نه تنها برنده خوش شانس نبودم، بلکه طمع و ناداني از من بدشانس ترين برنده شهر را ساخت ...
شهدای ایران:زن ۵۰ساله، در حالي که براي پيدا کردن سارق پول هايش، دست به دامان پليس فتاي خراسان رضوي شده بود و نگران در سالن انتظار قدم مي زد، گفت: نمي دانم چگونه و به اين راحتي در دام يک سارق چرب زبان گرفتار شدم. بارها در روزنامه ها خوانده بودم که سارقان، پيامک هايي با عنوان «شما برنده شده ايد» را براي شهروندان ارسال مي کنند و با کشاندن آن ها پاي دستگاه خودپرداز همه موجودي حسابشان را به سرقت مي برند اما با داشتن همه اين اطلاعات، فريب چرب زباني هاي يک سارق را خوردم و با همه زرنگي هايي که به خرج دادم، باز هم دزدان اموالم را ربودند.
اين زن ميانسال ادامه داد: پس از فوت همسرم تنها دخترم را با کارگري و زحمتکشي بزرگ کردم به اميد اين که روزي خوشبختي او را نظاره گر باشم. چند ماه قبل که دخترم با جواني شايسته ازدواج کرد برقي از خوشحالي در چشمانم درخشيد. بعد از مدتي دوندگي بالاخره توانستم ۸ميليون تومان وام ازدواج براي او بگيرم. در اين ميان خودم هم يک ميليون و ۸۰۰هزار تومان پس انداز کرده بودم که ۳روز قبل پول ها را به حسابم ريختند. قصد داشتم همه جهيزيه دخترم را يک جا بخرم چون مکاني براي نگهداري آن ها نداشتم در همين اثنا جواني با گفتن نام کوچک دخترم مدعي شد که از يک اداره دولتي تماس مي گيرد و عنوان کرد شما برنده خوش شانس هستيد و بايد براي دريافت جايزه ۲ميليون توماني با شماره چهاررقمي تماس بگيريد، اما وقتي ديدم آن شماره مدام مشغول است دوباره با آن جوان تماس گرفتم، او گفت اگر عجله داريد پاي دستگاه خودپرداز برويد تا پول را به حسابتان واريز کنيم. اما من زرنگي کردم و چند کارت خالي را در دستگاه قرار دادم. آن جوان در تماس بعدي عنوان کرد کارت ها ناشناس است بايد کارت ديگري بگذاريد. وقتي کارت اصلي را که پول وام در آن بود داخل دستگاه گذاشتم فکر کردم او حسابم را خالي کرده است، براي همين بلافاصله موجودي گرفتم که ديدم مبلغ حسابم سر جايش است، اما وقتي به خانه برگشتم فهميدم که سارق ۸هزار و ۸۰۰تومان باقي گذاشته است و من از خوشحالي متوجه نشده بودم چون او گفته بود بعدازظهر پول به حسابتان واريز مي شود حالا واقعا درمانده ام که چگونه به چشمان دخترم نگاه کنم...
ماجراي واقعي با همکاري پليس فتاي خراسان رضوي
اين زن ميانسال ادامه داد: پس از فوت همسرم تنها دخترم را با کارگري و زحمتکشي بزرگ کردم به اميد اين که روزي خوشبختي او را نظاره گر باشم. چند ماه قبل که دخترم با جواني شايسته ازدواج کرد برقي از خوشحالي در چشمانم درخشيد. بعد از مدتي دوندگي بالاخره توانستم ۸ميليون تومان وام ازدواج براي او بگيرم. در اين ميان خودم هم يک ميليون و ۸۰۰هزار تومان پس انداز کرده بودم که ۳روز قبل پول ها را به حسابم ريختند. قصد داشتم همه جهيزيه دخترم را يک جا بخرم چون مکاني براي نگهداري آن ها نداشتم در همين اثنا جواني با گفتن نام کوچک دخترم مدعي شد که از يک اداره دولتي تماس مي گيرد و عنوان کرد شما برنده خوش شانس هستيد و بايد براي دريافت جايزه ۲ميليون توماني با شماره چهاررقمي تماس بگيريد، اما وقتي ديدم آن شماره مدام مشغول است دوباره با آن جوان تماس گرفتم، او گفت اگر عجله داريد پاي دستگاه خودپرداز برويد تا پول را به حسابتان واريز کنيم. اما من زرنگي کردم و چند کارت خالي را در دستگاه قرار دادم. آن جوان در تماس بعدي عنوان کرد کارت ها ناشناس است بايد کارت ديگري بگذاريد. وقتي کارت اصلي را که پول وام در آن بود داخل دستگاه گذاشتم فکر کردم او حسابم را خالي کرده است، براي همين بلافاصله موجودي گرفتم که ديدم مبلغ حسابم سر جايش است، اما وقتي به خانه برگشتم فهميدم که سارق ۸هزار و ۸۰۰تومان باقي گذاشته است و من از خوشحالي متوجه نشده بودم چون او گفته بود بعدازظهر پول به حسابتان واريز مي شود حالا واقعا درمانده ام که چگونه به چشمان دخترم نگاه کنم...
ماجراي واقعي با همکاري پليس فتاي خراسان رضوي
منبع:خراسان