حیا یک مفهوم و حقیقتی اعم از حجاب است. حیا نه تنها پشتیبان حجاب است بلکه پشتیان خیلی از مفاهیم دیگر هم است. حیا فقط بین محرم و نامحرم نیست بلک در مورد رابطه بین والدین و فرزند و نیز بین دو همسر هم هست. حتی در رابطه بین معلم و شاگرد هم هست. حیا همه جا مهم است. در روایات ما بسیار بر آن تاکید شده است. حتی حیا در رابطه بین بنده و خدا هم هست.
شهدای ایران: صدا و سیما به سبب اینکه رسانه ملی و تریبون رسمی نظام جمهوری اسلامی است، ملزم به رعایت اصول و ارزشهای اخلاقی و دینی و فقهی است. الزام هنرمندان، بازیگران و مجریان و دست اندرکاران تلویزیونی به رعایت حجاب ویژگی ممتاز و مشخص رسانههای رسمی کشور ما با دیگر رسانه هاست. با وجود رعایت این مسئله، مولفه حیا هنوز در برنامهها و سریالها به قدر کافی پر رنگ نشده است.
به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ با توجه به نقش حیا در رشد و تعالی فرهنگ یک جامعه، گفتگویی با حجت الاسلام دکتر علی جعفری، دانش آموخته فرهنگ و ارتباطات و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) با موضوع حیا و صدا و سیما ترتیب دادهایم.
نقش حیا در رشد و تعالی جامعه و ضرورت پرداختن به آن در صدا و سیما چیست؟ ضرورت ترویج حیا در جامعه چیست که حال رعایت و ترویج آن، جزو وظایف صدا و سیما محسوب شود یا نشود؟
یکی از آن چارچوبهایی که باید رسانهها در داخل آن عمل کنند، چارچوبهای هنجاری است. در واقع، یکی از چارچوبهایی که در حوزه عمل و خط مشی رسانهها رعایت میشود، همین چارچوبهای هنجاری است. این خود یک حوزه از نظریهپردازی در دانش ارتباطات هم هست. یکی از حوزههای مهم نظریهپردازی در دانش ارتباطات نظریههای هنجاری است. اینها نظریههایی هستند که خطوط قرمز و سبز حرکت رسانهها را از مبدأ هنجاری نشان میدهد که به آن normativ theory میگویند.
کمی بیشتر درباره این نظریات توضیح میدهید؟
هنجارهای حاکم بر رسانهها لزوماً فقط هنجارهای حرفهای و هنری نیست. normativ theory هنجارهای فرهنگی را نیز بیان میکند؛ هنجارهایی که از مبدأ فرهنگ و سیاست بر عمل رسانهها اعمال میشود. معمولا هر «مکتب نظری» که وارد رسانه میشود، یا فرصت فعالیت رسانهای پیدا میکند، چارچوبهای هنجاری نظریهاش معلوم میشود و کسانی مینشینند و آن را تدوین میکنند. در کتاب وسایل ارتباط جمعی دنیس مک کوئل، که مرکز مطالعات رسانهها ترجمهای از آن چاپ کرده است، توضیحات مختلفی در مورد نظریههای هنجاری داده شده.
طبیعتاً اسلام هم در نظریههای هنجاری با رویکرد اسلامی وارد میشود و به طور طبیعی یک سری هنجارها را بر رسانه حاکم میکند، البته به تدریج، با یک سری مطالعات، تحقیقات و بررسیها میتوان چارچوبهای کلی نظریه هنجاری اسلام را تحت عنوان نظریه هنجاری رسانه اسلامی ـ ایرانی استخراج کرد. البته کارهایی در این راستا انجام گرفته است. مثلاً در دانشگاه امام صادق(ع)، کتابی با عنوان الگوی هنجاری رسانه ملی توسط دکتر باهنر با همکاری آقای ترکاشوند تألیف شده است. این کتاب را دانشگاه امام صادق(ع) چاپ کرده است. در این کتاب تلاش کردند تا چهارچوبهای هنجاری صدا و سیما را به عنوان رسانه ملی از دیدگاههای حضرت امام و رهبر معظم انقلاب به عنوان نظریه پردازان دینی حوزه رادیو و تلویزیون استخراج کنند.
مقالات دیگری هم قبل از این منتشر شده، مثل مقاله مشترکی دکتر آشنا مشاور فرهنگی رییس جمهور و دکتر رضی که هم اکنون قائم مقام سازمان بسیج رسانه کل کشور هستند، در فصلنامه پژوهشی دانشگاه امام صادق (ع). همچنین پایان نامههایی ناظر به نظریه هنجاری اسلام که بیشتر در دوره ارشد و دکترای دانشکده فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع) دفاع شده است. کتاب «خبر در اسلام» نیز از جمله کتابهای چاپ شده در این زمینه است به نویسندگی دکتر پویا؛ که رییس سابق مرکز تحقیقات صدا و سیما بودند؛ ایشان سعی کردند که چارچوبهای هنجاری اطلاع رسانی رسانه را در بیاورند. دکتر یونس شکرخواه از اساتید مطرح خبر و اطلاع رسانی و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران مقدمهای برای این کتاب نوشتند که در آن مقدمه، اشاره میکند که نسبت به سایر حوزههای نظریهپردازی، به میزان کمتری به حوزه نظریهپردازی هنجاری پرداخته شده است. ما مبانی نظری خیلی محکمی در این زمینه داریم و علی الاصول حوزه نظریهپردازی هنجاری باید در ایران بازار گرمتری داشته باشد، ولی خب ضعیف بوده است. البته به مرور در حال بهتر شدن است. طبیعتاً وقتی شما از این حوزه به رسانههایی همچون تلویزیون نگاه میکنید، چهارچوبهایی وجود دارد. یکی از اصلیترین چهارچوبها در نظریه هنجاری، چهارچوبهای مربوط به نظام نشانهای تلویزیون و خط قرمزهایی که در تصویر میتواند وجود داشته باشد، است. چیزی که در نظام نشانهای خیلی برجسته میشود، حجاب و نوع پوشش است.
شما وضعیت حجاب در صدا و سیمای ما را چطور ارزیابی می کنید؟
وقتی شما چهارچوبهای هنجاری در رسانه ملی بیان میکنی یکی از چیزهایی که خیلی برجسته است حجاب است که تأثیرات خیلی بنیادینی بر تلویزیون و سینمای ایران گذاشته است و آن را تقریباً از تلویزیون و سینمای سایر کشورهای جهان متمایز کرده است. این تمایز، خود یک وجه مزیتی برای رسانه ملی ما شده است. یکی از مزیتهای تلویزیون ما نسبت به اغلب تلویزیونهای دنیا حجاب است. «حیا» البته در چارچوب نظام معنایی بیشتر مورد توجه قرار میگیرد و جنبه معنایی حیا از جنبه نشانهایاش پر رنگتر است. بخش زیادی از این استقبال و ابراز تمایلی که در کشورهای اسلامی از شبکه آی فیلم شده است و به مثابه یک شبکه خانوادگی برجسته شده است، به محجبه بودن بازیگران سریالهای خانوادگی این تلویزیون بر میگردد که حتی برای هنرپیشههای عرب هم خیلی جالب بوده است.
از این لایه که عبور کنیم، در حوزه حیا، بحث و برشهای نظری عمیقتر است. بیان نظریه هنجاری اسلام در حیای تلویزیونی به نسبت حجاب تلویزیونی، یک مقدار پیچیدهتر است و دقتهای بیشتری برای محقق شدن این نظریههای هنجاری لازم است. حیا بیشتر در کجا جلوه میکند؟ وقتی اهمیت ورود به حوزه هنجاری حیا علاوه بر حوزه هنجاری حجاب مشخص میشود که یک تلویزیونی مانند تلویزیون جمهوری اسلامی مسئله حجاب را حل کرده باشد. وقتی مسأله حجاب حل میشود، یعنی نظریه هنجاری با قدرتی که اعمال میکند، عملاً بیحجابی را از تلویزیون ایران بیرون میبرد در مطالبه جدیدتری مساله حیا مطرح میشود.
آیا در تلویزیون ایران مسئله حجاب حل شده است که به حیا برسیم؟
بله، در تلویزیون ایران تقریباً مسئله حجاب حل شده است. حتی مسئله آرایش هم حل شده است.
اما ما در سریالهای تلویزیونی و مجریان میبینیم که آرایش دارند و این آرایش صورت غلیظ و واضح است.
کلی عرض میکنم. به صورت کلی مسئله حجاب در رسانه ما تقریباً حل شده است. ما در تلویزیون ایران بیحجابی نداریم. حتی بدحجابی به آن معنا هم نداریم. آرایش خفیف تا حدودی ممکن است باشد. تلویزیون ما سالانه دهها هزار ساعت برنامه تولید میکند. نباید بر اساس دیدن چندین مورد و حتی دهها مورد این طور قضاوت کرد که مسئله حجاب برای صدا و سیما حل نشده است. شما روند کلی را نگاه کنید. بر روی آنتن تلویزیون ایران تعهد به نظریه هنجاری اسلام در حوزه حجاب و آرایش دیگر جنبه ادراکی پیدا کرده است. جنبه اعمالی ندارد بلکه جنبه ادراکی پیدا کرده است. خودسانسوری در پدیده بد حجابی و بیحجابی در تلویزیون وجود دارد و در سینما هم این طور بوده است اما از دوره دوم خرداد، بد حجابی عود کرده است و آثار آن هنوز هم هست ولی این مسئله در تلویزیون تقریباً کنترل و مهار شده است.
ای کاش پایه و اساس تلویزیون ما با حجاب گذاشته میشد. اگر این چنین بود اکنون در سطح خیلی بالاتری قرار داشت. هم پیشرفتهتر و هم اسلامیتر بود. آزمون و خطاهایی که ما در حوزه حجاب کردهایم، خیلی زودتر از اینها باید تمام میشد. اگر تلویزیون ما با حجاب تولد پیدا میکرد و از سال ۱۳۳۵ که تلویزیون در ایران راه افتاد، با بیحجابی شروع نشده بود، هم این همه تنش پس از انقلاب ایجاد نمیشد، هم خیلی زودتر ما پیشرفت کرده بودیم و ثمره آن در حیا دیده میشد. شما به محض اینکه حجاب را کنترل میکنید، و با این کنترل تصور میکنید که مشکل را حل کردهاید تازه متوجه میشوید که از حیا غفلت کردهاید. این فکر که وقتی حجاب درست شد، همه چی درست میشود در تلویزیون ایران جواب نداد بلکه بعدتر معلوم شد ممکن است که حجاب درست شود اما حیا لزوما استاندارد نباشد.
وقتی، معنای حجاب از طرف آن کسی که دوربین دست اوست یا پشت دوربین است یا فیلمنامه نویس یا کارگردان یا بازیگر و بازیگردان یا مجری یا هر کس دیگری درک نمیشود، آن وقت، شما در بخشهایی از متون تلویزیونی با پدیدهای به نام «با حجابان بیحیا» روبرو میشوید. «با حجابان بیحیا»، پدیدهای است که هم اکنون در تلویزیون ایران وجود دارد. مثلا بازیگری که در سریال وضعیت حجابش اسلامی است اما از حیث حیا، نمیشود گفت که از منش اسلامی برخوردار است.
این امر از نظر شما چه اشکالی دارید؟
بسیار در تلویزیون دیده شده است که با حجابانی هستند که حجابشان کامل است اما حیا در آنها کامل نیست و بیحیایی در آنها دیده میشود. پدیده عجیبی است. تجربه سینما و تلویزیون این را نشان داده است که وقتی بیش از حد به نشانه توجه میشود و تعادل بین نشانه و معنا برقرار نمیکنیم، حداقل در حوزه حجاب این طور خودش را نشان میدهد که شما حجاب داری ولی خیلی حیا نداری و این نمود آن اتفاق است. چه بسا علت این امر کم تجربگی ما باشد. حداقل این است که ما فکر کردیم با درست شدن تلویزیونی حجاب، حیا برقرار میشود اما در بعضی موارد اتفاقا گل درشت نشد. یک علت هم این است که دانش دینی دست اندرکاران ضعیف بوده است چون متوجه نشدند که در اسلام حجاب در زمینه حیا معنا دارد و حجاب فارغ از حیا، در اسلام به رسمیت شناخته نمیشود. حجاب در اسلام به معنای ابزاری برای ارتقای حیا معنی دارد. یکی از دیگر دلایل آن میتواند این باشد که کلا مدیریت معنا سختتر از مدیریت نشانه است. از دلایل دیگر آن میتواند این باشد که کسانی که در تولید برنامههای صدا و سیما دست دارند و بازیگر و کارگردان هستند، اصلاً حجاب را بر نمیتابند. اینها به سختی و اجبار آن را وارد کارهای خود میکنند و چون خودشان نمیخواهند، عملاً این تعارض خودش را در پدیده با حجاب بیحیا نشان میدهد.
خود «با حجاب بیحیا»، نشانههای جدیدی را در تلویزیون ایران ایجاد کرده است. یعنی در حقیقت در مقوله حجابی که ایجاد کرده است تقلیلاتی نسبت به حجاب اصلی وجود دارد. مثلاً تقلیل چادر به «شنل»؛. یعنی چادر به یک پارچه مشکی صرف تقلیل داده میشود و هیچ کارکرد حیانما ندارد. چادری که روگیری ندارد. حریمی ایجاد نمیکند، با آرایش و رفتارهای جسورانه منافات ندارد. اگر خانم به سر کننده آن مدتها با نامحرم گپ بزند تعجبی را ایجاد نمیکند. چادر به مثابه شنل، به مثابه تزیین از نشانههای با حجابان بیحیاست.
کلمه با حجابان بیحیا را کمی تقلیل بدهیم؟ بیحیا به معنی کسی است که اصلاً حیا ندارد.
خانمی که حرکات تند و بیپروایی میکنند که به او نمیگویند چقدر کم حیایی بلکه میگویند چقدر بیحیایی.
خب حیا مراتب دارد. ندارد؟
ما حیا به معنای عرفی آن مدنظرمان است و منظورمان از بیحیا، فرد بیعفت که نیست. خانمی که در تلویزیون حجاب دارد اما حیا را رعایت نمیکند و خیلی بیپرواست و حرکتهای بدنی خاصی نشان میدهد و رفتارهای عاشقانه خارج از شئونات دارد، بخصوص وقتی که چادر بر سر دارد و با چادر این کار را میکند، این جسارت را به من میدهد که من به او بگویم بیحیا. نقش مانتویی اگر این کار را میکرد من این توقع را از او نداشتم. من چون توقع دارم که یک چادری بیشتر از یک مانتویی رعایت کند، انتظار بیشتری هم از آن چادری میرود.
یک مقدار وارد مصداقها بر اساس گروههای سنی بشویم. شما اگر بخواهید حیا را ترویج بدهید در برنامههای کودک، نوجوان و… یک سری مولفههایی خاص خودش را دارد، هر چند همه برنامهها را هر مخاطبی در هر سنی میتواند ببیند. اما اگر ما بخواهیم مولفههای موثر برای رشد حیا در مقطع سنی کودک را بررسی کنیم، چه چیزهایی است؟
حیا یک مفهوم و حقیقتی اعم از حجاب است. حیا نه تنها پشتیبان حجاب است بلکه پشتیان خیلی از مفاهیم دیگر هم است. حیا فقط بین محرم و نامحرم نیست بلک در مورد رابطه بین والدین و فرزند و نیز بین دو همسر هم هست. حتی در رابطه بین معلم و شاگرد هم هست. حیا همه جا مهم است. در روایات ما بسیار بر آن تاکید شده است. حتی حیا در رابطه بین بنده و خدا هم هست.
به نظر میرسد که در برنامههای کودک، بیش از آنکه بیحیایی و کم حیایی در رابطه بین محرم و نامحرم و دختر و پسر برجسته باشد، انواع دیگری از بیحیایی و کم حیایی اولویت دارد که درباره آنها صحبت شود. مثلاً مقوله ارتباط بین امیر محمد با بزرگتر از خودش، عمو پورنگ. من معتقدم این برنامه، برنامه خوبی است اما همین جا میخواهم نقدی که به آن دارم بیان کنم. در تلویزیون ما بخصوص در برنامههای کودک، رابطه بچه با بزرگترش مخدوش است. رابطه، رابطه مبتنی بر حیا نیست.
شوخیهای زیادی بین عمو پورنگ با امیر محمد و امیرمحمد با عمو پورنگ میکند و بعضاً همدیگر را مسخره میکنند. تیکه کلامهایی را تکرار میکنند یا همدیگر را سرکار میگذارند. به نظر من عمو پورنگ بهترین برنامه کودک در دهه اخیر است. من نمیخواهم بگویم که برنامه کودک نباید شاد باشد یا مجری کودک باید مثل بزرگترها رفتار کند، ولی باید حریمی بین بزرگتر و کوچکتر در برنامه باشد. حتی من اگر بخواهم بیشتر توضیح بدهم این تشتت معنایی و کم حیایی بین رابطه این دو تا، معنای «عمو» را در تلویزیون ایران دچار خدشه کرده است. یعنی شخصیتی که ما تحت عنوان «عمو» داریم میبینیم، اصلاً عمو نیست. یعنی در فرهنگ ایرانی اسلامی به چنین شخصیتی عمو نمیگویند. خیلی مثبت بخواهم در رابطه با این شخصیت صحبت کنم، این شخصیت بیشتر شبیه «دایی» است تا عمو.
چرا؟
به این علت که دایی وجه جمالیه است و ما به ازای مذکر مادر میشود؛ ما به ازای مذکر پدر میشود عمو. طبیعتاً دایی وجه جمالیه است و عمو وجه جلالیه است. جلالت عمو خیلی بیشتر از لطافت اوست و دایی لطافتش بیشتر از جلالیت است. عمو باید خیلی با اقتدار و ابهت باشد و غلظت مردانگی بیشتری دارد. من معتقدم منش عموپورنگ در این برنامه در چارچوب منش یک دایی معنا دار است بلکه از چارچوب معنایی دایی هم تا حدی خارج میشود. این دگردیسی معنای عمو را در ذهن بچه دچار اختلال میکند و میتواند تلقی بچههای چند نسل ما را از عمو دگرگون کند؛ خصوصا اینکه بواسطه کوچک شدن بعد خانوار در ایران تعداد عموهای واقعی هم مدام در حال کاهش است.
این مسئله به تربیت کودک لطمه میزند؟
بله. چون حیای بین کودک و عمو هم مسئله مهمی است. در خالهها هم همین طور است. خالههای مختلف برنامههای کودک، خاله نیستند. اینهایی که الان هستند نمیتوانند رابطه مادرانهای را با کودک برقرار کنند. تعامل اینها با بچهها به مثابه تعامل با تعدادی عروسک است. خالهها نقش مادری را خوب درک نمیکنند و به نظر من با بچهها به مثابه موجودات بیروح و زیبا مانند یک عروسک رفتار میکنند. مثل یک سری عروسکهایی که شما دکمهاش را بزنید که بخواند و بچرخد و حرکاتی انجام دهد و بعد خاموش شود. هر وقت که بخواهند دکمههای این بچهها را میزنند و بچهها جیغ و داد و هورا میکشند و بعد تمام میشود. سطح رابطه بسیار نازل و از محبت و عاطفه و انگیزه مادرانه بسیار دور است. عنوان خاله شایسته و برازنده اینها نیست. اینها به مثابه عروسک گردان با کودک برخورد میکنند. و این بسیار غیر فرهنگی است.
وضعیت ترویج و تقویت حیا در رسانه ملی در زمینه کودک و نوجوان چطور است؟
نوجوانان اصلاَ در تلویزیون ما دیده نمیشوند. به نظر من این طور میرسد.
یعنی ما برنامه متناسب با نوجوان نداریم؟
بله. ما تقریباً برنامهای که متناسب با نوجوان باشد، نداریم. کلاً پدیده نوجوان در تلویزیون ما مورد غفلت است. جوان گرایی افراطی منجر به این شده است که نوجوانها دیده نشوند. نه روی آنتن خیلی دیده میشوند، نه در غیر آنتن به آنها خیلی توجه میشود.
در سریالها و برنامههای عمومی چطور؟ هرچند این برنامههای عمومی را همه مقاطع سنی میبینند.
در سریالها مقوله حیا کمرنگ است. البته گفتم روند عمومی تلویزیون ایران در مقایسه با رسانههای دیگر دنیا در وضعیت خیلی بهتری است و اینکه الان حیا به مسئله گفتگوی من و شما تبدیل شده، به این دلیل است که تلویزیون تا حد زیادی مسئله حجاب را حل کرده است. این پیشرفت مهم است. حیا مورد توجه جامعهای قرار میگیرد که مساله حجاب برای آن حل شده باشد.
خب باید در این مورد حرف زده بشود تا حیا هم دغدغه صدا و سیمای ما شود…
بله ولی این نباید به معنی سیاه نمایی وضع موجود باشد.
نه، اتفاقا نمیخواهیم سیاهنمایی کنیم. هم مصادیق خوب آن را بگوییم و هم مصادیق بد آن را بگوییم.
میخواهم بگویم روند عمومی مثبت است.
اگر بخواهیم عامل رواج بیحیایی در جامعه را بین سینما و صدا و سیما مقایسه کنیم، بیشتر سینماست یا صدا و سیما؟
به نظر من در سینما، به خاطر اینکه هنوز خط قرمز حجاب خیلی پر رنگ نیست، بیحیاییهای سینمایی هم در کلیشههایی آشنا و آشکار است بازنمایی میشود. در تلویزیون شرایط متفاوتتر است. در تلویزیون چون پافشاری بر حجاب و تا حدودی تحفظ بر رعایت حریم بین محرم و نامحرم به یک قاعده ادراکی تبدیل شده است لذا «بیحیاییها» یا «بدحیاییها» خیلی حالت پیچیده تری به خود گرفته است. اما در سینما چون هنچارها کمتر اعمال میشود و چراغهای قرمز بیشتر شبیه چراغ چشمک زن زرد رفتار میکنند و هنوز در مساله حجاب ماندهاند لذا بیحیاییها صورت بسیار ساده و گل درشتی دارد. البته به نظرم این بیماری به تدریج از سینما به تلویزیون دارد در حال سرایت است.
یک نکته در این میان ناگفته ماند. میشود مخاطبین تلویزیون را به لحاظ سنی و برنامههای متناسب با هر کدام رده بندی کرد؟ اصلاً میشود گفت که آن کودک خردسال آن برنامه مخاطب عام را نگاه نمیکند؟
خاطرم هست که یکسری نظرسنجی انجام شده بود. بر اساس آن، بچهها، در درجه اول برنامههای بزرگسالان را نگاه میکردند و در درجه دوم برنامههای کودک را نگاه میکردند. نظرسنجیهای اخیر را اطلاعی ندارم. اما بیشترین برنامههایی که بچهها نگاه میکنند برنامههای بزرگسالان است. علت این هم به نظر من اقتدار ساختار خانوادگی در جامعه ایران است. چون خانوادهها مینشینند و سریال نگاه میکنند، بچهها هم در کنار آنها مینشینند و نگاه میکنند. برنامههای کودک برعکس برنامههای کودک قدیمترها چون برای بزرگترها بهره فرهنگی چندانی ندارند و برنامهای است که فقط کارکرد کودکانه دارند لذا منجر به جمع شدگی خانواده حول تلویزیون نمیشوند؛ حتی ترکیب مادر و فرزند هم کمتر پای گیرندهها دیده میشود. این یک اشکال برای برنامه کودک است. برنامه کودک باید برنامهای باشد که کودک ببیند و اگر مادر هم آن را دید بتواند بهرهای از آن برنامه ببرد، در حالی که الان این طور نیست و بهره بزرگسالان از برنامههای کودک خیلی کم است. لذا کودکان چون مجبورند تنها ببینند اساسا کمتر میبینند.
یک راه برای اینکه پدران و مادران همراه با کودکان برنامه کودک ببینند این است که تکرار برنامههای کودک قدیم را پخش کنیم که هم اکنون صدا و سیما چنین کاری را در قالب بچههای دیروز دارد انجام میدهد. به نظر من این برنامههای کودک قدیمی نباید در برنامههایی که مرور خاطرات برای بزرگترهاست، پخش بشود بلکه باید در همان برنامه کودک پخش شود. این یکی از سیاستهای غلط است که جنبه تاریخی آن ترجیح داده میشود. اگر در برنامه کودک پخش شود، کودک میبیند و پدر و مادر هم مینشینند و نگاه میکنند.
اگر سریالهایی ساخته بشود که کودک در آن نقش داشته باشد و در عین حال مطلوب بزرگترها هم باشد چطور؟
اصلاً کودک در سریالهای تلویزیونی وجود ندارد. حتی خردسال هم نیست. این بدین خاطر است که بازی گرفتن از بازیگر خردسال کار سخت و پیچیدهای است. پس وقتی کودک حذف میشود، مخاطب کودک هم حذف میشود. نقش کودک اگر در سریالها دیده شود خیلی در جمع کردن خانوادهها به دور هم موثر است. مثل سریال پزشک دهکده که در آن کودک و حتی نوجوان صاحب نقش موثر است. ما پیوند نسلی را در این سریال به خوبی میبینیم. از این جهت سریال دهکده خیلی سریال اسلامی است. نشانه حجاب خیلی مهم و برجسته است اما به نظر من سریال پزشک دهکده، به واسطه رعایت خیلی از مولفههای دیگر از نظام هنجاری رسانه اسلامی به نظر من از بسیاری سریالهای ما اسلامیتر است. البته من پزشک دهکده سانسور شده را عرض میکنم. به نظر من پزشک دهکده سانسور شده، نسبت به رعایت عمومی مولفههای هنجاری اسلامی جزو اسلامیترین سریالهایی است که تا به حال از تلویزیون پخش شده است. اگر این خانم حجاب داشت و نماز هم میخواند خیلی مسلمان خوبی بود.
فرض بگیریم به هزار و یک دلیل موجه و غیر موجه این مشکلات در صدا و سیمای ما حل نشود، خانوادههای ما باید در برابر این آسیبها چه کنند؟
طبیعتاً جایگزین پیدا میکنند. به مرور چیزهایی را پیدا میکنند. خیلی از خانوادهها به اشتباه بازیهای رایانهای را جایگزین اینها میکنند و بچهها را با آن بازیها مشغول میکنند و این هم آسیبهای خودش را دارد. برخی خانوادهها البته اقدامات مثبت تری میکنند و به سمت حذف تلویزیون از خانه میروند و آن را در انزوا قرار میدهند و اجازه نمیدهند که تلویزیون میدانداری کند و تفریحات دیگر و ارتباطات دیگر و سفرهای هر از گاهی و جمعهای دوستانه و کتابخوانی و بازیهای فکری را جایگزین تلویزیون میکنند.
در مجموع پیامدهای ترویج بیحیایی در صدا و سیما را چه میدانید؟
صحبت از چنین چیزهایی خیلی پیش پا افتاده است. ما بعد از گذشت ۳۵ سال از انقلاب که نباید در مورد پیامدهای حیا و ضرورت حیا صحبت کنیم. ما از اینها عبور کردیم و الان خیلی پیشرفت کردهایم. رسانه ما الان یک رسانه با حجاب است و ما داریم در مورد با مسایل حادتری همچون با حجابان بیحیا مبارزه میکنیم. ما داریم بر روی چگونگی وجود حیا در متن و بطن صدا و سیما صحبت میکنیم. ما داریم به این فکر میکنیم که با خانم با حجابی که رفتارهای بیپروا و از سر بیحیایی دارد، با این چه کنیم. این را چه طور کنترل کنیم. سطح بحث خیلی بالاتر از این مباحث است. این بحث برای تلویزیونهای عقب افتاده کشورهای دیگری همچون مصر، قطر و ترکیه و جاهای دیگر است. مسئله ما اینها نیست.
در مجموع برای حل این مسائل چه راهکارهایی را پیشنهاد میکنید؟
نظریه هنجاری باید در متن تلویزیون ما بغلتد که این نیاز به مهارتهای مختلفی دارد. دانش تلویزیون و زبان سینما باید ارتقا پیدا کند و توانمندی سینماگران باید برای بیان مفاهیم پیچیده تری همچون حیا ارتقا پیدا کند. دست اندرکاران و سینماگران باید دغدغه برای بودن معنای اسلامی در کارهایشان پیدا کنند. همه اینها لازم است.
منبع: خبرنامه دانشجویان ایران
به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ با توجه به نقش حیا در رشد و تعالی فرهنگ یک جامعه، گفتگویی با حجت الاسلام دکتر علی جعفری، دانش آموخته فرهنگ و ارتباطات و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) با موضوع حیا و صدا و سیما ترتیب دادهایم.
نقش حیا در رشد و تعالی جامعه و ضرورت پرداختن به آن در صدا و سیما چیست؟ ضرورت ترویج حیا در جامعه چیست که حال رعایت و ترویج آن، جزو وظایف صدا و سیما محسوب شود یا نشود؟
یکی از آن چارچوبهایی که باید رسانهها در داخل آن عمل کنند، چارچوبهای هنجاری است. در واقع، یکی از چارچوبهایی که در حوزه عمل و خط مشی رسانهها رعایت میشود، همین چارچوبهای هنجاری است. این خود یک حوزه از نظریهپردازی در دانش ارتباطات هم هست. یکی از حوزههای مهم نظریهپردازی در دانش ارتباطات نظریههای هنجاری است. اینها نظریههایی هستند که خطوط قرمز و سبز حرکت رسانهها را از مبدأ هنجاری نشان میدهد که به آن normativ theory میگویند.
کمی بیشتر درباره این نظریات توضیح میدهید؟
هنجارهای حاکم بر رسانهها لزوماً فقط هنجارهای حرفهای و هنری نیست. normativ theory هنجارهای فرهنگی را نیز بیان میکند؛ هنجارهایی که از مبدأ فرهنگ و سیاست بر عمل رسانهها اعمال میشود. معمولا هر «مکتب نظری» که وارد رسانه میشود، یا فرصت فعالیت رسانهای پیدا میکند، چارچوبهای هنجاری نظریهاش معلوم میشود و کسانی مینشینند و آن را تدوین میکنند. در کتاب وسایل ارتباط جمعی دنیس مک کوئل، که مرکز مطالعات رسانهها ترجمهای از آن چاپ کرده است، توضیحات مختلفی در مورد نظریههای هنجاری داده شده.
طبیعتاً اسلام هم در نظریههای هنجاری با رویکرد اسلامی وارد میشود و به طور طبیعی یک سری هنجارها را بر رسانه حاکم میکند، البته به تدریج، با یک سری مطالعات، تحقیقات و بررسیها میتوان چارچوبهای کلی نظریه هنجاری اسلام را تحت عنوان نظریه هنجاری رسانه اسلامی ـ ایرانی استخراج کرد. البته کارهایی در این راستا انجام گرفته است. مثلاً در دانشگاه امام صادق(ع)، کتابی با عنوان الگوی هنجاری رسانه ملی توسط دکتر باهنر با همکاری آقای ترکاشوند تألیف شده است. این کتاب را دانشگاه امام صادق(ع) چاپ کرده است. در این کتاب تلاش کردند تا چهارچوبهای هنجاری صدا و سیما را به عنوان رسانه ملی از دیدگاههای حضرت امام و رهبر معظم انقلاب به عنوان نظریه پردازان دینی حوزه رادیو و تلویزیون استخراج کنند.
مقالات دیگری هم قبل از این منتشر شده، مثل مقاله مشترکی دکتر آشنا مشاور فرهنگی رییس جمهور و دکتر رضی که هم اکنون قائم مقام سازمان بسیج رسانه کل کشور هستند، در فصلنامه پژوهشی دانشگاه امام صادق (ع). همچنین پایان نامههایی ناظر به نظریه هنجاری اسلام که بیشتر در دوره ارشد و دکترای دانشکده فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع) دفاع شده است. کتاب «خبر در اسلام» نیز از جمله کتابهای چاپ شده در این زمینه است به نویسندگی دکتر پویا؛ که رییس سابق مرکز تحقیقات صدا و سیما بودند؛ ایشان سعی کردند که چارچوبهای هنجاری اطلاع رسانی رسانه را در بیاورند. دکتر یونس شکرخواه از اساتید مطرح خبر و اطلاع رسانی و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران مقدمهای برای این کتاب نوشتند که در آن مقدمه، اشاره میکند که نسبت به سایر حوزههای نظریهپردازی، به میزان کمتری به حوزه نظریهپردازی هنجاری پرداخته شده است. ما مبانی نظری خیلی محکمی در این زمینه داریم و علی الاصول حوزه نظریهپردازی هنجاری باید در ایران بازار گرمتری داشته باشد، ولی خب ضعیف بوده است. البته به مرور در حال بهتر شدن است. طبیعتاً وقتی شما از این حوزه به رسانههایی همچون تلویزیون نگاه میکنید، چهارچوبهایی وجود دارد. یکی از اصلیترین چهارچوبها در نظریه هنجاری، چهارچوبهای مربوط به نظام نشانهای تلویزیون و خط قرمزهایی که در تصویر میتواند وجود داشته باشد، است. چیزی که در نظام نشانهای خیلی برجسته میشود، حجاب و نوع پوشش است.
شما وضعیت حجاب در صدا و سیمای ما را چطور ارزیابی می کنید؟
وقتی شما چهارچوبهای هنجاری در رسانه ملی بیان میکنی یکی از چیزهایی که خیلی برجسته است حجاب است که تأثیرات خیلی بنیادینی بر تلویزیون و سینمای ایران گذاشته است و آن را تقریباً از تلویزیون و سینمای سایر کشورهای جهان متمایز کرده است. این تمایز، خود یک وجه مزیتی برای رسانه ملی ما شده است. یکی از مزیتهای تلویزیون ما نسبت به اغلب تلویزیونهای دنیا حجاب است. «حیا» البته در چارچوب نظام معنایی بیشتر مورد توجه قرار میگیرد و جنبه معنایی حیا از جنبه نشانهایاش پر رنگتر است. بخش زیادی از این استقبال و ابراز تمایلی که در کشورهای اسلامی از شبکه آی فیلم شده است و به مثابه یک شبکه خانوادگی برجسته شده است، به محجبه بودن بازیگران سریالهای خانوادگی این تلویزیون بر میگردد که حتی برای هنرپیشههای عرب هم خیلی جالب بوده است.
از این لایه که عبور کنیم، در حوزه حیا، بحث و برشهای نظری عمیقتر است. بیان نظریه هنجاری اسلام در حیای تلویزیونی به نسبت حجاب تلویزیونی، یک مقدار پیچیدهتر است و دقتهای بیشتری برای محقق شدن این نظریههای هنجاری لازم است. حیا بیشتر در کجا جلوه میکند؟ وقتی اهمیت ورود به حوزه هنجاری حیا علاوه بر حوزه هنجاری حجاب مشخص میشود که یک تلویزیونی مانند تلویزیون جمهوری اسلامی مسئله حجاب را حل کرده باشد. وقتی مسأله حجاب حل میشود، یعنی نظریه هنجاری با قدرتی که اعمال میکند، عملاً بیحجابی را از تلویزیون ایران بیرون میبرد در مطالبه جدیدتری مساله حیا مطرح میشود.
آیا در تلویزیون ایران مسئله حجاب حل شده است که به حیا برسیم؟
بله، در تلویزیون ایران تقریباً مسئله حجاب حل شده است. حتی مسئله آرایش هم حل شده است.
اما ما در سریالهای تلویزیونی و مجریان میبینیم که آرایش دارند و این آرایش صورت غلیظ و واضح است.
کلی عرض میکنم. به صورت کلی مسئله حجاب در رسانه ما تقریباً حل شده است. ما در تلویزیون ایران بیحجابی نداریم. حتی بدحجابی به آن معنا هم نداریم. آرایش خفیف تا حدودی ممکن است باشد. تلویزیون ما سالانه دهها هزار ساعت برنامه تولید میکند. نباید بر اساس دیدن چندین مورد و حتی دهها مورد این طور قضاوت کرد که مسئله حجاب برای صدا و سیما حل نشده است. شما روند کلی را نگاه کنید. بر روی آنتن تلویزیون ایران تعهد به نظریه هنجاری اسلام در حوزه حجاب و آرایش دیگر جنبه ادراکی پیدا کرده است. جنبه اعمالی ندارد بلکه جنبه ادراکی پیدا کرده است. خودسانسوری در پدیده بد حجابی و بیحجابی در تلویزیون وجود دارد و در سینما هم این طور بوده است اما از دوره دوم خرداد، بد حجابی عود کرده است و آثار آن هنوز هم هست ولی این مسئله در تلویزیون تقریباً کنترل و مهار شده است.
ای کاش پایه و اساس تلویزیون ما با حجاب گذاشته میشد. اگر این چنین بود اکنون در سطح خیلی بالاتری قرار داشت. هم پیشرفتهتر و هم اسلامیتر بود. آزمون و خطاهایی که ما در حوزه حجاب کردهایم، خیلی زودتر از اینها باید تمام میشد. اگر تلویزیون ما با حجاب تولد پیدا میکرد و از سال ۱۳۳۵ که تلویزیون در ایران راه افتاد، با بیحجابی شروع نشده بود، هم این همه تنش پس از انقلاب ایجاد نمیشد، هم خیلی زودتر ما پیشرفت کرده بودیم و ثمره آن در حیا دیده میشد. شما به محض اینکه حجاب را کنترل میکنید، و با این کنترل تصور میکنید که مشکل را حل کردهاید تازه متوجه میشوید که از حیا غفلت کردهاید. این فکر که وقتی حجاب درست شد، همه چی درست میشود در تلویزیون ایران جواب نداد بلکه بعدتر معلوم شد ممکن است که حجاب درست شود اما حیا لزوما استاندارد نباشد.
وقتی، معنای حجاب از طرف آن کسی که دوربین دست اوست یا پشت دوربین است یا فیلمنامه نویس یا کارگردان یا بازیگر و بازیگردان یا مجری یا هر کس دیگری درک نمیشود، آن وقت، شما در بخشهایی از متون تلویزیونی با پدیدهای به نام «با حجابان بیحیا» روبرو میشوید. «با حجابان بیحیا»، پدیدهای است که هم اکنون در تلویزیون ایران وجود دارد. مثلا بازیگری که در سریال وضعیت حجابش اسلامی است اما از حیث حیا، نمیشود گفت که از منش اسلامی برخوردار است.
این امر از نظر شما چه اشکالی دارید؟
بسیار در تلویزیون دیده شده است که با حجابانی هستند که حجابشان کامل است اما حیا در آنها کامل نیست و بیحیایی در آنها دیده میشود. پدیده عجیبی است. تجربه سینما و تلویزیون این را نشان داده است که وقتی بیش از حد به نشانه توجه میشود و تعادل بین نشانه و معنا برقرار نمیکنیم، حداقل در حوزه حجاب این طور خودش را نشان میدهد که شما حجاب داری ولی خیلی حیا نداری و این نمود آن اتفاق است. چه بسا علت این امر کم تجربگی ما باشد. حداقل این است که ما فکر کردیم با درست شدن تلویزیونی حجاب، حیا برقرار میشود اما در بعضی موارد اتفاقا گل درشت نشد. یک علت هم این است که دانش دینی دست اندرکاران ضعیف بوده است چون متوجه نشدند که در اسلام حجاب در زمینه حیا معنا دارد و حجاب فارغ از حیا، در اسلام به رسمیت شناخته نمیشود. حجاب در اسلام به معنای ابزاری برای ارتقای حیا معنی دارد. یکی از دیگر دلایل آن میتواند این باشد که کلا مدیریت معنا سختتر از مدیریت نشانه است. از دلایل دیگر آن میتواند این باشد که کسانی که در تولید برنامههای صدا و سیما دست دارند و بازیگر و کارگردان هستند، اصلاً حجاب را بر نمیتابند. اینها به سختی و اجبار آن را وارد کارهای خود میکنند و چون خودشان نمیخواهند، عملاً این تعارض خودش را در پدیده با حجاب بیحیا نشان میدهد.
خود «با حجاب بیحیا»، نشانههای جدیدی را در تلویزیون ایران ایجاد کرده است. یعنی در حقیقت در مقوله حجابی که ایجاد کرده است تقلیلاتی نسبت به حجاب اصلی وجود دارد. مثلاً تقلیل چادر به «شنل»؛. یعنی چادر به یک پارچه مشکی صرف تقلیل داده میشود و هیچ کارکرد حیانما ندارد. چادری که روگیری ندارد. حریمی ایجاد نمیکند، با آرایش و رفتارهای جسورانه منافات ندارد. اگر خانم به سر کننده آن مدتها با نامحرم گپ بزند تعجبی را ایجاد نمیکند. چادر به مثابه شنل، به مثابه تزیین از نشانههای با حجابان بیحیاست.
کلمه با حجابان بیحیا را کمی تقلیل بدهیم؟ بیحیا به معنی کسی است که اصلاً حیا ندارد.
خانمی که حرکات تند و بیپروایی میکنند که به او نمیگویند چقدر کم حیایی بلکه میگویند چقدر بیحیایی.
خب حیا مراتب دارد. ندارد؟
ما حیا به معنای عرفی آن مدنظرمان است و منظورمان از بیحیا، فرد بیعفت که نیست. خانمی که در تلویزیون حجاب دارد اما حیا را رعایت نمیکند و خیلی بیپرواست و حرکتهای بدنی خاصی نشان میدهد و رفتارهای عاشقانه خارج از شئونات دارد، بخصوص وقتی که چادر بر سر دارد و با چادر این کار را میکند، این جسارت را به من میدهد که من به او بگویم بیحیا. نقش مانتویی اگر این کار را میکرد من این توقع را از او نداشتم. من چون توقع دارم که یک چادری بیشتر از یک مانتویی رعایت کند، انتظار بیشتری هم از آن چادری میرود.
یک مقدار وارد مصداقها بر اساس گروههای سنی بشویم. شما اگر بخواهید حیا را ترویج بدهید در برنامههای کودک، نوجوان و… یک سری مولفههایی خاص خودش را دارد، هر چند همه برنامهها را هر مخاطبی در هر سنی میتواند ببیند. اما اگر ما بخواهیم مولفههای موثر برای رشد حیا در مقطع سنی کودک را بررسی کنیم، چه چیزهایی است؟
حیا یک مفهوم و حقیقتی اعم از حجاب است. حیا نه تنها پشتیبان حجاب است بلکه پشتیان خیلی از مفاهیم دیگر هم است. حیا فقط بین محرم و نامحرم نیست بلک در مورد رابطه بین والدین و فرزند و نیز بین دو همسر هم هست. حتی در رابطه بین معلم و شاگرد هم هست. حیا همه جا مهم است. در روایات ما بسیار بر آن تاکید شده است. حتی حیا در رابطه بین بنده و خدا هم هست.
به نظر میرسد که در برنامههای کودک، بیش از آنکه بیحیایی و کم حیایی در رابطه بین محرم و نامحرم و دختر و پسر برجسته باشد، انواع دیگری از بیحیایی و کم حیایی اولویت دارد که درباره آنها صحبت شود. مثلاً مقوله ارتباط بین امیر محمد با بزرگتر از خودش، عمو پورنگ. من معتقدم این برنامه، برنامه خوبی است اما همین جا میخواهم نقدی که به آن دارم بیان کنم. در تلویزیون ما بخصوص در برنامههای کودک، رابطه بچه با بزرگترش مخدوش است. رابطه، رابطه مبتنی بر حیا نیست.
شوخیهای زیادی بین عمو پورنگ با امیر محمد و امیرمحمد با عمو پورنگ میکند و بعضاً همدیگر را مسخره میکنند. تیکه کلامهایی را تکرار میکنند یا همدیگر را سرکار میگذارند. به نظر من عمو پورنگ بهترین برنامه کودک در دهه اخیر است. من نمیخواهم بگویم که برنامه کودک نباید شاد باشد یا مجری کودک باید مثل بزرگترها رفتار کند، ولی باید حریمی بین بزرگتر و کوچکتر در برنامه باشد. حتی من اگر بخواهم بیشتر توضیح بدهم این تشتت معنایی و کم حیایی بین رابطه این دو تا، معنای «عمو» را در تلویزیون ایران دچار خدشه کرده است. یعنی شخصیتی که ما تحت عنوان «عمو» داریم میبینیم، اصلاً عمو نیست. یعنی در فرهنگ ایرانی اسلامی به چنین شخصیتی عمو نمیگویند. خیلی مثبت بخواهم در رابطه با این شخصیت صحبت کنم، این شخصیت بیشتر شبیه «دایی» است تا عمو.
چرا؟
به این علت که دایی وجه جمالیه است و ما به ازای مذکر مادر میشود؛ ما به ازای مذکر پدر میشود عمو. طبیعتاً دایی وجه جمالیه است و عمو وجه جلالیه است. جلالت عمو خیلی بیشتر از لطافت اوست و دایی لطافتش بیشتر از جلالیت است. عمو باید خیلی با اقتدار و ابهت باشد و غلظت مردانگی بیشتری دارد. من معتقدم منش عموپورنگ در این برنامه در چارچوب منش یک دایی معنا دار است بلکه از چارچوب معنایی دایی هم تا حدی خارج میشود. این دگردیسی معنای عمو را در ذهن بچه دچار اختلال میکند و میتواند تلقی بچههای چند نسل ما را از عمو دگرگون کند؛ خصوصا اینکه بواسطه کوچک شدن بعد خانوار در ایران تعداد عموهای واقعی هم مدام در حال کاهش است.
این مسئله به تربیت کودک لطمه میزند؟
بله. چون حیای بین کودک و عمو هم مسئله مهمی است. در خالهها هم همین طور است. خالههای مختلف برنامههای کودک، خاله نیستند. اینهایی که الان هستند نمیتوانند رابطه مادرانهای را با کودک برقرار کنند. تعامل اینها با بچهها به مثابه تعامل با تعدادی عروسک است. خالهها نقش مادری را خوب درک نمیکنند و به نظر من با بچهها به مثابه موجودات بیروح و زیبا مانند یک عروسک رفتار میکنند. مثل یک سری عروسکهایی که شما دکمهاش را بزنید که بخواند و بچرخد و حرکاتی انجام دهد و بعد خاموش شود. هر وقت که بخواهند دکمههای این بچهها را میزنند و بچهها جیغ و داد و هورا میکشند و بعد تمام میشود. سطح رابطه بسیار نازل و از محبت و عاطفه و انگیزه مادرانه بسیار دور است. عنوان خاله شایسته و برازنده اینها نیست. اینها به مثابه عروسک گردان با کودک برخورد میکنند. و این بسیار غیر فرهنگی است.
وضعیت ترویج و تقویت حیا در رسانه ملی در زمینه کودک و نوجوان چطور است؟
نوجوانان اصلاَ در تلویزیون ما دیده نمیشوند. به نظر من این طور میرسد.
یعنی ما برنامه متناسب با نوجوان نداریم؟
بله. ما تقریباً برنامهای که متناسب با نوجوان باشد، نداریم. کلاً پدیده نوجوان در تلویزیون ما مورد غفلت است. جوان گرایی افراطی منجر به این شده است که نوجوانها دیده نشوند. نه روی آنتن خیلی دیده میشوند، نه در غیر آنتن به آنها خیلی توجه میشود.
در سریالها و برنامههای عمومی چطور؟ هرچند این برنامههای عمومی را همه مقاطع سنی میبینند.
در سریالها مقوله حیا کمرنگ است. البته گفتم روند عمومی تلویزیون ایران در مقایسه با رسانههای دیگر دنیا در وضعیت خیلی بهتری است و اینکه الان حیا به مسئله گفتگوی من و شما تبدیل شده، به این دلیل است که تلویزیون تا حد زیادی مسئله حجاب را حل کرده است. این پیشرفت مهم است. حیا مورد توجه جامعهای قرار میگیرد که مساله حجاب برای آن حل شده باشد.
خب باید در این مورد حرف زده بشود تا حیا هم دغدغه صدا و سیمای ما شود…
بله ولی این نباید به معنی سیاه نمایی وضع موجود باشد.
نه، اتفاقا نمیخواهیم سیاهنمایی کنیم. هم مصادیق خوب آن را بگوییم و هم مصادیق بد آن را بگوییم.
میخواهم بگویم روند عمومی مثبت است.
اگر بخواهیم عامل رواج بیحیایی در جامعه را بین سینما و صدا و سیما مقایسه کنیم، بیشتر سینماست یا صدا و سیما؟
به نظر من در سینما، به خاطر اینکه هنوز خط قرمز حجاب خیلی پر رنگ نیست، بیحیاییهای سینمایی هم در کلیشههایی آشنا و آشکار است بازنمایی میشود. در تلویزیون شرایط متفاوتتر است. در تلویزیون چون پافشاری بر حجاب و تا حدودی تحفظ بر رعایت حریم بین محرم و نامحرم به یک قاعده ادراکی تبدیل شده است لذا «بیحیاییها» یا «بدحیاییها» خیلی حالت پیچیده تری به خود گرفته است. اما در سینما چون هنچارها کمتر اعمال میشود و چراغهای قرمز بیشتر شبیه چراغ چشمک زن زرد رفتار میکنند و هنوز در مساله حجاب ماندهاند لذا بیحیاییها صورت بسیار ساده و گل درشتی دارد. البته به نظرم این بیماری به تدریج از سینما به تلویزیون دارد در حال سرایت است.
یک نکته در این میان ناگفته ماند. میشود مخاطبین تلویزیون را به لحاظ سنی و برنامههای متناسب با هر کدام رده بندی کرد؟ اصلاً میشود گفت که آن کودک خردسال آن برنامه مخاطب عام را نگاه نمیکند؟
خاطرم هست که یکسری نظرسنجی انجام شده بود. بر اساس آن، بچهها، در درجه اول برنامههای بزرگسالان را نگاه میکردند و در درجه دوم برنامههای کودک را نگاه میکردند. نظرسنجیهای اخیر را اطلاعی ندارم. اما بیشترین برنامههایی که بچهها نگاه میکنند برنامههای بزرگسالان است. علت این هم به نظر من اقتدار ساختار خانوادگی در جامعه ایران است. چون خانوادهها مینشینند و سریال نگاه میکنند، بچهها هم در کنار آنها مینشینند و نگاه میکنند. برنامههای کودک برعکس برنامههای کودک قدیمترها چون برای بزرگترها بهره فرهنگی چندانی ندارند و برنامهای است که فقط کارکرد کودکانه دارند لذا منجر به جمع شدگی خانواده حول تلویزیون نمیشوند؛ حتی ترکیب مادر و فرزند هم کمتر پای گیرندهها دیده میشود. این یک اشکال برای برنامه کودک است. برنامه کودک باید برنامهای باشد که کودک ببیند و اگر مادر هم آن را دید بتواند بهرهای از آن برنامه ببرد، در حالی که الان این طور نیست و بهره بزرگسالان از برنامههای کودک خیلی کم است. لذا کودکان چون مجبورند تنها ببینند اساسا کمتر میبینند.
یک راه برای اینکه پدران و مادران همراه با کودکان برنامه کودک ببینند این است که تکرار برنامههای کودک قدیم را پخش کنیم که هم اکنون صدا و سیما چنین کاری را در قالب بچههای دیروز دارد انجام میدهد. به نظر من این برنامههای کودک قدیمی نباید در برنامههایی که مرور خاطرات برای بزرگترهاست، پخش بشود بلکه باید در همان برنامه کودک پخش شود. این یکی از سیاستهای غلط است که جنبه تاریخی آن ترجیح داده میشود. اگر در برنامه کودک پخش شود، کودک میبیند و پدر و مادر هم مینشینند و نگاه میکنند.
اگر سریالهایی ساخته بشود که کودک در آن نقش داشته باشد و در عین حال مطلوب بزرگترها هم باشد چطور؟
اصلاً کودک در سریالهای تلویزیونی وجود ندارد. حتی خردسال هم نیست. این بدین خاطر است که بازی گرفتن از بازیگر خردسال کار سخت و پیچیدهای است. پس وقتی کودک حذف میشود، مخاطب کودک هم حذف میشود. نقش کودک اگر در سریالها دیده شود خیلی در جمع کردن خانوادهها به دور هم موثر است. مثل سریال پزشک دهکده که در آن کودک و حتی نوجوان صاحب نقش موثر است. ما پیوند نسلی را در این سریال به خوبی میبینیم. از این جهت سریال دهکده خیلی سریال اسلامی است. نشانه حجاب خیلی مهم و برجسته است اما به نظر من سریال پزشک دهکده، به واسطه رعایت خیلی از مولفههای دیگر از نظام هنجاری رسانه اسلامی به نظر من از بسیاری سریالهای ما اسلامیتر است. البته من پزشک دهکده سانسور شده را عرض میکنم. به نظر من پزشک دهکده سانسور شده، نسبت به رعایت عمومی مولفههای هنجاری اسلامی جزو اسلامیترین سریالهایی است که تا به حال از تلویزیون پخش شده است. اگر این خانم حجاب داشت و نماز هم میخواند خیلی مسلمان خوبی بود.
فرض بگیریم به هزار و یک دلیل موجه و غیر موجه این مشکلات در صدا و سیمای ما حل نشود، خانوادههای ما باید در برابر این آسیبها چه کنند؟
طبیعتاً جایگزین پیدا میکنند. به مرور چیزهایی را پیدا میکنند. خیلی از خانوادهها به اشتباه بازیهای رایانهای را جایگزین اینها میکنند و بچهها را با آن بازیها مشغول میکنند و این هم آسیبهای خودش را دارد. برخی خانوادهها البته اقدامات مثبت تری میکنند و به سمت حذف تلویزیون از خانه میروند و آن را در انزوا قرار میدهند و اجازه نمیدهند که تلویزیون میدانداری کند و تفریحات دیگر و ارتباطات دیگر و سفرهای هر از گاهی و جمعهای دوستانه و کتابخوانی و بازیهای فکری را جایگزین تلویزیون میکنند.
در مجموع پیامدهای ترویج بیحیایی در صدا و سیما را چه میدانید؟
صحبت از چنین چیزهایی خیلی پیش پا افتاده است. ما بعد از گذشت ۳۵ سال از انقلاب که نباید در مورد پیامدهای حیا و ضرورت حیا صحبت کنیم. ما از اینها عبور کردیم و الان خیلی پیشرفت کردهایم. رسانه ما الان یک رسانه با حجاب است و ما داریم در مورد با مسایل حادتری همچون با حجابان بیحیا مبارزه میکنیم. ما داریم بر روی چگونگی وجود حیا در متن و بطن صدا و سیما صحبت میکنیم. ما داریم به این فکر میکنیم که با خانم با حجابی که رفتارهای بیپروا و از سر بیحیایی دارد، با این چه کنیم. این را چه طور کنترل کنیم. سطح بحث خیلی بالاتر از این مباحث است. این بحث برای تلویزیونهای عقب افتاده کشورهای دیگری همچون مصر، قطر و ترکیه و جاهای دیگر است. مسئله ما اینها نیست.
در مجموع برای حل این مسائل چه راهکارهایی را پیشنهاد میکنید؟
نظریه هنجاری باید در متن تلویزیون ما بغلتد که این نیاز به مهارتهای مختلفی دارد. دانش تلویزیون و زبان سینما باید ارتقا پیدا کند و توانمندی سینماگران باید برای بیان مفاهیم پیچیده تری همچون حیا ارتقا پیدا کند. دست اندرکاران و سینماگران باید دغدغه برای بودن معنای اسلامی در کارهایشان پیدا کنند. همه اینها لازم است.
منبع: خبرنامه دانشجویان ایران