ناکامی بزرگ و حذف ناامیدکننده تیم امید فوتبال ایران از بازی های آسیایی اینچئون حسرت صعود این تیم به المپیک را حالا 44 ساله کرده است؛ نتیجه عجیب و دور از ذهنی که فدراسیون فوتبال انگار خیلی آن را ناکامی نمی داند.
به گزارش شهدای ایران به نقل از جام جم ورزشی، حسرت 40 ساله صعود فوتبال ایران به المپیک قرار بود در اینچئون به فراموشی سپرده شود؛ جایی که محل برگزاری هفدهمین دوره بازی های آسیایی است و برای فوتبال حکم انتخابی بازی های المپیک 2016 ریو دو ژانیرو برزیل را هم دارد.
چند ماه پیش وقتی بحث در مورد حضور یا عدم حضور نلو وینگادای پرتغالی در راس کادر فنی تیم امید بالا گرفت، فدراسیون فوتبال و کفاشیان با تفکر صعود به المپیک این مربی را انتخاب و به عنوان سرمربی این تیم برگزیدند. آنها در همان برهه هم در واکنش به مخالفان این انتخاب، کارنامه و سابقه وینگادا را به رخ رسانه ها و منتقدانشان کشیدند و از انتخاب خود خیلی صریح دفاع کردند.
آنها همان موقع توجیه صعود به المپیک و پایان حسرت 40 ساله فوتبالدوستان را بهانه کردند و یک قرارداد پر زرق و برق مالی و البته طولانی مدت (تا پایان المپیک 2014 ریو) را با او بستند و تیم ملی را به دستان مثلا پرتوانش سپردند؛ دستانی که نه توانی از آنها مشاهده شد و نه تلاشی برای صعود تیم امید به المپیک 2016.
تیم امید چند روز پیش در اولین بازی خود با نتیجه 4 بر یک مغلوب ویتنام شد. تیمی که در آرمانیترین روزهایش هم خیلی بعید است بتواند از فوتبال ایران در هر ردهای حتی یک امتیاز بگیرد. خیلی ها این ناکامی و فاجعه بزرگ را در گام نخست یک اتفاق خواندند و وعده شکست قرقیزستان و صعود تیم ایران به دور بعد را دادند. غافل از اینکه این تیم حتی ابهت و توان شکست قرقیزستان را هم نداشت و به تساوی یک بر یک مقابل آن رضایت داد تا امروز با پیروزی یک بر صفر ویتنام مقابل قرقیزستان بازیکنان تیم امید ایران وداعی تلخ با بازی های آسیایی داشته باشند و مهمتر از آن حسرت حضور در المپیک را حالا 44 ساله کنند.
نکته جالب این ناکامی بزرگ اما رفتار و واکنش فدراسیون فوتبال در قبال آن است. علی کفاشیان در کمال خونسردی همیشگی اش از ادامه کار وینگادا در تیم امید تا المپیک آینده خبر می دهد و هادی آیت اللهی نفر دوم فدراسیون فوتبال هم که گفته می شود نقش زیادی در آمدن وینگادا به ایران داشته از عملکرد او ابراز رضایت می کند. انگار که نه شکست تحقیرآمیزی اتفاق افتاده است و نه وعده ای پیش از این مسابقات داده اند.
کفاشیان و دوستانش کاش تا قبل از اینکه دیر شود به چند سوال مهم پاسخ دهند. آنها بهتر است قبل از هرچیز بگویند چه فاجعه ای بزرگتر از این باید رخ می داد تا نظرشان در مورد وینگادا و توان علمی او تغییر کند. آیا فاجعه ای بزرگتر از این هم وجود دارد که تیم امید ایران در گروهی که ویتنام و قرقیزستان مدعیان(!) آن هستند تنها یک امتیاز بگیرد و حذف شود.
سوال دیگری که فدراسیون نشین ها باید پاسخگوی آن باشند، نوع حمایتی است که از وینگادا می کنند. آنها باید خیلی صریح و شفاف به افکار عمومی پاسخ دهند که آیا اگر واقعا یک مربی ایرانی به جای وینگادا بود هم اینقدر مماشات در حق او صورت می گرفت و آیا حکم برکناری اش را در همان کره جنوبی صادر نمی کردند؟
آقای کفاشیان که فدراسیون متبوعش را دائما فعال در بخش پایه ها عنوان می کند ای کاش خیلی واضح بگوید که بعد از قریب به 6 سال از حضورش در فدراسیون فوتبال دقیقا چه اقداماتی انجام داده که تیم امیدش حتی توان شکست تیمی در سطح ویتنام و قرقیزستان را هم ندارد و اینگونه همه را ناامید می کند. او در مورد هزینه هایی هم که در این بخش کرده است، کاش قدری برای مردم سخن بگوید و توضیح بدهد زمان به ثمر رسیدن سرمایه گذاری هایش دقیقا چه زمانی است.
در کنار اینها فدراسیون فوتبال خیلی صریح باید جزئیات قرارداد نلو وینگادا را عنوان کند و بگوید توجیه اش از اینکه می خواهد این مربی ناکام را در ایران حفظ کند، چیست. آنها بهتر است به دور از هرگونه مخفی کاری و مماشات علاوه بر افشای مبلغ قرارداد وینگادا عنوان کنند که چه کسانی مدافعان حضور این مربی پرتغالی در ایران هستند و چه جریان خاصی در درون فدراسیون او را حمایت می کند. البته شاید خیلی ساده انگارانه باشد که همه تقصیرات و کاستی های موجود در بروز این افتضاح را گردن شخص وینگادا بیندازیم چون در بروز این شکست تلخ بیش از هر کسی خود فدراسیون فوتبال و شخص علی کفاشیان مقصر است. چون اوست که سیاست های فدراسیون را تدوین می کند، اوست که کادر فنی رده های مختلف ملی را انتخاب می کند و اوست که تعریف می کند هدف و تلاش هر بخشی در فدراسیون تحت امرش در چه مسیری باشد.
البته این که کفاشیان به گفته خودش «خیلی تصمیم گیرنده نیست و اختیاری در این فدراسیون ندارد» را هم باید به عنوان یک کاتالیزور حرکت به سمت شکست و ناکامی در نظر گرفت که واقعا اگر چنین باشد اکنون بهتر از هر زمانی است تا او، خودش و فوتبال کشور را یکبار برای همیشه راحت و ضمن یک استعفای مصلحتی، همه را با یک خداحافظی خوشحال کند. در این میان، سکوت بسیاری از رسانه ها در قبال این شکست بزرگ هم در نوع خودش جالب توجه به نظر می رسد.
چند ماه پیش وقتی بحث در مورد حضور یا عدم حضور نلو وینگادای پرتغالی در راس کادر فنی تیم امید بالا گرفت، فدراسیون فوتبال و کفاشیان با تفکر صعود به المپیک این مربی را انتخاب و به عنوان سرمربی این تیم برگزیدند. آنها در همان برهه هم در واکنش به مخالفان این انتخاب، کارنامه و سابقه وینگادا را به رخ رسانه ها و منتقدانشان کشیدند و از انتخاب خود خیلی صریح دفاع کردند.
آنها همان موقع توجیه صعود به المپیک و پایان حسرت 40 ساله فوتبالدوستان را بهانه کردند و یک قرارداد پر زرق و برق مالی و البته طولانی مدت (تا پایان المپیک 2014 ریو) را با او بستند و تیم ملی را به دستان مثلا پرتوانش سپردند؛ دستانی که نه توانی از آنها مشاهده شد و نه تلاشی برای صعود تیم امید به المپیک 2016.
تیم امید چند روز پیش در اولین بازی خود با نتیجه 4 بر یک مغلوب ویتنام شد. تیمی که در آرمانیترین روزهایش هم خیلی بعید است بتواند از فوتبال ایران در هر ردهای حتی یک امتیاز بگیرد. خیلی ها این ناکامی و فاجعه بزرگ را در گام نخست یک اتفاق خواندند و وعده شکست قرقیزستان و صعود تیم ایران به دور بعد را دادند. غافل از اینکه این تیم حتی ابهت و توان شکست قرقیزستان را هم نداشت و به تساوی یک بر یک مقابل آن رضایت داد تا امروز با پیروزی یک بر صفر ویتنام مقابل قرقیزستان بازیکنان تیم امید ایران وداعی تلخ با بازی های آسیایی داشته باشند و مهمتر از آن حسرت حضور در المپیک را حالا 44 ساله کنند.
نکته جالب این ناکامی بزرگ اما رفتار و واکنش فدراسیون فوتبال در قبال آن است. علی کفاشیان در کمال خونسردی همیشگی اش از ادامه کار وینگادا در تیم امید تا المپیک آینده خبر می دهد و هادی آیت اللهی نفر دوم فدراسیون فوتبال هم که گفته می شود نقش زیادی در آمدن وینگادا به ایران داشته از عملکرد او ابراز رضایت می کند. انگار که نه شکست تحقیرآمیزی اتفاق افتاده است و نه وعده ای پیش از این مسابقات داده اند.
کفاشیان و دوستانش کاش تا قبل از اینکه دیر شود به چند سوال مهم پاسخ دهند. آنها بهتر است قبل از هرچیز بگویند چه فاجعه ای بزرگتر از این باید رخ می داد تا نظرشان در مورد وینگادا و توان علمی او تغییر کند. آیا فاجعه ای بزرگتر از این هم وجود دارد که تیم امید ایران در گروهی که ویتنام و قرقیزستان مدعیان(!) آن هستند تنها یک امتیاز بگیرد و حذف شود.
سوال دیگری که فدراسیون نشین ها باید پاسخگوی آن باشند، نوع حمایتی است که از وینگادا می کنند. آنها باید خیلی صریح و شفاف به افکار عمومی پاسخ دهند که آیا اگر واقعا یک مربی ایرانی به جای وینگادا بود هم اینقدر مماشات در حق او صورت می گرفت و آیا حکم برکناری اش را در همان کره جنوبی صادر نمی کردند؟
آقای کفاشیان که فدراسیون متبوعش را دائما فعال در بخش پایه ها عنوان می کند ای کاش خیلی واضح بگوید که بعد از قریب به 6 سال از حضورش در فدراسیون فوتبال دقیقا چه اقداماتی انجام داده که تیم امیدش حتی توان شکست تیمی در سطح ویتنام و قرقیزستان را هم ندارد و اینگونه همه را ناامید می کند. او در مورد هزینه هایی هم که در این بخش کرده است، کاش قدری برای مردم سخن بگوید و توضیح بدهد زمان به ثمر رسیدن سرمایه گذاری هایش دقیقا چه زمانی است.
در کنار اینها فدراسیون فوتبال خیلی صریح باید جزئیات قرارداد نلو وینگادا را عنوان کند و بگوید توجیه اش از اینکه می خواهد این مربی ناکام را در ایران حفظ کند، چیست. آنها بهتر است به دور از هرگونه مخفی کاری و مماشات علاوه بر افشای مبلغ قرارداد وینگادا عنوان کنند که چه کسانی مدافعان حضور این مربی پرتغالی در ایران هستند و چه جریان خاصی در درون فدراسیون او را حمایت می کند. البته شاید خیلی ساده انگارانه باشد که همه تقصیرات و کاستی های موجود در بروز این افتضاح را گردن شخص وینگادا بیندازیم چون در بروز این شکست تلخ بیش از هر کسی خود فدراسیون فوتبال و شخص علی کفاشیان مقصر است. چون اوست که سیاست های فدراسیون را تدوین می کند، اوست که کادر فنی رده های مختلف ملی را انتخاب می کند و اوست که تعریف می کند هدف و تلاش هر بخشی در فدراسیون تحت امرش در چه مسیری باشد.
البته این که کفاشیان به گفته خودش «خیلی تصمیم گیرنده نیست و اختیاری در این فدراسیون ندارد» را هم باید به عنوان یک کاتالیزور حرکت به سمت شکست و ناکامی در نظر گرفت که واقعا اگر چنین باشد اکنون بهتر از هر زمانی است تا او، خودش و فوتبال کشور را یکبار برای همیشه راحت و ضمن یک استعفای مصلحتی، همه را با یک خداحافظی خوشحال کند. در این میان، سکوت بسیاری از رسانه ها در قبال این شکست بزرگ هم در نوع خودش جالب توجه به نظر می رسد.