این کودک معصوم ساعتها شاید هم روزها در گرما و گرد و خاک بیابان بدون غذا و آب سپری کرده بود. یکی از نیروهای کرد میگفت در جهنمی که داعش به راه انداخته بود حتی مادر کودک خود را فراموش میکرد.
به گزارش شهدای ایران به نقل از ابنا، سه هفته پیش از میان آوارگان ایزدی که به کوهستان سنجار پناه برده بودند، کودکی به بیمارستان دیریک در کردستان سوریه منتقل شد که هیچ نام و نشانی نداشت.
به گفته پرستاران این کودک تنها نه گریه میکرد و نه فریاد میزد، او تنها در گوشهای از بیمارستان دیریک بود. بدون هیچ همراهی، در سکوتی معصومانه و سوالبرانگیز.
کسی از سرنوشت پدر و مادرش خبر نداشت. آنچه مسلم بود پسر بچهای از آوارگان ایزدی بود. نیروهای کرد سوریه او را تنها در کوهستان یافته بودند. ساعتها زیر آفتاب مانده بود و نور قرنیه چشمانش را خشکانده بود. تشنگی و گرسنگی ضربات مهلکی به اندامهای داخلی او وارد آورده بود.
معلوم نبود بر سر والدین او چه آمده، آیا برای حفظ جانشان کودکشان را رها کردند؟ یا کشته یا اسیر شدهاند؟
این کودک معصوم ساعتها شاید هم روزها در گرما و گرد و خاک بیابان بدون غذا و آب سپری کرده بود. یکی از نیروهای کرد میگفت در جهنمی که داعش به راه انداخته بود حتی مادر کودک خود را فراموش میکرد.
به گفته پرستاران این کودک تنها نه گریه میکرد و نه فریاد میزد، او تنها در گوشهای از بیمارستان دیریک بود. بدون هیچ همراهی، در سکوتی معصومانه و سوالبرانگیز.
کسی از سرنوشت پدر و مادرش خبر نداشت. آنچه مسلم بود پسر بچهای از آوارگان ایزدی بود. نیروهای کرد سوریه او را تنها در کوهستان یافته بودند. ساعتها زیر آفتاب مانده بود و نور قرنیه چشمانش را خشکانده بود. تشنگی و گرسنگی ضربات مهلکی به اندامهای داخلی او وارد آورده بود.
معلوم نبود بر سر والدین او چه آمده، آیا برای حفظ جانشان کودکشان را رها کردند؟ یا کشته یا اسیر شدهاند؟
این کودک معصوم ساعتها شاید هم روزها در گرما و گرد و خاک بیابان بدون غذا و آب سپری کرده بود. یکی از نیروهای کرد میگفت در جهنمی که داعش به راه انداخته بود حتی مادر کودک خود را فراموش میکرد.