حضور فعال آیت الله مصباح در نقد جریان منحرفی که در سالهای اخیر به دنبال براندازی نظام دینی و ناکارآمد نشان دادن آن بود، سبب شد تا این جریان به هر ابزار و وسیلهای برای تخریب ایشان متوسل شود.
شهدای ایران: حضور
فعال آیت الله مصباح در نقد جریان منحرفی که در سالهای اخیر به دنبال
براندازی نظام دینی و ناکارآمد نشان دادن آن بود، سبب شد تا این جریان به
هر ابزار و وسیلهای برای تخریب ایشان متوسل شود.
برخی از این تخریبها عبارتند از:
برخی از این تخریبها عبارتند از:
♦ ۱_ اتهام فرار از مبارزه!
آیت
الله مصباح در مقابل این تهمتها ضمن تاکید بر دروغبودن این ادعاها،
مخاطبان خود را به تدبر در سخنان تحریفنشده خویش و نقد علمی آنها
فراخوانده و از پرداختن به مسائل و موضوعاتی که هیچ ارتباطی با مباحث
منتقدانه ایشان ندارد ،برحذر می دارند. ایشان در این باره ميگویند[۱]:
«حالا من بيايم در بوق بكنم كه آقا ما چه مبارزاتي كردهايم؟
بسياري امور ديگر هم بوده كه من تا حال ضرورتي نديدهام منتشر كنم
و الان هم ضرورتي نميبينم كه براي خوشامد كساني تبليغ از خود كنم
و تازه مگر بنده از خودم تعريفي كردهام و مردم را به خودم دعوت
كردهام كه كساني مرا تكذيب ميكنند؟! آقا بنده، نه رأي ميخواهم تا
رياستي يا وزارتي كنم و نه از كسي ميخواهم پشت سر من نماز بخواند
و يا سهم امام به من بدهد. بنده آيه قرآني ميخوانم و ميگويم
به عنوان كسي كه ۵۰ سال ريش در علوم اسلامي، سفيد كردهام، وظيفه
ميدانم بگويم؛ ميخواهيد قبول كنيد؛ ميخواهيد نكنيد؛ حالا عدهاي
عليه شخص من، تبليغ ميكنند و افترا ميزنند و دروغ ميگويند. من هيچ
بنا ندارم كه از خودم دفاع كنم. هر چه ميخواهند بگويند. شما ببينيد
حرف من چيست و چه استدلالي دارم؟
حجتالاسلام
و المسلمین سید هادی خسروشاهی که در برخی از مسائل سیاسی با آیت الله
مصباح اختلاف نظر نيز دارد، در رابطه با ایشان میگوید: «روش استاد مصباح
از همان ابتدا رازداری و مخفیکاری و عدم تظاهر بود. ایشان در هیچ زمینهای
از زمینههای علمی، فلسفی، سیاسی و... مایل نبود که خودی نشان دهد و
همواره طبق معتقدات و باورهای خود به مبارزه ادامه میداد و اگر کسانی در
برههای از زمان، توقفی ظاهری در مبارزه احساس میکنند، این در واقع
تاکتیکی خاص و مرحلهای بوده و گرنه استراتژی ایشان، از روزی که ما ایشان
را در جلسات تفسیر و فلسفه استاد علامه، آیت الله سید محمد حسین طباطبایی
شناختیم، کار در راه خدا و ادای تکلیف در حد توان و قدرت، طبق تشخیص و
برداشت خود بود. نشر "نشریه انتقام" آن هم به تنهایی و با امکانات بسیار
محدود آن زمان، خود دلیلی روشن و آشکار بر این روش و تاکتیک و استمرار روح
مبارزه است.»[۲]
حجت الاسلام دعایی مدیر مسئول فعلی روزنامه اطلاعات نیز دقیقا به همین نکات فوق در مورد آیتالله مصباح اشاره دارد.[۳]
حجت
الاسلام محمدجواد کرمانی که از نظر تفکرات سیاسی با آیت الله مصباح اختلاف
دیدگاه دارد و در مناظرهای تحت عنوان خشونت و مدارا به عنوان رقیب آیت
الله مصباح شرکت کرد[۴]، در رابطه با سوابق مبارزاتی استاد مصباح میگوید:
«من از آنچه این روزها در روزنامهها می نویسند و متاسفانه به مقام استاد
جسارت مینمایند، سخت ناراحتم. من به خدمات علمی و تحقیقاتی و مراتب فضل و
دانش و تقوی و دلسوزی ایشان از سالهای ۳۰ آشنایم و به خدمات ایشان واقفم و
میدانم آقای مصباح و برادرم و برادرم علی آقای حجتی و آقای خسروشاهی و
آقای هاشمی رفسنجانی و آقای دعایی در قم به نشر نشریه بعثت و انتقام و نیز
پخش اعلامیههای امام(ره) و مراجع میپرداختند. من آقای مصباح را همچون
شهید بهشتی، شهید مطهری، شهید باهنر و بسیاری دیگر از بزرگواران، در پشت
جبههی مبارزه حاضر میدیدم. وقتی کسانی چون مرحوم آیت الله ربانی شیرازی و
آیت الله منتظری، مرحوم آیتالله شهید سعیدی در صحنهی مبارزه به صورت
علنی وارد میشدند، امثال شهید بهشتی و شهید مطهری و آقای مصباح پشتیبانان
جدّی نهضت امام خمینی(ره) در پشت صحنه بودند و گاهی هم علنی میشدند.»[۵]
آیت
الله مصباح در مورد ادعای فردی راجع به امضا نکردن برخی اعلامیهها در
زمان طاغوت چنین پاسخ میدهد: «آقايي كه ميشناسيد، يك وقت نامهاي را
آوردهاند كه من امضا بكنم و امضا نكردم. حقيقتش اين است كه من
به آورندة نامه اطمينان نداشتم و الّا در دهها نامه و بيانيه صريح
عليه حكومت، امضاي بنده هست و در اسناد انقلاب هم ثبت شده و برخي
هم نزد خودم است؛ ديگران هم دارند. چند نمونه هم در خاطرات آقاي
رفسنجاني ثبت شده و در كتاب ايشان برخي از بيانيهها و اعلاميههايي
است كه با امضاي بنده است، منتهي بعضي اشخاص از همان وقت براي ما
هويتشان مجهول بود. نميگويم آدم بدي بودند؛ ولي ما به آنها
اعتماد نداشتيم و بعد هم حوادثي اتفاق افتاد كه آن سوءظن ما را تا
حدي تأييد كرد و امروز هم شما از همان شخص رفتارهايي ميبينيد كه
واقعاً جاي اين است كه آدم احتياط كند و بنده هنوز هم به اين
قبيل افراد، اعتماد ندارم. مگر آدم مجبور است كه هر كسي هر نامهاي
آورد، امضا كند؟ اگر اصل اينكه ما در مقابل رژيم اعلاميه داده باشيم،
ملاك است كه دهها اعلاميه با امضأ بنده و با محتواي تند سياسي
موجود است. يك نكتة ديگر هم كه نميخواستم و نميخواهم وارد بشوم،
ولي ناچار اشارهاي كنم، آن است كه كساني كه در مبارزه مخفي و
سرّي وارد ميشدند، نميآمدند افشا بكنند.»[۶]
استاد
در ادامهی پاسخ خود برای توضیح این مخفیکاری به انتشار نشریات «انتقام» و
«بعثت» اشاره میکنند که این نشریات - مخصوصا نشریهی انتقام تمام کارهای
آن را خود استاد مصباح برعهده داشتند- با مخفیکاری بسیار شدید انجام می شد
و ساواک نتوانست نویسنده نشریه انتقام را تشخیص دهد.
حجهالاسلام
والمسلمین نواب نیز علت اینکه بعضی اعلامیهها به امضای آیت الله مصباح
نمیرسید، را چنین بیان میکند: «استاد مصباح گاهی به واسطهی نظرشان بعضی
از بیانیهها و یا تجمعات را تایید نمیکردند یا با شرایطی آنها را قبول
میکردند. مثلا در یک مورد داماد ایشان - حجت الاسلام و المسلمین محمدی
عراقی- در زندان بودند و یک بیانیهای دادند که از زندانیان که اعتصاب غذا
کرده بودند، حمایت شده بود. این بیانیه را نوشتند و قرار شد به امضای علما
برسد و تعدادی از بزرگان نیز پای آن را امضا کردند؛ اما وقتی این بیانیه را
خدمت استاد مصباح دادند تا امضا کند، ایشان فرمودند: "این اعتصابکنندگان
که یک مشت کمونیست نیستند که برای نان و آب و استراحت اعتصاب کرده باشند.
اینها لابد هدف الهی دارند؛ پس چرا در بیانیه به هدفشان اشارهای نشده
است؟ بروید و این بیانیه را اصلاح کنید و بنویسید که این مبارزان برای
انجام مراسم مذهبی مثل برپاکردن نماز جماعت در زندان و نیز برای این که
مثلا کتابهای دینی در اختیارشان قرار داده شود، از این قبیل اهداف مقدس
اسلامی اعتصاب کردهاند تا من آن را امضا کنم." معلوم است که چنین موضعی
برخاسته از دقت فوقالعاده ایشان بوده است.»[۷]
در
همین زمینه حجتالاسلام سید حمید روحانی مورخ برجسته تاریخ انقلاب
میگوید: «عاملي كه برخي مبارزين قبل از انقلاب را نسبت به آقاي مصباح
ناراحت كرد، اين بود كه چرا آقاي مصباح در جريان تاييد سازمان مجاهدين خلق
با آنها همراهي نكردند. آقاي مصباح منافقين را زودتر از ديگران شناختند و
به پيروي از امام، از آنها حمايت نكردند و حركتي كه به نفع منافقين تمام
ميشد، را محكوم ميكردند. تمام اين بساطي كه عليه ايشان به راه
انداختهاند، براي اين است كه چرا ايشان نيز همانند برخي از آخوندها آلت
دست منافقين نشدند. »[۸]
♦ ۲. تهمت گرایش به انجمن حجتیه و جشن نیمه شعبان
یکی
از مضحکترین اتهاماتی که به آیتالله مصباح نسبت دادهاند، اتهام گرایشات
ایشان به انجمن حجتیه است. میدانیم انجمن حجتیه گروهی هستند که عقیده
دارند امام زمان موقعی ظهور میکند که جهان پر از فسق و فجور شود؛ پس هر
کوششی که برای اصلاح جامعه برداشته شود، ظهور را به تاخیر میاندازد؛ لذا
هیچ حرکت اصلاحی در این زمینه نباید انجام شود؛ یعنی در عقیده انجمن حجتیه
"امربه معروف و نهی از منکر" اصولی کاملا تعطیل هستند و البته از نظر این
دسته «حکومت اسلامی» هم چون با هدف اصلاح روی کار میآید، ظهور امام زمان
را به تاخیر میاندازد.
اینان
مدعیاند در زمان غیبت هیچ حکومتی به اسم حکومت اسلامی و عمل به دستورات
شریعت اجازهی تشکیل ندارد. سوابق مبارزاتی استاد مصباح قبل از انقلاب این
اتهام را به کلی نفی مینماید.
مخالفین،
برای اثبات این ادعا راجع استاد مصباح شایعه نمودهاند در سال ۵۷ که امام
خمینی(ره) به خاطر اعمال وحشیانه رژیم پهلوی، جشنهای نیمه شعبان را تحریم
نموده بودند، علاوه بر انجمن حجتیه، استاد مصباح در موسسهی خود جشن
گرفتهاند. آیت الله استادی امام جمعهی موقت قم در این رابطه میگوید:
«خدا کند این آقایانی که بنا گذاشتهاند حضرت مصباح را خاموش کنند، لااقل
از دروغ و خلاف واقع گویی بپرهیزند. در سال ۵۶-۵۷ موسسه «در راه حق» در دست
ساختمان بود و کارهای فرهنگی آن مرکز در یک خانه قدیمی در کوچهای تنگ که
اصلا مناسب با جشن نبود، انجام میگرفت که در همان خانه برخی از اساتید و
بزرگان حوزه و حامی انقلاب، حاضر میشدند و موسسه در راه حق که یار صمیمی
امام(ره)، حجت الاسلام والمسلمین شهید حقانی در هیات مدیرهاش بود را به
خاطر برنامههای سازندهاش مورد تقدیر و تشویق قرار میدادند و حتی تا بدو
پیروزی انقلاب هم هنوز ساختمان موسسه آماده نشده بود و به یاد دارم که حجت
الاسلام والمسلمین فاکر خراسانی در همان خانه آمد و گفت: ما در صددیم
اعلامیههایی که مردم و همهی اصناف و متدینین در شهر و روستاها در بارهی
نهضت امام خمینی(ره) منتشر کردهاند، را گردآوری کنیم تا با اتکای به این
اسناد زنده به ملیگرایان و دگراندیشان بفهمانیم که شما در پیروزی این
انقلاب و نهضت اسلامی سهمی ندارید؛ بیجهت مدعی نشوید. عامل پیروزی، مذهب و
مذهبی بودن مردم بود. در همان خانه قدیمی کذایی بود که آقای دکتر... برای
اداره برخی کلاسها میآمد و نزد یکی از افاضل، برخی درسها را میخواند.
البته ممکن است کم حافظگی!، ایشان را هم به انکار وادارد. این را برای آن
عرض کردم که شاهد مورد قبول آقایان یاد شده باشد.»[۹]
به
عنوان یک سند تاریخی برای ردّ این اتهام جملهای را از اولین شماره نشریه
«انتقام» که آیت الله مصباح، آن را در نیمهی شعبان سال ۱۳۴۳ در نقد تفکر
«انجمن حجتیه» نگاشته است، میآوریم: « ...انتظار چنین روزی است که روح
مبارزه و انتقامجویی و پیکار با دشمنان دین و انسانیت را در کالبد
رزمندگان راه خدا دمیده و به سوی آیندهای درخشان و پیروزیی قطعی پیش
میبرد. ولی تنپروران و نازپروردگانی که با روح استثمار تربیت یافتهاند و
عادت کردهاند که از دسترنج دیگران بهرهمند شوند، برای اعتذار از تنبلی و
راحتطلبی خود میگویند "ان شاء الله امام زمان میآید و کارها را اصلاح
میکند." غافل از آنکه این اعتقاد، بار تکلیف را از دوش کسی برنمیدارد و
اصلا از کجا چنین تنآسایان راحتطلبی که با این بهانهها شانه از زیر بار
وظایف شرعی و اوامر مراجع تقلید خالی کردهاند، قبل از دیگران مورد خشم و
انتقام آن حضرت واقع نشوند؟...»[۱۰]
مجتبی خواجه رحیمی
پینوشتها:
۱- فصلنامه کتاب نقد ،ش:۱۹و۲۰،ص۶۳
۲- مقدمه کتاب انتقام ص۲و۳
۳- هفته نامه پرتو سخن،۱۸ خرداد ۷۹
۴- برای توضیحات بیشتر می توانید به کتاب مناظره مراجعه فرمایید
۵- روزنامه اطلاعات، ۲۵مرداد۷۸
۶- فصلنامه کتاب نقد، ش:۱۹و۲۰،ص۶۳
۷- زندگینامه آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، ص۲۶۴
۸- هفته نامه پرتو، شماره ۴۵۷
۹- روزنامه رسالت، ۸شهریور۷۸
۱۰- کتاب انتقام، صفحه ۱۵