شهدای ایران shohadayeiran.com

کتاب ۱۶۲۱ مجموعه مدون و منظم از خاطرات اسارت آزاده سرافراز سید حمیدرضا میرمحمدصادقی بوده که به قلم خود او و ویراستاری همسرش به چاپ رسیده است.
شهدای ایران، آئین رونمایی از کتاب 1621، خاطرات اسارت آزاده سرافراز سید حمیدرضا میرمحمد صادقی که به قلم همسر وی به رشته تحریر درآمده، شامگاه دوشنبه با حضور خانواده این آزاده و جمعی از مسئولان شهری در خانه هنرمندان اصفهان برگزار شد.

در این نشست مدیر نشر آرما، خود نوشت بودن کتاب را ویژگی منحصر به فرد آن عنوان و تصریح کرد: برخی اوقات کتاب‌های دفاع مقدس با اغراق گویی همراه بوده چرا که شخص دیگری به شرح ماجرای دلاور مردی مدافعان 8 ساله این سرزمین پرداخته و شاید گاهی نیز دچار احساس شود اما این کتاب اصالت خود را حفظ کرده و نویسنده خود در تمام اتفاقات کتاب حضور دارد.

 وی بیان کرد: کتاب 1621 نگاه آدم‌هایی بوده که قرار است تا زمانی که نمی‌دانیم چه وقتی است در بند زندگی کنند و در جریان اتفاقات آن دوران به طور طبیعی برخی اوقات پر از غم و غصه و گاهی نیز با شادی و خنده همراه می‌شود.

اما نویسنده کتاب در شرح پشت صحنه نگارش کتاب گفت: در زمان کوتاهی پس از بازگشت از اسارت شروع به نوشتن مطالب و اتفاقات پیش آمده در اسارت کردم اما زحمت نگارش اصلی کتاب بر عهده همسرم بود که از ایشان و همچنین از مادرم که با استقامت دوران اسارت و دوری بنده را تحمل کردند تشکر می‌کنم.

وی بیان کرد: در قسمت نخست کتاب تلاش کردم خواننده را با خود همراه کنم که کجا بودم و چگونه و در چه مکانی و زمانی اسیر شده و سپس به اردوگاه آورده شدم و پس از آن که به اردوگاه رسیدم قسمت دوم و اصلی کتاب که همان خاطرات اسارت بود، شروع می‌شود.

 میرمحمد صادقی با اشاره به طراحی روی جلد کتاب اظهار کرد: عکسی که روی جلد کتاب بوده به سال 62 من و موصل عراق بر می‌گردد و شماره‌هایی که در اطراف آن است، در اصل شماره اسرا بوده و آن اعدادی که رنگ قرمز ندارند، اسرایی هستند که به سلامت بازگشتند و آنهایی که قرمز هستند، در اصل نماد اسرایی است که به دلیل بیماری یا شکنجه شهید شدند.

وی پیرامون وضعیت اسرا در زمان جنگ گفت: چیزی که بچه‌های آزاده بسیار به آن معتقد بودند تبعیت از ولایت بود و همه آزاده‌ها حتی سنی‌های اردوگاه نیز مطیع و مخلص حاج آقا ابوترابی بودند.

همسر میر محمد صادقی که زحمت اصلی نگارش کتاب بر عهده ایشان بود، با بیان اینکه پس از اینکه آقای صادقی از اسارت آزاد شد، با هم ازدواج کردیم، اظهار کرد: ایشان پس از ازدواج از خاطرات اسارت خود می‌گفتند و من چون مربی پروروشی بودم، علاقه زیادی به شنیدن خاطرات به منظور بازگویی آن برای بچه‌های مدرسه را داشتم.

وی افزود: به همین دلیل از همسرم خواستم که خاطرات با بیان کنند تا من بنویسم و ایشان نیز قبول کردند و سال 70 آقای صادقی خاطرات را نوشتند و قرار شد ویرایش و جمله بندی آن بر عهده من باشد اما به دلیل اینکه درگیر زندگی شدیم، این کار به حال خود رها شده تا اینکه مجدد تصمیم گرفتیم برای چاپ خاطرات اقدام کنیم که خوشبختانه موفق به این کار شدیم.

در ادامه این جلسه تعدادی از آزادگان سرافراز دقایقی به نوبت از خاطرات دوران اسارت خود را بیان کردند که برخی منجر به خنده حاضران و بعضی از این خاطرات نیز به تاثر و تاسف از عمق رذالت دشمن بعثی انجامید.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار