پیروزی حسن روحانی در انتخابات خرداد 92 و تاکید وی بر استفاده همزمان از نیروهای اعتدالی اصلاحطلب و اصولگرا طی یک سال گذشته، بحثهای تازهای درباره تغییر آرایش نیروهای سیاسی بهدنبال داشته است.
به گزارش شهدای ایران، هرچند برخی تحلیلگران وابسته به یکی از دو جناح عمده سیاسی تلاش کرده اند «اعتدال» را روی دیگری از سکه اصلاح طلبی یا اصولگرایی خوانده و به این ترتیب شکل گیری ضلع سومی از جریانات سیاسی در کشور را منتفی بدانند، اما برخی دیگر بر این گمانند که شعار اعتدال به عنوان یک «روش مدیریتی» و نه الزاما «گفتمان سیاسی»، از این ظرفیت برخوردار است که دوقطبی سیاسی «اصلاح طلب / اصولگرا» در آرایش نیروهای سیاسی را تغییر داده و فضای حائلی میان این دو قطب ایجاد کند؛ فضایی که شاید بتواند بتدریج جای خود را در صحنه سیاسی کشور باز کند. البته هنوز بسیاری به امکان شکل گیری چنین جبهه میانه رویی با دیده احتیاط می نگرند.
با وجود این، تحت تاثیر فضای سیاسی بوجود آمده پس از خرداد 92، هر دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا شاهد پوست اندازی تازه ای بوده اند که نشان می دهد برخی مرزبندی های پیشین که در فضای «دوقطبی سیاسی» تعریف شده بود، دیگر از کارایی لازم برای تقسیم بندی سیاسی در کشور برخوردار نیست.
پیام تولد «ندا» و «هما» برای پدران سنتی
شاید بتوان راه اندازی دو تشکیلات تازه «ندا» در جبهه اصلاح طلبان و «هما» در اردوگاه اصولگرایان را نشانه های تازه برای این تغییر رویکرد دانست؛ تشکیلاتی که عمدتا شامل نیروهای سیاسی جوان تر بوده و بعضا فاصله مشخصی با پدران اصلاح طلب و اصولگرای خود دارند. هر چند آغاز به کار این دو تشکل که اولی داعیه نمایندگی «نسل دوم اصلاح طلبان» را دارد و دومی حمایت از رئیس جمهور قبل را در صدر شعارهایش قرار داده، با استقبال چهره های قدیمی اصولگرا و اصلاح طلب روبه رو نشده است، ولی نفس شکل گیری این تشکل های جوان، نشانه ای است از تلاش بخشی از نیروهای اصولگرا و اصلاح طلب برای فعالیت مستقل سیاسی در فضایی که دیگر دوقطبی اصلاح طلب و اصولگرا، پتانسیل توصیف شکاف های سیاسی موجود را ندارد.
بی تردید ایجاد تشکل های جدید، به خودی خود نشان دهنده گرایش های اعتدالی فعالان سیاسی نیست، اما فاصله گرفتن نیروهای جوان تر سیاسی در هر دو سوی صف آرایی فعالان سیاسی کشور می تواند حکایت از این داشته باشد که شعار اعتدال توانسته است به برج عاج نشینی برخی چهره های سنتی سیاسی ایران که اظهاراتشان یادآور دعواهای سیاسی دهه 70 است، پایان دهد.
انتخابات مجلس؛ زمینه ساز راه اندازی تشکلی اعتدالی
با این حال دولت حسن روحانی هنوز پس از یک سال، از شکل دهی به یک حزب وابسته به خود اجتناب کرده و مدیران سیاسی دولت تاکید دارند که دولت سوگیری سیاسی نخواهد داشت.
وزیر کشور چندی قبل در نشستی خبری در پاسخ به انتقاد خبرنگاری که حمایت نکردن دولت از اصلاح طلبان را عامل پیروزی اصولگرایان در انتخابات هیات رئیسه شورای شهر پایتخت می دانست، تاکید کرد که دولت نقشی در چنین سوگیری هایی ندارد. با وجود این برخی بر این گمانند که شاید فهرست بندی های انتخاباتی در آستانه انتخابات مجلس دهم، دولت را ناچار به تشکیل تشکیلاتی مستقل کند. بعضی گمانه ها حکایت از این دارد که دولت یازدهم که خود را بی نیاز از فعالیت یک فراکسیون همسو در مجلس می داند، اگر نتواند نظر موافق اعتدالیون اصلاح طلب و اصولگرا را برای تهیه یک فهرست واحد فراگیر در انتخابات آینده بهارستان جلب کند، بعید نیست که به تشکیل یک جبهه سیاسی تازه روی آورد.
این همان اتفاقی است که دست کم در سه دولت قبل رخ داد و آن گاه که نیروهای سیاسی نزدیک به دولت سازندگی در انتخابات مجلس پنجم نتوانستند بر سر برخی نامزدها با تشکل های اصلی اصولگرا به توافق برسند، «کارگزاران سازندگی» را تشکیل دادند و منسوبان به دولت اصلاحات نیز پیش از انتخابات مجلس ششم، نامزدهای مورد حمایت خود را با تابلوی «جبهه مشارکت» به افکار عمومی معرفی کردند.
سیاسیون در دولت احمدی نژاد نیز گرچه هیچ گاه یک حزب شناسنامه دار مشخص را تشکیل ندادند، اما برندهای سیاسی چون «آبادگران» یا «پایداری»، بخشی از تفکرات نزدیک به دولت را نمایندگی کرده و بر فاصله خود با احزاب شناخته شده اصولگرا تاکید داشتند.
بنابراین، هر چند روی کار آمدن دولت های مختلف، نقش مهمی در تغییر فضای سیاسی کشور دارد، اما تشکیلات سیاسی منسوب به دولت ها همواره در جریان انتخابات مجلس شکل گرفته است. چنین است که شکل نگرفتن یک تشکل سیاسی نزدیک به دولت طی یک سال گذشته را نباید امری بی سابقه توصیف کرد، زیرا شاید انتخابات مجلس دهم، آبستن زایش حزب، جبهه یا تشکیلاتی نزدیک به دولت اعتدال باشد؛ جریانی تازه نفس که هم اصلاح طلبان و هم اصولگرایان می دانند زایش آن به معنای یارگیری از بدنه اجتماعی هر دو جناح موجود خواهد بود.
«فراموشی سیاسی» احزاب دولت ساخته
فلسفه ذاتی جناح بندی نیروهای سیاسی در هر کشوری، نمایندگی مطالبات افکارعمومی است. بنابراین روشن است وقتی تشکل های سنتی، چه اصولگرا باشند و چه اصلاح طلب، ظرفیت پیگیری تمام مطالبات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی موجود در جامعه را نداشته باشند، نیاز به شکل گیری یک جریان سوم، گریزناپذیر می شود. چنین است که هر تشکیلات تازه، نیاز به طرح شعارهای مغفول مانده از دید تشکل های قدیمی تر دارد و اگر این وجه تمایز وجود نداشته باشد، نفس شکل گیری این تشکیلات مبهم بوده و گمانه «سهم خواهی های سیاسی» را به اذهان متبادر می کند.
با توجه به این گزاره، باید گفت اگر نیروهای سیاسی نزدیک به دولت بنا دارند در سطح جامعه مدنی با یک برند مشخص و یک تابلوی سیاسی واحد عرض اندام کنند، ابتدا باید شعارهای موجود دیگر جناح ها را بررسی کرده و در صورت نبود شعارهای مدنظر خود در فهرست مطالبات دیگر جریانات سیاسی، پرچم حزب تازه ای علم کنند، زیرا در صورت تکراری بودن یا فرعی بودن شعارهای سرداده شده از سوی جریانات منسوب به دولت، سرنوشت تشکیلات احتمالی اعتدالی نیز چیزی شبیه به فرجام احزابی چون کارگزاران سازندگی، جبهه مشارکت و مجموعه های وابسته به چهره های دولت قبل خواهد شد؛ فرجامی که می توان با تساهل، نام «فراموشی سیاسی» بر آن نهاد.
دولت، مراقب دام حزب سازی باشد
همزمان با بالا رفتن احتمال تشکیل یک تشکیلات سیاسی جدید برخاسته از شعارهای دولت یازدهم، باید به نیروهای سیاسی نزدیک به دولت تدبیر و امید یادآوری کرد که کم هزینه ترین راه برای پیگیری شعارهای دولت در عرصه سیاست داخلی، پرهیز از ایجاد یک تشکیلات مستقل و یارگیری نامحسوس از جناح های موجود اصولگرا و اصلاح طلب است. هر چند این روش که طی یک سال گذشته نیز پیگیری شده، ممکن است آسیب هایی چون اتهام نبود بدنه اجتماعی همراه دولت یا همراهی نکردن نخبگان اثرگذار سیاسی در برخی بزنگاه ها داشته باشد، با وجود این تشکیل یک جبهه سیاسی اعتدالی، دولت را به عنوان یک «بازیگر» و نه «داور»، وارد بازی بی فرجامی خواهد کرد که بتدریج باعث فرسایش انرژی کابینه و بدنه دولت خواهد شد.
وسوسه شکل دهی به یک نیروی سوم در صف آرایی های سیاسی در ایران، احتمالا تا چند ماه دیگر و با نزدیک شدن به موعد انتخابات مجلس بیشتر خواهد شد. بویژه این که احزاب قدیمی از ظرفیت نمایندگی برخی مطالبات جدید افکارعمومی برخوردار نیستند. با این حال بهترین حرکت دولت در این زمین بازی، ایجاد فضای اعتدالی حائل میان دو قطب اصولگرا و اصلاح طلب با استفاده از ظرفیت های این دو جناح و بدون مداخله مستقیم است. بنابراین کمک به احیا و اصلاح نهادهای فراگیر سیاسی از طریق ائتلاف های جدید و خودداری از ورود مستقیم به «دام حزب سازی دولتی» ضروری است. تشکیل یک حزب دولت ساخته دیگر، همان دامی است که دولت های قبل را به دردسر انداخت و فعالان سیاسی از جناح های مختلف را در مقابل دولتی قرار داد که روزی از حمایت و کمک به آن سخن می گفتند.
تجربه فراز و فرودهای حزبی در ایران پس از انقلاب نشان می دهد احزاب دولت ساز، نه فقط باعث شکل گیری بدنه اجتماعی مستحکم برای دولت نمی شوند، بلکه با ریزش بدنه اجتماعی موجود و شبکه رأی دولت، نوعی فضای رقابت منفی را دامن زده و هم فضای سیاسی را متلاطم و پرتنش خواهند کرد و هم نظام اجرایی و فرآیند توسعه کشور را با حاشیه هایی روبه رو می کند که بعید است دولت اعتدال به دنبال مواجهه با آن باشد.
*جام جم
با وجود این، تحت تاثیر فضای سیاسی بوجود آمده پس از خرداد 92، هر دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا شاهد پوست اندازی تازه ای بوده اند که نشان می دهد برخی مرزبندی های پیشین که در فضای «دوقطبی سیاسی» تعریف شده بود، دیگر از کارایی لازم برای تقسیم بندی سیاسی در کشور برخوردار نیست.
پیام تولد «ندا» و «هما» برای پدران سنتی
شاید بتوان راه اندازی دو تشکیلات تازه «ندا» در جبهه اصلاح طلبان و «هما» در اردوگاه اصولگرایان را نشانه های تازه برای این تغییر رویکرد دانست؛ تشکیلاتی که عمدتا شامل نیروهای سیاسی جوان تر بوده و بعضا فاصله مشخصی با پدران اصلاح طلب و اصولگرای خود دارند. هر چند آغاز به کار این دو تشکل که اولی داعیه نمایندگی «نسل دوم اصلاح طلبان» را دارد و دومی حمایت از رئیس جمهور قبل را در صدر شعارهایش قرار داده، با استقبال چهره های قدیمی اصولگرا و اصلاح طلب روبه رو نشده است، ولی نفس شکل گیری این تشکل های جوان، نشانه ای است از تلاش بخشی از نیروهای اصولگرا و اصلاح طلب برای فعالیت مستقل سیاسی در فضایی که دیگر دوقطبی اصلاح طلب و اصولگرا، پتانسیل توصیف شکاف های سیاسی موجود را ندارد.
بی تردید ایجاد تشکل های جدید، به خودی خود نشان دهنده گرایش های اعتدالی فعالان سیاسی نیست، اما فاصله گرفتن نیروهای جوان تر سیاسی در هر دو سوی صف آرایی فعالان سیاسی کشور می تواند حکایت از این داشته باشد که شعار اعتدال توانسته است به برج عاج نشینی برخی چهره های سنتی سیاسی ایران که اظهاراتشان یادآور دعواهای سیاسی دهه 70 است، پایان دهد.
انتخابات مجلس؛ زمینه ساز راه اندازی تشکلی اعتدالی
با این حال دولت حسن روحانی هنوز پس از یک سال، از شکل دهی به یک حزب وابسته به خود اجتناب کرده و مدیران سیاسی دولت تاکید دارند که دولت سوگیری سیاسی نخواهد داشت.
وزیر کشور چندی قبل در نشستی خبری در پاسخ به انتقاد خبرنگاری که حمایت نکردن دولت از اصلاح طلبان را عامل پیروزی اصولگرایان در انتخابات هیات رئیسه شورای شهر پایتخت می دانست، تاکید کرد که دولت نقشی در چنین سوگیری هایی ندارد. با وجود این برخی بر این گمانند که شاید فهرست بندی های انتخاباتی در آستانه انتخابات مجلس دهم، دولت را ناچار به تشکیل تشکیلاتی مستقل کند. بعضی گمانه ها حکایت از این دارد که دولت یازدهم که خود را بی نیاز از فعالیت یک فراکسیون همسو در مجلس می داند، اگر نتواند نظر موافق اعتدالیون اصلاح طلب و اصولگرا را برای تهیه یک فهرست واحد فراگیر در انتخابات آینده بهارستان جلب کند، بعید نیست که به تشکیل یک جبهه سیاسی تازه روی آورد.
این همان اتفاقی است که دست کم در سه دولت قبل رخ داد و آن گاه که نیروهای سیاسی نزدیک به دولت سازندگی در انتخابات مجلس پنجم نتوانستند بر سر برخی نامزدها با تشکل های اصلی اصولگرا به توافق برسند، «کارگزاران سازندگی» را تشکیل دادند و منسوبان به دولت اصلاحات نیز پیش از انتخابات مجلس ششم، نامزدهای مورد حمایت خود را با تابلوی «جبهه مشارکت» به افکار عمومی معرفی کردند.
سیاسیون در دولت احمدی نژاد نیز گرچه هیچ گاه یک حزب شناسنامه دار مشخص را تشکیل ندادند، اما برندهای سیاسی چون «آبادگران» یا «پایداری»، بخشی از تفکرات نزدیک به دولت را نمایندگی کرده و بر فاصله خود با احزاب شناخته شده اصولگرا تاکید داشتند.
بنابراین، هر چند روی کار آمدن دولت های مختلف، نقش مهمی در تغییر فضای سیاسی کشور دارد، اما تشکیلات سیاسی منسوب به دولت ها همواره در جریان انتخابات مجلس شکل گرفته است. چنین است که شکل نگرفتن یک تشکل سیاسی نزدیک به دولت طی یک سال گذشته را نباید امری بی سابقه توصیف کرد، زیرا شاید انتخابات مجلس دهم، آبستن زایش حزب، جبهه یا تشکیلاتی نزدیک به دولت اعتدال باشد؛ جریانی تازه نفس که هم اصلاح طلبان و هم اصولگرایان می دانند زایش آن به معنای یارگیری از بدنه اجتماعی هر دو جناح موجود خواهد بود.
«فراموشی سیاسی» احزاب دولت ساخته
فلسفه ذاتی جناح بندی نیروهای سیاسی در هر کشوری، نمایندگی مطالبات افکارعمومی است. بنابراین روشن است وقتی تشکل های سنتی، چه اصولگرا باشند و چه اصلاح طلب، ظرفیت پیگیری تمام مطالبات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی موجود در جامعه را نداشته باشند، نیاز به شکل گیری یک جریان سوم، گریزناپذیر می شود. چنین است که هر تشکیلات تازه، نیاز به طرح شعارهای مغفول مانده از دید تشکل های قدیمی تر دارد و اگر این وجه تمایز وجود نداشته باشد، نفس شکل گیری این تشکیلات مبهم بوده و گمانه «سهم خواهی های سیاسی» را به اذهان متبادر می کند.
با توجه به این گزاره، باید گفت اگر نیروهای سیاسی نزدیک به دولت بنا دارند در سطح جامعه مدنی با یک برند مشخص و یک تابلوی سیاسی واحد عرض اندام کنند، ابتدا باید شعارهای موجود دیگر جناح ها را بررسی کرده و در صورت نبود شعارهای مدنظر خود در فهرست مطالبات دیگر جریانات سیاسی، پرچم حزب تازه ای علم کنند، زیرا در صورت تکراری بودن یا فرعی بودن شعارهای سرداده شده از سوی جریانات منسوب به دولت، سرنوشت تشکیلات احتمالی اعتدالی نیز چیزی شبیه به فرجام احزابی چون کارگزاران سازندگی، جبهه مشارکت و مجموعه های وابسته به چهره های دولت قبل خواهد شد؛ فرجامی که می توان با تساهل، نام «فراموشی سیاسی» بر آن نهاد.
دولت، مراقب دام حزب سازی باشد
همزمان با بالا رفتن احتمال تشکیل یک تشکیلات سیاسی جدید برخاسته از شعارهای دولت یازدهم، باید به نیروهای سیاسی نزدیک به دولت تدبیر و امید یادآوری کرد که کم هزینه ترین راه برای پیگیری شعارهای دولت در عرصه سیاست داخلی، پرهیز از ایجاد یک تشکیلات مستقل و یارگیری نامحسوس از جناح های موجود اصولگرا و اصلاح طلب است. هر چند این روش که طی یک سال گذشته نیز پیگیری شده، ممکن است آسیب هایی چون اتهام نبود بدنه اجتماعی همراه دولت یا همراهی نکردن نخبگان اثرگذار سیاسی در برخی بزنگاه ها داشته باشد، با وجود این تشکیل یک جبهه سیاسی اعتدالی، دولت را به عنوان یک «بازیگر» و نه «داور»، وارد بازی بی فرجامی خواهد کرد که بتدریج باعث فرسایش انرژی کابینه و بدنه دولت خواهد شد.
وسوسه شکل دهی به یک نیروی سوم در صف آرایی های سیاسی در ایران، احتمالا تا چند ماه دیگر و با نزدیک شدن به موعد انتخابات مجلس بیشتر خواهد شد. بویژه این که احزاب قدیمی از ظرفیت نمایندگی برخی مطالبات جدید افکارعمومی برخوردار نیستند. با این حال بهترین حرکت دولت در این زمین بازی، ایجاد فضای اعتدالی حائل میان دو قطب اصولگرا و اصلاح طلب با استفاده از ظرفیت های این دو جناح و بدون مداخله مستقیم است. بنابراین کمک به احیا و اصلاح نهادهای فراگیر سیاسی از طریق ائتلاف های جدید و خودداری از ورود مستقیم به «دام حزب سازی دولتی» ضروری است. تشکیل یک حزب دولت ساخته دیگر، همان دامی است که دولت های قبل را به دردسر انداخت و فعالان سیاسی از جناح های مختلف را در مقابل دولتی قرار داد که روزی از حمایت و کمک به آن سخن می گفتند.
تجربه فراز و فرودهای حزبی در ایران پس از انقلاب نشان می دهد احزاب دولت ساز، نه فقط باعث شکل گیری بدنه اجتماعی مستحکم برای دولت نمی شوند، بلکه با ریزش بدنه اجتماعی موجود و شبکه رأی دولت، نوعی فضای رقابت منفی را دامن زده و هم فضای سیاسی را متلاطم و پرتنش خواهند کرد و هم نظام اجرایی و فرآیند توسعه کشور را با حاشیه هایی روبه رو می کند که بعید است دولت اعتدال به دنبال مواجهه با آن باشد.
*جام جم