ام را ملاحظه فرمودید؟» گفتند: «بله». خیالم راحت شد که نامه ام را هم دیده اند و آن مصاحبه انجام شد.
مجری: آقای هاشمی بعد از اعلام نتایج انتخابات معتقد نبود تقلبی شده است؟
قدیری ابیانه: من دقت کردم هیچ جا کلمه تقلب را نشنیدم ولی تخلف را چرا شنیدم.
مجری: نتیجه انتخابات را پذیرفت؟
قدیری ابیانه: من ندیدم ایشان بگوید تقلب شده است.
مجری: پذیرفتند که مردم به ایشان رأی نداده اند؟
قدیری ابیانه: من در این باره با ایشان صحبت نکردم ولی فکر می کنم پذیرفته بودند، منتهی می گفتند جوسازی کردند و تهمت زدند و اینها باعث شد آرا بریزد. البته تهمت هم زیاد زدند، منتهی متقابل، نه یکسویه. یعنی طرفداران آقای هاشمی تا جایی که توانستند به آقای احمدی نژاد تهمت زدند. آقای نوبخت(1) رفت و در تلویزیون گفت: «اینها می خواهند در کوچه دیوار بکشند. کوچه را نصف کنند، یک بخشی آقایان بروند، یک بخشی خانمها!» آنها هم تهمت هایی می زدند که دروغ بود. متأسفانه در انتخابات ما این چیزها هست. فقط هم در ریاست جمهوری نیست، در جاهای دیگر هم شاهد هستیم که نامزدها یا طرفداران آنها حسابی طرف مقابل را خراب می کنند. من کاملاً دقت کردم و جایی صحبت از تقلب نشنیدم. اگر من این نامه را نداده بودم و دیگران می خواستند القا کنند که تقلب شده است، شاید باورشان می شد، ولی وقتی گزارش نظرسنجی را خواندند که شما پنج شش میلیون رأی کم دارید، ایشان می گفت: «یک عده به شکل غیرقانونی وارد انتخابات شده اند و چه و چه شده و بعد گفتند به خدا واگذار می کنیم». بعداً من سفیر شدم و به مکزیک رفتم که فتنه 88 پیش آمد. من این موضوعی را که اشاره کردم، جایی مطرح نکرده بودم، چون ضرورتی نداشت تا فتنه 88 پیش آمد و فائزه هاشمی صحبتی کرد و گفت همه اش تقصیر آقای خاتمی است. اگر آقای خاتمی در آن زمان جلوی تقلب را گرفته بود، در این دور، دیگر تقلب نمی شد.(2) اینجا بود که احساس کردم لازم است که من وارد میدان بشوم.
مجری: فرزندان آقای هاشمی معتقد بودند که در سال 84 هم تقلب شده است!
قدیری ابیانه: معتقد نبودند ولی در تبلیغاتشان می گفتند. به نظرم آنها معتقد نیستند که تقلب شده است، چون تقلب یعنی اینکه شما در شمارش آرا دست ببرید. نمی شود دولت آقای خاتمی شمارش کند و وزارت کشور آنها باشد، آقای احمدی نژاد رأی بیاورد. شدنی نیست. البته این بدان معنا نیست که اگر وزارت کشور آقای احمدی نژاد هم می بود، تقلب می کرد ولی حداقلش این است که اگر تاج زاده و امثالهم گرداننده انتخابات هستند، نمی روند به نفع آقای احمدی نژاد تقلب کنند، پس تقلب نشده، تخلف شده، منتهی فائزه هاشمی حرف های بیجا زده است. من میگ ویم او یک عنصر ضدانقلاب است. بعضی ها می گویند فحش نده، من می گویم ضدانقلاب فحش نیست. صفتی است که مناسب ایشان است. پس ضدانقلاب به چه کسی می گویند؟ یک موقع هست شما حرف رکیکی می زنید اما یک وقت می گویید طرف ضدانقلاب است، یعنی نه ولایت را قبول دارد، نه هیچ چیز دیگری را و حتی در روز عاشورا می آیی و مردم را علیه نظام می شورانی. پس ضدانقلاب یعنی چه؟ دادگاه هم که حکمش را صادر کرده است. من هرگز حتی به سرسختترین مخالفین شخصی ام هم توهین نمی کنم.
مجری: در آن ماجرا احساس کردید که باید بیایید و این را بگویید.
قدیری ابیانه: من در آنجا علیه ماجرای تقلب در انتخابات 88 خیلی مصاحبه کردم و همه رسانه های مکزیک و امریکا و جاهای دیگر از توطئه پر بودند و من هر روز مصاحبه داشتم. چند مصاحبه با (C.N.N) و جاهای دیگر داشتم اما این ماجرا را ضروری نمی دیدم که بیان کنم تا زمانی که خانم فائزه هاشمی گفت که در انتخابات سال 84 هم تقلب شده بود. وقتی این را شنیدم، شرح ماجرا دادم که حالا که تقلب نشده است هیچ، در سال 84 هم تقلب نشده بود و این شرح ماجراست که انعکاس بسیار گسترده ای هم داشت. من این را هم علیه آقای هاشمی نگفتم، چون چیزی علیه آقای هاشمی نیست، منتهی بچه های آقای هاشمی اینطوری هستند که آنقدر می خواهند روی پدر نفوذ داشته باشند که حتی اطلاعات هم در اختیارش نگذارند. اگر کسی بخواهد با پدرش صادق باشد، باید فکس را می برد جلوی پدرش می گذاشت و می گفت آقا! من این را قبول ندارم، نه اینکه پدر را از دانستن چنین مطلبی بی اطلاع نگه دارد، آن هم پدری مثل آقای هاشمی را در آخرین روز تبلیغات و مصاحبه اش. شاید بگوید نمی خواستم روحیه پدرم خراب شود، من می گویم اجازه بده پدر برای روحیه تو تصمیم بگیرد، نه تو برای روحیه پدر. قصد من از بیان این ماجرا هم نوشتن مطلبی علیه آقای هاشمی نبود، چون من رأی نیاوردن یک نامزد را شکست خوردن و باختن تلقی نمی کنم. بالاخره در هر انتخاباتی یک نفر رأی می آورد و بقیه رأی نمی آورند. این ربطی به رفتن آبرو و شکست خوردن و باختن ندارد. اگر کسی براساس تکلیف وارد میدان شود، نتیجه هرچه که باشد، من او را شکست خورده نمی دانم. ما معتقدیم کسی که به تکلیف عمل می کند، شهید است. کسی که براساس تکلیف به جبهه می رود، کشته هم که می شود، شهید است و نه شکست خورده.
بسیار متشکر از شما.
پاورقی:
1- محمدباقر نوبخت متولد 1329، از دوره سوم تا ششم نماینده مجلس شورای اسلامی از حوزه انتخابیه رشت بود. نوبخت در آن زمان معاون مرکز تحقیقات مجمع تشخیص مصلحت نظام و از نزدیکان اکبر هاشمی رفسنجانی است. و هم اکنون سخنگویی دولت یازدهم را برعهده دارد.
2- خانم فائزه هاشمی در فایل صوتی که از او در یکی از اغتشاشات پس از انتخابات 22 خرداد 1388 منتشر شد، اظهار می دارد: "حالا الان که دست اینه. وزارت کشور با اینا بود. ولی دوره آقای هاشمی [خاتمی] از بس بیعرضه بود نتونست یه انتخابات برگزار بکنه. اون همه تقلب شد که [وقتی هاشمی رای نیاورد] اون همه تقلب شد آخرش هم اقای خاتمی آمد اعلام کرد انتخابات سالم و بیعیب بود چون خودش برگزار کرده بود. چون به نام خودش نوشته میشد. نمیتونست بگه اینو هم من برگزار کردم." یک ناشناس: "ولی خاتمی خیلی خیانت کرد...". فائزه هاشمی: "خیلی خیلی. یعنی مایه اصلی اینا رو من خاتمی میدونم".
*خیبرآنلاین