شهدای ایران: احمد بابایی شاعر آئینی و فعال فرهنگی به مناسبت هفته دفاع مقدس یادداشتی را با عنوان «جنگ در منطق بنیادگرایان» نوشته و آن را برای انتشار به خبرگزاری تسنیم سپرده است؛ در ادامه متن کامل این یادداشت آمده است:
«جنگ در منطق بنیادگرایان»
دنیا در آستانهی «حرمِ ظهورِ منجی موعود» ایستاده است! غوغای حوادثِ آخرالزمانی، شهادت میدهند که دنیا «چه به اجبار» و «چه به رغبت» در آستانهی درِ ورودی «حرمِ ظهور» ایستاده است. همواره در تاریخ بشر، «ظلم و ظلمت» در ذات یکدیگر گره خوردهاند؛ همواره «ظلم» از ریشهی «ظلمت» است و همیشه ثمرهی «ظلمتها» ، ظلم بوده است... همواره دمیدنِ برقِ شمشیر عدالت بر گردنِ ستبرِ ظالمان، وحشتشان را هزار چندان میکند. بشر در تاریخِ پررنجِ خویش آموخته است که هر زمان، دنیا دچار وحشتزدگی است، بیگمان در یک گوشهای از عالم، برق شمشیر عدالت، چشم مظلومانِ آن زاویه را روشن کرده است! دنیا اکنون در آستانهی «حرمِ ظهورِ مهدی(عج)» ایستاده است! وحشتزدگی و دستپاچگی ظالمان «شناسنامهدار» و «بیشناسنامه» دنیا، شهادت میدهد که ظلمت، رفتنی است، زیرا از جنس «باطل» است و ... اِنَّ البَاطِلَ کانَ زَهوُقاً!
***
مکاتب، چه الهی و چه شیطانی، تا قدم در ساحتِ آخرالزمانی نگذارند، حقیقت خویش را عریان نمیکنند. پس فِتَنِ آخرالزمان، مکر الهی است برای شفاف شدنِ حقیقتها؛ جامعهپژوهان برای «ریختشناسیِ» مکاتب، هدفگذاریهای آن مکاتب را محور قرار میدهند و بنیادگراییِ اهلِ هر مکتب را «بهترین راهِ» شفاف شدنِ حقیقتِ مکاتب میدانند. امروز، تمام مکاتب دنیا با سرعتِ سرسام آوری به سمت «بنیادگرایی» در حرکتند و این غوغا سبقت برای عریانی است! مکاتبی که ظرفیت بنیادگرایی ندارند «یا از گردونه رقابتهای سیاسی خارج میشوند و از یادها فراموش میشوند » و «یا برای زنده ماندن به شبیهسازیهای حرفهایتر و منافقانهتر دست میزنند؛ شبیهسازی به مکاتبی که ظرفیت بنیادگرایی را دارند» ! یعنی تلاشی مذبوحانه برای هیچ...! تروریسم تکفیری و سلفی و وهابی از همین تلاشهای منافقانهای است که برای شباهت به بنیادگرایی صهیونیستی بیگدار به آب می زند... بگذریم!
***
امروز در میان تمام مکاتب، شفافترین چهره آخرالزمانی را دو گونه بنیادگرایی نشان میدهند: یکی به نمایندگی از حزب شیطان با چهرهی کریه و پلشتِ «صهیونیسم» و دیگری به نمایندگی از حزب خدا و با شمائل رحمانیِ «ولایت فقیه»... آنانکه قدم در ساحت آخرالزمانی نگذاشتهاند از حقیقت عریانِ جنگِ حق و باطل، بیخبرند. همواره، حقیقتِ عاشورا دنیا را به خود فرا میخواند. امام(ره) رگههای حقیقت عاشورا را در خونِ شهیدان ما میدید. امام(ره) ما را و همه دنیا را به حقیقت عاشورا فرا میخواند و به فضل خدا ایران نه تنها هشت سال بلکه در تمام سی و شش سال گذشته در پاسخ به امام(ره) فریاد «لبیک یا حسین(ع)» سر داده است.
***
هر سال وقتی به هفته دفاع مقدس میرسیم حس میکنیم باید بنیادگراتر از همیشه باشیم! ما به برکت انقلاب، خود را در خاکریز اولِ جنگ حق و باطل میبینیم. «بنیادگرایی حزب خدا» جایی برای «خوف» و «حزن» نمیگذارد؛ فرقی نمیکند در خاکریز روبرو، کدام سگِ هارِ صهیونیستی عوعو میکند! چه «صدّام» باشد که دیوانهای بود و سنگی انداخته بود و چه «هزاردامِ» تکفیری/سلفی باشد که دیوانگانی هستند و سنگی میاندازند...!
همواره در «بنیادگرایی حزب خدا» ، نتایج، به نفعِ خدا تغییر میکنند! ماهیت «جنگ» که در همه دنیا مکروه است، وقتی به مکتب حزب الله میرسد «مقدس» میشود و «جداکنندهی مرد از نامرد»! «جنگ» به کیمیای عبودیت، «گنج» نامیده میشود و حکم به پایانش، را «جامِ زهر» میخوانند! راز و رمز این همه تفاوت را اهل «بنیادگرایی حزب خدا» میدانند. حزب الله، ذبح و غارت و آتش و خون و نیزه را «جمیل» میبیند و پاسخش به ابن زیادهای دنیا جز این نیست: «مَا رَاَیتُ اِلّا جَمیلَا» اهلِ حزبِ خدا حقیقتی هستند که اگر عریان در گودال باشند و سینهشان از جسارتِ نعل بیغیرت شکسته شده باشد، هیچگاه شکست نمیخورند! فَاِنَّ حِزب اللهِ هُمُ الغَالِبوُن!
اهل حزب خدا جنگ در راه حق را «ارزش الهی» میداند نه «فاجعه انسانی»! منطقِ بنیادگرایی در شمائل رحمانیِ ولایت فقیه، کشتههای جنگ را «شهید» میداند نه «تلفات»! در این منطق، شهدا ازدست نمیروند بلکه به دست میآیند! در این منطق، رزمنده ما اگر چه زیر شکنجه بعثیها ست، «اسیر» نیست، بلکه «آزاده» است! معلول و مجروح و موجی و شیمیایی در این منطق، «جانباز» است و «چشم انتظار»! مِنهُم مَن قَضی نَحبَهُ وَ مِنهُم مَن یَنتَظِر!
در این مکتب، شهید، «حسینی(ع)» است، جانباز، «عباسی(ع)» و آزاده ، «زینبی(س)»... در این مکتب، میشود در ناخواستنیترین حالات کاری کارستان کرد (البته بدترین حالات از دید دنیازدگان! یعنی کشته شدن و مجروح شدن و اسارت و...!) این بنیادگرایی و این منطق، معنای شکست و پیروزی را در دنیا تغییر داده است.
اگرچه آیندهی «سیّاره رنج» را «دیکتاتورهای لیبرال» مالِ خود میدانند، اما برای اهل حزب خدا، فرقی نمیکند در لشگر روبرو کدام سگِ هارِ صهیونیستی عو عو میکند! منطق حزب خدا، مانند نور آفتابِ صبح، مرز و دیوار نمیشناسد، پس بیداری، مهمان همه همسایههای آفتابگیر است! مگر دنیا رگههای حقیقت عاشورا را در خون شهیدان ایران ندید!؟ مگر دنیا رگههای خون شهیدان ما را در شام و عراق و بحرین و لبنان و غزّه و... ندیده است!؟ آنانکه قدم در ساحتِ آخرالزّمانی نگذاشتهاند از حقیقتِ عریان، جنگ حق و باطل بیخبرند! در منطق حزب خدا، موشکهای ساده مقاومت، گنبد تدافعی اسرائیل را به باد داد، همانگونه که خون شهیدان ما آبروی صددام و هزاردام را به خاک ریخت... این منطق حزب خداست که نه تنها معنا، بلکه نتیجه را هم به نفع خدا تغییر میدهند!
***
در همین دو سه ماه گذشته، کشتار حیرتبار غزّه، بیش از آنکه نمایشگاهِ مظلومیتِ مقاومت باشد، بازار وحشتزدگی و دستپاچگیِ «بنیادگرایی صهیونیستی» بود. صهیونیستهای بنیادگرا از دمیدنِ برقِ شمشیر عدالت، آن هم درست بیخِ گلوی رژیم سیاسیشان وحشت زدهاند! مقاومتِ مظلوم، دارد حلقهی محاصرهی خبیثترین نژادپرستها را کامل میکند. بنیادگرایی صهیونیستی، عقربِ نکبت است و دورِ خویش را با آتشِ نفرتِ خودساخته، دوزخ کرده است و... امروز و فرداست که خبرهای خوش، دنیا را به آمدنِ منجی امیدوارتر کند!
***
ما پس از سی و شش سال که از پیروزی انقلاب و پس از بیست و شش سال که از پایان جنگ میگذرد، هنوز هم هر وقت به «هفته دفاع مقدس» میرسیم بیش از همیشه به حقانیتِ «بنیادگرایی حزب خدا» پی میبریم! ما به پشتوانه تجربه موفق «مقاومت» در برابر «ظلم»، تمام دنیای مظلوم را به منطق حزب خدا دعوت میکنیم! برای ما نه انقلاب و نه جنگ، هیچگاه تمام نمیشوند... ما از شهیدان آموخته ایم که نه تنها باید زندگیمان نذرِ ولایت باشد بلکه حتی مرگمان نیز در خدمتِ «ولی امر» خواهد بود.
***
اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد
«جنگ در منطق بنیادگرایان»
دنیا در آستانهی «حرمِ ظهورِ منجی موعود» ایستاده است! غوغای حوادثِ آخرالزمانی، شهادت میدهند که دنیا «چه به اجبار» و «چه به رغبت» در آستانهی درِ ورودی «حرمِ ظهور» ایستاده است. همواره در تاریخ بشر، «ظلم و ظلمت» در ذات یکدیگر گره خوردهاند؛ همواره «ظلم» از ریشهی «ظلمت» است و همیشه ثمرهی «ظلمتها» ، ظلم بوده است... همواره دمیدنِ برقِ شمشیر عدالت بر گردنِ ستبرِ ظالمان، وحشتشان را هزار چندان میکند. بشر در تاریخِ پررنجِ خویش آموخته است که هر زمان، دنیا دچار وحشتزدگی است، بیگمان در یک گوشهای از عالم، برق شمشیر عدالت، چشم مظلومانِ آن زاویه را روشن کرده است! دنیا اکنون در آستانهی «حرمِ ظهورِ مهدی(عج)» ایستاده است! وحشتزدگی و دستپاچگی ظالمان «شناسنامهدار» و «بیشناسنامه» دنیا، شهادت میدهد که ظلمت، رفتنی است، زیرا از جنس «باطل» است و ... اِنَّ البَاطِلَ کانَ زَهوُقاً!
***
مکاتب، چه الهی و چه شیطانی، تا قدم در ساحتِ آخرالزمانی نگذارند، حقیقت خویش را عریان نمیکنند. پس فِتَنِ آخرالزمان، مکر الهی است برای شفاف شدنِ حقیقتها؛ جامعهپژوهان برای «ریختشناسیِ» مکاتب، هدفگذاریهای آن مکاتب را محور قرار میدهند و بنیادگراییِ اهلِ هر مکتب را «بهترین راهِ» شفاف شدنِ حقیقتِ مکاتب میدانند. امروز، تمام مکاتب دنیا با سرعتِ سرسام آوری به سمت «بنیادگرایی» در حرکتند و این غوغا سبقت برای عریانی است! مکاتبی که ظرفیت بنیادگرایی ندارند «یا از گردونه رقابتهای سیاسی خارج میشوند و از یادها فراموش میشوند » و «یا برای زنده ماندن به شبیهسازیهای حرفهایتر و منافقانهتر دست میزنند؛ شبیهسازی به مکاتبی که ظرفیت بنیادگرایی را دارند» ! یعنی تلاشی مذبوحانه برای هیچ...! تروریسم تکفیری و سلفی و وهابی از همین تلاشهای منافقانهای است که برای شباهت به بنیادگرایی صهیونیستی بیگدار به آب می زند... بگذریم!
***
امروز در میان تمام مکاتب، شفافترین چهره آخرالزمانی را دو گونه بنیادگرایی نشان میدهند: یکی به نمایندگی از حزب شیطان با چهرهی کریه و پلشتِ «صهیونیسم» و دیگری به نمایندگی از حزب خدا و با شمائل رحمانیِ «ولایت فقیه»... آنانکه قدم در ساحت آخرالزمانی نگذاشتهاند از حقیقت عریانِ جنگِ حق و باطل، بیخبرند. همواره، حقیقتِ عاشورا دنیا را به خود فرا میخواند. امام(ره) رگههای حقیقت عاشورا را در خونِ شهیدان ما میدید. امام(ره) ما را و همه دنیا را به حقیقت عاشورا فرا میخواند و به فضل خدا ایران نه تنها هشت سال بلکه در تمام سی و شش سال گذشته در پاسخ به امام(ره) فریاد «لبیک یا حسین(ع)» سر داده است.
***
هر سال وقتی به هفته دفاع مقدس میرسیم حس میکنیم باید بنیادگراتر از همیشه باشیم! ما به برکت انقلاب، خود را در خاکریز اولِ جنگ حق و باطل میبینیم. «بنیادگرایی حزب خدا» جایی برای «خوف» و «حزن» نمیگذارد؛ فرقی نمیکند در خاکریز روبرو، کدام سگِ هارِ صهیونیستی عوعو میکند! چه «صدّام» باشد که دیوانهای بود و سنگی انداخته بود و چه «هزاردامِ» تکفیری/سلفی باشد که دیوانگانی هستند و سنگی میاندازند...!
همواره در «بنیادگرایی حزب خدا» ، نتایج، به نفعِ خدا تغییر میکنند! ماهیت «جنگ» که در همه دنیا مکروه است، وقتی به مکتب حزب الله میرسد «مقدس» میشود و «جداکنندهی مرد از نامرد»! «جنگ» به کیمیای عبودیت، «گنج» نامیده میشود و حکم به پایانش، را «جامِ زهر» میخوانند! راز و رمز این همه تفاوت را اهل «بنیادگرایی حزب خدا» میدانند. حزب الله، ذبح و غارت و آتش و خون و نیزه را «جمیل» میبیند و پاسخش به ابن زیادهای دنیا جز این نیست: «مَا رَاَیتُ اِلّا جَمیلَا» اهلِ حزبِ خدا حقیقتی هستند که اگر عریان در گودال باشند و سینهشان از جسارتِ نعل بیغیرت شکسته شده باشد، هیچگاه شکست نمیخورند! فَاِنَّ حِزب اللهِ هُمُ الغَالِبوُن!
اهل حزب خدا جنگ در راه حق را «ارزش الهی» میداند نه «فاجعه انسانی»! منطقِ بنیادگرایی در شمائل رحمانیِ ولایت فقیه، کشتههای جنگ را «شهید» میداند نه «تلفات»! در این منطق، شهدا ازدست نمیروند بلکه به دست میآیند! در این منطق، رزمنده ما اگر چه زیر شکنجه بعثیها ست، «اسیر» نیست، بلکه «آزاده» است! معلول و مجروح و موجی و شیمیایی در این منطق، «جانباز» است و «چشم انتظار»! مِنهُم مَن قَضی نَحبَهُ وَ مِنهُم مَن یَنتَظِر!
در این مکتب، شهید، «حسینی(ع)» است، جانباز، «عباسی(ع)» و آزاده ، «زینبی(س)»... در این مکتب، میشود در ناخواستنیترین حالات کاری کارستان کرد (البته بدترین حالات از دید دنیازدگان! یعنی کشته شدن و مجروح شدن و اسارت و...!) این بنیادگرایی و این منطق، معنای شکست و پیروزی را در دنیا تغییر داده است.
اگرچه آیندهی «سیّاره رنج» را «دیکتاتورهای لیبرال» مالِ خود میدانند، اما برای اهل حزب خدا، فرقی نمیکند در لشگر روبرو کدام سگِ هارِ صهیونیستی عو عو میکند! منطق حزب خدا، مانند نور آفتابِ صبح، مرز و دیوار نمیشناسد، پس بیداری، مهمان همه همسایههای آفتابگیر است! مگر دنیا رگههای حقیقت عاشورا را در خون شهیدان ایران ندید!؟ مگر دنیا رگههای خون شهیدان ما را در شام و عراق و بحرین و لبنان و غزّه و... ندیده است!؟ آنانکه قدم در ساحتِ آخرالزّمانی نگذاشتهاند از حقیقتِ عریان، جنگ حق و باطل بیخبرند! در منطق حزب خدا، موشکهای ساده مقاومت، گنبد تدافعی اسرائیل را به باد داد، همانگونه که خون شهیدان ما آبروی صددام و هزاردام را به خاک ریخت... این منطق حزب خداست که نه تنها معنا، بلکه نتیجه را هم به نفع خدا تغییر میدهند!
***
در همین دو سه ماه گذشته، کشتار حیرتبار غزّه، بیش از آنکه نمایشگاهِ مظلومیتِ مقاومت باشد، بازار وحشتزدگی و دستپاچگیِ «بنیادگرایی صهیونیستی» بود. صهیونیستهای بنیادگرا از دمیدنِ برقِ شمشیر عدالت، آن هم درست بیخِ گلوی رژیم سیاسیشان وحشت زدهاند! مقاومتِ مظلوم، دارد حلقهی محاصرهی خبیثترین نژادپرستها را کامل میکند. بنیادگرایی صهیونیستی، عقربِ نکبت است و دورِ خویش را با آتشِ نفرتِ خودساخته، دوزخ کرده است و... امروز و فرداست که خبرهای خوش، دنیا را به آمدنِ منجی امیدوارتر کند!
***
ما پس از سی و شش سال که از پیروزی انقلاب و پس از بیست و شش سال که از پایان جنگ میگذرد، هنوز هم هر وقت به «هفته دفاع مقدس» میرسیم بیش از همیشه به حقانیتِ «بنیادگرایی حزب خدا» پی میبریم! ما به پشتوانه تجربه موفق «مقاومت» در برابر «ظلم»، تمام دنیای مظلوم را به منطق حزب خدا دعوت میکنیم! برای ما نه انقلاب و نه جنگ، هیچگاه تمام نمیشوند... ما از شهیدان آموخته ایم که نه تنها باید زندگیمان نذرِ ولایت باشد بلکه حتی مرگمان نیز در خدمتِ «ولی امر» خواهد بود.
***
اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد