شهدای ایران shohadayeiran.com

آئین افتتاحیه جشنواره فیلم مقاومت در حالی برگزار شد که محمد خزاعی دبیر جشنواره به جای ارائه گزارش دل نوشته یک مادر شهید را قرائت کرد.
به گزارش شهدای ایران به نقل از  فارس، محمد خزاعی دبیر سیزدهمین جشنواره فیلم مقاومت برخلاف رسم معمول جشنواره ها به جای ارائه گزارش دبیر نامه یک مادر شهید را قرائت کرد و دل نوشته آن مادر را به سخنرانی خود ترجیح داد.

متن کامل نامه آن مادر شهید برای محمد خزاعی به شرح زیر است:

«بسم رب الشهداء والصدیقین»

دبیر محترم جشنواره مقاومت

آقای محمد خزاعی

اینجانب تصمیم گرفته ام برای شما چیزی بنویسم تا اگر جرات و شهامتش را داشتید در حضور جمع بخوانید.

این نامه به نفع شما نیست حتی می توانید علیه شما هم باشد؛فقط این نامه را پشت میز خود نخوانید، لطفا بایستید و بخوانید.

می خواهم از روزهایی بگویم که برادران و خواهران شجاع ما زیر باران خمپاره، بی ترس و چتر ایستاده بودند، آسمان خون گریه می کرد بر این خاک تا بروید از خون آن، یاس سفید بروید.

شما آن روزها کجا بودید؟ نمی دانم.

پس می گویم تا بدانید از روزهایی که هنوز چون فولادی گداخته از زیر پوستمان می گذرد، روزهای پدران منتظر برکوچه های تنگ و مادران دلواپس بر درگاه ایوان برای بازگشت آنان که راه بازگشت را از یاد برده بودند چرا که مرامشان جز رفتن چیز دیگری نبود.

من تنها از جانب خودم حرف نمی زنم، من ، شاید همه کسانی است که من نیز یکی از آنانم. کاش از کلمه مقاومت کلمه بزرگتری هم بود تا بتواند تمام آنچه برایشان پای سفت کرده ایم را آشکار کند...

ما سهمی برای خودمان از بزرگی آن 8 سال مقدس خواهان نیستیم، ما از شما چیزی نخواسته و نمی خواهیم، همچنانکه از کسانی پیش از شما. چراکه فرزندانمان به ما آموخته اند خواستن در گفتن نیست، چراکه به عمل کار برآید و شعار تنها بر داشتن بار امانت است، نه به مقصد رساندن آن.

من کوچک از شما می‌خواهم در فضای خسته امروز، در فضایی که حرف ها نامهربان تر شده و پرده های سالن ها از خستگی کهنه است، تنها و تنها یادتان نرود...

یادتان نرود وقتی 180 سانتی متر قد در پلاستیک کهنه ای به وزن یک کیلو برمی گردد به خانه یعنی چه؟ وقتی سرو می رود ساقه برمی گردد یعنی چه؟ وقتی سنگ می جوشد  بر ستایش آنان که رفتند یعنی چه؟ وقتی مادری هر روز کیسه سنگین خردش در راه خانه با دست هایی که نیست سبک می شود یعنی چه؟ اینها را درک کنید. برای همان هایی که به خاطر حضورشان شما اکنون روبروی ما ایستاده اید و اگر توان درکتان نیست بروید.

بگذارید بگویم: می‌خواهم کوچک باشید که چقدر بزرگان آن دوران خود را کوچک می شمردند و این معرفتی بود که بزرگانشان به ایشان آموخته بود. چیزی بسازید که ایثار را معنی که نه، زمزمه کند... بخوانید آنچه که خواندنی نبود. امروز از هر روز دیگری بیشتر به آن روزها نیازمندیم تا از این خلاء  و رخوت و ملال، شوری دوباره برخیزد، نه به قصد خلق حماسه و شور، به نیت معرفتی که پر رنگ بود و اکنون تنها رنگ محو و کهنه ای از آن ماده است.بیاموزیم از آنان، عبور از خویش برای دیگران را،         فنا شدن  در وحدت کلمه ، ترجیح  نفع دیگری بر نفع خویش، لگدکوب کردن دنیاپرستی و جاه طلبی و زیاده خواهی را، یادمان نرود مردانی را که با کفش های کتانی سفید در سرمای مهران یا گرمای تب دار حور پای بر گل، سرنوشت خویش را از گل جدا کردند...

و حواستان باشد که آنها ناظرند و حضور دارند ، نکند با رفتاریتان، کلامتان ، اثرتان لحظه ای روحشان را آزرده خاطر کنید .

نکند لحظه ای پیر و مرادمان را تنها بگذارید. حواستان باشد دچار حواس پرتی نشوید که شاید با لحظه ای غفلت از قافله عقب بمانید، حتی با پلک زدن مثل خیلی های سواره که امروز پیاده شده اند.

اگر باورتان بر این است که گفتم، از پشت میز خود بلند شوید بروید میان مردم در کوچه ها، پیاده ها، جمعه های بهشت زهرا در تهران، اصفهان، اندیمشک، خراسان، زاهدان، مازندران، تبریز، کردستان، آبادان، خرمشهر، ایلام و هرجای دیگری که از لاله سرشار است...

بروید درب خانه ها را بکوبید. حرفهای بسیاری است که نشنیده اید. چیزهای بسیاری است که ندیده اید.

یکی آنکه مادران بسیاری در انتظار بازگشت فرزندانشان هنوز صورت های پر از اشکشان را از سجاده ها برنگرفته اند، پای پیاده بیایید... تنها بیایید...!

انتشار یافته: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
حسینعلی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۵۷ - ۱۳۹۶/۱۲/۱۷
0
0
سلام .... امیدوارم در راهی که درپیش داریدموفق باشید باشید...و قلم هایم رابر راه و آرمانهای شهدا بدون قربانی کردن حقیقت ها برمصلحت اندیش وسیاسی کاری وبت کردن انسانها وقیاس ناصواب بابزرگان دین زیراامروزهیچ نشانه ای از وجود جامعه ی اسلامی وجود ندارد(تحقیقا ) بدون بی مقدمه وازسر دلسوزی وشاید تکلیف بعنوان تحصیلکرده(کارشناس ارشد حقوق خصوصی)مطالبی رابه رشته تحریردر آورده وخدارا رابرخودناظر میبینم. .. امروزدر جامعه ای زندگی می کنیم که بیمار است نگاهم به بیماری اخلاقی جامعه است وبی اغراق انحطاط اخلاقی سالهاست که جامعه را فراگرفته است... عزیزانم بنده اگرمدعی هستم تحقیقاتم وشغلم گواه براین مدعاست ونقش افراد واشخاص ذیل غیر قابل کتمان بوده و میباشد....‌از اواسط دهه هفتاد که رشدسریع در تکنولوژی صنایع ورسانه هارا شاهدبودیم متاسفانه آنانی که وظیفه داشتند تابتبع هجمه ی شدیدفرهنگی نسخه ای برای در امان ماندن یادرمان هجوم بدافزارهای اخلاقی که ماحصل همان رشدسریع تکنولوژی بودبپیجند،غرق دربازیهای سیاسی وگروهی که عمدتا جای پای خود رابه انحای مختلف محکم کردن درعرصه ی سیاسی واجتماعی واقتصادی بود مشغول بودندوصد البته امروزشایدشدیدترباشد رجال مذهبی اساتید اخلاق درحوزه ودانشگاه سیاستهای ناکارامد توسط حاکمین که سیاستهای کلی در تمامی حوزه هارادر دست دارندوشاید امروز هنوزجرات اینکه بگوینداشتباه کردیم را نداشته باشند، آنانی که در اوایل دهه هشتادرسما بخشنامه کردندکه در نصب وعزل مدیران مسائل اخلاقی ملاک قرار نگیرد،،، واین یعنی رسمیت دادن به ناهنجاریهای اخلاقی توسط یقه سفیدان در سازمانها ونهادهای امنیتی و اطلاعاتی که تایید و رد صلاحیت افراددر تصدی مسئولیت نقش حداکثری را دارا میباشند،و چه حیوان صفت هستندکه دیگربدون کمترین دغه دغه ای تعرض جنسی به زنان حتی شوهردار ‌را معامله ای برای سپردن مدیرمدرسه ای یابعضا اداره وپست ومقامی در اداره ای(اثباتاومستندبرعرایضم هستم ) وچه بیشرمانه تر می شود که فرزندان وخواهران وابستگان شهداء وایثارگران را نیز‌ازتعرض درامان نگذاشتند، و تکلیف بر امثال حقیرچه میتواندباشدمعترض شدن وپاسخم را مستندبه همان دستورالعمل یا بخشنامه ی صادره از سوی بیت رهبرنظام اسلامی وسالهاتلاش برای جلوگیری از تعرض به نوامیس ایثارگران توسط پاسداران نوامیس در دستگاهای اطلاعاتی وقضایی رابه تمامی ارکان سیاسی و مذهبی در سطوح مختلف مراجع عظام تقلید تادادستان کل واصحاب بیت رهبری سرداران سپاه در بالاترین جایگاه همانانی که همرزمان پدران وبرادران شهیداین قربانیان بلهوسی و سارقین نوامیس شهدابوده امادیگر دیرشده وصدای افرادی همانندمرا خفه وشایددر آینده ای که بدان خبر دادندمرا همنشین باسه برادرشهیدم ودهها دوست وهمرزم شهیدم که نزدیک به پنج سال بهترین روزها وشبهای نیم قرن عمرم را با آنان بودم و درد و سوز تیرها وترکشهای برجسمم وگازهای فرو رفته درسینه ام راصبروتحملی بود اما کلیپ هایی که از اعمال حیوانی که هر از چندی از مبداء ناشناس بر روی تلفن همراهم ارسال میکنندوبا گستاخی تمام ازخطوط ناشناس(بدون شماره ) با قهقه ی مستانه مرامورد آزارعمدی روحی وروانی قرار میدهند تحملی نیست....اینکه حسب تکلیف این واقعیتهارابه حضرات بالاخص مراجع تقلید وافرادی که به رهبردسترسی دارندو عدم توجه و پاسخ آزاری است غیر قابل تحمل.... واز خداوندمیخواهم صبر بیشتر عطا کندتاآنچه بر من تکلیف است تا آخرین نفسهایم در حالی که محروم از حقوق انسانی واجتماعی وخانوادگی نموده وبا استراتژی "نصردررعب" قصد دق دادن مردی که افتخارش دیروزدفاع از دین وجان وناموس مردمش در برابر دشمن بنوعی وامروز بنوعی امادشمن دیروز رودر رو معاویه ها و ابوسفیانها بودند اما امروزاز پشت وبنام اسلام همچو شمر و عمر بن سعد.... در پایان از شما بابت حوصله ای که بخرج دادید و گوشه ی ناچیزاز رنج نامه ی مردی دیروز غروری داشت از جنس آتیش و چه بیشرمانه آنرا قربانی امیال حیوانی خود کردند ممنون(ن والقلم ومایسطرون ) ما گر زیر بریده میترسیدیم در مجلس عشاق نمی رقصیدیم. ...
انتشاربه هر طریق بلامانع .....Telegram.me/citizenrights
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار