نادر مردی هوسران بود و دائم دختران و زنان به ویژه بیبضاعت را مورد نیت شیطانی خود قرار میداد و حتی به زنان متاهل و دختران فامیل نیز رحم نمیکرد،هیچکس از نادر رازی نبود و به خاطر فساد اخلاقی از او بیزار بودند.
به گزارش شهدای ایران به نقل از باشگاه خبرنگاران، سوژه امشب کمی متفاوتتر از شبهای گذشته است، این بار به سراغ یک افسر اداره جنایی پلیس آگاهی ارومیه رفتیم که خاطرهای سوزناک و متفاوت داشت.
این کارآگاه که نامش برده نمیشود، پروندهای را بازگو کرد که وقتی خبر مرگ شوهری را به زنش دادند، به جای اینکه بر سر و صورت بکوبد، لبخند زد و خدا را به خاطر عدالتش شکر گفت.
این افسر میگفت: واقعا برایم جالب بود،خبر مرگ و یا قتل بسیاری از مجرمان را به خانوادهشان داده بودم و حداقل خانواده فرد فوت شده برایش گریه و زاری میکردند و از خداوند آرامش ابدی روحش را خواستار میشدند، اما آن زن نه تنها نارحت نشد، بلکه نشاط و شادی از چشمانش کاملا مشخص شد و اصلا خواستار رسیدگی به پرونده مرگ شوهرش هم نشد.
کارآگاه پلیس آگاهی اسم خاطرهاش را گذاشت " وقتی با مرگت شادی به ارمغان میآید "، و به قول خودش این داستان واقعی را بازگو کرد که انتهای جرمی را بگوید که از قتل و غارت هم بدتر است.
افسر پلیس همچنین به گوشهای دیگر از خاطرهاش اشاره کرد و گفت: هنوز باورم نمیشود عدهای طلبکار که پولهای میلیونی آنان توسط آن مرد کلاهبرداری شده بود، وقتی فهمیدند آن مرد مرده است از پولشان گذشتند و به مرگش رازی شدند. حتی برخی از قربانیان کلاهبرداری از شادی قهقهه زدند و دائما میگفتند، از مرگش مطمئن هستید؟ اشتباه نگرفتید؟ جنازهاش داخل سردخانه است؟
به گفته مامور انتظامی، اصلا برای این مرد مراسم تشیع جنازه برگزار نکردند، جسدش با حضور یک قبرکن دفن شد و حتی هیچ کسی نبود که برای او قطرهای اشک بریزد و نالهای سر دهد.
در ادامه این خاطره را به طور کامل بخوانید:
چند سال گذشته در شهرستان ارومیه ماموران پلیس راه جسدی را کنار خودرویی کشف کردند که اسلحه در دستش بود و از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود.
سریعا جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و مسئولان قضایی و گروهی از کارآگاهان اداره جرائم جنایی پلیس آگاهی به محل اعزام شدند تا صحنه را مورد بررسی قرار دهند.
تحقیقات پلیس مشخص کرد که این فرد به نام " نادر " معلمی بازنشسته بود و چند سالی میشد که در کار قاچاق پارچه فعالیت میکرد و به دلیل بدهکاری و کلاهبرداری از شهروندان ارومیه به تهران رفته بود تا با 170 میلیون تومان پول برگردد و بدهیاش را بپردازد.
در ادامه بررسیهای معلوم شد که نادر 40 ساله حدود یک ماه در تهران حضور داشت و بیشتر اوقات در خانه خواهر زنش بیتوته می کرد و روزها از خانه بیرون میرفت و همچنین با بررسی بیشتر مشخص شد که اصلا در مدت حضور نادر در تهران هیچگونه پولی به حسباش واریز نشده و اصلا معاملهای صورت نگرفته است.
از سوی دیگر پرینت شمارههای تماس گرفته شده نادر به دهها زن و دختری ختم میشد که در تحقیقات از آنان ماموران فهمیدند که نادر با آنان رابطه نامشروع داشته است و حتی کمی بعد خواهر زن نادر به پلیس گفت: شوهرم را در تصادف از دست دادم و نادر به خاطر دادن کمی پول من را مجبور میکرد تا با او رابطه داشته باشم.
با صحبتهای خواهر زن نادر، پلیس به نتیجه تازهای رسید و آن هم ارتباط نامشروع این مرد کلاهبردار با زنان و دختران بیبضاعت با مقدار پول اندک بود و ماموران هرچه جلوتر میرفتند، بر تعداد افراد قربانی این مرد اضافه میشد و کلاهبرداری جدید از او به خاطر کسب مال برای رسیدن به زنان و دختران کشف میشد.
ماموران که در حال بررسی موضوع بودند و تا آن لحظه هم حرفی از مرگ او پخش نکرده بودند تا در صورت وقوع جنایت بتوانند، قاتل را راحتتر شناسایی و دستگیر کنند، پزشکی قانونی اعلام کرد که احتمال دارد، علت مرگ نادر خودکشی باشد.
با اعلام این خبر، ماموران تصمیم گرفتند که موضوع را به همسر نادر اطلاع دهند و وی را از مرگ شوهرش مطلع کنند. صبح فردای آن روز درب خانه همسر نادر رفتم، وقتی همسرش جلوی درب خانه آمد، با کلی برنامه ریزی مرگ شوهرش را به نوعی بازگو کردم اما او در عین ناباوری خداروشکر کرد، به طوری که شادی در چشمانش موج میزد.
خندههای همسر نادر برایم درس بزرگی بود چراکه حتی خانوادهای قاتلان بیرحم برای مرگ و یا اعدام اعضای خانوادهشان دلسوزی میکنند و ناله سرمیدهند ولی نادر با فساد اخلاقی که داشت، اندک اندوهی بر دل هیچکس از اعضای خانوادهاش وارد نکرد.
همسر نادر میگفت: نادر مردی هوسران بود و دائم دختران و زنان به ویژه بیبضاعت را مورد نیت شیطانی خود قرار میداد و حتی به زنان و دختران فامیل نیز رحم نمیکرد، مثلا با یکی از خواهر زادههایم با فریب رابطه برقرار کرد و سپس آبرویی از او برد که دیگر دختر بیچاره نتوانست از خانه بیرون بیاید و اگر من هم در این رابطه حرفی میزدم، مورد ضرب و شتم قرار میگرفتم، هیچکس از نادر رازی نبود و به خاطر فساد اخلاقی از او بیزار بودند.
با صحبتهای زن نادر و همچنین نظریه پزشکی قانونی مبنی بر خودکشی این مرد فاسد پرونده مختومه اعلام شد و جسد جهت خاکسپاری در اختیار خانوادهاش قرار گرفت.
این کارآگاه که نامش برده نمیشود، پروندهای را بازگو کرد که وقتی خبر مرگ شوهری را به زنش دادند، به جای اینکه بر سر و صورت بکوبد، لبخند زد و خدا را به خاطر عدالتش شکر گفت.
این افسر میگفت: واقعا برایم جالب بود،خبر مرگ و یا قتل بسیاری از مجرمان را به خانوادهشان داده بودم و حداقل خانواده فرد فوت شده برایش گریه و زاری میکردند و از خداوند آرامش ابدی روحش را خواستار میشدند، اما آن زن نه تنها نارحت نشد، بلکه نشاط و شادی از چشمانش کاملا مشخص شد و اصلا خواستار رسیدگی به پرونده مرگ شوهرش هم نشد.
کارآگاه پلیس آگاهی اسم خاطرهاش را گذاشت " وقتی با مرگت شادی به ارمغان میآید "، و به قول خودش این داستان واقعی را بازگو کرد که انتهای جرمی را بگوید که از قتل و غارت هم بدتر است.
افسر پلیس همچنین به گوشهای دیگر از خاطرهاش اشاره کرد و گفت: هنوز باورم نمیشود عدهای طلبکار که پولهای میلیونی آنان توسط آن مرد کلاهبرداری شده بود، وقتی فهمیدند آن مرد مرده است از پولشان گذشتند و به مرگش رازی شدند. حتی برخی از قربانیان کلاهبرداری از شادی قهقهه زدند و دائما میگفتند، از مرگش مطمئن هستید؟ اشتباه نگرفتید؟ جنازهاش داخل سردخانه است؟
به گفته مامور انتظامی، اصلا برای این مرد مراسم تشیع جنازه برگزار نکردند، جسدش با حضور یک قبرکن دفن شد و حتی هیچ کسی نبود که برای او قطرهای اشک بریزد و نالهای سر دهد.
در ادامه این خاطره را به طور کامل بخوانید:
چند سال گذشته در شهرستان ارومیه ماموران پلیس راه جسدی را کنار خودرویی کشف کردند که اسلحه در دستش بود و از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود.
سریعا جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و مسئولان قضایی و گروهی از کارآگاهان اداره جرائم جنایی پلیس آگاهی به محل اعزام شدند تا صحنه را مورد بررسی قرار دهند.
تحقیقات پلیس مشخص کرد که این فرد به نام " نادر " معلمی بازنشسته بود و چند سالی میشد که در کار قاچاق پارچه فعالیت میکرد و به دلیل بدهکاری و کلاهبرداری از شهروندان ارومیه به تهران رفته بود تا با 170 میلیون تومان پول برگردد و بدهیاش را بپردازد.
در ادامه بررسیهای معلوم شد که نادر 40 ساله حدود یک ماه در تهران حضور داشت و بیشتر اوقات در خانه خواهر زنش بیتوته می کرد و روزها از خانه بیرون میرفت و همچنین با بررسی بیشتر مشخص شد که اصلا در مدت حضور نادر در تهران هیچگونه پولی به حسباش واریز نشده و اصلا معاملهای صورت نگرفته است.
از سوی دیگر پرینت شمارههای تماس گرفته شده نادر به دهها زن و دختری ختم میشد که در تحقیقات از آنان ماموران فهمیدند که نادر با آنان رابطه نامشروع داشته است و حتی کمی بعد خواهر زن نادر به پلیس گفت: شوهرم را در تصادف از دست دادم و نادر به خاطر دادن کمی پول من را مجبور میکرد تا با او رابطه داشته باشم.
با صحبتهای خواهر زن نادر، پلیس به نتیجه تازهای رسید و آن هم ارتباط نامشروع این مرد کلاهبردار با زنان و دختران بیبضاعت با مقدار پول اندک بود و ماموران هرچه جلوتر میرفتند، بر تعداد افراد قربانی این مرد اضافه میشد و کلاهبرداری جدید از او به خاطر کسب مال برای رسیدن به زنان و دختران کشف میشد.
ماموران که در حال بررسی موضوع بودند و تا آن لحظه هم حرفی از مرگ او پخش نکرده بودند تا در صورت وقوع جنایت بتوانند، قاتل را راحتتر شناسایی و دستگیر کنند، پزشکی قانونی اعلام کرد که احتمال دارد، علت مرگ نادر خودکشی باشد.
با اعلام این خبر، ماموران تصمیم گرفتند که موضوع را به همسر نادر اطلاع دهند و وی را از مرگ شوهرش مطلع کنند. صبح فردای آن روز درب خانه همسر نادر رفتم، وقتی همسرش جلوی درب خانه آمد، با کلی برنامه ریزی مرگ شوهرش را به نوعی بازگو کردم اما او در عین ناباوری خداروشکر کرد، به طوری که شادی در چشمانش موج میزد.
خندههای همسر نادر برایم درس بزرگی بود چراکه حتی خانوادهای قاتلان بیرحم برای مرگ و یا اعدام اعضای خانوادهشان دلسوزی میکنند و ناله سرمیدهند ولی نادر با فساد اخلاقی که داشت، اندک اندوهی بر دل هیچکس از اعضای خانوادهاش وارد نکرد.
همسر نادر میگفت: نادر مردی هوسران بود و دائم دختران و زنان به ویژه بیبضاعت را مورد نیت شیطانی خود قرار میداد و حتی به زنان و دختران فامیل نیز رحم نمیکرد، مثلا با یکی از خواهر زادههایم با فریب رابطه برقرار کرد و سپس آبرویی از او برد که دیگر دختر بیچاره نتوانست از خانه بیرون بیاید و اگر من هم در این رابطه حرفی میزدم، مورد ضرب و شتم قرار میگرفتم، هیچکس از نادر رازی نبود و به خاطر فساد اخلاقی از او بیزار بودند.
با صحبتهای زن نادر و همچنین نظریه پزشکی قانونی مبنی بر خودکشی این مرد فاسد پرونده مختومه اعلام شد و جسد جهت خاکسپاری در اختیار خانوادهاش قرار گرفت.